ایران در خاطرات جان کری [بخش پنجم]
بهکوشش ناصر غضنفری، انصاف نیوز:
سفر سلطان قابوس به تهران
البته من و سلطان قابوس از دشواریهای راه خبر داشتیم. نخستین مانع دهههای متمادی بی اعتمادی و بدبینی بین ایران و آمریکا بود. هر دو طرف دغدغهها و ملاحظات سیاسی خاص خود را داشتند. از قضا این نکات چندان بی شباهت به یکدیگر نبود: هر دو طرف انتخابات مهمی را پیش رو داشتند و برای رای آوردن مجبور بودند پاسخگوی خیل انبوه مخالفان قدرتمندی باشند که گفتوگوی مستقیم بین دو کشور را دوست نداشتند.
از دیدگاه ما آمریکاییها ایران کشوری بود که به سفارتمان حمله کرده بود، دیپلماتهای ما را گروگان گرفته بود و با شعار صدور انقلاب در سیاستهای داخلی کشورهای منطقه دخالت میکرد. از دید ایرانیها هم آمریکا شیطان بزرگ بود. همان که با کمک سیا در ایران کودتا کرده بود، حامی شاه و پلیس مخفی شکنجهگرش بود، دستش به خون ایرانیانی آلوده بود که صدام حسین، بمب شیمیایی بر سرشان ریخته بود و حالا هم ایران را به خاطر حمایت از بشار اسد سرزنش میکند.
برای ما پیدا کردن راهی که مقبول دو طرف باشد تا حدی ناممکن به نظر میرسید. سلطان قابوس نخستین دیدار ما را با این پند به پایان برد: این مذاکرات باید بر پایه احترام متقابل راستین شکل بگیرد. ایرانیها اگر احساس کنند طرف مقابل با قلدری با آنها برخورد میکند و دست بالا گرفته است به راحتی مذاکره را ترک میکنند.
این پند را به گوش جان شنیدم. در مذاکراتی که بعدا بین ایران و آمریکا پیش آمد هر از چندگاهی که فضا پرتنش پیش میرفت و بحثها داغ میشد با وجود تمامی اختلافات، همیشه حرفها بر مدار احترام متقابل پیش میرفت که البته تفاوتش را هم به خوبی در آخر کار دیدیم.
به واشنگتن برگشتم. اوباما پذیرفت همین میزان دانستهها میتواند بعدها سنگ بنای گفتوگو با ایران باشد. از سویی اما او این نکته را هم قبول داشت که این گونه پیامرسانیها از کانال عمان ما را به جایی نمیرساند و ما باید در نهایت خودمان بنشینیم و با ایرانیها وارد گفت و گو شویم.
چند نکته برای اوباما از همه مهمتر بود: ایرانیها چقدر در این کار جدی هستند؟ مذاکره کنندگان ایرانی آیا این اختیار را خواهند داشت که به نحو موثری مذاکره کنند یا اینکه یکی را میفرستند که بازیمان دهد و دست آخر چیزی عایدمان نشود؟
من تمام نکات که برای اوباما مهم بود را مستقیما به سلطان قابوس منتقل کردم. برای همین انتظار داشتیم پیش از این که مذاکرهای بین ایران و آمریکا صورت بگیرد سلطان قابوس انگیزه ایرانیها را برایمان تضمین کند. به او گفتم شاید لازم باشد به ایران سفری رسمی داشته باشد تا از کم و کیف سیاست ایرانیها آگاه شود. او هم با نهایت بزرگواری این پیشنهاد را پذیرفت و به تهران رفت و شخصا با رهبر ایران دیدار کرد. او در این سفر مساله غنی سازی را هم پیش کشید و این نکته مهمی بود. چون بنیان اصلی مناقشات هستهای بین ایران و مرکز مذاکرات پیشین با ایران به شمار میرفت.
منبع: هر روز موهبتی است/ نویسنده: جان کری/ مترجم: علی مجتهدزاده
انتهای پیام