مباهله الله کرم و تاجزاده، در فقدان آیین گفتگو
علی صارمیان، روزنامهنگار، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز دربارهی گفتوگوی دیشب حسین الله کرم و مصطفی تاجزاده در کلاب هاوس نوشت:
گفتگوی دکتر الله کرم و تاجزاده را شنیدم. گفتگویی بر اساس دو تقاضا. راستش را بخواهید الله کرم آمده بود که هم بگوید من از این نمد اصولگرایی کلاهی دارم و حریفتان منم و هم خط قرمزها را رعایت کند که فردا نگویند، با کفار گفتگو کردی.
ما در این کشور همچین مشکلاتی داریم. حتی الله کرم هم میترسد که خودش باشد و لذا از همان اول از یک طرف میگفت من معلم دانشگاهم و از طرفی چارواداری هر فحشی که قابل تحمل برای زن و بچه بود، به طرف مقابل داد و آخر سر هم مثل یک بچه ننر، در دقیقه ۹۸ بازی زمین را ترک کرد.
در میان گفتگو گران اصولگرا من سید نظام موسوی، عبداله گنجی، کوشکی و نبوی روزنامه رسالت و چند نفر دیگر را میشناسم که در نهایت متانت میتوانند گفتگو را از رقیب ببرند. نمونهاش مناظره سید نظام موسوی و محمد قوچانی بود.
اما الله کرم با موتور وسپای قدیمی و نقشه جنگ وستفالیا، صلحی در کلام ندارد. هنوز میترسد که به طرف مقابل بگوید برادر. چون میترسد فردا گوشش را بکشند و بگویند به فتنه گری چون تاجزاده گفتی برادر؟
این بدبختیها را در این کشور داریم. آیین گفتگو تعطیل است و من اگر با اصولگرایی گفتگو کنم، جای بازجوی اوین را میگیرم و بلعکس. فرقی هم واقعاً ندارد. آنقدر گفتگو نکردهایم که هر مناظرهای، سر بزنگاه است. اگر طرف را خیط و خفیف نکنی، به لعنت خدا نمیارزی.
البته متاسفانه برخی پامنبریها و برخی افراد در قدرت در طرفین جز به این راضی نمیشوند. مثل تماشاگران مبارزه بردگان در یونان، می گویند بکشش!
خشونت کلامی، در کلام شاگردان جلیل القدرترین عالمان اخلاق هم مسلط شده است.
کافی است آنجا مجبور شوند که این خشونت را برای تماشا گری اثبات کنند.
آقای تاجزاده به نظرم بسیار حرفهای برخورد کرد اگر نگویم اخلاقی عمل کرد. البته کمکی به طرف مقابل هم نمیتوانست بکند که شنونده آزار نبیند و دو مطلب مفید از آن در بیاید.
اینهم نقص دکتر تاجزاده است که نمیتواند حریف را که مثل یک کلاشینکف آماده و از ضامن خارج است را به آیین برادری بخواند. می گویم ضعف. چون واقعاً فشاری که بر گفتگو گران اصولگرا وجود دارد که «میروی و فقط یک لیست اتهام میبندی، مبادا گفتگو کنی، تاجزاده گولت نزد، این گفتگوها را عادی نکتی و …الخ»، این فشار روانی از سمت هسته اصولگرایی بر طرف اصلاح طلب نیست.
اصولگرایان خیلی گرفتارترند. اگر سروانشان به سرهنگشان ایرادی بگیرد، درجههای سروان کنده میشود. نگاه کنید به مهدی خزعلی و علی مطهری و نوریزاد و بقیه. آنها از یک نقد کوچولو به اصولگرایی، دچار تکفیر شدند و درجاتشان کنده شد و به ناچار به سمت اصلاح طلبی آمدند.
یا نمونه دکتر عماد افروغ که با یک نقد، چقدر بی اخلاقی در موردش شد. اصلاً منشأ اینهمه اخلاق تند و گاهی غیر اسلامی در بین بچههای مؤمن، همین روش اثبات وفاداری است.
تبری از کفار.
کفار کیست؟ یک سید اولاد پیغمبر. خوب کفار نیست اما منافق هست. ازکجا معلوم؟
حالا پیدا کردن این جوابِ از کجا معلوم، خودش میشود سر آغاز گناه بزرگتر. پرونده سازی و کنکاش در زندگی آنکه ما گفتیم منافق است.
شکاف ایمانی، مهمترین شکافی است که دکتر شریعتی در نظریه امت و امامت بررسی نکرد.
شکافی که باعث میشود انما المسلمین اخوه تبدیل به انما الملسمین الاعدا تبدیل شود. مسلمان است که مسلمان را میجود. در اینجا دین محمد ص دیگر کارایی ندارد. چون موجب جنگ مسلم با مسلم میشود. چه کسی برنده میشود، سکولاریسم. لایسیته. مارکسیسم. لیبرتین ها….
میبینید، فقدان آیین گفتگو چه بر سر دین حق میآورد؟
انتهای پیام
این را از بزرگانتان بپرسیدچرا….انان که تمشیت اموررا دراختیاردارند…وقتی اطلاق یک عنوان چنان سهل واسان وبدون تبعات انرا به طرف مقابل میدهندواینهمه سالهاست خودمحصور گفته هایشانندوظاهرارهایی ای برای خودنمی بینندجز تکرا وتکرار وتکرار…