«آقای ازغدی» و تریبون یک طرفه «وقایع 88»
حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز دربارهی اظهارات رحیم پور ازغدی از تلویزیون نوشت:
آقای «رحیمپور ازغدی» که از «تریبونداران» و پایههای ثابت سه دهه اخیر صدا و سیما است، گفته: «حضرت امیر در صفین دیدند بعض اصحاب به عنوان مقابله به مثل، به اصحاتب معاویه فحش میدهند. حضرت فرمودند شما به جای عمل غیر اخلاقی فحّاشی، اعمال و رفتار غیر انسانی، غیر اخلاقی و غیر دینی آنان را توضیح دهید، تبیین کنید و با استدلال حقپذیران را که «کم هم نیستند»، قانع سازید».
این سخن آقای ازغدی سخن حقی است که باید سرلوحه اقدامات حکومت، حاکمان و نهادهای تبلیغی نسبت به عموم مردم باشد. اگر جامعه نسبت به واقعهای اقناع منطقی نشود، به طور طبیعی آن واقعه «استخوان لای زخم» شده و نیرو و توان جامعه را میگیرد. وقایع 88 که با تدبیر حکومت و مقامات بلندپایه میشد از وقوع آن جلوگیری کرد، به هر دلیلی اتفاق افتاده و بدتر از اتفاق افتادنش، «استخوان لای زخم شدن» آن است. الان بیش از 12 سال از آن واقعه گذشته ولی هنوز حکومت و مقامات بلند پایه نظام نتوانستهاند با اقرار به اشتباه یا بیان منطقی، ذهن جامعه را نسبت به آن قانع سازند و فقط در تریبون یک طرفه و تحکمآمیز، سعی در حلّ آن دارند لذا طبیعتا به عفونتی گسترده بدل شده و سالها است شاهدیم که از روستا تا شهر، استان و مرکز، در انتخاباتها، انتصاباتها، گزینشها، حتی انتخابات صنفی[نظیر انتخابات سازمان نظام پزشکی و نظام مهندسی و ….] جمع کثیری به عنوان «اصحاب فتنه 88» ردّ صلاحیت میشوند، به حاشیه رانده میگردند و جامعه از توانمندی علمی و مدیریتی آنان محروم میشود و تریبونهایی هنوز بعد از گذشت بیش از 12 سال، وقت و سرمایه عمومی را برای توجیه اتفاقات 88 صرف میکنند در حالی که یک طرف آن منازعه، محصور و محدود است و اجازه و توان دفاع و جوابگویی ندارد و اینها همه نشانه عفونتی است که بخواهیم یا نخواهیم، بپذیریم یا نپذیریم، در پیکره نظام وجود دارد.
آقای ازغدی هم اخیرا به این میدان توجیه وارد شده و میگوید: «در سال 88 خیلیها به رهبری توصیه میکردند انتخابات را ابطال کند تا فتنه جمع شود. من معتقدم اگر رهبری سال 88 مقاومت نمیکرد و بدون دلیل انتخابات را با 11 میلیون رأی اختلاف، ابطال میکرد، فاتحه انتخابات برای همیشه خوانده شده بود زیرا در انتخابات بعدی هم فرد دیگری به این استدلال که «مگر قبلاً این کار را نکردید»، خواستار ابطال میشد و هلمّ جرّا».
جدا از این که انتخابات در ایران از سال 1398 با عدم شرکت اکثریت مردم معنای خود را از دست داده و در حال مردن است و کسی هم تا امروز برای احیایش اقدامی نکرده، به ایشان عرض میشود:
اگر افرادی از جناح شما و از درون حکومت چنین پیشنهادی دادهاند؛ ما خبر نداریم ولی معترضان به طور طبیعی نمیتوانستند خواستار ابطال بدون قید و شرط انتخابات شوند زیرا صراحتا تقاضای باطلی بود که از هیچ عاقلی سر نمیزند. بیانیههای کاندیداهای معترض هم گواه است که آنان خواستار ابطال بیقید و شرط انتخابات نبودند بلکه مدعی بودند دلایلی دارند که اثبات مینماید تقلبها و اقدامات غیر قانونیای صورت گرفته که در نتیجه انتخابات تأثیر اصولی داشته و با توجه به آنها، هر داور بیطرفی حکم به ابطال انتخابات مینماید لکن آنان شورای نگهبان را به دلیل دلبستگی و اقدام اکثر اعضایش به سود یکی از کاندیداها، واجد صلاحیت داوری نمیدانستند.
مقامات عالی نظام هم با اعلام دو «خط قرمز» راه حل و تفاهم را بر معترضان بستند: یکی این که به داوری غیر شورای گردن ننهادند؛ دوم این که بدون رسیدگی به ادله معترضان احتمال وجود دلیل قانع کننده بر ابطال انتخابات را نفی کردند و همین باعث شد که آن انتخابات به گره کور و استخوان لای زخم نظام تبدیل شود و لذا با وجود گذشت 12 سال، نظام هنوز از توجیه قانع کننده آن ناتوان است و هر روز یکی را به میدان توجیه میآورد.
اگر نظام مانند امام در مجلس سوم، آن روز میپذیرفت که هیئتی کاردان و مقبول متشکل از نماینده رهبری، نماینده شورای نگهبان، نماینده دولت، نماینده دو کاندیدای معترض اصلی و نمایندهای از جانب مراجع درجه یک قم با اختیار تامّ به شکایات رسیدگی کرده و نظر نهایی آنان فصل الخطاب باشد، همه مجبور بودند بدان گردن نهند زیرا هر کس گردن نمینهاد، به طور طبیعی از جانب مراجع و مردم که ستون نظامند، محکوم بود.
در هر حال انتخابات 88 با همه تلخیهای آن گذشته و به طور طبیعی برای جویندگان عبرت[که متأسفانه همیشه اندکند]، عبرتزا خواهد بود و مردم، معترضان و مقامات عالی نظام میتوانند با «قلم صفح کشیدن» بر آن واقعه و بازگشت به معیارهای انتخابات آزاد، این استخوان لای زخم را معالجه کنند و زمینه بازگشت اعتماد عمومی را فراهم سازند. اصرار بر این اشتباه و طرد افراد در سطوح مختلف و گسترده با عنوان «اصحاب فتنه»، جز حفظ زمینه تداوم عفونت این استخوان لای زخم، نیست.
انتهای پیام
اگر شخصي با هر لباس و منصبي بخواهد فتنه ي ٨٨ و فتنه گراني كه نظام را تا مرز سقوط پيش بردند نه تنها حجت الاسلام نيست بلكه ما او را حجت الشيطان مي بينيم
مخصوصا اگر فكر كند ملت فراموش كرده اند كه سران فتنه(موسوي.كروبي و رهنورد)و اربابانشان خواهان ابطال و تجديد انتخابات بودند
اگر استدلال و ادله انها دروغها و ادعاهاي امثال محمدرضا خاتمي و ابطحي باشد كه موضوع جاي بحثي ندارد
حال اگر زباله در زباله دان انداخته مي شود و شما اعتراض داريد به اقايان عرض ميكنم جاي زباله در زباله دان است
اگرنگویید میمیرید…
آقای حیدری یا سال 88 خواب بوده یا مخاطب رو ناآگاه فرض کرده.
سال 88 همه همراهیهایی که ایشون ادعا میکنه با مدعیان تقلب شد، ولی سند و مدرکی برای ادعاشون نداشتند.
والله ..هیچ توجیهی وجودنداردونتوانسته اندمردم راقانع کنند…پس هتاکی پی درپی….