«سیلی»ای که خورده شد و پیامبری که الگو نشد!
حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز، به مناسبت روز میلاد حضرت محمد ص و اتفاق روز گذشته در تبریز، نوشت:
در آستانه ولادت رسول خدا(ص) و در جلسه معارفه استاندار جدید آذربایجان شرقی [که از سرداران سپاه است] با حضور وزیر کشور [که او نیز از سرداران سپاه است]، یک سرهنگ پاسدار به جایگاه رفته و به صورت استاندار سیلی محکمی میزند. استاندار جدید هم در ادامه با اشاره به اینکه در طول خدمتش بارها از طرف منافقین و داعش به مرگ تهدید شده، خود را فدایی راه امام، رهبری و شهدا شمرده و آن سیلی را به جهت استقامتش بر طریق «ولایی بودن» دانسته است.
البته از آنجا که ضارب از همکاران ایشان در سپاه عاشورا میباشد، به احتمال زیاد بین آنان اختلافی سابقهدار وجود دارد و به همین جهت هم به اعتراف خود استاندار، روزهای قبل عدهای تهدید کرده بودند که قرار است اتفاقی در این مراسم رخ دهد! و این اتفاق، همان اتفاقی بوده که از آن هشدار داده شده بود.
نکته مهم و قابل توجه این که آقای استاندار در عین این که اظهار داشته ضارب را نمیشناسد و از او اعلام گذشت کرده؛ ولی به صراحت او را در صف همان منافقان و داعش شمرده است!
البته این سیلیها در جمهوری اسلامی سابقه دارد و معمولا هم سیلیزنها به کانونهای قدرت پشتگرم هستند. نمونه آن سیلیای که به صورت آقای مهاجرانی وزیر ارشاد آقای خاتمی بعد از برگزاری نماز جمعه زده شد. جالب این که آقای مهاجرانی بدون این که فرد سیلیزننده را از منافقان و… بشمارد؛ آن سیلی را همان سیلیای دانست که سی سال پیش به صورت یک جوان بیگناه زده بود.(ر.ک: کتاب حاج آخوند از آقای مهاجرانی، داستان یک سیلی!).
آری مسئولانی که به هر دلیل سیلیای میخورند، کاش به خود آیند و ببینند این سیلی تاوان کدام سیلی بوده که به به گونه مظلومی زدهاند و خدا را شاکر باشند که تاوان آن را در این دنیا و قبل از یوم الحساب میبینند و سعی کنند بقیه سیلیها و ظلمهایی که آگاهانه یا ناآگاهانه مرتکب شدهاند را در این دنیا و قبل از «یوم البطشه الکبری= روز انتقام بزرگ»(دخان/16) جبران نمایند که جبرانش در آن نیا بسیار سخت است!
ما مدعی پیروی از پیامبری هستیم که بعد از 23 سال رنج و تلاش برای ابلاغ بعثت و هدایت مردم و با زخم خوردن و شکسته شدن دندان و ریخته شدن خاکروبه بر سرش و دیدن دیگر جفاها، باز هم در روزهای آخر عمر دغدغه این را داشت که مبادا در مدت رسالتش آگاهانه یا ناآگاهانه بر کسی ظلمی کرده باشد که مستحق قصاص باشد و در قیامت قصاص شود از این رو مردم را به مسجد فراخواند و ضمن خبر دادن از مرگ قریب الوقوع خویش، اعلام داشت که خداوند بر خود حکم کرده و قسم خورده از هیچ ستمی که بر مظلومی شده، چشم نپوشد و قبل از قصاص، ظالم را اجازه عبور ندهد؛ پس ای مردم شما را به خدا، هر کدام از شما را بر من حقی است، برخیزد و حق خود را قصاص کند که من از قصاص خدا در محضر ملائکه و پیامبران در روز بازپسین هراس دارم و قصاص در این دنیا را ترجیح میدهم. بعد از تقاضای پیامبر، فردی برخاست و گفت در بازگشت از فلان جنگ که فلان چوبدستی در دستت بود، ناخودآگاه به جای مرکب، بر من زدی و اگر اجازه دهی، قصاص کنم. پیامبر هم فرمود به خدا پناه میبرم که آگاهانه زده باشم، بعد هم بلال را فرستاد تا آن چوبدستی را آورد و اجازه داد تا آن فرد از ایشان قصاص کند(امالی صدوق 635).
چهل و اندی سال از پیروزی انقلابی گذشته که همه ادعا داریم در ادامه انقلاب پیامبر بوده؛ ولی بسیار کم دیدهایم که مقامی از مردم بخواهد که هر کس بر او حقی دارد، بیاید و در ملأ عام حقش را مطالبه کند و بگیرد و امروز هم که یک سردار سپاه از جانب یکی از همکارانش سیلی خورده، به جای این که ضمن اعلام بخششی که کرده، اعلام کند که حتما من آگاه یا ناخودآگاه در حق ضارب مرتکب ظلمی شدهام و از او متشکرم که در در این دنیا و در ملأ عام قصاص کرد و از او میخواهم اگر باز هم خود را طلبکار میداند، بیاید و مابقی طلبش را بگیرد؛ نه این که اعلام کند او را نمیشناسد و در حکم منافقان و داعشیان میداند ولی از او میگذرد!
آری؛ این است که میگوییم «سیلیای که خورده شد و پیامبری که الگو نشد!»
انتهای پیام