ماجرای مصاحبههای مجری صداوسیما با چند اسرائیلی [+نقدها]
مستند 47 دقیقهای «متولد اورشلیم» سال ۱۳۹۸ منتشر شد؛ مستندی با حضور محمد دلاوری مجری صداوسیما که در آن با تعدادی از اسرائیلیهایی از جمله یکی از اعضای ارتش اسرائیل مصاحبه کردهاند که متولد اورشلیم هستند.
دلاوری در ابتدای این مستند میگوید: «خانواده من هم مذهبی بودند هم انقلابی، تقریبا همه راهپیماییهای روز قدس حضور داشتیم، توی پاسپورت من نوشته شده سفر به اسرائیل ممنوع، و همه این ممنوعیت ها و این فریادهای مرگ بر اسرائیل بیشتر این تکه خاک را برای من رازآلود کرده، دلم میخواست نزدیک شوم، راستش درباره شنیدههای سالهای کودکی تردید داشتم».
تسنیم در آن مقطع در مصاحبهای کوتاه با عنوان «دوربین روشن محمد دلاوری در دل اسرائیل با «متولد اورشلیم»» به نقل از محسن اخوانفر، از مدیران موسسهی تولید کنندهی این مستند نوشت:
«در این فیلم با پنج شخصیت یهودی بصورت رودررو صحبت میکنیم و نظر آنان را در مورد مسائل مختلفی پیرامون شکلگیری و موجودیت اسرائیل، یهودیت، ماجرای هلوکاست، جشن پوریم و … جویا میشویم. اولین نفر، یک استاد دانشگاه در رشته زبانشناسی فارسی و ساکن اسرائیل است که صحبتهای ما با او به زبان فارسی و از طریق اسکایپ، صورت میگیرد. نفر دوم، یک خاخام یهودی است که برای اداره یک کنیسه، از اسرائیل به آلمان اعزام شده است. نفر سوم، یک فعال اجتماعی است. چهارمی یک خواننده زن و در نهایت، نفر پنجم یکی از اعضای ارتش اسرائیل است که در جنگ 33 روزه نیز شرکت داشته و اکنون ساکن هلند است. از آغاز پیشتولید این فیلم، حدود سه سال میگذرد و فرآیند هماهنگی برای مصاحبه رودررو با این یهودیان، کار سخت و زمانبری بود.»
عوامل ساخت این مستند عبارتند از کارگردان حسین شمقدری، تهیهکننده محمدحسن مددی، مدیر تولید و ارتباطات محسن اخوانفر، راوی محمد دلاوری.
گزارش شبکهی یک سیما از مستند
ویدیوی زیر، گزارش شبکهی یک سیما است که سایت روزنامهی جوان آن را در تاریخ ۳۱ تير ۱۳۹۸ با تیتر «گفتگو با سازندگان مستند جنجالی «متولد اورشلیم»» منتشر کرده است:
تیزر مستند
تیزر خبرگزاری تسنیم از مستند متولد اورشلیم در جشنوارهی عمار
نقد صریح و بی پرده بر مستند «متولد اورشلیم»
در همان سال، حسام الدین ابوالحسنی در نقدی در خبرگزاری قدس (قدسنا) به این مستند با تیتر بالا نوشت:
«اگر بخواهیم درباره مستند «متولد اورشلیم» صحبت کنیم، باید همه مستند را در عبارت «بیهویت» خلاصه کنیم. مستند هیچ هویتی ندارد، نه هویت ملی، نه هویت جستجوگر و نه هیچ چیز دیگری. در ابتدای مستند راوی داستان یعنی «محمد دلاوری» عکسهایی از کودکی خود، شرکت در راهپیمایی روز قدس و شرکت در مراسمهایی مانند سرودهای دهه شصت را نشان میدهد و بعد از یک «عدم قطعیت» صحبت میکند. عدم قطعیتی که درباره همه چیزهایی است که پیرامون «اسرائیل» گفته شده است. همه چیزهایی که برآمده از تبلیغات جمهوری اسلامی درباره این موجودیت است. این عدم قطعیت درباره چیست؟ موجودیت اسرائیل؟ غاصب بودن آن؟ کشتارهایی که توسط این رژیم انجام شده یا چه؟
راوی جستجوگر فیلم قرار است به آلمان برود و با کسانی صحبت کند که در طول اثر به عنوان «شهروند» یا «مردم» اسرائیل معرفی میشوند. تا انتهای مستند ما چند انگاره ثابت میبینیم که تردیدی درباره آن بوجود نمیآید؛ یکی از آنها همین بحث «مردم اسرائیل» است. این درحالی است که چیزی به نام مردم و شهروند این رژیم وجود ندارد. آیا جایی که موجودیتش را با غصب یک سرزمین به دست آورده و همه شهروندانش بهگونهای عضو ارتش این رژیم هستند را میتوان مردم فرض کرد؟ آیا با ثابت فرض کردن وجود مردم اسرائیل، وجود سرزمین اسرائیل فرض نمیشود؟ آیا اصلا همینکه ما در یک اثر تصویری، دوربین را روبروی کسی بگذاریم که اورا متولد سرزمینهای اشغالی میخوانیم، محل تولد او را اورشلیم مینامیم و او را اسرائیلی اطلاق میکنیم، در تئوریزه کردن هویت «مردم اسرائیل» قدم برنداشتهایم؟
مسئله وقتی بغرنجتر میشود که راوی جستجوگر فیلم یعنی آقای دلاوری با این افراد صحبت میکند و نهتنها پاسخی برای تردیدهای ابتداییش نمیگیرد، بلکه عدم قطعیت را هم بیشتر میکند. آدمهایی که با آنها مصاحبه میشود، برخلاف راوی فیلم کسانی هستند که هیچ تردیدی ندارند. آنها حتی اگر به قول خودشان «خداناباور» هم هستند، موجودیت چیزی به اسم «کشور اسرائیل» را قبول دارند و تردیدی درباره آن ندارند. همه مصاحبه شوندهها معتقدند ظلم بزرگی به مردم یهود شده و آنها حق داشتن یک سرزمین مخصوص به خود را دارند. تقریبا همه آنها مشکلی با حاکمیت اسرائیل ندارند و فقط یکی از آنها با برخی سیاستهای فعلی آن مشکل دارد. از حاخام ابتدای فیلم تا «آصف» که سرباز رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه بوده، همه به اسرائیلی بودن خود افتخار میکنند. برخلاف آقای دلاوری که بارها از خوردن چای اسرائیلی که به گفته همه علما قطعا حرام محسوب میشود تا صحبت درباره سربازی رفتن با آصف، درحال تکهپرانی به حکومت جمهوری اسلامی است، آنها درباره اصل وجود و محق بودنشان شکی ندارند.
آصف نهتنها از اینکه سه سال و نیم وقت خود را برای سربازی در رژیم صهیونیستی گذاشته شرمنده نیست، بلکه ناراحتیش از این است که نتوانسته به خاطر جراحت جنگیش کار را ادامه بدهد و به فرماندهی ارتش برسد. او رسما میگوید مشتاق و عاشق ارتش بود و ذرهای در کشتن افرادی که مقابل او هستند تردید نمیکند. دقیقا چیزی مخالف راوی فیلم که از ابتدا تا انتها با یک عدم قطعیت و شک جلو میرود. آصف اگرچه به خدا و معاد اعتقادی ندارد، اما یک چیز را قبول دارد و آن صهیونیسم است.
مسئله دیگری که در فیلم به عنوان یک اصل ثابت فرض میشود، کشته شدن شش میلیون یهودی به دست آلمانیها و در واقع همان «هولوکاست» است و باز راوی مستند هم نهتنها روی این انگارههای ثابت هیچ بحثی نمیکند، بلکه به راحتی همه این مدعاها را میپذیرد. به «داخائو» جایی که گفته شده چند صد هزار یهودی در آنجا کشته شدند میرود و موسیقی فیلم «فهرست شینلدر» مخاطب را اقناع میکند که این اتفاق افتاده است. اصل دیگری که در فیلم تئوریزه میشود، «دیاسپورا» یا همان مردم دور از وطن است. مردمی که سالها از وطن اصلی خود دورافتادهاند. چیزی که در صحبتهای خواننده زن اسرائیلی میشنویم، او اشک میریزد و راوی و طبیعتا مخاطب فیلم را قانع میکند که سالها دور از وطن بودهاند و حالا حق دارند جایی به نام اسرائیل داشته باشند. دیاسپورا و هولوکاست را میتوان دو انگاره تئوریزه شدهای دانست که تقریبا در همه فیلمهای مطلوب یهودی که در هالیوود ساخته شدهاند، مثل فیلم «فهرست شینلدر»، «رقصنده روی بام»، «شوآه»، «پیانیست»، «اکسدوس»، «پاونبروکر»، «مونیخ» و… مشاهده میشود.
همه مصاحبه شوندهها به عنوان شهروند دارند تئوریزه میشوند و خیلی راحت، زشتی و قبح «دوستی میان مردم اسرائیل و ایران» شکسته میشود. دوستی میان مردم ایران و مردم اسرائیل، برنامهای است که دستگاه فرهنگی و دیپلماسی عمومی اسرائیل بیش از ده سال است به طور جدی آن را دنبال میکند. ابتدا با تأسیس یک سایت، سپس با ایجاد صفحههای فیسبوک، بعد ارسال ویدئوهایی با این مضمون و نهایتا پیامهای مکرر «نتانیاهو» برای مردم ایران دنبال میشود و این اثر به آن رسمیت میبخشد. قرار است در اینجا گفته شود که هرچه حکومتها میگویند را بگذار کنار، بیا با هم دوست شویم و گفتگو کنیم. اگرچه در همین صحبتها هم، حکومت ایران غیر دموکراتیک و حامی تروریستهای منطقه خوانده میشود، اما راوی اثر گویی نهتنها از پاسخ دادن و دفاع کردن خجالت میکشد، بلکه سوالات خود پیرامون رژیم صهیونیستی را نیز با ترس بیان میکند.
سازندگان اثر حتی با ابتدائیات مباحث مربوط به یهودیت و صهیونیست هم مشخصا آشنا نیستند و این را در تفسیر معوجی که حاخام اسرائیلی از «برتری قوم یهود» ارائه میکند میشود فهمید. راوی با این تفسیر معوج قانع میشود، درصورتیکه صراحتا در «تلمود»، اقوام غیر یهودی شایسته مرگ و کشته شدن محسوب میشوند. نام فیلم نیز دلیل دیگری بر عدم آگاهی سازندگان بر این مباحث است. «اورشلیم» واژهای ساخته ذهن صهیونیستهای اشغالگر است و چیزی به این نام در تاریخ فلسطین و دیدگاه اسلامی وجود ندارد. آنچه به اورشلیم اطلاق میشود، در واقع همان «قدس» است. نام فیلم هم گواهی آن است که ما پذیرفتن سرزمین اسرائیل را اصل قرار دادهایم.
مستند درحالی به پایان میرسد که راوی فیلم هیچ پاسخی به تردیدهای ذهنی خود که در واقع برای مخاطب نیز مطرح شده، پیدا نکرده است. آیا در انتها به اینکه چرا اسرائیل غاصب است؟ آیا اصلا اسرائیل یک کشور است یا رژیم؟ آیا موجودیتی به نام مردم اسرائیل را میشود پذیرفت و همه آن چیزهایی که او «تردیدهایی از کودکی» خوانده بود، پاسخی داده شد؟ فیلم بدون پاسخ به همه تردیدها رها شده و نهایتا پیامی که از صحبت با صهیونیستها میگیرد این است که دنیای فعلی، دنیای زور است و هرکه بیشتر زور بگوید، میتواند مسلط باشد.
لابد طبق این فرض، جمهوری اسلامی ایران و بالاتر از آن انقلاب اسلامی، برای آنکه اصل موجودیت خود را حفظ کنند و بتوانند در مقابل این دنیای زور بایستند، باید زور بگویند، به کشورها تجاوز کنند و اینگونه بتوانند در «تئوری تنازع بقا» مستند، باقی بمانند.»
نقد و بررسی مستند توسط قدسنا
خبرگزاری قدسنا برنامهای برای نقد و بررسی مستند “متولد اورشلیم” گذاشته است که فیلم آن را در زیر میبینید:
تلاش برای گفتوگو با قومی ناشناخته
در سال ۹۸، حسین شمقدری، کارگردان این مستند در گفتوگویی با ایسنا با بیان اینکه “سفر به اسرائیل برای ما ممنوع است و همین موضوع دلیل ناشناخته بودن این قوم برای ماست” گفت: ما در این مستند تلاش کردیم موضوع را برای مردم ایران بیشتر بشناسانیم.
شمقدری درباره اکران جدیدترین مستندش به نام «متولد اورشلیم» که یک اثر ۴۷ دقیقهای است و محمد دلاوری در مقام راوی با ۵ شخصیت یهودی که در اورشلیم به دنیا آمده و بزرگ شدهاند و حالا در جایی مانند آلمان زندگی میکنند، گفتوگو میکند، بیان کرد: من همیشه نسبت به فیلمی که میخواهم بسازم یک زمینه فکری دارم اما یک مستندساز باید تلاش کند وقتی وارد موضوع می شود، قضاوتهایش را کنار بگذارد و هر آنچه را که در حال اتفاق افتادن است سند قرار دهد و قضاوتی خارج از آن نکند. این کار باعث میشود به واقعیت دقیقتری برسد و در نهایت اثرگذاری آن نیز بر مخاطب بیشتر شود. بنابراین شاید من قبل از ورود به هر موضوعی قضاوتهایی داشته باشم اما «متولد اورشلیم» میخواهد اصلا بدون پیش داوری وارد بحث و گفتوگو با اسرائیلیها شود.
او افزود: من همیشه سعی کردم در فضای مجازی با مخاطب در ارتباط باشم، به همین دلیل توانستم بازخوردهای مناسبی هم از آنها دریافت کنم. بسیاری از مستندسازان به جشنوارهها یا تلویزیون محدود میشوند ولی مستندسازی که به فضای اصلی جامعه وارد شود و با مخاطب ارتباط مستقیم داشته باشد، موفق تر است. این اتفاق برای تمام کارهای من افتاد و توانستیم چرخه اقتصادی آن را هم به این شکل حفظ کنیم و مخاطبان وقتی کارهای ما را دوست داشته باشند، برای اینکه به ما کمک کنند تا کارهایمان را مستقل تولید کنیم، کالاهای ما را به طور قانونی از سایت تهیه می کنند. به همین دلیل حمایت مخاطب از من باعث میشود منِ مستندساز در درجه اول مستندی بسازم که بر مخاطبم بیشترین تاثیر را داشته باشد.
این مستندساز در پاسخ به این پرسش که چرا شیوه اکران اینترنتی را انتخاب کرده است، ادامه داد: من هم دوست دارم فیلمم در جشنواره یا صدا و سیما نمایش داده شود اما وقتی به شیوه خودت جلو میروی و فیلمی را میسازی، تلویزیون را از دست میدهی. ما تا الان چندین مستند ساختیم، از «میراث آلبرتا» تا «انقلاب جنسی» و «الف الف پاریس» و … که در فضای مجازی استقبال زیادی از آن شد، این درحالی است که در بین این تعداد فیلم فقط میراث آلبرتا آن هم از شبکه مستند و افق به نمایش در آمد که من اسم اینها را حاشیه تلویزیونی میگذارم. من دوست دارم مخاطب بیشتری کارهایم را ببینند ولی وقتی ادبیاتی که فیلم انتخاب می کنند، منطبق با خواستههای مسئولان نمیشود و روحیه محافظه کاری آنها را ندارد، امکان پخش را در تلویزیون یا حتی برخی جشنوارهها از دست میدهد.
وی درباره مدت زمان این مستند نیز توضیح داد: یکی از علتهای کوتاه بودن آن، سختیهای تولید بود. با این حال ما متریال لازم را داشتیم و میتوانستیم مستندی یک ساعت و نیم بسازیم. اما با توجه به فضای اکران که به صورت اینترنتی است، مخاطب حوصلهاش کمتر است و باید خلاصهتر و موجز برای او صحبت کنیم تا بدون وقفه آن را دنبال کند. خیلی ها به من پیام دادند که این فیلم را بیش از دوبار دیدند، این برای من ارزشمند است.
او درباره نحوه ساخت این مستند نیز توضیح داد: این فیلم در یک موسسه خصوصی ساخته شده ولی در بخش سرمایه گذاری کمکهایی داشته که سرمایهگذارمان گفته است نامی از او نبریم.
شمقدری درباره جرقه ابتدایی ساخت این مستند نیز با اشاره به اینکه “جرقه ابتدایی سوژه مستندها درواقع مسائلی است که در زندگی روزمره با آنها روبهرو میشویم” گفت: در سفرهای قبلی که برای ساخت مستندهایمان به حوزه شینگن داشتیم، همیشه برایمان صحبت کردن با مردم اسرائیل اتفاق جذابی بود. بنابراین تصمیم گرفتیم مستندی بسازیم که محوریت آن صحبت کردن با اسرائیلیها باشد. وقتی در اروپا هستی، اسرائیلیها را میبینی، البته یهودیها معمولاً چون از ایرانیها میترسند، تا وارد صحبت میشوی از تو فاصله میگیرند و جلب اعتماد آنها کار سختی بود. البته که این ترس کاملا دو طرفه بود.
این مستندساز در پاسخ به اینکه چه تعداد مصاحبه شونده برای این مستند در نظر گرفته بودند، بیان کرد: اکنون در این مستند ۵ مصاحبهشونده داریم اما با تعداد بیشتری هماهنگ کرده بودیم. در جریان ساخت یک مستند در مرحله پیش تولید می آمدیم با آنها دیدار می کردیم و سعی میکردیم اعتمادشان را جلب کنیم. خیلیها در همین مرحله وقتی میفهمیدند قرار است مستندی ساخته و پخش شود، انصراف دادند. برخی دیگر هم در مرحله بعدی با آنها قرار حضوری میگذاشتیم اما باز سر قرار نمیآمدند و به بهانههای مختلف جواب ما را نمی دادند. برخی هم بعد از فیلمبرداری به ما گفتند که نمیخواهیم این ها پخش شود. از ابتدا حدود ۳۰ یا ۴۰ نفر بودند که ما آنها را شناسایی کرده بودیم و ارتباط گرفته بودیم و از طیفهای مختلفی انتخاب شده بودند. با این اوصاف، پیش تولید این مستند دو سال طول کشید؛ تا به مرحله تصویر برداری رسیدیم.
کارگردان مستند «میراث آلبرتا» درباره مراحل پیش تولید این مستند همچنین توضیح داد: در بخش پیش تولید این مستند از کارشناسان مذهبی هم استفاده کردیم. ما برای آشنایی بهتر با سوژه ها تحقیقاتی گستردهای را پشت سر می گذاریم، سوالاتی را می نویسیم و بعد روی آنها عمیقتر میشویم. مهمترین سوالمان برای این مستند این بود که اگر میگویید قوم برتری هستید، ما مسلمان چه کاری باید انجام دهم تا ما هم برگزیده باشیم؟ این سوالی بود که افراد به سختی میتوانستند به آن پاسخ دهند.
او درباره اینکه آیا بحثهایی هم بین مصاحبه شونده ها و راوی درگرفت که نتوانسته باشند در مستند از آن ها استفاده کنند، گفت: بله بحثهای زیادی پیش می آمد. از صحبت درباره سازمان ملل و تاسیس اسرائیل تا وقایع سال ۱۹۴۸ یا جنگ اعراب و اسرائیل و همچنین نقش انگلیس در تاسیس اسرائیل بحث شد که ممکن بود برای مخاطب خسته کننده باشد، به همین دلیل آنها را نیاوردیم اما بحث هایی که می توانستیم با هم به جمع بندی نهایی برسیم، آورده شده است.
شمقدری با اشاره به هدفشان از ساخت این مستند، تصریح کرد: دنبال این بودیم که افرادی که به آنها اسرائیلی میگوییم و همیشه مرگ بر آنها گفتیم را بیشتر بشناسیم تا با این شناخت بیشتر عملکردمان دقیقتر شود. مستند «متولد اورشلیم» در گام نخست میخواست با اسرائیلی ها صحبت کند و این راه باید ادامه دهد تا این ناشناخته برای همه مردم ایران شناخته شدهتر شود. سفر به اسرائیل برای ما ممنوع است، همچنین آنها نیز نمیتوانند به کشور ما بیایند، همین موضوع دلیل ناشناخته بودن این افراد برای ماست. البته نکته دیگری که وجود دارد این است که یهودیها ویژگی مرموزی دارند و آن این است که با دیگران ارتباط اجتماعی زیادی برقرار نمی کنند و همین عدم تمایل آنها، این قوم را ناشناخته تر کرده است.
وی افزود: وقتی ما با یهودی ها صحبت می کنیم، به لحاظ اشتراکات دینی شباهت های بسیاری با هم داریم و این اشتراکات چه بسا نسبت به مسیحیان بسیار بیشتر است. اما زمانی این مساله خطرناک میشود که یک قوم بیاید منطقش را بر مبنای زور بگذارد و بگویند نژاد من برتر است و تمام خواسته هایم را با زور و قدرتی که دارم به دیگران میقبولانم. این منطق مشکل دارد. بنابراین اسلام، یهودیت و یا حتی خداناباوری چیزی نیست که ما بخواهیم با آن مشکل داشته باشیم چه بسا زمانی که امام زمان(عج) ظهور می کند بسیاری از یهودیان و مسیحیان یا خداناباوران در جبهه امام زمان(عج) قرار می گیرند و در مقابل ظلم خواهند ایستاد. این مستند ادعای پرداختن به حق و باطل را ندارد و صرفاً سعی میکند گامی بردارد تا شناخت ما از یهودیت و صهیونیستها بیشتر شود.
کارگردان مستند «انقلاب جنسی» با تاکید بر اینکه “مستندساز معمولا خودش را در معرض شرایط قرار میدهد که مردم عادی ممکن است از مواجهه با آن هراس داشته باشند” درباره سخترین بخش ساخت این مستند، گفت: ورود به محفل یهودیان برای مراسم “پوریم” بسیار سخت بود. همچنین برای ما مشکل هم ایجاد کرد و مورد بازجویی قرار گرفتیم. البته این شرایط همچنان ممکن است برای ما ادامه داشته باشد. برای حضور در جشن پوریم از روش خاصی برای فیلم برداری استفاده کردیم که نمیتوانم شیوه آن را بگویم و برای رعایت حفظ حریم خصوصی افراد، تمام تصاویر را مات کردیم.
او در ادامه صحبتهای خود اظهار کرد: تجربه به ما نشان داد در اکثر کشورها به غیر از ایران برای فیلمبرداری مجوز نمیخواهید و این قانون ناشیانه فقط مختص ایران است. در حوزه شینگن میتوانید به راحتی سه پایه بگذارید، دوربینتان را روشن کنید و فیلمبرداری انجام دهید و کسی به شما کاری ندارد، مگر در موارد استثنا. بنابراین برای فیلمبرداریهایمان دچار مشکل نشدیم اما وقتی که میخواهید با یهودیان وارد مذاکره شوید زیر ذره بین خواهید رفت و همانطور که در مستند بیان شد، آخرین فردی که باما قرار ملاقات گذاشت، ماموری بود که به ما پیشنهاد کرد دیگر پی این موضوع را نگیریم. این اتفاق به خاطر سوژهای بود که ما روی آن دست گذاشته بودیم و نه آنکه موردی برای فیلمبرداری ما پیش آمده باشد.
شمقدری در پایان گفت: اکنون، پس از اکران این فیلم، اینستاگرام برخی محدودیتها برای ما اعمال کرده و برخی از پستها را پاک کرده و اجازه انتشار نمیدهد. فعلاً مشکلاتمان بیشتر از این نبوده. البته چیزهای دیگری هم هست اما نمیتوانیم آنها را بگویم، یعنی هنوز تصمیم گرفتیم که چیزی راجع به آنها بگوییم ولی اینطور نبوده که ساخت این مستند هیچ تبعاتی برای ما نداشته باشد.
دو مصاحبه با سازندگان
سازندگان مستند دو گفتوگوی مفصل در همان سال داشتهاند که در لینکها میتوانید ببینید: ۱. با باشگاه خبرنگاران صداوسیما [لینک] و ۲. با تسنیم [لینک قسمت اول] و [لینک قسمت دوم]. همچنین ببینید گفتوگو با نسیم آنلاین در [لینک].
انتهای پیام