ناگهان تاریکی
احمد هاشمی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است دربارهی بسترسازی ورزش همگانی نوشت:
اگر راهتان به پارک پردیسان افتاده باشد، گروههای مختلفی را میبینید که مشغول ورزشاند. یکی از این گروهها را مدتی است میشناسم. گوشه مسطحی پیدا کردهاند که سکویی دارد برای ایستادن مربی. هیچکدام از چراغهای پارکی آن محل لامپ ندارد و سرپیچها هم خراب است. اعضای این گروه ورزشی ریسهای درست کردهاند و هنگام ورزش آن را به پایههای تزئینی چراغها وصل میکنند. اما پیغام مسئولین پارک به این ورزشکاران چیست؟ یک چیزی با این مضمون که «نور را در پستوی خانه نهان باید کرد!» یک آقای مأمور و معذور هست که کارش کشف کورسوی نور و امر به خاموشی است و اگر بگومگویش با ورزشکاران طول بکشد، رئیس تاریکیها از راه میرسد که حرفش فصلالخطاب ظلمات است.
مدیریت هیجانهای سرگردان با فوتبالدرمانی
مدیریت «هیجانهای سرگردان» کارِ سخت دولتها در دنیای امروز است. فرض بر این است که یک فرد بالغ هشت ساعت در روز کار میکند و هشت ساعت استراحت. با این محاسبه هر شهروند یکسوم اوقات شبانهروز میهمان دولت است. چرا دولت؟
زمان فراغت آدم معمولاً صرف کارهایی از قبیل معاشرت با دوستان، ورزش، تماشای فیلم، پیگیری مسابقات ورزشی و مطالعه میشود. شکل دیگر این بازی سوءمصرف مواد مخدر و نوشیدنیهای الکلی یا روی آوردن به رفتارهای ضداجتماعی است. آدمهای دسته دوم نهتنها برای جامعه خطرناکاند، بلکه حکومتها را نیز میترسانند. هیجانهای سرگردان مدیریتنشده همواره ظرفیتی برای شورش ایجاد میکند، به خاطر همین یک دلیل هم که شده همه حکومتها به سرفصل «تجارت سرگرمی» توجه ویژهای دارند. وقتی یک لیگ فوتبال پرطرفدار داشته باشید، بخش زیادی از مردم را هفتهای دو ساعت پای تلویزیون مینشانید. همین آدمها ممکن است یکی دو ساعت در روز را صرف پیگیری اخبار دسته محبوب خود کنند یا با دوستانشان درباره نتایج بحث کنند. به همین راحتی بخشی از مشکل حل میشود. این همان موضوعی است که دکتر حاتم قادری ذیل مفهوم «فوتبالدرمانی» مطرح میکند.
همه آدمها که به تماشای مسابقات ورزشی علاقه ندارند؛ حالا چرا تماشای مسابقات ورزشی، خود ورزش نه؟
نشئگی مخدر یا نشاط ورزش؟
بر اساس آخرین آمار رسمی 2 میلیون و 830 هزار نفر معتاد دائمی داریم. آمار غیررسمی این رقم را تا 4 میلیون نفر برآورد میکند که با احتساب معتادان تفریحی به شش میلیون نفر میرسد. آمار افسردگی ملت هم که گفتن ندارد، همه مشغول نظارهایم. در این اوضاع و احوال شما جای مسئولان مملکتی باشید اولین راه چارهای که به نظرتان میرسد فراهم کردن شرایط ورزش است. فعلاً تأثیر ورزش بر سلامتی را در نظر نگیرید، تنها فرض کنید یک جوان چهلساله بیکار دو ساعت از خانه بزند بیرون که فکر خودکشی به سرش نزند، چند نفر از این جوانهای چهلساله بیکار دور و اطرافتان میشناسید؟
قریب به دو سال است که سالنهای ورزشی تعطیل است. باز فرض کنید شما همان مسئول مملکتی هستید. مینشینید فکر میکنید و به نظرتان میرسد در پارکها فضایی را برای ورزش همگانی فراهم کنید. تعدادی مربی ورزشی استخدام میکنید، نور پارکها را تأمین میکنید، مکانهایی را معین میکنید، داربست میزنید و سقفی تعبیه میکنید تا محافظ باران باشد. خیلی کارهای دیگر هم میشود کرد، ولی خبر بد این است که شما آن مسئول مملکتی نیستید و آن بزرگواران هم فکرشان به اینجاها نمیرسد که کاش فقط فکرشان نمیرسید و دستکم سنگاندازی نمیکردند!
خدمتکاران سیاهی
اگر شما رئیس این نگهبانان تاریکی را میشناسید پیغام ما را برسانید و بگویید اگر میتواند یکی از ده هزار نیروی مازاد شهرداری را که بیکار میگردند و حقوق میگیرند به خط کند که دو تا لامپ سر این سرپیچها ببندند. اگرنه، دستکم این دو ساعت روشنایی را به این چند جوان ببخشد. اگر احساس کردید زیادهگویی نیست، به ایشان بفرمایید مقرراتی وضع کند که تا حد امکان خودروها را داخل پارک راه ندهند یا بهشان بگوید آرامتر برانند که آدمها و دوچرخهسواران را زیر نگیرند. انتظار زیادی است، اما کاش میشد مسئول پارکینگ هم مانند داروغه ناتینگهام نباشد که فقط پول بگیرد و خدماتی ارائه نکند. حالا محتویات داخل ماشین را بردند، فدای سرش، دستکم یک کارت دست صاحب ماشین بدهد که هرکس دلش خواست نتواند سوار ماشین شود و برود.
انتهای پیام