لزوم اصلاح اشتراک بینالاذهانی ایرانیها درباره قفقاز جنوبی
الیاس واحدی، کارشناس مسائل ترکیه و قفقاز در یادداشتی با عنوان «لزوم اصلاح اشتراک بینالاذهانی ایرانیها درباره قفقاز جنوبی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، در نقد برخی دیدگاههای مطرح شده دربارهی روابط ایران، جمهوری آذربایجان و ترکیه نوشت:
اشتراک بینالاذهانی (intersubjectivity) نوعی فرآیند شکلگیری ذهنیت مشترک در بین مردم است که در آن ذهنهای مختلف درباره چیزی اشتراک یا توافق بالفعل یا بالقوه پیدا میکنند و موضوع به باور عمومی و همهپسند تبدیل میشود. هرچند این واژه عموماً در حوزه علوم فلسفه و منطق بهکار میرود ولی بنا به مفهوم، این واژه در حوزه رسانه و شکلدهی افکار عمومی نیز قابل اطلاق است. یکی از مسائلی که اخیراً در اذهان اقشار مختلف مردم ایران به شکلی غیر دقیق، مبتنی بر تواتر و به شدت آسیبرسان ایجاد شده است، نگاه به مسائل و تحولات منطقه قفقاز جنوبی است. به دلیل عدم توجه اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به این منطقه استراتژیک در دوره های گذشته، فضای عمومی حتی نخبگی و رسانهای کشور هم به صورت تقلیدی از جهتگیری سیاست خارجی دولت، کمتر به سمت تحقیق و بررسی در مورد مسائل این حوزه جغرافیایی رفته است. این روند هنگامی نگرانکننده میشود که جامعه نخبه سیاسی و فرهنگی (اعم از سیاستمداران و کارشناسان) نیز مانند مردم عادی به شدت تحت تاثیر فضای رسانهای عامهپسند و هدایتشده از سوی گروههایی با افکار خاص افراطی قرار میگیرند و به جای مطالعه و بررسی همهجانبه و ژرفاندیشی درباره موضوع، ادبیات رایج در بین مردم را با بیان دیگری بازگو میکنند و این تواتر اطلاعات نادرست و مبتنی بر شایعات و نیز تحلیلهای غیر کارشناسی، فضا را به سمتی میبرد که افزون بر آسیب زدن به پل دوستی بین ملت ایران با ملتهای همسایه، به ویژه جمهوری آذربایجان، کارگزاران سیاسی را مجبور به اتخاذ تصمیمهای شتابزده و نادرست میکند. بر این اساس درپی تبیین برخی گزارههای نادرست از نظر نگارنده که این روزها رایج شده، هستیم:
- این باورکه سرزمینهای جدا شده از حاکمیت قاجاریه در قفقاز جنوبی، الان نیز متعلق به جمهوری اسلامی ایران بوده و ایران حق بازپسگیری آنها را دارد، باوری وهمآلود و تخیلی است که متاسفانه نه تنها از سوی برخی کارشناسان بلکه از سوی سیاستمداران هم طرح میشود و تکرار و نهادینه شدن این ادعا در داخل کشور، نه تنها به روابطمان با جمهوری آذربایجان لطمه اساسی میزند، بلکه ارمنستان و گرجستان را نیز نسبت به ما بسیار بدبین خواهد ساخت و حساسیت روسها را هم برخواهد انگیخت. در این خصوص بد نیست یادآوری شود که بر مبنای حقوق بینالملل از آنجا که پس از معاهدات گلستان و ترکمنچای، این سرزمینها به دولت روس واگذار شد و واگذاری سرزمین، تکلیفی برای ایران و حقی برای روس بود، به محض انجام این واگذاری، موضوع پایانیافته تلقی میشود و دیگر نمیتوان ادعای استرداد را مطرح کرد. یعنی قرادادی بین دو دولت بوده که اجرا و تمام شده است و امری جاری، ادامهدار یا تعهد انجام نشدهای در بین نیست. از همین رو بود که پس از اعلام لغو کلیه قراردادهای روسیه تزاری توسط لنین به سال 1918، درخواست ایران در بازگرداندن این سرزمینها مسموع نبود. پس از فروپاشی شوروی نیز هر کدام از سرزمینهای الحاقی به روسیه، کشوری مستقل شدند. این کشورها از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناحته شدند. شناسایی دوژور این کشورها توسط همه اعضای سازمان ملل متحد از جمله جمهوری اسلامی ایران، به این معنا بود که استقلال این سه کشور از هر جهت قانونی است و بر مبنای حقوق بینالملل، شناسایی دوژور قطعی، غیر قابل لغو، کامل و تمام است. بنابراین مطرح کردن ادعای استرداد سرزمینهای ایران میتواند به معنای تهدید مرزهای این کشورها و ادعایی جاهطلبانه از سوی جامعه جهانی تلقی و فشار کنونی بر ایران را چند برابر نماید.
- اگر کشور یا کشورهایی در مناطق اطراف ما از تحولات رخ داده بیشتر منتفع میشوند، این به معنی دشمنی آنها با ما نیست، این ذات کشورداری و روابط بینالملل است و هر دولتی به دنبال منافع کشور خود است. دولتهای کشورهایی مانند جمهوری آذربایجان، ارمنستان، روسیه، گرجستان، ترکیه و پاکستان بدون توجه به احساسات ما و فضای غالب در رسانهها و محافل سیاسی داخل کشور ما، برنامههای خود را پیش میبرند و بد وبیراه گفتن ما در سایتهای اینترنتی و حتی بالاتر از آن در تریبونهای رسمی، نه تنها آنها را از مسیرشان بازنمیگرداند بلکه سبب میشود که در راهی که انتخاب کردهاند، به جای ایران همراه دیگری پیدا بکنند.
- در مورد حضور نظامی اسرائیل در خاک جمهوری آذربایجان و در مجاورت مرزهای ایران، واقعاً ما سند روشن و قانع کنندهای نداریم. پس اگر این حضور واقعی باشد به احتمال زیاد حضور و نفوذی پنهان است و راه مقابله با این نوع نفوذ هم موضعگیری سیاسی و تهدید کشور همسایه نیست بلکه افزایش اشراف اطلاعاتی دستگاههای مسئول و اتخاذ تدابیر پیشگیرانه است. افزون بر اینها اگر قرار باشد هر کشوری را به صرف برقراری رابطه با اسرائیل تهدید کرد که در آینده تک تک کشورهای عربی و شاید حتی متحدینمان مثل عراق را هم باید تهدید کنیم که ادامه این وضع بدتر از محاصره اسرائیل است.
- با اینکه اکثر کارشناسان و آگاهان به مسائل منطقه میدانند که پس از امضای قرارداد آتشبس بین آذربایجان، ارمنستان و روسیه در سال 2020، موضوع اشغال بخشی از خاک ارمنستان و قطع ارتباط ایران و ارمنستان مطرح نیست چون این خلاف قوانین بینالملل است و جامعه جهانی، غربیهای حامی ارمنستان و حتی روسیه این را نمیپذیرند. اگر روسیه، غرب و جامعه جهانی در جنگ دوم قرهباغ هیچ حمایتی از ارمنستان نکردند به دلیل این بود که جمهوری آذربایجان اراضی اشغال شده خودش را آزاد میکرد ولی اگر قرار است خاک قانونی ارمنستان اشغال شود. جامعه جهانی، شورای امنیت، پیمان امنیت دسته جمعی که ارمنستان و روسیه عضو آن هستند علیه آذربایجان و ترکیه، اقدام خواهند کرد. موضوع اصلی دادن راه دسترسی از آذربایجان به نخجوان است که در زمان حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی این راه دسترسی وجود داشته است که بعد از فروپاشی شوروی و اختلاف آذریها و ارامنه این مسیر بسته شد. پس موضوع تغییر مرز نیست، یک دالان حمل و نقل است که ایجاد این دالان بدون توافق و سازش آذربایجان و ارمنستان محقق نمیشود.
- مبادلات تجاری ایران از طریق آذربایجان به مراتب بیشتر از ارمنستان است که در صورت راه اندازی کریدور شمال-جنوب این مبادله چند برابر خواهد شد. حال چگونه است که ما در صدد هستیم به قیمت حفظ یا افزایش مبادلات تجاری با ارمنستان، مبادلاتمان با جمهوری آذربایجان و فراتر از آن با ترکیه که اصلاً ارقام مربوط به آذربایجان و ارمنستان در مقابل آن بسیار ناچیز است را به خطر بیندازیم. تازه این نگاه صرفاً اقتصادی است و اگر نگاه سیاسی و اجتماعی – فرهنگی داشته باشیم، تخریب روابط با دو کشور مسلمانی که یکی از آنها بیشترین وجه اشتراک دینی و فرهنگی را با ما دارد، چگونه قابل توجیه است؟
- پیش کشیدن خطر ایدههایی مانند پانترکیسم، نوعثمانیگری، اخوانیگری، سنیگرایی، عامل آمریکا و اسرائیل بودن در رسانهها و محافل سیاسی و رسمی جمهوری اسلامی ایران، هیچکدام باعث نمیشود که ماهیت نظام سیاسی جمهوری آذربایجان و ترکیه و اهداف آنها طبق آنچه ما تفسیر میکنیم تغییر یابد. این ایدههایی که ذکر شد طیف متنوع و برخی متضاد هستند که جمع شدن آنها در یک رژیم سیاسی و دولت محال است. حتی به باور نگارنده هیچکدام از آنها نیز مبین ماهیت نظام سیاسی این دو کشور نیست. نظامهای سیاسی در این دو کشور به ارزشهایی بها میدهند که از سوی اکثریت مردمشان پذیرفته میشوند. آنها حمایت مادی و معنوی از ترکهای جهان را یک ارزش میدانند که ما به آن پانترکیسم میگوئیم. در حالی که پانترکیسم ایدهای تعریف شده بوده و در زمان تاسیس جمهوری ترکیه، بنیانگذاران این ایده از سوی آتاترک طرد شدند و برخی نظریات خود را تغییر دادند و در طول عمر جمهوری ترکیه، هیچگاه دولتی پانترک در این کشور حاکم نبوده است. نوعثمانیگری هم نخستین بار توسط یونانیها علیه ترکها و در زمان تورگوت اوزال مطرح شد که کسی به آن اهمیت نداد ولی بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه و درست از زمانی که این حزب در ترکیه شروع به اجرای سیاستهای مستقل از آمریکا و اروپا کرد، غربیها به ویژه محافل آمریکایی دوباره واژه نوعثمانیگری را برای ترساندن اعراب و ایرانیها در ادبیات سیاسی رایج کردند. در حالی که واقعیت امر نوعی احترام به دوران عثمانی توسط دولت اسلامگرای اردوغان بود تا نظر طبقه سنتی اسلامگرا را جلب نماید و گرنه اگر ترکیه به دنبال احیای خلافت عثمانی باشد به دنبال عضویت در اتحادیه اروپا، رابطه با آمریکا و اسرائیل و حضور در افغانستان، پاکستان، قطر و جنوب آفریقا نمیرود. به عبارتی دیگر اصل قضیه این است که ترکیه به دنبال منافع ملی خودش است و در این راه از ترویج افتخارات تاریخی خود و اعلام حمایت از همزبانان و همکیشان خود استفاده میکند. رابطه با جمهوری آذربایجان نیز در همین قالب تعریف میشود. حاکمیت آذربایجان نیز سپاه نوری پاشا یکی از ژنرالهای تحت امر آتاترک را به دلیل دفع خطر روسها و ارمنیها در سرزمین کنونی آذربایجان بزرگ میدارند و کار چندانی با سلاطین عثمانی ندارند و در جاهایی با هم تلاقی پیدا میکنند. زیرا شاه اسماعیل صفوی که مورد احترام مردم جمهوری آذربایجان است دشمن سلطان سلیم عثمانی بوده که اکنون از افتخارات مردم ترکیه محسوب میشود. پس این دو ملت و دولتهای آنها نمیتوانند در قالب احیای امپراتوری عثمانی با هم متحد باشند. سایر برچسبهایی که بر این دو دولت وارد میکنیم نیز از این سنخ هستند. اخوانیگری هرچند از سوی حزب حاکم ترکیه حمایت میشود ولی جنبشی اجتماعی و سیاسی در محیط جهان عرب است و ربطی به قفقاز جنوبی ندارد و در ضمن خطر این جنبش عربی، برای ایران از خطر دولتهای لاییک، ملیگرا و دیکتاتور عربی به مراتب کمتر است. سنیگرایی هم در جمهوری آذربایجان معنایی ندارد زیرا دولت اساساً سکولار است و اگر حزب عدالت و توسعه ترکیه را بخواهیم با معیار سنیگرایی بسنجیم میتوان گفت که این حزب از احزاب راست میانه و محافظهکاری است که عنصر اسلامگرایی را بیشتر در مفهوم آزادی دین دنبال میکند وگرنه اردوغان بسیار کمتر از استادش نجمالدین اربکان سیاستمدار اسلامگرای فقید ترکیه که نزدیکترین روابط را در طول تاریخ جمهوری ترکیه با ایران داشت، هم اسلامگرا و هم سنیگرا محسوب میشود. عامل آمریکا و اسرائیل بودن هم برچسب نخنمایی است که واقعاً در دنیای سیاست امروز نمیتوان زیاد از این بهره برد. زیرا همه کشورها بر اساس منافع خود با کشورهای دیگر رابطه دارند و اگر ترکیه و جمهوری آذربایجان عامل آمریکا و اسرائیل بودند شاهد اختلافات جدی متعدد بین اینها نبودیم.
- ادعای اینکه اردوغان را ایران از دست کودتاگران نجات داد و خاندان علیاف موجودیت خودش را مدیون حمایتهای جمهوری اسلامی ایران است، نیز واقعاً لاف گزافی است که شنیدن آن از زبان برخی کارشناسان و سیاستمدارانی مثل نمایندگان محترم مجلس بسیار تعجبآور است! شکست کودتا در ترکیه در درجه اول به خاطر اشراف اطلاعاتی سازمان اطلاعات ترکیه (میت) بود که بر اساس کشفیات این سازمان، عوامل اصلی شبکه نفوذی فتحالله گولن در آستانه دستگیری بودند و برای همین کودتاگران، برنامه خود را زودتر شروع کردند و این کودتا مانند نوزادی بود که زودتر از موعد و ناقص به دنیا آمد. زیرا کودتاهای موفق ترکیه معمولاً از طریق سلسله مراتب فرماندهی نهاد ارتش اجرا میشد ولی در این کودتا بخشی از بدنه ارتش قبل از تکمیل حلقه کنترل سلسله مراتب فرماندهی، کار را زودتر شروع کردند که با جانفشانی مردم، از جان گذشتگی مثالزدنی برخی افسران و مقاومت سران ارتش، این امر محقق نشد و جسارت و پا پس نکشیدن سیاستمدارانی مانند اردوغان و حتی مخالفینش سبب شکست کودتا شد. نقش جمهوری اسلامی ایران در این قضیه فقط حمایت به موقع (البته بعد از شکست کودتا) از دولت قانونی این کشور بود که آن هم بیشتر به نفع خودمان بود نه دولت ترکیه. در مورد حفظ خاندان علیاف در جمهوری آذربایجان نیز ادعای ما نادرست است. در آن زمان که مردم از آشفتگی کشور در دولت ابوالفضل ائلچی بی (ایلچی بیگ) که مخالف ایران و روسیه بود ناراضی بودند از حیدر علیاف دعوت کردند از نخجوان به باکو آمد و حکومت را در دست گرفت. حیدر علیاف در زمان شوروی سالها دبیرکل حزب کمونیست جمهوری آذربایجان بود و مردم وی را به عنوان سیاستمداری مقتدر میشناختند. او علاوه بر این، در زمان لئونید برژنف معاون وی بود و حتی بعد از مرگ برژنف احتمال جانشینی وی به عنوان بالاترین مقام اجرایی شوروی وجود داشت که به دلایلی از جمله مسلمان بودن پذیرفته نشد. ایران هم چون با ایلچی بیگ مخالف بود و علیاف با هر 4 کشور آمریکا، روسیه، ترکیه و ایران رابطه برقرار کرد از وی حمایت سیاسی کرد. در زمان پسرش الهام علیاف هم این حمایت به شکل نسبی ادامه داشت هرچند که حمایت ایران از دینگرایان مخالف دولت در قصبه نارداران مشکلاتی برای دولت این کشور ایجاد کرد و در نهایت با دست کشیدن ایران از این حمایت، رابطه ایران و آذربایجان بهبود یافت.
- ادعای حمایت ایران از جمهوری آذربایجان علیه ارمنستان در جنگ اول قرهباغ هم از جمله مواردی است که به جز حمایتهای موردی که گفته میشود «اغلب به صورت تصمیم خودجوش توسط نیروهای آذری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه مرزی صورت گرفته»، نمیتوان گفت ایران حمایت همه جانبه نظامی و سیاسی از جمهوری آذربایجان به عمل آورد. چون اگر این حمایت جدی بود در سرنوشت جنگ تاثیر داشت. کما اینکه حمایت جدی ترکیه در جنگ دوم قره باغ که با نقشآفرینی سه ژنرال ارتش ترکیه صورت گرفت، سرنوشت جنگ را به شکل حیرتآوری بر خلاف انتظار ارمنستان و روسیه و حتی غرب رقم زد. در این زمینه حتی توصیه میشود که مسئولین محترم جمهوری اسلامی ایران، از تکرار این ادعا پرهیز کنند زیرا نتیجهگیری از این ادعا نوعی وهن نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران است که علیرغم حمایت از آذربایجان در جنگ اول قره باغ، این کشور شکست خورد. یعنی سرداران عزیز و ثابت قدم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حماسهها آفریدند و علاوه بر آن در قضیه سوریه، بشار اسد را از دهن این همه گروههای تروریستی و کشورهای مخالف بیرون کشیدند، نتوانستند به اندازه بختیار ارسای، ژنرال جوان ترکیه که روحی زخم خورده از زندانی شدن بی گناه در دولت اردوغان را نیز داشت، در سرنوشت این جنگ برون مرزی موثر واقع شوند؟! قطعاً اگر حمایت نظامی واقعی از سوی ایران صورت میگرفت، ارمنستان بازنده جنگ میشد. حمایتها در عرصه سیاسی و تدارکاتی هم موردی و قائم به اشخاصی مانند مرحوم هاشمی رفسنجانی بود که با حیدر علیاف رابطه دوستی شخصی داشت. هرچند در بحبوحه جنگ اول قره باغ، رهبر جمهوری اسلامی ایران در سفر به تبریز، ارمنستان را بهخاطر اشغال اراضی قره باغ محکوم کرد و حتی از ارامنه ایران هم خواست این اقدام را محکوم کنند و متعاقب آن شورای خلیفهگری ارامنه در تهران، بیانیهای از روی ناچاری و با بی میلی داد ولی مواضع مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران تازمان جنگ دوم قره باغ هیچگاه گویای این نبود که ایران، قره باغ را حق آذربایجان میداند. ایران بر خلاف ترکیه مرزش با ارمنستان را نبست و اگر مبادلات ایران با ارمنستان در طول حدود 30 سال نبود به احتمال زیاد ارمنستان توان نگهداری اراضی اشغالی را نداشت. چون ارمنستان از دو طرف توسط ترکیه و جمهوری آذربایجان محاصره شده بود و فقط به ایران و گرجستان راه داشت و حتی روسیه هم که بزرگترین حامی این کشور است اکثر حمایتهای خود به ارمنستان را از خاک ایران انجام میداد زیرا از سال 2008 مرز روسیه و گرجستان بسته بود. پس نه تنها نمیتوان گفت که ایران طی این سالها همواره حامی آذربایجان بوده، بلکه بیشتر از ارمنستان حمایت کرده و راه تنفس ارمنستان بوده است. بخشی از همکاریهای اقتصادی ایران و ارمنستان در سرزمینهایی بود که اشغال شده و غصبی بودند که نمونه بارزش بخش قاپان – گوریس جاده مواصلاتی نوردوز – ایروان است که فتیله اختلاف اخیر ایران و جمهوری آذربایجان از آنجا روشن شد.
- این تصور که قطع یا محدود شدن ارتباط ایران و ارمنستان، فاجعه بزرگی برای ایران محسوب میشود که راه اتصال مستقل ایران به اروپا را از بین خواهد برد، این روزها از سوی محافل متعددی با بزرگنمایی به مخاطبین و افکار عمومی القاء میشود. در این خصوص لازم است به این نکته توجه کنیم که ایران سه راه دسترسی به اروپا دارد. مسیر ترکیه، مسیر آذربایجان و مسیر ارمنستان که در بین اینها مسیر ارمنستان هم به جهت ظرفیت مبادله کالا و هم به خاطر وابستگی این مسیر به گرجستان و تنگههای ترکیه در دریای سیاه، مرمره و اژه ضعیفترین گزینه محسوب میشود. حال چگونه است که ما به خاطر حفظ یک مسیر کم اهمیت در صدد هستیم دو مسیر مهم دیگر را از بین ببریم؟
- تصور نادرستی دیگری که در خصوص مسائل قفقاز و ارتباط آن با حضور ترکیه در منطقه در بین مردم ایران وجود دارد مربوط به مردم خودمان میشود، کارشناسان یا افراد عادی که نظرشان مبنی بر حمایت از کشورهای جمهوری آذربایجان و ترکیه و توصیه به گسترش روابط ایران با این دو کشور باشد از نظر برخی محافل، عناصر ضد ملی، فاقد تعصب میهنی تلقی میشوند و حتی برچسب جاسوس و عامل دولتهای بیگانه بر آنها زده میشود. در این خصوص لازم است در کنار پایبندی به آزادی بیان، به این نکته توجه کنیم که چه بسا افراد حامی دولتهای ترکیه و جمهوری آذربایجان، احساس مسئولیت و دلسوزی بیشتری نسبت به کشور ایران دارند و با در نظر گرفتن منافع ملی و صلاح شهروندان ایرانی، این گونه اظهارنظر می کنند. گذشته از اینها تشخیص اینکه چه کسانی جاسوس یا عامل بیگانه هستند بر عهده نهادهای مسئول است و تشخیص افراد عادی در این زمینه نه تنها زیانبار بلکه باعث تفرقه و اغتشاش ذهنی در بین شهروندان کشور می شود.
انتهای پیام
احسنت بر نویسنده محترم
احسنت بر سایت محترم انصاف نیوز
در این هیاهوی احساسی گری و سوار موج احساسات سطحی شدن برخی رسانه ها، انتشار چنین مطالبی واقعا” برای تنویر افکار عمومی لازم است.
در این روزها بعضی رسانه ها و کارشناسان چنان عنان گسیخته نفرت پراکنی علیه همسایگان می کنند که خیلی از مخاطبین بی طرف متعجب مانده اند که قضیه چیه که این همه علیه آذربایجان و ترکیه موضع مخالف گرفته می شود.
بعله انشالا گربه س و هيچ تبليغات ضد ايراني سالهاي سال در بادكوبه جريان نداشته و هدفي هم پشتش نبوده
سلام جناب واحدی
با توجه به نوشته ترکهایی ( نمیگم اذری جون مطمئنا مثل همفکرانتون حساس هستید که ترک خطاب بشید ) مثل شما اقای میری اقای مستفیدی اقای کهنمویی و … که خیلی صریحتر و بی پرده تر شروع به نقد سیاست ایران زمین و مردم ایرانی در مواجهه با ترکان خارج از ایران کردید من هم بعنوان یک شهروند عادی و به قول شما عامی و نقل به مضمون بی سواد ایران خیلی صریح سوالاتی رو از شما ترک زاده ایران دارم: 1) در مورد استرداد سرزمین حق با شماست و توهمات هست اگر فکر کنیم میتونیم بی کفایتی و زنبارگی ترکان قاجار رو امروز و در این شرایط جبران کنیم زهی خیال باطل 2) در مورد حمایت از اروغان و علیف نظری ندارم و بنا رو به درستی فرمایشات شما میگزارم ، اما مگر ما موظف بودیم که کاری کنیم که حالا که نکردیم شرمنده باشیم ؟ 3) در نورد جنگ اول قره باغ و اشغال 30 ساله تا حدودی با فرمایشات شما موافقم اما سوال اینه چرا این اتفاقات افتاد و پاسخ صریح مواضع اجمقانه و پاناورکی باکو و امثال دولت باغچلی بود که تهران رو از عواقب قدرت گرفت اذربایجان قفقاز ترسوند ، حتما شما کارشناس بت سواد و زبده و اگاه به قفقاز بیشتر از من در جریان جعلیات خنده دار باکو از تاریخ و الحاق به اصطلاح شمال و جنوب دارین ، من به عنوان یک فرد عادی توجه به گفته سیاستمدار بزرگی است که میگه حرفها گفته میشن که عمل بشن ، حالا چه کسانی مرزهای ایران رو تهدید میکنند و به قول خودشون سرباز در ایران دارند 4) دعوای ترک ارمنی و ترک و کرد به ایران ربطی نداره لطفا مشکلات خارج از ایران رو به داخل نیارین ارامنه ایران هم وطن ما هستند و حق ندارین به هم وطنانمون بی احترامی کنین این مشکلات خارج از ایران هست 5) در مورد سیاست و منافع ملی و توجهدر به اون با شما کاملا موافقم ، ایران من با سیاست بسته دینی خودش رو تنها کرد و کارو به جایی رسوند که یک عده پانترک اعلام کنند ایران راهای تنفس خودش رو که مدیون ترکهاست تهدید نکنه!!!! بله باید این سیاست عوض بشه باید با عربستان و غرب و مصر و پاکستان مذاکرات جدی بشه باید به شکوه ایران برگشت کاملا با شما موافقم 6) من هم مثل شما موافق اینم که جاسوس بودن یا نبودن هم وطنانمون رو به دستگاهای مسئول ارجاع بدیم اما ….. 7) و در اخر گویا شما ما مردم عادی و بی سواد ایران رو کودن تلقی کردین که از فضای رسانه ایی ترکیه و اذربایجان قفقاز بی اطلاع هستیم !!! اشکالی نداره خوب حتما لیاقتمون هست که اینطور مورد بی احترامی قرار بگیریم به قول معروف از ماست که بر ماست . امیدوارم منتشر بشه
فقط چند مطلب فراموش شد : 1) چطور اعلام افتخارات ترکیه نئو عثمانی نیست اما صحبت از ایران باستان و افتخارات جهانی ایران که به مراتب بزگتر و مهتمر و پرشکوه تر از عثمانی هست زشت و مضموم و به قول هم فکران شما پان ایرانیستی است ؟ 2)تمجید از ترکهای خارج از ایران برای شما در سرزمین من ازاد هست ( بختیار …. جسارت اردوغان پیروزی حرت اور و …. ) اما بیچاره کردی که از کردهای خارج از ترکیه حرف بزنه کارش با کرام الکاتبینه شاید دلیل این همه گرفتاری ایران هم همین باشه
واقعا خود فهمیدی چی نوشتی؟
به نظر تو بهتر ما شمال کشورم به آذربایجان که از ترس ارامنه خودشون مناطق رو خالی کردن واگذار کنیم.
متاسفم برای این قدر بی وطنی و بی غیرتی
گروهی مغرض ( با شعار پان ایرانیستی و نظریه ایرانشهری و فعالین رسانه ای ارمنی) که مدعی ایران دوستی هستند این روزها چنان جو کشور را به سمت دشمنی با آذربایجان و ترکیه و روسیه و حتی پاکستان سوق دادند که متاسفانه مسئولان کشور هم تحت تاثیر این فضا اظهارات تندی بیان کردند و کم مانده بود کشور را وارد جنگ با همسایگان کنند.
سوال این است که در این شرایط حساس که از یک سو به دنبال حل مشکل برجام و تحریم هستیم و از سوی دیگر رابطه با عربستان را دنبال می کنیم و در همسایگی مان در عراق نظام سیاسی آتی این کشور نسبت به قبل کمتر در کنترل ما خواهد بود چرا باید به دنبال دشمن سازی و دشمن تراشی آذربایجان و ترکیه هستیم؟
واقعا” چه کسانی از این بحران سود می برند؟ اگر در این بین عوامل نفوذی یک کشور خارجی مداخله می کرد و تعدادی از نیروهای ایران یا جمهوری آذربایجان در این تنش کشته می شدند ، آیا جنگ در نمی گرفت؟ و آنموقع دلیل اصلی این جنگ را باید چه می گفتیم؟
حتي معني ايرانشهر رو هم نمي دوني فقط ميخاي به چيزي گفته باشي
باز هم یک مطلب نادرست دیگر از نویسنده ای با عنوانی دهن پر کن.
سو نیت ایشان در بیان مطلب شماره ۹ کاملا مشخص است. آنجا که سعی می کند این مسیر را کم اهمیت جلوه دهد.
اگر ایشان واقعا کارشناس منطقه قفقاز باشند هیچگاه چنین مطلبی را این چنین بیان نمی کردند. مطلبی که نه ملاحضات سیاسی آن در نظر گرفته شده و نه حتی ملاحضات جغرافیایی اش.
از دیگر مطالب ایشان نیز بگذریم که سراسر سطحی نگری و سعی در تبرعه کردن بوده است.
متاسفانه برخلاف نام زیبای این سایت ؛قلم به دستان وبه اصطلاح تحلیل گرانش برخلاف انصاف ودریک جاده یک طرفه حرکت میکنن
جناب به اصطلاح کارشناس این سایت با استفاده از یک اصطلاح پر طمطراق و دهن پرکن ودرادامه ؛مواردی سراسرخلاف واقع وسطحی؛ از لزوم اصلاح اشتراک بین الاذهانی ایرانیها سخن می گویند واین اشتراک بین الاذهانی ویا آگاهی عمومی را ناشی ازتآثیر گروههای با افکار خاص افراطی می دانند.محض اطلاع ایشان؛ این اصلاح بعد از خوابیدن گرد وغبارهای جنگ دوم قره باغ وآشکار شدن اهداف اصلی این جنگ ؛توسط ملت خوش قلب ونوع دوست ایران ایجاد شده. امید است که مسوولین مملکت هم از قافله مردم عقب نمانند که خیردنیا وآخرت آنها در همراهی با مردم خودشان است و نه تبعیت ازخواسته های شیطانی متحدین استراتژیک(بنا به اقرارصریح خودشان) رژیم اسراییل واعوان وانصارمزدورداخلیشان.
همانطور که این کارشناس محترم گفته اند؛ متاسفانه مملکت ما شده سراسر احساسات و شعارهای زنده باد مرده باد
یه روز سفارت آمریکا را اشغال می کنیم و بیش از ۴۰ سال است که با این کشور دشمنیم
یه روز سفارت عربستان را آتش می زنیم و الان آرزو داریم که دوباره با این شور روابط دیپلماتیک عادی داشته باشیم
یه روز هم سفارت انگلیس که هرچند رابطه را دوباره برقرار کردیم ولی دشمنی با این کشور هنوز ادامه داره
کم مونده بود با آذربایجان و ترکیه هم این کار رو بکنیم تا مشکلاتمون کامل بشه و دیگه هیچ راه نفس کشیدن نداشته باشیم
توی این کشو یکی یه حرف میزنه و بقیه بدون مطالعه و بررسی دنبال اون حرف رو می میگیرن غافل از اینکه اصل حرف غلط است
دیدگاه نویسنده یادداشت درست است.
ما نمی توانیم کشورهای قفقاز جنوبی را متعلق به ایران بدانیم اونها کشورهای مستقلی اند و در امور آنها هم نباید مداخله کنیم. در ضمن مادامیکه به ما ضرری نمی رسانند می توانند با هر کشوری رابطه داشته باشند. ما از رابطه آذربایجان و اسرائیل ناراحتیم در حالی که همه مون از گسترش رابطه ایران با ارمنستان حرف می زنیم. اگر اسرائیل دشمن ماست ارمنستان هم دشمن اونهاست .
در ضمن این روزها اینقدر با پان ترکیسم و عثمانی گری و گروههای ترویستی و اسرائیل ما را ترسانده اند که اعتماد ما به همسایگان خدشه دار شده. الان وقت توهم توطئه نیست وقت مراوده با خارج است ت از این وضع فلاکت بار قتصادی رها بشیم.
علیرغم اینکه به چه شیوه هر کشوری مستقل شده به مجرد رسمیت استقلالش مرزهای ان محترم است و باید انرا پذیرفت و ادعای ارضی نادرست است و تنها مسبب تنش و نفرت پراکنی میشود. اما نویسنده شوربختانه یک طرفه به دادگاهی نشسته است. اگر مردم و دولتمردان ما ادعایی نامربوط درباره اذربایجان داشته اند کاملا واکنش به ادعاهایی مقامات باکو بوده است. این انها هستند که در رسانه ها و در محافل رسمی دولتی و در مدارس نفرت پراکنی بر ضد ایرانیان میکنند و حتی در گردهمایی های سیاسی شان شعار مرگ سرمی دهند. وگرنه در مرز ترکمنستان ما کلی ایرانی ترکمن داریم چرا یکبار این مشکل با دولت عشق اباد پیش نیامد با انکه سنی مذهب هستند و از بسیاری از حقوق شهروند درجه یک هم محرومند. بی انصافی است که کشور ایران را علت تنش معرفی کنید و تمام قد از کشور بیگانه دفاع کنی. اگر یکی از مقامات باکو مقاله می نوشت قطعا همین داوری را میکرد که ایشان انجام داده است و این همه همدلی برخی از سیاسیون اذری ما با باکو بخودی خود گواهی بر خطر باکوست. ایشان سند میخواهند درباره همکاری باکو و تل آویو! واقعا ایشان خود را به نابلدی زده اند وگرنه خود مقامات دو کشور بی پرده در این باره اعتراف کرده اند فقط کافی سخنان چند وقت پیش یکی از مقامات پارلمان اذربایجان را بخوانید که از اولویت اسرائیل بر ایران برای باکو گفته است یا رسانه های اسرائیل را مطالعه بفرماید که از اذربایجان تحت عنوان “لبنان ما” نام میبرند. کافی است که مقالات اقای واحدی را دنبال کرده باشید تا خیلی نکات برایتان روشن شود. ایشان هنگام لشکرکشی ترکیه به سوریه در یک مقاله بنام “سیاست ترکیه در قبال بحران سوریه پس از خروج آمریکا” در خرداد 98 بی پرده از این یورش دفاع میکند و سوریه را قلمرو پیشین دولت عثمانی میخواهند و اینکه اردوغان برای دفاع منافع ملی به درستی سوریه را اشغال کرده است. همین الان به گواهی مطبوعات غربی و حتی خود ترکیه شماری از اسلام گریان تندرو به دستور اردوغان به اذربایجان انتقال یافته اند. در این بین رزمایش “سه برادر” اتش تنش را بیشتر کرد که به روشنی یکی از مخاطبان ان ایران بود. اما شگفت انکه اقای واحدی حتی امکان قطع ارتباط ما با مرزهای ارمنستان را کم اهمیت نشان میدهد و به شیوه ای بسیار زیرکانه و در پرده سخن اصلی ایشان ان است که ایران در برابر عملکرد اذربایجان و ترکیه بهتر است سکوت کند و هیچ کاری نکند تا تنش بالا نگیرد و اینکه اذربایجان هم حق دارد هر کاری بکند ولو بر ضد منافع ملی ایران باشد. شاید ایشان دلمشغولی منافع ملی را نداشته باشد و برعکس نگران منافع باکو باشد اما میلیونها ایرانی باید ورای احساس و شور نابخردانه به طور منطقی و در کمال احترام همسایگی جدا نگران منافع ملی باشند. از قضا تنش اخیر بخوبی نشان داد که سخنان بسیاری از ایران دوستان درباره خطر نفوذ لابی برخی از کشورها در ایران و من جمله دولت اذربایجان خالی از حقیقت نبوده و نوشته اقای واحدی و تنی چند از تحلیلگران دیگر “ایرانی” بخوبی نشان میدهد که لابی باکو چه کسانی هستند و چه چیزی در پس ذهنشان نهفته است. اگر در دهه 60 در میان خوزستانی ها کسانی همچون ایشان زیاد بود احتمالا طرف صدام را میگرفتند و اکنون خوزستانی در کار نبود!
بیشتر مطالب این نوشته مبتنی بر واقعیت است. بنده از نیت واقعی نویسنده خبر ندارم شاید به قول بعضی دوستان قصد تبرئه دولتهای باکو و آنکارا را هم داشته باشد ولی هشدارهایی که داده واقعی هستند و ما باید این واقعیت را بپذیریم که همه دولتها در پی منافع خودشان هستند . وقتی روسیه و چین که این همه از انزوای ایران در جامعه بین المللی منتفع شده و در اقتصاد و سایر شئون ایران یکه تاز شده اند در بسیاری موارد منافع ما را نادیده می گیرند ، دیگه ازترکیه و جمهوری آذربایجان چه انتظاری می توان داشت. ترکیه که رقیب ماست دولت آذربایجان هم اگه بخواد تماما” به ایران وابسته باشد و فقط حرف ایران را بخواند که کلاهش پس معرکه است چون با قدرت ضعیفی که دارد عملا” میشه یکی از استانهای ما.
ولی درکل منافع ایران ایجاب می کند که ایران با این دو کشور روابط دوستانه داشته باشد هر چند که دوست واقعی نیستند!
منتظر زوزه كشيدن پان گرگ هاي اردوغان و عليف بوديم تحولات اخير قفقاز هيچ دستاوردي اگر نداشت به رو شدن دست حلقه اي از وابستگان و مزدوران جريانات وابسته به تركيه و نو عثماني ها موثر بود در روز نبردي كه با تدوام سياستهاي تحريك آميز محور اسراييل جمهوري باكو و تركيه دور نخواهد بود دانستن خبط و ربط و شبكه فعال پيدا و پنهان اين محور كمك بزرگي براي پيروزي نهايي خواهد بود مريدان اردوغان عليف بدانند مرادشان دست از پا خطا كند جشن پيروزي را در باكو و نخجوان و همه سرزمينهايمان در آنسوي ارس بر پا ميكنيم تا انشالله استان زيباي آران و شروان به سرزمين مادري بازگردد
متاسفانه هرزمان اتحاد مبارکی در کشور حول منافع ملی شکل میگیره؛به جای اینکه امکانات رسانه ای و نیروی انسانی کشور درجهت تقویت واستمراراین انسجام باشه؛محفلی میشه برای قلمهای مسموم وصداهای ناهنجار.معلوم نیست چه بیماری عارض بعضیها شده که بدون دغدغه وسنجیدن عواقب سخن خود؛منکرحقایقی می شن که حتی دشمن قادر به انکار اون نیست و اینگونه کشور خودشان را در معرض اتهام قرار می دن ومنافع ملی را قربانی تعصبات قومی وتوهمات ذهنی خودشان میکنند.درجنگ دوم قره باغ با وجود هشدارمیهن دوستان نسبت به اهداف پشت پرده جنگ؛همین قلمهای مسموم بودند که باعث انفعال وبی عملی حاکمیت شدند.به نظر میاد تنها بهره بعضیها از ایرانی بودن فقط یک شناسنامه است.بدون شک به جز در ایران مصیبت زده در هیچ کجای دنیا چنین موجوداتی پیدا نخواهید کرد.
جناب به اصطلاح کارشناس یا متوجه نیست ویا به عمد سعی داره سرنا را از سر گشادش بزنه .در مورد شماره1از حقوق بین الملل و لزوم احترام به تمامیت ارضی همسایه شمالی سخن میگن و مقامات ایران را متهم به نقض این اصول میکنن درصورتی که هیچ مقام رسمی ایران تا کنون نسبت به همسایه شمالی ادعای ارضی مطرح نکرده و گفتن از تاریخ گذشته به معنای ادعای ارضی نیست .در مقابل این همسایه شمالی است که با سرقت نام آذربایجان ونهادن این نام برسرزمینی که نام تاریخی آن «آران»بوده ؛واستفاده از عبارت آذربایجان ج.ن.و.ب.ی برای استانهای شمالغرب ایران به دنبال توسعه طلبیست .وبا گنجاندن این موضوع در متون درسی رسمی که آذربایجان شمالی وج.نوبی سرزمین واحدی بوده که فقط قسمت شمالی ازاشغال روس خارج شده ؛به نوعی به ادعای ارضی خود رسمیت بخشیده.اخیرا هم بعد از جنگ 44روزه با ارمنستان در تقسیمات کشوری جدید خود ؛استانی به نام رنگه زور شرقی درکنار استان سیونیک ارمنستان نامگذاری کرده بدان معنا که استان دیگری به نام رنگه زور غربی هم وجود دارد که همان سیونیک ارمنستان است.ایران جمهوری باکو را در مرزهای شناخته شده بین المللی به رسمیت شناخته ونه مرزهای موهوم وادعایی این جمهوری.اگر قرار بر تغییرمرزها باشد ایران حق داره ضمن به رسمیت نشناختن اون ؛متقابلا ادعای ارضی مطرح کنه.
نویسنده متن توجه ندارد و یا عمدا نمی خواهد توجه داشته باشد که اغاز گر تنشها بان ترکیستهای جمهوری اذربایجان بودند که با اقداماتی از جمله برگزاری مانور نظامی با کشورهائی که در این منطقه نیستند مانند باکستان زمینه تحریک مردم ایران را فراهم اوردند نوشته ایشان کلا توجیه کننده اقدامات ترکیه وجمهوری اذربایجان و در حمایت از انها است بس بهتر است مطلبتان را برای کاهش تنش ها در مطبوعات انها به چاب برسانید چون مردم ایران بهتر از هر کسی خود میدانند که با دشمنانشان چگونه برخورد کنند جمهوری اذربایجان با همه همدستانش کوچک تر از انند که بتوانند برای مردم غیور ایران تهدیدی به حساب ایند
تموم مشکل اینه که ازربایجان و شبیه یه بچه کوچولو باید فرض کنیم از نظر برخی هم وطنان ، که هر وقت دلش خواست لگدش و بندازه ما هم نازش کنیم که یه وقت طرفداراش دلخور نشن ،نه برادر من این طور نیست ، چرا از اظهارات نمایندگان مجلس باکو حرفی نمی زنید چرا از رسانه های اونجا نمی گید چرا از جعل تاریخ در ازربایجان حرفی نمی زنید ، یک حرف منو بیاد داشته باش ایران شاید حکومت غیر ایرانی زیاد بخود دیده باشه ولی همیشه این فرهنگ ایرانی بوده که حکومت می کرده بر اونها نه اونها بر ما ، ما با کسی در مورد ایران تعاروف نداریم حالا چه اون ور یا اینور
،بدبختی ایران همیشه همین بوده یه عده خائن یا گرگ در لباس میش داشته
نویسنده در ادامه ادعاهای خلاف واقع خود ودرتوجیه ناسپاسی جمهوری باکوبه عنوان وکیل مدافع در بند8 یکی از باورهای غلط ایرانیها درمورد باکو را حمایت نظامی ایران از باکو درجنگ اول میداند.در رد ادعای ایشان باید گفت اولاطبق گفته های آقای حکمت حاجی آف مشاورآقای علیف که فیلمش موجودهست؛این حمایت موردی نبوده.آقای حاجیف می گوید زمانی که زنگیلان درمحاصره ارمنیها و زیرآتش اونها بود؛ایرانیها بر رود ارس پل زدند وبا پشتیبانی آتش توپخانه حدود400هزار نفراز مردم زنگیلان را نجات دادند. نباید فراموش کرد که ایران در شرایطی به نفع باکو دخالت نظامی کرد که تازه از جنگ هشت ساله با عراق فارغ شده بود خودش تحت شدیدترین فشارهای جهانی ومشکلات اقتصادی داخلی بود وازطرفی ؛روسیه به عنوان یکی از ابرقدرتها جانب ارمنستان را گرفته بود.حتی اگر کمک ایران را موردی بدانیم شما کدام کشور را در جهان سراغ دارید که همچین خطری را متقبل بشود .چرا ترکیه که الان مدعی برادریست آن زمان از همین کمکهای موردی دریغ کرد؟این ادعا که کمک ایران یک تصمیم خودجوش از طرف آذریهای ایران بوده هم خودش وهن نیروهای مسلح هست.چه طور ممکن است نیرویی که مستقیما زیرنظر رهبریست و مهمترین ویژگی اون که بدان متصف هست ؛نظم ودیسیپلین هست و نیروی تحت امرش اجازه شیک یک گلوله بدون دستور مافوق را ندارد؛سرخود با اسلحه وارد خاک کشور دیگری بشود وازآتش توپخانه برعلیه یک کشور عضو سازمان ملل استفاده کند ومواخذه نشود.اگرهم این ادعا واقعیت دارد خب چرا حالا جمهوری باکو حداقل ازشرم روی همین آذریهای همزبان؛ دو راننده آذری ما رو آزاد نمیکنه؟درمورد کمکهای سیاسی و تدارکاتی که نویسنده اون رو موردی وقائم به دوستی شخصی مرحوم هاشمی وعلیف می داند؛بایدگفت فقط دریک مورد کمیته امداد ایران که در اونجا مستقر شده بود به مبلغ چند میلیون دلار آرد خوراکی در اختیار مردم باکو گذاشت.وآقای هاشمی هم بنا به اختیاری که مردم ایران به عنوان رییس جمهور به ایشان تفویض کرده بودند ؛مجاز به چنین حمایتی بوده.ودرواقع ایشان به نمایندگی از ملت ایران چنین کمکی کردند.درمورد ادعای عجیب و غریب نویسنده در مورد نبستن مرز ارمنستان و مراودات سی ساله اقتصادی با ارمنستان باید گفت معلوم نیست اینهمه توقع بیجا از کجا ناشی شده وملت ایران چه بدهی تاریخی به همسایه شمالی داره که باید درحالی که خودش تحت شدیدترین تحریمهای اقتصادیست واین شرایط مورد سو استفاده همین همسایه هاهم قرارگرفته؛مرزخودش با ارمنستان که یکی از راههای تنفسی خودش هست رو ببنده.درحال حاظر میزان تجارت ایران با ارمنستان حتی از ترکیه که دشمن ارمنستان هست هم کمتره.بنده به عنوان یک مخاطب عام فقط دریک مورد با جناب واحدی هم نظر هستم وآن اینکه مقامات ایرانی از تکرارادعای کمک نظامی وسیاسی به جمهوری باکو پرهیز کنند تا بیش از این باعث تکدرخاطر دوستان ارمنی ما وسلب اعتماد آنها نشود.آقای واحدی باید بدانند که مشکل از ذهنیت ایرانیها نیست بلکه مشکل ایرانی جماعت اینه که دستش نمک نداره
متن مقاله مفید و جامع بود و در خور توجه . ولی چند نکته مهم را باید توجه داشت اول اینکه از اختلاف بین ایران و اذربایجان و ترکیه چه کشوری بیشترین سود می برد و در تاریخ گذشته منطقه نقش مخرب داشته ! روسیه از اختلافات این منطقه سود می برد و ارامنه نیز از گذشته تاریخی در بازی روس ها نقش عمده در منطقه دارد . روس ها ترس از فعال شدن مسلمانان قفقاز را دارند و از طرفی افراد حزب داشتکاک در ایران و تعدادی جاهل خودباخته داخلی اتش بیار معرکه هستند تا اختلاف را شدید کنند . اگر ترکیه با ایران بد بود هیچگاه اقای اردوغان پیشنهاد سه به سه را برای منطقه نمی کرد
بند ۹ نشون میده بنده خدا یا یا پان ترک مخفی است یا واقعا علیرغم ادعای خود در مورد لزوم نگاه از منظر روابط بین الملل, درکی از این موضوع نداره