خرید تور تابستان

یک رویداد و چند پرسش دشوار | محمدعلی عبداللهی

دکتر محمدعلی عبداللهی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده، به بهانهٔ ماجرای علی لندی نوشته است:

محمدعلی عبدالهی / کرونا و مقام ناز و کرشمه
محمدعلی عبدالهی

حدود یکماه پیش پیکرسوخته و بی جان مرحوم علی لندی نوجوان ۱۵ ساله ایذه‌ای با شکوه بسیار به خاک سپرده شد. بنیاد شهید از رهبر انقلاب اذن گرفت او را شهید محسوب کند. رییس پدافند غیرعامل مدال عالی پدافند غیر عامل را اعطا کرد. مدال بین المللی ایثار و شجاعت داده شد. نشان فداکاری ارتش نیز اعطا شد. بسیاری کار او را نیکو و مصداق ایثار جان برای نجات دیگران شمردند. آموزش و پرورش اعلان کرده است داستان علی لندی را به عنوان الگو در کتاب‌های درسی خواهد گنجاند.

نگارنده این سطور مانند بسیاری کارِ علی لندی را فی نفسه کاری انسانی، اخلاقی و برگرفته از فطرت پاک نهاده در انسان می‌داند. بی گمان این مدالها و هزاران مدال دیگر در برابر جانی که او در کف گرفت و برای نجات جان دیگران تقدیم کرد ناچیز است. اما این همهٔ آن چیزی نیست که در باره این مسئله باید بدانیم و انجام دهیم. به رغم اینکه مدتی از این رویداد گذشته است نه تنها تحلیلِ درست و دقیقِ همه جانبه‌ای از آن صورت نگرفته که فراموش هم شده است.

بیایید از منظره‌ای دیگری نیز به حادثه بنگریم:

۱. بنا به گزارش‌ها صورت رویداد چنین است که علی درست زمانی که در محلهٔ خالهٔ خود در حال بازی بوده است، ناگهان صدای انفجار از خانه یکی از اهالی به گوشش می‌رسد. یک پیرزن و یک زن میانسال وقتی مشغول تهیه ناهار با استفاده از پیک نیک بودند، آتش در خانه‌شان زبانه می‌کشد، صدای جیغ و داد زنان همه جا را فرا می‌گیرد و فریاد کمک سر می‌دهند.

علی سیاوش وار و قهرمانانه به دل آتش می‌زند و برای نجات جان آن دو زن از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند؛ پیک نیک (وسیله پخت و پز) را از خانه‌ای که آتش گرفته در طبقه دوم به پایین پرتاب می‌کند، اما آتش دامن او را می‌گیرد. علی به علت سوختگی درجه ۳ و مشکلات تنفسی دو هفته بعد در یکی از بیمارستان‌های اصفهان جان می‌دهد.

۲. این رویداد را باید از دو منظر و به صورت جداگانه نگاه کرد:

الف: منظر فردی

ب: منظر اجتماعی

از منظر فردی علی لندی کاری کرد که به نظرش هر انسان دیگری اگر به جای او می‌بود باید می‌کرد. این یک اصل اخلاقی است که هم مطابق فطرت درونی انسان است و هم مطابق عقل. چنان عمل کن که بتوانی عمل خود را به قانونی عام برای خود و دیگران تبدیل کنی. علی در بیمارستان گفته بود که پشیمان نیست و اگر بار دیگر و بارهای دیگر پیش آید همان خواهد کرد که اینبار کرد. از این جهت نوجوان ما الگو است، کاری کرده است کارستان. او مطابق فطرت سالم انسانی خود عمل کرده است حتا اگر نمی‌دانسته که کار او به قیمت جانش تمام می‌شود.

اما از منظر اجتماعی چگونه باید مسئله را تحلیل کنیم؟

چند نکته یاد داشت می‌کنم شاید باب بحث و گفتگو گشوده شود:

الف) باید بپذیریم که نظام تعلیم و تربیت ما (اگر داشته باشیم) چه از جهت فردی و چه از جهت جمعی ضعف‌هایی دارد. این ضعف‌ها تئوریک نیست بلکه به شیوه عمل ما و یا چنانکه اکنون رواج یافته به ترکِ عملِ ما مربوط است. چرا پدافندِ عامل بعد از وقوع رویداد جایزه می‌دهد، پیش از حادثه کجا است؟ چرا نوجوان پانزده ساله ما نمی‌داند در چنین شرایطی چه کاری باید کرد؟ اگر می‌دانست چه باید بکند چه بسا او اکنون در کنار ما بود. مرد پختهٔ کهن سال ما هم نمی‌داند در این شرایط باید چکار کند تا چه رسد به کودکان و نوجوانان. مگر کسی این امور را تعلیم داده است؟ چرا نباید همه آحاد جامعه به عنوان یک وظیفه اجتماعی دوره‌های نظری و هم عملی در باره رویدادهای اتفاقی ببینند؟ این مسئله هم جزو حقوق شهروندی است و هم جزو تکالیف شهروندان. لطفاً کمی به جامعه‌های پیش رفته نگاه کنید.

ب) مواجهه ما با داستان علی لندی عموماً نشان می‌دهد که در بیشتر رویدادها به ویژه چنین رویدادهای غمباری چهره عاطفی و سیاسی خود را به نمایش می‌گذاریم. همه جانبه نگاه نمی‌کنیم. وقتی رویدادی از این دست رخ می‌دهد چنان به آن رنگ عاطفی و سیاسی می‌پاشیم که وجوه دیگر آن از نظرها پنهان می‌ماند. هیچ کس به وجوه دیگر نگاه نمی‌کند اگر هم بخواهد نمی‌تواند نگاه کند. علت تأخیر در انتشار این یاد داشت هم همین است. اکنون که آب از آسیاب افتاده است بیایید کمی درباره آن تأمل کنیم. شیوه مواجهه ما با رویداد یاد شده این پرسش را در ذهن پدید می‌آورد که آیا ما مردمانی تماماً عاطفی و یکسره سیاسی هستیم؟ چرا نباید این رویداد را از وجه عقلانی، عقلایی و عمومی‌اش واکاوی کنیم؟ چرا نهادهای علمی، مدنی و اجتماعی غایب‌اند؟

ج) در غیاب نهادها و انجمن‌های علمی، مجال برای سیاست آنهم به معنای مبتذل فراهم می‌آید. در همین رویداد دیدیم گروهی علی لندی را شهید و قهرمان دانستند و او را با شهید حسین فهمیده نوجوان سیزده ساله کرجی قیاس کردند و گروهی نیز کار او را خلاف حزم و احتیاط، بی باکی و تهور خواندند. این نوع مواجهه با چنین رویدادی در کار کردن عاطفه جناحی و سیاسی است. پس انجمن‌های مردم نهاد کجایند؟ جامعه شناسان، حقوق دانان، روانشناسان و فیلسوفانِ اخلاق چرا سخنی نمی‌گویند؟ چرا کسی در باب پیشگیری از چنین رویدادهایی سخنی نمی‌گوید؟

چنین رویدادی اگر در جوامع پیشرفته رخ داده بود بی گمان نهادهای مدنی آرام نمی‌نشستند. فیلسوفانِ اخلاق سکوت نمی‌کردند. حقوقدانان، جامعه شناسان و روانشناسان آرام نمی‌نشستند. مسئله را به نوعی واکاوی می‌کردند که راه بر عواطف و احساسات بی پایه می‌بستند و سیاست مداران عملگرای جناحی مجال مصادره به مطلوب نمی‌یافتند.

د) به پرسش‌های دشوار زیر نگاه کنید:

۱. آیا کار علی لندی مصداق شجاعت است یا تهور؟

۲. از منظر اخلاقی در چنین مواردی چه باید کرد؟

۳. از منظر فقهی فعل علی لندی چه نوع فعلی است؟

۴. از منظر روانشناختی سنخ روانی کسانی چون علی لندی چه سنخی است؟ چرا کسان دیگر در چنین وضعی کار علی لندی را نمی‌کنند؟

۵. از منظر جامعه شناختی این کار را چگونه باید تحلیل کرد؟

۶. فرض می‌کنیم که توانستیم به صورت هنرمندانه‌ای داستان را در کتاب‌های درسی بگنجانیم، رمان‌ها بنویسیم و فیلم‌ها بسازیم اما در برابر پرسش‌های نسل آینده به خصوص نوجوانان چه خواهیم گفت. بی شک آنها خواهند پرسید چرا پیشگیری نکردید؟ چرا همه ابعاد مسئله را چنانکه باید و شاید نکاویدید؟

این پرسش‌هایِ دشوار گریبانِ ذهن انسانِ متوجه را رها نمی‌کنند. چه کسی باید این پرسش‌ها را پاسخ گوید؟ شاید پاسخ در کتاب‌ها و ذهن استادان و دانشمندان باشد. اما فیلسوفان، فقیهان، جامعه شناسان و روانشناسانِ گیر افتاده در لابلای کتاب‌ها و منزوی در هزارتوی ذهن خود به چه کار جامعه می‌آیند؟ چرا نباید در صحنه اجتماع حضور فعال و نه منفعل داشته باشند؟

ه) در جامعه‌ای که عالمان وظیفه خود را به درستی انجام می‌دهند و نخستین کسانی‌اند که در صحنه حضور دارند بی گمان رویدادهای غمبار و شادی آفرین بهتر کنترل می‌شوند. در چنین جوامعی عواطف و احساسات بر سرنوشت شهروندان حاکم نمی‌شود. سیاست پیشگانِ فرصت طلب نمی‌توانند رویدادهای اجتماعی را به نفع خود مصادره کنند.

داستانِ علی لندی اولین نبوده و آخرین هم نخواهد بود. آنچه در این زمینه وجود ندارد عزم و ارادهٔ دانشمندان و عالمان است برای نجات جامعه از چنگال افراط‌ها و تفریط‌ها. شاید روزی فرا رسد که به جای اینهمه کنفرانس، سمینار و وبینارهای بی حاصل، شاهد نشست‌ها و اقدام‌های عملی در باره چنین رویدادهایی باشیم.

من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم

تو خواه از سخنم پند گیر و ملال

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا