خرید تور تابستان

واکنش‌ها به درگذشت «آقای کاووسی»

واکنش‌ها و پیام‌های تسلیت برای درگذشت فتحعلی اویسی را به نقل از خبرگزاری‌های ایرنا و ایسنا می‌خوانید:

رییس سازمان صدا و سیما، در پیامی درگذشت فتحعلی اویسی، بازیگر پیشکسوت را تسلیت گفت.

به گزارش روابط عمومی صدا و سیما، متن کامل پیام پیمان جبلی به شرح زیر است: درگذشت هنرمند گرامی، جناب آقای فتحعلی اویسی از هنرمندان باسابقه و خوشنام کشور را تسلیت می‌گویم. مرحوم اویسی در طول سال ها فعالیت هنری، نقش های ماندگار زیادی را در فیلم های سینمایی متعدد و سریال هایی مانند سربداران، تنهاترین سردار، ولایت عشق، کمربندها را ببندیم، بدون شرح، باغچه مینو خلق کرد که همواره در اذهان مردم باقی خواهد ماند. از درگاه خداوند تعالی برای آن فقید سعید، رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارم.

پیام تسلیت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در پیامی با تسلیت درگذشت زنده یاد فتحعلی اویسی، بازیگر سینما و تلویزیون، گفت: هنرآفرینی‌های فتحعلی اویسی در اذهان یادگار می‌ماند.

در پیام محمدمهدی اسماعیلی آمده است:«با نهایت تاسف و تاثر مطلع شدیم سینماگر پیشکسوت و خوشنام سینما و تلویزیون جناب آقای فتحعلی اویسی به رحمت حق شتافت.

بی‌شک هنر آفرینی‌های برجسته آن فقید سعید در نقش‌های متفاوت در اذهان تک تک مردم هنر دوست به یادگار مانده است.

اینجانب فقدان ایشان را به خانواده آن مرحوم و جامعه هنری کشور تسلیت می‌گویم و از درگاه خداوند متعال غفران و رحمت الهی خواستارم.

زنده یاد فتحعلی اویسی همواره متعهدانه به مردم این سرزمین خدمت کرد

رییس سازمان سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی درگذشت فتحعلی اویسی را تسلیت گفت.

براساس اعلام سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در پیام محمد خزاعی آمده است: «درگذشت هنرمند مردمی ومحبوب سینما وتلویزیون آقای فتحعلی اویسی که طی سال‌های متمادی با شاد کردن مردم با مجموعه‌های تلویزیونی ونقش آفرینی در فیلم‌های فاخر وبه یادماندنی سینما و ساخت فیلم مردمی مریم ومتیل برای کودکان نمود موجی از تاثر واندوه را در دل‌های دوستداران وهمکارانش ایجاد نمود.
همزمانی سفر آسمانی این مرحوم با سالروز رحلت رسول اکرم (ص) وامام حسن مجتبی (ع) وشهادت آقا امام رضا (ع) انشالله توام با شفاعت این حضرات برای روح پرکشیده آن هنرمند عزیز وپیشکسوت باشد.
فقدان ایشان را به خانواده محترم، اهالی سینمای ایران و مردم سینما دوست تسلیت می‌گویم.»

اویسی هیچ گاه کلیشه نشد

مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و دبیر جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان در پیامی درگذشت «فتحعلی اویسی» را تسلیت گفت.

در پیام علیرضا تابش چنین آمده است:فتحعلی اویسی، از هنرمندان تحصیلکرده، خوشنام و مردمی سینما و تلویزیون در بیش از ۴ دهه، دار فانی را وداع گفت و افسوس و داغی تازه را برای اهل هنر و علاقه‌مندان به سینما بر جای گذاشت.

در کارنامه سینمایی و تلویزیونی زنده‌یاد اویسی، تنوع موج می‌زد. او هیچ‌گاه کلیشه یک تیپ خاص نشد و به مدد دانش، خلاقیت و تجربه‌، نقش‌های متفاوتی را برعهده گرفت و با عشق و تسلط به بازیگری، آنها را در قلب و ذهن مخاطبانش حک کرد.

این هنرمند همچنین علاوه بر بازیگری در آثاری مطرح از سینماگران برجسته و مجموعه‌های تلویزیونی پربیننده، به عنوان کارگردان نیز فعال بود و در اوائل دهه هفتاد، «مریم و میتیل» فیلم تحسین‌شده دوره نهم جشنواره کودک و یکی از فیلم‌های به‌یادماندنی و پرمخاطب سینمای کودک و نوجوان را ساخت که تلاش ماندگار او در این راه نیز، جای ارج‌گذاری دارد.

ضایعه درگذشت این هنرمند را به خانواده و فرزندانش تسلیت می‌گویم و برای آن مرحوم غفران الهی و برای بازماندگانش صبر جمیل آرزومندم.

شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران در پیامی درگذشته فتحعلی اویسی بازیگر سینما و تلویزیون را تسلیت گفت.

در این پیام تسلیت آمده است: “هنرمندی دیگر را ازدست دادیم . فتحعلی اویسی که اهالی سینما و تلویزیون او را بیشتر به عنوان کارگردان بجا می آورند ولی مردم با چهره اش به عنوان بازیگر نقش های کمدی و طنزآشنا شده بودند، در پی عوارض سکته مغزی درهفتاد و شش سالگی درگذشت.

اویسی که به سبب چهره و توانائی بیشتر مناسب بازی در نقش شخصیت های منفی و به یادماندنی در فیلم هایی چون “ناخداخورشید”، “سرب” و “بانو” می نمود ، زمانی که بازی درقالب شخصیت های شوخ و نکته گو را آغاز کرد، نشان داد که چهره ، قریحه و استعداد خاص و کم نظیری هم دراین زمینه دارد.

اویسی در مقابل چهار فیلم سینمایی که کارگردانی کرده ، در بیش از پنجاه فیلم سینمایی و حدود چهل فیلم و مجموعه و برنامه تلویزیونی بازی و حضور داشت و صدای خوشش را هم در چند بازخوانی از ترانه های گذشتگان نیز شنیده ایم . درگذشت این هنرمند پرکار و محبوب را به بازماندگانش ، همه همکاران و مخاطبان آثارش تسلیت می گوئیم.”

حمید شاه آبادی، معاون سیما در پیامی درگذشت فتحعلی اویسی بازیگر و کارگردان پیشکسوت را تسلیت گفت.

متن پیام تسلیت معاون سیما به شرح زیر است:

«انا لله و انا الیه راجعون

درگذشت هنرمند با اخلاق و محبوب، مرحوم فتحعلی اویسی موجب تأثر و اندوه عمیق جامعه هنری و عموم علاقمندان به این هنرمند نامدار شد.

مرحوم اویسی از اعضای تحصیلکرده و توانای سیما بود و در بازیگری از چهره های توانمند این عرصه به شمار می‌آمد.

وی به همان اندازه که در یک سریال کمدی خوش می درخشید، در آثار تاریخی ـ مذهبی چون «تنهاترین سردار» و «ولایت عشق» به خوبی از پس جان بخشیدن به شخصیت ها برمی آمد. اینجانب مراتب تسلیت خود را به خانواده محترم این هنرمند و ملت هنردوست ابراز داشته و برای آن عزیز سفر کرده علو درجات از درگاه حق مسألت دارم.»


ایسنا: فتحعلی اویسی بازیگر سینما و تلویزیون و کارگردان سینما فارغ التحصیل رشته کارگردانی و بازیگری سینما از دانشگاه ایالتی تگزاس آمریکا بود و آن طور که در کتاب “دانشنامه سینمای ایران” آمده است: فیلم کوتاه “سه شنبه آخر” را با بازگشتش از آمریکا در سال 1354 ساخت و فیلم “مادر” را هم به عنوان کارگردان در سال 63، “باو” در سال 66 ، “مریم و میتیل” در سال 1371 و “سربلند” را در سال 73 به عنوان کارکردان ساخته است.

او در سینما، فعالیتش را با یک نقش کوتاه در فیلم “قدغن” علیرضا داودنژاد در سال 57 آغاز کرد.

و او در سال های بعد “راهی به سوی خدا” را به کارگردانی جلال مهربان در سال 58 بازی کرد و از فیلم های دیگرش به ترتیب سال و کارگردان می توان از “ناخدا خورشید” ناصر تقوایی در سال 65، “پرنده کوچک خوشبختی” پوران درخشنده در سال 66، “سرب” مسعود کیمیایی در سال 66، ” هی جو” منوچهر عسگری نسب در سال 67، “گل سرخ حمید” تمجیدی در سال 68، “ریحانه” علیرضا رییسیان در سال 68، “هامون” داریوش مهرجویی سال 68، “سایه خیال” حسین دلیر سال 69، “حکایت آن مرد خوشبخت” غلامرضا حیدرنژاد سال 69، “بانو” داریوش مهرجویی سال 70، “قرق” احمد هاشمی سال 70، “دلشدگان” علی حاتمی سال 70، “مسافران دره انار” یدالله نوعصری سال 70، “پرنده آهنین” علی شاه حاتمی سال 70، “پرواز را به خاطر بسپار” حمید رخشانی در سال 71، “آخرین خون ” منوچهر مصیری سال 72، “بدل” جهانگیر جهانگیری سال 72، “مرضیه” اسفندیار شهیدی سال 73، “لژیون” ضیا الدین دری سال 73، “می خواهم زنده بمانم” ایرج قادری سال 73،”اعاده امنیت” حمید رخشانی سال 74، “پاتک” علی اصغر شادروان سال 74، “حادثه در کندوان” جهانگیر جهانگیری سال 74، “همسفر” مهدی مدنی سال 76، “جهان پهلوان تختی” بهروز افخمی سال 76، “یک قدم تا مرگ” بهروز فرجی سال 77، “مومیایی 3” محمدرضا هنرمند سال 78، “زندانی 707” حبیب الله بهمنی سال 80 و “دوشیزه” محمد درمنش سال 81 نام برد.

انجمن بازیگران سینمای ایران هم در پی درگذشت فتحعلی اویسی نوشت: “خبر کوتاه درگذشت فتحعلی اویسی ما را برد به خاطرات نقش های ماندگارش در سینما.

او که جدی ترین فعالیت حرفه ای خود را با بازی در ناخدا خورشید ناصر تقوایی آغاز کرد ، در فیلم های چون پرنده کوچک خوشبختی …. تفنگهای سحرگاه، سرب، هی جو!ریحانه، گل سرخ، هامون ، حکایت آن مرد خوشبخت، مسافران دره انار، پرنده آهنین، دلشدگان، قرق، پرواز را به خاطر بسپار، مرضیه، می خواهم زنده بمانم، حادثه در کندوان همسفر، بانو، مومیایی 3 و….. از جمله آثار ماندگارش در سینما بود.”


عباس یاری، با یادآوری خاطره‌ای از مصاحبه پر دردسر و بی سرانجامش با فتحعلی اویسی، یاد این هنرمند را گرامی داشت.

به گزارش ایسنا، عباس یاری ـ منتقد سینما و از بنیانگذاران مجله های «فیلم» و «فیلم‌امروز» ـ در یادداشتی به ذکر خاطره مصاحبه‌اش با مرحوم فتحعلی اویسی پرداخته است.

یاری که ماه گذشته برای انتشار شماره ویژه مجله «فیلم امروز» قصد داشته به مناسبت سی و پنج سالگی فیلم به یادماندنی «ناخدا خورشید» با فتحعلی اویسی به عنوان بازیگر این فلیم مصاحبه‌ای را ترتیب دهد، جریان این مصاحبه را اینگونه شرح داده است: «آقای اویسی عزیز، الان که خبر رفتنتان را شنیدم شوکه شدم. ماه پیش که در تدارک انتشار شماره ویژه‌ای برای سی و پنج سالگی «ناخدا خورشید» بودیم، برای پیدا کردنتان به هر کسی که می‌شناختم متوسل شدم، نمی‌دانستم کجا هستید. آخرش رفیقی قدیمی‌ات حسن تهرانی که در آمریکا زندگی می‌کند، گفت: «باید اینجا باشد، مدتی است ازش خبری ندارم؛ پیدایش می‌کنم و باهاش مصاحبه می‌کنم.» اما روز بعد گفت شماره‌ای که از او دارم جواب نمی‌دهد. با ناامیدی شماره را گرفتم. خیلی شانسی گوشی را برداشتی، تلخ و کلافه و بی حوصله، از زمانه دلخور بودی. گفتم «آقا می‌خواهم قرار مصاحبه بگذاریم.» گفتی «ولم کن بابا! درباره چی حرف بزنیم؟!» من برای اینکه یخ رابطه را باز کنم به شوخی گفتم «دیجیتال! همین دیجیتال که تو باهاش مخالف بودی و می‌گفتی دیجیتالم کجا بوده، آخرش دنیا را گرفت اما فرهنگ کتابخوانی و مطالعه را نابود کرد.» گفتی «خب چه حرفی برای گفتن داریم؟» گفتم «ناخدا خورشید» گفتی «ساخت آن فیلم که پدر همه‌ی ما را درآورد؛ در آن شهر دور افتاده که نه آب داشت و نه غذا» بعد شوخی کردی که «مگس پلو می‌خوردیم!» گفتم «اما حاصل کار فیلمی ماندگار شد، به خاطر ناصر تقوایی هم که شده حرف بزنیم.» گفتی «باشه اولِ اون هفته زنگ بزن…»

دیر شده بود، مجله داشت می‌رفت زیر چاپ. فکر کردم حالا که به این شماره نرسیده، صبر کنم تا یک گفت‌وگوی عمری با هم بکنیم. دو هفته پیش دوباره باهات تماس گرفتم. گفتی «پشت فرمونم بعدا تماس بگیر…». آقا ول کنت نیستم. به خودم و تو قول داده‌ام این مصاحبه را انجام بدهم. بدون خداحافظی رفتی سفر آخریت؟ آنجا با کاغذ و قلم، نه با ضبط و دیجیتال میام سراغت، مصاحبه خوبی میشه…»


با بغض سنگینی تلفنش را جواب داد و همین که اسم «فتحعلی اویسی» را آوردیم، بغضش ترکید و دقایقی بلند گریه کرد و بعد سکوت… خبر درگذشت همکار قدیمی اش از یک طرف غمی سنگین در دلش نشانده بود و قضاوت های مردم و به قول خودش توهین هایی که در این مدت به او شده بود، غمش را چند برابر کرده بود.

مریم امیرجلالی، بازیگر پیشکسوت کشورمان در ادامه یادی کرد از خاطرات خوب همکاری با فتحعلی اویسی و گفت: بهترین خاطره خوبی که من از ایشان داشتم، صداقت و صمیمیت پاکشان بود. فتحعلی اویسی تنها کسی بود که بعد از سیروس‌گرجستانی عزیز با او رفت و آمد خانوادگی داشتم که متاسفانه از صبح، خبر فوت این هنرمند مرا بسیار ناراحت کرده است. توهین های مردم هم از سوی دیگر ناراحتی ام را بیشتر کرده است.

این هنرمند در حالی که با بغض صحبت می کرد، ادامه داد: تمام لحظات آن خدا بیامرز(فتعلی اویسی) برایم خاطره است، کدامش را بگویم اگر بخواهم بگویم مثنوی ۳۰۰ من(!) می شود. هیچ وقت بازی در فیلم سینمایی «مادر زن سلام» از یادم نمی رود که همیشه به من می گفت «داغت به دلم بمونه ملوک با این خواستگارایی که میاری».

او سپس با یادآوری سفرش به اصفهان همراه با فتحعلی اویسی، به حرفهایش اضافه کرد: یادگار من با فتحعلی اویسی سفری بود که برای فیلم های «بازنشسته ها» و «افراطی‌ها» همراه همسرش در اصفهان بودیم و ساعت های بیکاری، عصرها به جلفا می رفتیم و با هم قهوه می خوردیم. هیچ وقت یادم نمی رود آن روز ۵ عصر پرواز داشتم، مرحوم اویسی اصرار داشتند که اگر غذای رستوران شهرزاد را نخوری نصف عمرت بر فناست که ما به اتفاق همسرش به رستوران‌ رفتیم و دیدیم صف خیلی طولانی دارد. اویسی گفت امیرجلالی بیا برویم بنشینیم و همان نان و پنیر خودمان را بخوریم، من در این سفر نمی ایستم که من گفتم شما اجازه بدهید با مدیر رستوران صحبت کنم اگر متوجه حضور شما شوند حتما به ما یک جا می‌دهند که من رفتم صحبت کردم گفتند ۵ دقیقه صبر کنید تا میزتان را آماده کنیم، خیلی سریع میز ما آماده شد و ما رفتیم و نشستیم. از آنجایی که آقای اویسی باقالی پلو با ماهیچه را خیلی دوست داشت، ما سفارش دادیم و به من گفت امیرجلالی خدا را شکر تصدق سر تو ما را هم راه دادند که من گفتم آقای اویسی این چه حرفیست من در مقابل شما یک طلبه هم نیستم، اسم آقای اویسی را که آوردم رستوران برای ما میز رزرو کرد. خلاصه روز بسیار خوشی را داشتیم. من یک ماه در خدمت ایشان و همسر نازنینش بودم و چقدر اصفهان به ما خوش گذشت.

امیرجلالی سپس خاطرنشان کرد: مرحوم اویسی سه ماه پیش بود که با من تماس گرفت و گفت دختر تو نمی خواهی خانه ما بیایی و یکسری به ما بزنی که من هم گفتم سری قبل خواستم بیایم که شما اسباب‌کشی داشتید، چشم حتما می آیم که به خاطر کرونا باز هم نشد بروم و با همسرش صحبت کردم. گفتم آنقدر به شما علاقه دارم که نمی‌خواهم خدایی ناکرده برایتان مشکلی پیش بیاید، چون به هر حال من زیاد بیرون می روم. همین قدر که صدایتان را می شنوم برایم کافیست. من واقعاً با این خانواده لحظه های خوش و شیرینی داشتم.

این هنرمند همچنین به بی احترامی هایی که در فضای مجازی پس از شنیدن خبر فوت فتحعلی اویسی از سوی مردم به او شده است، اشاره کرد و با ناراحتی فراوان، گفت: از صبح امروز مدام به من توهین می‌شود که چرا دروغ گفتی فتحعلی اویسی حالش خوب است؛ در صورتی که من با همسرش صحبت کردم و از آنجا که همسرش ناراحتی قلبی داشت، گویا اصلاً به او اطلاع نداده بودند که ایشان در بیمارستان و کما هستند. وقتی با اطمینان کامل با من صحبت کرد که آقای اویسی حالش خوب است، یک ماه پیش ناراحتی قلبی داشت که برطرف شد و تمام این حرفها شایعه است و بعد شروع کردیم از خاطرات اصفهان مان صحبت کردیم و کلی گفتیم و خندیدیم، من بلافاصله یک پُست گذاشتم که خوشبختانه آقای اویسی حالش خوب است، مردم اصلاً نگران نباشید. البته در ادامه که متوجه وضعیت شدم، در گفت وگویی با ایسنا شرایط واقعی ایشان را تشریح کردم.

امیرجلالی ادامه داد: از امروز صبح همین طور فحش و توهین به من می دهند که شما به خاطر فالوور این کار را کردید. ببینید ما چه مردمی هستیم؟! این فرهنگ کجا رفته است؟ من از بهترین نقش سینمایی که اول کرونا آرزویم بود با خانم آبیار داشته باشم، به خاطر این بیماری انصراف دادم حتی به من گفتند این فیلم به جشنواره می رود و شما کاندیدا هستید که من گفتم نه کاندیدا می خواهم و نه شهرت، سلامتی من از همه چیز مهمتر است. من اگر دنبال شهرت و فالوور بودم که وضعم خیلی بهتر از این بود. قبول دارم که هست و نیست مردم و همه چیزشان روی هواست، می‌خواهم بدانم آیا فرهنگ مان هم رفت؟! اگر این طور است پس همه ما سرمان را روی زمین بگذاریم و بمیریم. الان با خودم می گویم خوش به سعادتت فتحعلی اویسی که رفتی چون ایشان هم همیشه از این مسائل خیلی نگران و ناراحت بود و می گفت چرا فرهنگ ما لگدمال شده و تمام شده است.

این بازیگر همچنین بیان کرد: پسر فتحعلی اویسی دو سه روز پیش با من تماس گرفت و عذرخواهی کرد که طی این مدت اذیت شده اید و من گفتم آنقدر آقای اویسی و همسرش برایم عزیز هستند که تمام این مسائل برایم بیخود است و اشکالی ندارد. الان هم همان نوشته علیرضا اویسی را همراه با پستش در فضای مجازی گذاشتم که مردم ببینید و قضاوت نکنید، کمی به خودتان بیایید، مرگ برای همه هست منتها از بعضی ها به نیکی یاد می کنند. آقای اویسی سه چهار سال است که کار نمی کند. آیا یک نفر از او پرسید کجاست؟ کسی گفت از کجا می آوری و می خوری؟ چطور زندگی ات را می گذرانی که الان همه کاسه داغ‌تر از آش شده اند؟! بس کنید این دروغ ها و ریاکاری ها را. من واقعا از این همه قضاوت های بی جهت و توهین های زشت ناراحت شدم.

این هنرمند صراحتا بیان کرد: برای ما ایرانی ها فضای مجازی خیلی زود بود چون ما فرهنگ استفاده درست از این فضاها را نداریم. متاسفانه هرچه عقده و بی فرهنگی و بی شخصیتی است در این فضاها عنوان می‌کنند و مردم را زیر سوال می‌برند. ببخشید آیا شما از خانواده ایشان خبر داشتید که چه اتفاقاتی در پشت پرده ماجرا بوده؟ بنده واقعاً بی‌تقصیر بودم. وقتی همسرش انقدر امیدوارکننده صحبت می کند و می خندد من باید چه فکری می کردم. دقیقا اتفاقی که برای آقای محمدعلی کشاورز بارها افتاد و بارها شایعه مرگ ایشان را شنیدیم. یک بار یادم هست که خواندم نوشتند ان‌ لله و انا الیه راجعون، آنقدر ناراحت شدم با وجود اینکه شب دیر وقت بود با خودم گفتم زنگ می زنم به خانه‌اش اگر گوشی را برداشت می فهمم که باز هم شایعه است که اتفاقاً بعد از تماسم سریع جواب داد و گفت باز هم گفتند من مرده ام! نه من هنوز زنده ام. آیا این رفتارها درست است؟!


اگر می خواهید یک مرد قمی ۵۰ تا ۶۰ ساله را ثبت کنید و در موزه بگذارید تا آیندگان در خصوص مردهای قمی اصیل قضاوت کنند، خودتان را خیلی آزار ندهید، کافی است دو سریال باغچه مینو و بدون شرح و فیلم مادرزن سلام او را ببینید تا متوجه شوید یک مرد قمی دقیقا چه زوایایی دارد.

فتحعلی اویسی فردویی، ۱۳ مهرماه ۱۴۰۰ خورشیدی، چشم از جهان فروبست. درحالی که هفتاد و شش پاییز و زمستان و هفتاد و پنج تابستان و بهار را به چشم دیده بود.

چند روز پیش بود که خبر کما رفتن او در سایت ها و شبکه های اجتماعی پیچید. سکته مغزی و کما، تایید و تکذیب های خانواده و دوستانش؛ اما هرکه این چند خبر را در کنار هم می گذاشت می دانست که باید چند روز دیگر منتظر شنیدن چنین خبری باشد.

از فتحعلی اویسی خیلی چیزا می شود گفت. آنچه سالها پیش در خصوص او می شد گفت همین چند کلمه بود؛ مردی عبوس و جدی با ابروهای پر پشت و چشم های سبز درشت و برجسته.

کارنامه هنری فتحعلی اویسی اما، دو روی کاملا متضاد داشت. یک روی تا اوایل دهه هشتاد بود. کارکتری خشن و بی اعصاب و مرموز که جان می داد برای فیلم های تاریخی؛ از سرداران مغول گرفته تا سرداران لشکر معاویه و یزید.

روی دیگر سکه فتحعلی اویسی پس از سریال بدون شرح و باغچه مینو بود که در اوایل دهه هشتاد او را به محبوب ترین کمدین ایران مبدل کرد. یک تغییر چهره تاریخی در سینمای ایران.

کاری که مهدی مظلومی در تغییر چهره هنری با او کرد را تنها می توان با تعویض طلایی الکنو، سرمربی تیم ملی روسیه در فینال المپیک لندن مقایسه کرد که با تغییر پست موزرسکی سرعتی زن به پست قدرتی، بازی باخته را برد و دنیا را میخکوب کردو البته ایران را بالاتر از برزیل در جدول رده بندی المپیک قرارداد.

او از یک چهره منفی در سینمای ایران به محبوب ترین و با مزه ترین کارکتر یک دهه تلوزیون و سپس سینمای ایران مبدل شد. به حدی که دیگر کسی دوست نداشت گذشته جدی او را نیز به خاطر بیاورد. نوع حرف زدنش، بداهه گویی های استثنایی اش، صدای مخملی، خنده های انفجاری و نمک ذاتی قمی اش او را در ذهن ها به یک چهره محبوب در تلوزیون ایران مبدل کرد.

فتحعلی قمی بود یا نبود؟

چند بار از او سوال شده بود که اهل کجا است؟ او هم همیشه میگفت اهل «فردو». روستایی در استان قم. سالهای کودکی اش را در این روستا وشهر قم گذارنده بود. بسیاری از همکلاسی هایش هنوز از او حرف میزنند و او را با همان اسامی که در آن زمان صدا می زدند به یاد می آورند.

مرحوم حاج آقا تقی (بقال محله ما)که او هم فردویی بود. یک خاطره جالب از او نقل می کرد. میگفت در مدرسه و در اواسط دهه ۳۰ معلم از همه بچه ها سوال کرد که در آینده دوست دارید چه کاره شوید؟ هر کسی یک شغل را گفت. یکی می خواست طبیب شود و یکی می خواست نانوا شود و دیگری هم نجار. ولی فتحعل(نامی که حاج آقا تقی همیشه با این عنوان او را خطاب می کرد) با همان ته صدای از پشت گلویش گفت که می خواهم «شوفر ماشین بلبو شوم». منظورش همان ماشین ولوو سوئدی بود.

درست است که او چند باری گفته بود که فرود نزدیک کاشان است و از نظر مکانی در استان اصفهان است ولی از قدیم هم فردو را با قم می شناختند و فردویی ها هم خودشان را اصالتا قمی می دانند. اما او بیراه هم نمی گفت. کوهی که فردو را فراگرفته است تا روستاهای کناری مشهد اردهال کمترین فاصله را دارد. از پشت کوه روستای فردو تا روستاهای مشهد اردهال راهی نیست و او هم نادرست نمی گفت. اما هیچ قمی دوست ندارد فردو را از قم جدا تصور کند.

اما از همه اینها که بگذریم او یک مرد اصلی قمی بود، با هزاران دلیل. هم محل زندگی اش، هم زندگی در قم و هم از همه مهمتر حرکات بدن، نوع گویش، نوع رفتار محیطی، بذله گویی های انفجاری در عین سرو سنگینی که خاصیت اکثر مردهای قمی است باعث می شد که همه مردم قم او را قمی اصیل بدانند.

او چند بار در مصاحبه هایش عنوان کرده بود که من قمی هستم و فردو هم از روستاهای قم است ولی از نظر جغرافیای غیر کلاسیک روستای آنها به مشهد اردهال نزدیک تر از قم بود. و از اینکه همشهری هایش از این مساله که چند بار عنوان کرده بود خوشحال نبودند هم ناراحت می شد و به همین دلیل همیشه سعی می کرد در مصاحبه های بعدی این مساله را تاکید کند که او قمی است و دل دوستان و همشهریانش را به دست آورد.

فتحعلی، یک مرد قمی تمام عیار

وقتی سریال های طنز او از تلوزیون پخش می شد شاید مردم هیچ شهری به اندازه مردم قم، بازی او را درک نمی کردند. او یک مرد کاملا قمی بود با همان سختی بیرونی و شیرینی درونی. با همان جدیت غیر ذاتی و شوخی طبعی ذاتی و البته نهفته. ته لهجه او کاملا قمی بود و بارها از اصطلاحات قمی برای شیرین تر کردن دیالوگ ها استفاده کرد که مثل دیالوگ های جواد رضویان در سریال در حاشیه سالها به نقل محافل مردم ایران مبدل شد.

تکه کلام های چون «دیجیتالم کجا بود!» که حتی در ورزشگاه های فوتبال هم به جای تشویق دو تیم از سوی تماشاگران به کار می رفت از همان تکه کلام هایی بود که فقط قمی ها ممکن است این گونه و با این آوای کشیده بیان کنند.

شاید بشود گفت که مردهای قمی اصیل همیشه دوست دارند جدی به نظر برسند ولی عمیقا شوخ طبع و شیرین زبان هستند. مثل سوهان شان که از دور سخت و خشن به نظر می آید ولی وقتی آن را می خوری در دهانت آب می شود و جان را جلا می دهد.

اگر می خواهید یک مرد قمی ۵۰ تا ۶۰ ساله را ثبت کنید و در موزه بگذارید تا آیندگان در خصوص مردهای قمی اصیل قضاوت کنند، خودتان را خیلی اذیت نکنید، کافی است دو سریال باغچه مینو و بدون شرح و فیلم مادرزن سلام او را ببینید تا متوجه شوید یک مرد قمی دقیقا چه زوایایی دارد.

او مثل جواد رضویان در «درحاشیه» لهجه عمیق قمی نداشت ولی تمام حرکات و سکناتش قمی بود. مثل مردهای قمی، شوخ طبع و بذله گو بود ولی دوست داشت که مردم او را جدی ببینند. در سخت ترین شرایط هم می توانست با یک کلمه جمعی را منفجر کند و خودش هم نخندد. مثل مردهای قمی دوست داشت سربه سر دوستانش بگذارد. مثل بسیاری از کاسب های قم دوست داشت با مشتری هایش در عین کم حوصلگی، شوخی کند. مثل خیلی از قمی ها جملات را با کلمات کمتر و پر معنی تر به کار می برد. دوست داشت موقر بوده و با مردم مهربان باشد.

در واقع اگر بخواهیم نوع و درجه قمی بودن او را اندازه بگیریم می توانیم این گونه بگوییم که در بین قمی های اصیل شهر، چند دسته وجود دارد. یک دسته که هنوز هم سعی میکنند به شدت تمام کلمات و گویش قمی را حفظ کنند و به شدت به این اصطلاحات وفادار هستند. آنها بسیار دوست دارند که به جای «نِمی خواهم » بگویند «نَمی خواهم» و به جای «نَه»، هم بگویند«نِه». هنوز هم در خیابان های چهارمردان و آذر و دروازده ری و… بسیاری از پیر و جوان جوان سعی وفادار به این نوع صحبت کردن هستند.

دسته دیگری هم هستند که همان سکنات رفتاری و گفتاری و ته لهجه را هم دارند ولی به دلیل برخی مسایل از جمله سالها حضور در تهران یا مشاغل دیگر یا بازاری بودن و… تغییراتی در این لهجه داده اند ولی قمی ها کاملا این مساله را متوجه می شوند.

فتحعلی اویسی را می توان در نوع دوم قمی هایی دانست که کاملا رفتاری قمی داشت ولی سعی می کرد کلمات را با عرف تهرانی تر بیان کند. او همیشه به قم سفر می کرد و فردو را هم دوست داشت. در قم دوستان بسیاری داشت که همیشه به آنها سر می زد و با آنها هم عکس یادگاری می گرفت که دوستانش هم آنها را در بنگاه و کبابی و مغازه های خود نصب می کردند چون میدانستند که مردم، دوستشان را خیلی دوست دارند.

البته فتحعلی اویسی در عین شوخ طبعی همیشه گوشه گیر بود و چندان در مجالس حضور نمی یافت. کمتر دیده شده بود که در مراسمات خاص جلو نشین مراسم باشد و در مصاحبه ها و برنامه های متعدد حضور یابد. او همچنان دوست داشت که در کنجی نشسته و زندگی طبیعی خود را با خانواده و دوستانش بگذارند. ولی مردم قم همیشه او را دوست داشتند. مثل مردم همه کشور. امروز وقتی استوری های هنرمندان این سوی و آن سوی آب را برای درگذشت او می دیدیم متوجه عمق علاقه مردم به این چهره مردمی می شدیم.

اما سوال بزرگ از مسئولان و متنفذین شهر

سوال بزرگی که همیشه ذهن ما را به خود مشغول می کرد این بود که چرا همیشه انتظار داشتیم او بیاید و بگوید من قمی هستم ولی مسئولان فرهنگی قم اصلا به سراغ او نمی رفتند؟ در این سالها که از عمر کاری نگارنده می گذرد حتی یک بارهم به یاد نداریم که از او برای حضور در قم دعوت شده باشد. یا مسئولان قم از او تقاضا کرده باشند در یک مراسم در قم حضور یابد و از او به پاس سالها کار هنری که همه آنها هم موفق بود تجلیل به عمل بیاورند.

هنوز هم برای ما جای سوال است که چرا انتظار داریم جواد رضویان که اصالت پدری و مادری او شاید در قم نبوده ولی عمیقا یک قمی است و هر وقت بخواهد مردم را بخنداند از همین گنجینه لغات و گویش و لهجه قمی خرج می کند، خودش بگوید که من قمی هستم تا ما را خوشحال کند که همشهری مان است. ولی واقعا هنوز هم برای او کاری نکرده ایم. همان طور که برای فتحعلی اویسی هم نکردیم. همین امروز هم برای جواد افشار ها و محمد حسین لطیفی ها هم کاری نمی کنیم.

محمد حسین لطیفی کارگردان جریان ساز سینمای کشور دو سال پیش در یک نشست خبری در یک نهاد حوزوی گفت که شاید کسی نداند ولی من بچه قم هستم. شفا گرفته امام زاده سیدعلی(ع) در کودکی و بچه محله مسجد جامع، یکی از اصیل ترین مناطق قم. ولی جالب است که او خودش پس از سالها به زبان آمد و این نکته را گفت. ولی هیچ کس نمی دانست. هنوز هم از این ظرفیت های عظیم برای توسعه فرهنگ و هنر قم هیچ برنامه ای وجود ندارد و استفاده ای نمی شود.

وقتی مسئولان این شهر برای گنجینه هایی مثل فتحعلی اویسی ها کاری نمی کنند نباید از آنها توقع داشت که صبح تا شب تلاش کنند تا افتخارات و محبوبیت شان را به قم الصاق کنند. مهران مدیری از کارگردان هایی است که از سال ۸۳ به خاصیت شگفت آور طنازی لهجه قمی در شیرین کردن سریال هایش پی برد و همیشه روی این مساله تاکید داشته و دارد. همین الان هم می توان با همین سرمایه گویشی که در قم وجود دارد بهترین آثار را تولید کرد و سرمایه های فرهنگی قم را چند برابر کرد.

در آخر سر، هم باید گفت که فتحعلی اویسی فردویی سالها تلاش کرد که خنده را روی لب مردم بنشاند و در اوج خوش نامی از این دنیا پرکشید. او در نیمه دوم زندگی اش به این نتیجه درست رسیده بود که چگونه می توان با معجزه طنز و شادی آفرینی بدون ادا و اطوار و فیلم بازی کردن های تصنعی، مردم را مسحور کرد و در نیک نامی زیست و با خوش نامی چشم از جهان فروبست.

خدانگهدار آقای اویسی فردویی

انتهای پیام

بانک صادرات

پیام

  1. واقعا حیف و هزاران حیف که ایشون رو از دست دادیم ما با فیلم های ایشون کلی خاطره زیبا (سرهنگ در ناخدا خورشید و تو سینمایی سرب یزغل و اون عصبانیت با جذبه : که تو یهودی واقعی نیستی ! و …) و کلی خاطره با مزه (آقای کاووسی : به کاری که کار نداری چکاری داری ! و دیجیتااالم کجا بوده و نقش فرج تو زیر زمین و دیالوگ سیب زمینی و مشتقات تو دارا و ندار و از همه مهمتر خنده های بی نظیر که همه رو به وجه میاورد ) همه تو ذهنم نقش بسته خدایی خیلی نارحت و غمگینم از خبر درگذشتتون حیف و بازم حیف …روحتتون شاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا