تحلیل مهم آیت الله موسوی خوئینی از حملات به آیت الله صافی: میخواهند به سکوت بکشانند
آیت الله سید محمد موسوی خوئینی ، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز، در یادداشتی تلگرامی دربارهی ماجرای اظهارات اخیر آیت الله صافی گلپایگانی و واکنشها به آن نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
اظهارات مشفقانۀ آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در دیدار با رئیس مجلس قانونگذاری و سخنان همدلانۀ معظمله با مردم شریف ایران و توصیهٔ خردمندانهشان واکنشهایی را در موافقت و مخالفت برانگیخت. ادبیات مخالفان در برابر این اظهاراتِ خیرخواهانه، از نگاه محافل و مجامع مختلف روحانی و غیرروحانی، نوعی اسائۀ ادب تلقی شد و عالمان برجسته و مراجع تقلید، به شیوههای مختلف، به اینگونه برخورد با پرسابقهترین فقیه زمان حاضر عکسالعمل نشان دادند؛ رفتار آیت الله العظمی سیستانی در این رابطه نیز بازتابی فراتر از مرزهای داخل کشور داشت.
سخنان آیت الله العظمی صافی گلپایگانی چیزی نبود جز فریاد دل مردمِ گرفتار در چنگال فقر و بیکاری و گرانیِ طاقتفرسا و دهها پیامد این پدیدۀ شوم، همچون ناهنجاریهای ایمانسوز اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی. وضعیت موجود نهتنها معیشت مردم را در تنگنایی سخت گرفتار کرده است، که دین و ایمان اقشاری را هم تهدید میکند.
توصیۀ این فقیه پرسابقۀ حوزۀ علمیۀ قم به راه و روشی بود که مورد تأیید عقلاء و صاحبنظرانِ حوزۀ حکمرانی است و نیز توصیۀ خیل عظیمی از صاحبنظران کشور است. صدالبته که این توصیه همراه با این نگرانی است که آیا کسانیکه در تعاملات داخلی و خارجی به خودبرتربینی و تحقیر دیگران عادت کردهاند خواهند توانست روابطی منطقی با دنیا برقرار کنند و منافع ملی را نیز حفظ نمایند، یا در پی سالها کوبیدن بر طبل تهدید دیگران و بستنِ تمام راههای تعامل، که پیامدش وضعیت اسفبار کنونی کشور و مردم است، همچنان بر همان روش پافشاری خواهند کرد؟ که البته نتیجهای هم جز تراکم مشکلات مردم و کشور تا رسیدن به حد انفجار نخواهد داشت و، در آن روز، رفتن به سوی مذاکره با کشورها و دولتها وادادگی و نابودی منافع کشور را در پی خواهد داشت.
واکنش بسیاری از فضلا و علما و مراجع بزرگوار در برابر این رفتار تلخ و گزنده چهبسا علاوهبر تجلیل از جایگاه شخصیتی عالیمقام در حوزههای علمیه، که کاری شایسته و در خور تقدیر است، در اذهان بخش عظیمی از مردم ایران بهعنوان همراهی تلویحی با آن اظهارات و تأیید نگرانی و نیز توصیۀ آیت الله صافی تلقی گردید. و چهبسا انتظار مردم این است که آنان نیز بهصراحت با مردم همدلی کنند و بر آن نکات تاکید فرمایند.
باید یاد آوری کرد که این واکنشها هرگز به معنای آن نیست که عالمان دین، حتی آنان که در جایگاه رفیع مرجعیت قرار دارند، برتر از نقد مخالفان در عرصۀ مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره هستند؛ هیچ مقامی، حتی در عالیترین جایگاه حکمرانی، نیز نباید خود را دور از نقد ناقدان قرار دهد. اما آنچه در مخالفت با سخن آیت الله صافی در برخی رسانهها آمده بود نقد کارشناسانۀ آن سخن نبود. علما و مراجع محترم محتوا و هدف اینگونه مقالات را نقض استقلال حوزههای علمیه و مراجع بزرگوار دانستند، که گویا نویسندگان و ناشران این مطالب، از عالمان دین و مراجع معظم تقلید کاری را نمیپسندند و تحمل نمیکنند جز در حمایت و تأیید هرآنچه ارادۀ حاکمیت سیاسی به آن تعلق گرفته است، و بر هرچه غیر از این باشد بیتابانه میتازند و همزمان خود را مدافع روحانیت و مرجعیت میدانند و گویی دایههای مهربانتر از مادرند!
کسانی که امروز در نقد دیگران مرتکب چنین رفتار و ادبیاتی شدهاند، مانند اقران و پیشکسوتان خود، متأسفانه سالهای درازی است که آشکار و پنهان، مستقیم و غیرمستقیم، در اردوگاه قدرت جا خوش کردهاند و، با احساس امنیت، به هر کسی که سخنی دربارۀ مشکلات مردم و نابسامانیهای کشور ابراز کند و نظرش خلاف نظر حاکم بر اردوگاه قدرت باشد تاختهاند و روزبهروز بر خفقان حاکم بر فضای نقد افزودهاند. آنها چنان به این شیوۀ ناپسند عادت کردهاند که تاختن بر عالِمی در طراز آیت الله صافی نهتنها بهنظرشان ناپسند نیست، که وظیفهای شرعی و برای تقویت نظام است. اینگونه نوشتنها و گفتنها دربارۀ مراجع یادآور گذشتههای دور است که در آن زمان هم قلمهای تلخ و گزنده نتیجهای جز حسرت و پشیمانی برای بانیان و مباشران هتک حرمتِ مراجع دینی بر جای نگذاشت.
شگفتآور اینکه برخی از آنان صریحاً به مراجع دینی تذکر میدهند که شما فقط در امور دین مرجع هستید و امور دنیای مردم را به ما تحصیلکردهها واگذارید! یعنی علمای اسلام باید فقر و بیکاری، گرانیِ بیحد و ناهنجاریهایی را که اکثرِ مردم در آن دستوپا میزنند ببینند و سکوت کنند و به فکر کشور و ملت نباشند و خدای نخواسته روزی فرا برسد که چارۀ کار از دست همه خارج شده باشد. این بهاصطلاح نصایح به عالمان دین، که همواره حامی مردم بودهاند، عمق درک ناصحان را در دفاع از نظامی نشان میدهد که مولود تفکری است که سیاست را در متن اسلام جستوجو میکند و اسلامِ بدون سیاست را پرداختۀ دست اجانب میداند.
مردم ایران، بهویژه تحصیلکردگان و نخبگان و کنشگران سیاسی، خوب به یاد دارند که این پرخاشگران و اقران آنان تا دیروز همواره خود را حامیان سینهچاک علما و مراجع میدانستند و مراجع را پشتیبان تصمیمات ناصواب خود معرفی میکردند. آنها، با این ترفند، تمام فرهیختگان و فرزانگان و اهالی فرهنگ و هنر و اقتصاددانان و سیاستمداران و هر کسی را که سخنی برای بهبود اوضاع کشور و مردم داشت سرکوب کردند و امروز، که گمان میکنند آن خیل عظیمِ گرانسنگ را برای همیشه از سر راه خود بر داشتهاند، به سراغ عالمان دین و مراجع رفتهاند تا شاید آنان را به سکوت بکشانند و به خیال خویش گره از کار فروبستۀ خود و مردم و کشور باز کنند؛ و بیتردید سخت در اشتباهاند.
در پایان، متواضعانه و در کمال ادب، سخنی به حوزههای علوم دینی و به فضلا و علما و مراجع بزرگواری که وارثان نبی اکرم، صلی الله علیه و آله و سلّم، و اوصیاء گرامیاش هستند به عرض میرسد: همگان نیک میدانند که استقلال حوزههای علمیه و عالمان بزرگوار و مراجع معظم، اعلی الله کلمتهم، از قدرت مسلّط و حاکم بر مقدرات کشور همواره ضامن اعتبار آنان در میان اقشار وسیع و گستردۀ مردم بوده و موجب استمرار سیرۀ مرضیۀ آنان در حمایت از مردم در مشکلات و گرفتاریهاست. آنان، برای انتقال معارف اهلبیت عصمت و طهارت، علیهم السلام، به آحاد ارادتمندان خاندان رسالت در هر کجا که هستند، نیازی به ابزار حکومتها و قدرتها نداشتهاند و اکنون نیز ندارند؛ و این حکومتها هستند که هرگاه کیان کشور در معرض خطر و تهدید قرار گرفته است وامدار اعتبار و قدرت علما و مراجع هستند. پس به یاری خدا همگان در حفظ استقلال حوزههای علمیه و علما و مراجع تقلید استوار خواهند بود.
سید محمد موسوی خوئینی
۱۴۰۰/۸/۱۷
انتهای پیام
فعلا كه ملت هزینه تحلیل اشتباه و اقدام اشتباه تر جناب موسوی خوئینی در اشغال سفارت آمریکا را می پردازد. بیش از چهل سال و بیشتر هم باید بپردازد… ایشان فعلا پاسخگوی آن اقدام شجاعانه!!! خود باشند، تا بعد.
جالب اینجاست که صرفا در موقعیت های خاصی از سوی ایشان احساس تکلیف می شود… چرا؟!
کسیکه فضای ان سالها را درک نکرده باشدبعیداست درک درست ومنطقی ای ازان واقعه داشته باشد.