فرح دیبا؛ چپگرایی که همسر یک شاه شد
/ مجید تفرشی در گفتوگو با انصاف نیوز /
زهرا منصوری، انصاف نیوز: مجید تفرشی -تاریخنگار- دربارهی فعالیتهای چپی دانشجویی فرح پهلوی در فرانسه به انصاف نیوز میگوید فرح از همان اول هم یک فعال چپ رادیکال نبود اما به چپ علاقه داشت، بعدها در دربار هم چپهای تواب و آنهایی که دیگر فعالیت سیاسی نداشتند را منصوب کرد. بسیاری از افراد در حکومت شاه انتصاب چپیها در دربار را علت سقوط شاه میدانند. در حالیکه به عقیدهی تفرشی این انتصابها در تضعیف شاه تاثیری نداشت و دلیل انقلاب مشکلات اقتصادی بود.
فرح پهلوی دختری از یک خانوادهی نظامی و دانشجوی معماری در فرانسه در سال 1338 با محمدرضا شاه پهلوی ازدواج کرد، به گفتهی احسان طبری از رهبران حزب توده او در دوران دانشجویی در تظاهراتی که حزب توده در پاریس برگزار میکرد، شرکت داشت. در کتاب خاطرات ویدا حاجبی تبریزی دوست صمیمی فرح پهلوی در پاریس هم به تمایلات کمونیستی فرح اشاره شده است.
از سوی دیگر ناهید سروستانی سازندهی مستند «ملکه و من» که دربارهی زندگی فرح پهلوی است، به نشریه شهروند گفته بود: «در طول فیلم متوجه شدم که فرح پهلوی از جهاتی از من با سابقهی فعالیت چپی چپتر است.» او در ادامهی این مصاحبه میگوید اما فرح نمیخواست در مستند ملکه و من به فعالیتهای دانشجویی چپی او اشاره شود.
تفرشی: فعالیتهای دانشجویی فرح در فرانسه رادیکال و تند نبود
مجید تفرشی -تاریخنگار و سندپژوه- دربارهی فعالیت دانشجویی فرح دیبا در فرانسه به انصاف نیوز میگوید: ببینید! فعالیتهای دانشجویی فرح پهلوی در فرانسه رادیکال و تند نبود، یک دانشجوی چپ بود. در نظر داشته باشید، در سال 1950 چپ بودن یک سکهی رایج بود. خانوادهی او هم از یک طبقهی متوسط و پدرش نظامی بود. یعنی نه جزو طبقات بالای حکومت و نه اپوزیسیون بودند. اینکه در فرانسه دانشجو باشید؛ بیشتر براساس مد روز بود. به این معنا نبود که فرح رهبر جنبش دانشجویی بوده. خانم ویدا حاجبی که دوست فرح بود، در خاطرات خود میگوید فرح پهلوی یک دانشجوی چپ به آن صورت نبود اما به چپ علاقه داشت.
او دربارهی اینکه بین عقاید فرح پهلوی با ازدواجش با شاه تناقضی وجود داشت، گفت: فرض کنید یک دختر بیست ساله بوده و شاه یک مملکت از او خواستگاری کند؛ یک موقعیت استثنایی است و آنقدر اعتقادش قوی نبوده که با شاه ازدواج نکند. وقتی فرح به ایران میآید و با شاه ازدواج میکند، برای خانوادهی شاه هم یک موقعیت استثنایی است. چون شاه دو ازدواج ناموفق داشته. یکی با خواهر پادشاه جدید مصر بود که هیچگاه دربار پهلوی را آدم حساب نمیکردند و از موضع بالا به آنها نگاه میکردند، آنها خودشان را جانشین فرعون میدانستند. از نظر خانوادگی تربیت مصری، فرانسوی و اشرافی داشتند. وقتی رضا شاه میمیرد شاه از فوزیه جدا میشود. مثل دو تا از دختران دیگر رضا شاه.
این تاریخنگار افزود: زن بعدی شاه یعنی ثریا هم از نظر فرهنگی از خانوادهی شاه بالاتر بود. اما از نظر مقام اجتماعی مادر او آلمانی و پدرش هم یک سفیر ساده بود. اما از جهت شخصیتی و قیافه خود را بالاتر از شاه میدانست. اگرچه شاه نیز به او علاقه داشت، اما به دلیل مسئلهی بچهدار نشدن دچار مشکل شدند. این دو تجربهی شکست مهم بود، کسی بیاید که در مشت دربار باشد و هم اینکه یک چهرهی مردمی داشته باشد. در سالهای اول ازدواج فرح به نوعی نقش ترمیم کنندهی دربار را داشت. کم کم بعد از تولد ولیعهد و خواهرش این مسئله به جای فرصت به چالش تبدیل شد.
«فرح چپهای تواب را منصوب میکرد»
تفرشی میگوید فرح چپیهای تواب یا کسانی که دیگر فعالیت سیاسی نداشتند را منصوب میکرد، همهی اینها را ساواک گزینش میکرد و در اینباره بیشتر توضیح داد: ببینید! رضا قطبی، پسر دایی فرح هم فعالیت چپی زیادی نداشت. کسانی مهمتر هم بودند که در جشن هنر، کانون، دفتر فرح و تلویزیون آمدند که بسیاری از آنها فعال چپی خیلی شدیدی بودند. مثلاً محمود جعفریان تودهای بود. فیروز شیروانلو معاون کانون بود و جزو کسانی بود که در پروندهی ترور شاه نامشان مطرح بود. البته تواب بودند و یا فعالیت سیاسی را کنار گذاشته بودند. اینها مهم بودند نه رضا قطبی و لیلی ارجمند. شاه با انتصاب آنها پز میداد، اینکه مخالفین ما آزادانه با ما کار میکنند. اما از سال 1352 به بعد که اختلافها بالا میگیرد و ساواک هم تقویت میشود. فرح به یک قطب جدید در برابر دربار و اسدالله علم تبدیل میشود. چون شرایط کشور تغییر کرده و ثروتمند و قدرتمند شده است.
در این زمانها جنبهی عیاشی شاه هم آشکار میشود. از این جهت فرح با علم درمیافتد و از جهت دخالت در حکومت با عباس هویدا در میافتد. فرح در اوایل مخالف ریختوپاشهای خواهران شاه بود، اما پس از دههی پنجاه خودش به بخشی از ریختوپاشها از جهت هنری و تجاری تبدیل میشود. بنابراین فرح به جای اینکه نقش قبلی خود را ادامه دهد، بخشی از معضل میشود. ضمناً کسانی هم در دربار و ارتش بودند که دیدگاههای مذهبی و سنتی داشتند، مثل ارتشبد اویسی و دکتر حسین کاظمزاده، زنان نظامیها مثل مادر و خواهر فرح، اینها چون سبقهی مذهبی داشتند، به این بیبندباری و غربگراییهای فرح، پارتی و مهمانهای خارجی معترض و دلخور بودند.
«میگفتند چپیهایی که فرح آورد، باعث انقلاب شدند»
این پژوهشگر اضافه کرد: فرح در شش سال پیش از انقلاب دشمنهای زیادی داشت. اما وقتی به انقلاب نزدیک شدیم، یکدستهای میگفتند، تقصیر چپیها بود و این کمونیستهایی که فرح در دستگاه حکومت آورده، باعث انقلاب شدند. در حقیقت این موضوع در انقلاب خیلی تاثیرگذار نبود. یک بخشی از به کار گرفتن چپها نمایشی بود و یک بخشی هم نشان دادن، قدرت بود که ما با مخالفان سابق نیز میتوانیم کار کنیم. تا زمانی که حکومت مقتدر است، این قضیه به نوعی اعتباری برای حکومت به حساب میآید. اما وقتی حکومت به سمت ذلیل شدن و انحطاط میرود. همین مسائل باعث شد؛ ضعف حکومت را به گردن فرح بیاندازند.
هیچ مدرکی نداریم، دال بر اینکه شاه و نزدیکان او فعالیتهای کم رمق فرح را در دوران دانشجویی جدی گرفته باشند. الان که در زندگی فرح کنکاش میکنیم، به نظر ما خیلی جدی میآید. این موضوع برای دستگاه حکومت اهمیتی نداشت. چون پدر او هم نظامی بود و خانوادهی اپوزیسیونی نداشت. به جنبش چپ علاقه مند بود، مثلاً من وقتی محصل و دانشجو بودم، نصف بچههای ما مجاهد و نصف دیگر حزب اللهی بودند. اگر من با مجاهدین سلام و علیک داشته باشم، نمیتوانید بگویید بنده طرفدار مجاهدین خلق هستم. بسیاری از اطلاعاتها از فعالیتهای چپی فرح جدید است.
پس این مسئله مانعی برای ازدواجش با شاه به حساب نمیآمده است. بلکه فرودست بودن او نقطهی قوت بود، نه کمونیست بودن او. تمام کسانی که با شاه کار میکردند از مجید تهرانیان یا پیروز شیروانیان متهم پروندهی ترور شاه یا جعفریان که استراژیست تلویزیون بود، تمام اینها توسط ساواک گزینش میشدند. تا شاه و ساواک تایید نمیکرد، هیچکدام استخدام نمیشدند. استخدام آنها نیز منوط بر اظهار ندامت از گذشته و اثبات آن بود. تا زمانی هم که تحت کنترل بودند، مشکلی وجود نداشت. در دستگاه امنیتی همهی کشورها از جمله ایران قبل و پس از انقلاب همیشه یک گرایشی وجود دارد که مقصرین را ببخشیم و به آنها فرصت بدهیم، گرایش دیگری هم وجود دارد؛ اینکه پدر کسی که خطای سیاسی کرد را تا ابد باید درآورد و نباید به او اعتماد کرد. این اختلاف نظر در ساواک دربارهی کسانی که فرح استخدام میکرد هم مطرح بود.
او ادامه داد: در سالهای پایانی حکومت شاه فرح به سرکوب ساواک و فساد در دربار اعتراض داشت، یکی از منشاهای فساد در دربار خانوادهی اشرف یعنی شهرام شفیق، ارتشبد ایادی و شاپور غلامرضا بود. در اسناد بینالمللی هم فساد آنها مشخص است و با فرح رابطهی بدی داشتند. ساواک در ابتدا مشکلی با انتصابات فرح نداشت، اما پس از اینکه مشکلات شروع شد، سعی کردند مثل تمام کشورهای جهان سومی یکی را هدف قرار دهند و مشکلات را به گردن او بیاندازند و خودشان را مبرا کنند. فرح نسبت به شاه زودتر متوجه شد که باید با خواستههای مردم مماشات کرد. البته نه اینکه انقلابی و یا مخالف شاه بود؛ بلکه زودتر متوجه شد که شاه باید کاری کند.
مثلاً شاه در نطقی میگوید «صدای انقلاب شما را شنیدم.» معلوم است این نطق با صلاحدید فرح، نگارش قطبی و دکتر نصر نوشته شده است. سلطنت طلبان هنوز فحش میدهند که اینها باعث شدند تا شاه اظهار ضعف کند و انقلابیون جری شوند. در صورتی که استدلال فرح این بود که اینکار باید زودتر انجام میشد و دربارهی حزب رستاخیز هم به نظر میرسد خودش و اطرافیانش خیلی علاقهمند به آن نبودند، حتی به نظر سلطنتطلبان حزب رستاخیز باعث تضعیف حکومت شاه شد. حزب رستاخیر زمانی تاسیس شد که تمام اطرافیان شاه میگفتند باید در کنار توسعهی اقتصادی، توسعهی سیاسی هم صورت بگیرد. شاه بهجای اینکه به حرف آنها گوش دهد، انسداد سیاسی را ایجاد کرد.
او افزود: ببینید! سال 1352 تا 1355 ایران یک دورهی شکوفایی اقتصادی داشت که فرح نیز در آن بهرهوری کرد. بسیاری به اشتباه و تعمداً تمام تاریخ سلطنت پهلوی را به این سه سال تعمیم میدهند. حکومت شاه قبل از سال 52 و بعد از سال 55 این اقتدار و ثروت را نداشت. یک سال و نیم قبل از انقلاب حکومت شاه به ورشکستگی و بحران میرسد. یکی از دلایل انقلاب مسائل اقتصادی بود. فعالیتهای فرح هم قبل از سال 52 به این گستردگی نبود و بعد از آن هم به شدت کاهش پیدا کرد. فرح هم به شدت نگران آیندهی سلطنت بود و به هیچوجه با مخالفین شاه همراهی نداشت. البته تلاش میکرد که به روش خودش و برخلاف روش شاه مدیریت بحران کند. اما بسیار دیر اقدام کرد. دربارهی نخست وزیری بختیار هم لابی انگلیسی و فرح خیلی موثر بود. اما فرح میخواست اصلاحات حکومت بعد از شریف امامی انجام شود اما عقب افتاد و کارایی خود را از دست داد اما بختیار هم بدون توصیهی فرح نمیتوانست نخست وزیر شود.
او دربارهی اینکه فرح میان دیگر چپها طرفداران داشت، میگوید: بین سازمان چریک فدایی خلق و مجاهدین خلق کسی سمپات فرح نبود. سمپاتی فرح در میان گروههای چپی بود که فعالیت سیاسی را کنار گذاشته بودند و یا تواب بودند. روزنامهنگاران، نویسندگان، هنرمندان، مدیران هنریای که خود را از سیاست کنار کشیده بودند یا نادم بودند و به سمت حکومت آمده بودند.
تفرشی دربارهی تغییرات فرح از دوران دانشجویی تا به امروز گفت: فرح پس از انقلاب دیگر حالت انتقادی نسبت به مدیریت شاه نداشت، در اواخر حکومت شاه انتقاد میکرد و خودش را به عنوان آدمی نشان میداد که جدا از دستگاه دربار است، سعی میکرد خود را به عنوان مادر ملت و کسی که نگران آیندهی ایران است، نشان دهد. اما بعد از انقلاب و فوت شاه عملاً انتقادات را کنار گذاشت، چون خودش در لبهی تیغ انتقادات بود، به همین دلیل در سالهای گذشته شاهد هستیم، فرح از حکومت شاه دفاع میکند. انتقادات را خیلی ملیح و ظریف مطرح میکند. بیشتر هم موضع طرفداران شاه است. البته در خفا میان فرح و اشرف پهلوی و ارتشبد اویسی همیشه اختلاف بوده. در خاطرات و اسنادی که افشا میشود، اینها وجود دارد اما سعی میکنند، با خودداری و مردمداری این اختلافات را پنهان کنند. نمیخواهد انتقادها دربارهی انتصاب چپیها دوباره مطرح شود. البته به نظر اغراق است و آن انتصابات تاثیری در انقلاب نداشته است.
انتهای پیام
شمارا چه شده ؟یک بار دیگر ازاول تا آخر نوشته تان را مرور کنید .خیلی کار خوبی می کنید که از آن نگرش دیو یا فرشته دست برمی دارید قصد دارید منصفانه نقاط قوت مخالفتشان راهم ببینید ولی لازم نیست برای لاپوشانی دشمن فرضی ب تراشید ،این چپی های نادم چوب دوسر طلا بودند نگاهی به ادبیات وشعر ان دوران که بیندازید متوجه مطلب خواهید شد .حالا دیگر فضای سیاسی جامعه که جای خود داشت واساسا مگر مبارزین ضد شاه وفعال چه کسانی جز چپها اعم از مذهبی وغیر مذهبی درحوزه سیاسی وعلیه رژیم فعال بودند نویسنده عزیز شاید نمیداند که بسیاری از رهبران انقلاب سمپات مجاهدین بودند،آیت الله خامنه ای رهبری کنونی دران زمان از مبارزان مجاهد و فدایی به نیکی یاد میکردند وخلاصه اینکه قبل از رهبری آیت الله خمینی درمبارزات انقلابی که موجب سرنگونی رژیم پهلوی شد چپ ها چه مجاهد وجه فدایی سرشناس ترین نیروی سیاسی بودند .معلوم نیست نویسنده محترم از کجا میتوانسته اند باین نتیجه برسند که چپ ها عامل نارضایتی مردم از رژیم بودند کاش اینگونه گزارش های (ونه تاریخ نویسی)مغرضانه جایی درنشریه متین شما نمیداشت
.
سیدعباس صالحی نمایندهی ولی فقیه و مدیر روزنامهی اطلاعات نوشت: استقبال عجیب شاه و فرح در 25آبان42 از برژنف رهبر شوروی باعث شگفتی شد.
آقای صالحی،
لئونید برژنف در 25آبان42 رهبر شوروی نبود بلکه حدود یکسال بعد در 22مهر43 با یک کودتای بدون خونریزی برعلیه نیکیتا خروشچف رهبر شد.
به کنج مطبخ تاریک تابه طعنه زد بر دیگ، که از ملال نمردی چه خیره سر بودی.
بگفت دیگ من از سیاهیی خود بس ملول میگشتم، اگر تو تیره دل از من سپیدتر بودی.
سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.