بحران امر نمادین در نهاد آموزش ایران | عباس نعیمی جورشری
عباس (حنیف) نعیمی جورشری، جامعهشناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی «بحران امر نمادین در نهاد آموزش ایران» نوشت:
اگر بپذیریم آموزش به عنوان یکی از مهمترین «مساله»های زندگی مردمان مطرح است آنگاه میتوان در تعریف و تبیین این مسأله تعمق نمود. اما ابتدا باید بتوان به برجستهسازی وجوه مسأله پرداخت و آن را از «شر طبیعی شدن وخامت» نجات داد. شری که عموما دامنگیر «امر مکرر» میشود. در این راستا میتوان حداقل به چهار نکته نظر داشت:
۱. نهاد؛
آموزش در زبان جامعهشناسانهاش به عنوان «نهاد» مطرح است. نهادها، سازوکارهای نظم اجتماعی هستند که رفتار گروههای انسانی را در چارچوبی مشخص راهبری مینمایند. اینگونه در متن اجتماعات بشری، نهاد آموزش همواره حاضر بوده است تا اعضای جامعه را برای زیستنی متناسب با آنچه «مطلوب و هنجارین» میداند، آماده نماید. عمدهترین سازمانی که جهان مدرن برای این امر تدارک دیده «مدرسه» است. مدرسه پس از خانواده – بهطور کلاسیک – مهمترین نهاد آموزش بشر برای زندگی اجتماعی است. اهمیت نهاد مذکور در همین نکته نهفته است که اعضای جامعه متناسب با کیفیت آموزشی که دریافت میکنند به کنش اجتماعی خواهند پرداخت. آنها «پیشبران» حرکت جامعه خواهند بود. شتاب رشد اجتماعی جوامع تا حد زیادی در گرو این پیشبران است که سببساز پیشرفت یا عقبافتادگی یک ملت در قیاس سایر ملل میگردد.
۲. امر نمادین؛
ژاک لکان با یاری جستن از دیالکتیک هگل و زبانشناسی سوسور به بازتعریفی از روانکاوی فرویدی دست زد که ابعاد اجتماعی مهمی دارد. او از سه نظم بنیادین نام برده است شامل امر خیالی، امر نمادین و امر واقعی. دومین نظم مذکور در اینجا مدنظر است.
امر نمادین شامل تمام چیزهایی که ما معمولاً واقعیت مینامیم. از زبان و قانون تا ساختارهای اجتماعی. آنچه امر نمادین را برپا میکند زنجیره دلالتهای زبانیست. این زنجیره بر وجوه دال و مدلول زبانی قرار دارد. زبان که سرشار از نشانههاست. این نشانهها پیوستار هستند یعنی نظامی رابطهای یا تفاوتی را نشان میدهند. به زبان ساده در این نظام همه تفاسیر نشانه شناختی به هم پیوسته است فلذا نمیتوان هیچ نشانهای را فارغ از نشانهای دیگر تفسیر نمود. آموزش به مثابه نهاد، شبکهای سراسری است که امر نمادین را در ذهن مخاطب تدوین مینماید.
۳. تطبیق بیرونی؛
مدرسه چنان زادگاه امر نمادین است. مفاهیم در نشانههای خاصی تعریف شده و آموخته میشود. ارزشگذاری اجتماعی در این فرایند تحقق مییابد. کودک میآموزد که هدفهای مشروع کدام است. کدام مسیرها تحسین میشود و کدام توبیخ. زیستن از چه دالانهایی به امر «رستگاری/دلپذیری» میانجامد. در واقع فضیلتها و رذیلتها برای او در این مکان و زمان معنا مییابند. این معنایابی با جستجوی مابهازاهای بیرونی همراه است. آموزش گیرنده به محیط نگاه میکند تا امر نمادین را بیابد. مثالهای پیرامونی برای او حکم تثبیتگری را دارد تا آموختهها را جایابی کند. ارزشهای نمادین را تشخیص دهد و ارزیابی نماید. سیستمهای آموزشی کامیاب همانهایی هستند که در تطبیق امر نمادین با مثالهای محیطی موفق باشند. در این سیستمها دانشآموز یا دانشجو در انطباق امر نمادینی که آموخته با وقایع روزمره و رویدادهای جاری اجتماعش موفق خواهد بود.
۴. مخدوش شدن امر نمادین در نهاد آموزش ایران؛
با توجه به آنچه گفته شد می توان در چیستی امر نمادین در نهاد آموزش ایران سخن گفت. اینکه مدرسه چه مفاهیمی را برساخت میکند و نشانههای نهادینه شده در ذهن دانشپذیر چیست. چالش عمده در اینجا ایجاد میگردد که دانشپذیر در تطبیق این نشانهها با مثالهای پیرامونی دچار تشتت است. «آموزگار» برجستهترین امر نمادین در این دستگاه است. او مرجع و الگوی نظر و عمل است. فلذا جایگاه و اثرگذاریاش در ذهن کودک و نوجوان بالاست. به نظر میرسد جایگاه معلم ایرانی در سالهای اخیر تنزل یافته است. این تنزل در دو حوزه طبقاتی و اجتماعی رخ داده.
حقوق دریافتی معلمان در نسبت استانداردهای معیشتی، در حداقل قرار دارد. مطالبات برحق آنها در بهبود بنیادین دستمزد -که در قالب طرح «رتبه بندی» و دریافت معادل ۸۰٪ اعضای هیأت علمی تدوین شده- پس از سالها هنوز محقق نشده است. این امر تنزل طبقاتی و معیشتی برای معلم ایجاد نموده است.
همزمان میتوان از تنزل جایگاه اجتماعی او نیز سخن گفت. این تنزل در نگاه دانشآموزان به شغل معلمی نمود دارد. نفوذ ارتباطی معلم در مناسبات قدرت و ساختار «کم عمق» است. او در قیاس با اقشار دیگر همچون اساتید دانشگاه، پزشکان، مهندسان، تاجران، مدیران اجرایی و حتی کارمندان سایر دستگاهها و… دارای «قدرت نفوذ» کمتری است.
فکتهایی چند از خودکشی معلمان به دلیل تضییقات مالی و اجتماعی موید این مطلب و شدت بحران است. بحرانی که در مقامی فراتر از مولفه طبقه و شانیت، بحران در امر نمادین است.
مولفههای تشکیلدهنده این بحران متکثر است و ذهن دانشآموز را با ناهماهنگیهایی در ارزشها، هنجارها، آرزوها، اعتمادها و نهایتا امید اجتماعی مواجه میسازد. آنجا که فضیلت آموخته شده در مدرسه را کمتر در ساختار عملا موجود مییابد. راستگویی، وفاداری، مهربانی، ادب، شجاعت، عدالت، توسعه، آزادی، ارزش دانش، انسجام جمعی، همدلی و غیره نمونههایی از امر نمادین هستند که در استراتژی نهاد آموزش ایران، تعلیم داده میشوند. اینگونه می توان به وسعت مسألهای اشاره داشت که بحران امر نمادین نامیده میشود.
در یک جمعبندی بایستی تذکر داد که هرگونه استراتژی توسعه ملی بر شروطی استوار است که خروج از این بحران را مدنظر قرار دهد.
انتهای پیام