شهر به منزله شبکه
به گزارش انصاف نیوز، نعمت الله فاضلی جامعه شناس در وبلاگ خود نوشت: 29 مهر ماه 1393 همایشی با عنوان «در جست و جوی شهر فردا: واکاوی مفاهیم و مصادیق شهر اسلامی-ایرانی» در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. من نیز در این همایش سخنرانی با عنوان «شهر از منظر شبکه -کمشگر» ایراد کردم که متن آن را در اینجا تقدیم شما می کنم. بعد از آن 4 سخنرانی دیگر در همین زمینه داشتم که متن آنها را نیز کم کم در اینجا قرار می دهم. این متن گزیده ای از سخنرانی من است و مسدولان همایش آن را تهیه کرده اند.
آقای دکتر صحبت های خود را با طرح سوالاتی در رابطه با چگونگی نگرش نسبت به شهر آغاز کردند. پرسشهای چون:
– شهر در فضای امروز (جامعه اطلاعاتی، ارتباطی، شبکهای، دانش بنیان، پسا صنعتی و پست مدرن، فراغتی شده، زیبایی شناسانه شده، مصرفی شده، زنانه شده) چه معنایی دارد و چگونه باید در باره شهر صحبت کنیم؟
– گفتمان شهر در جامعه امروز ما چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
– شیوه سخن گفتنها، مفاهیم و گرامری که باید به کار ببریم تا بتوانیم شهر را تجزیه و تحلیل کنیم و بفهمیم، چگونه باید باشد؟ در اینجا مقصود شیوهای است که شهر را میبینیم و نشان میدهیم، شیوهای که شهر بازنمایی میشود، شیوهای که ما، در واقع ما مردم، مدیران، محققان و همه کسانی که به هر دلیلی دارند شهر را به تجربه خود ادراک کرده یا به دانش خود آن را تحلیل نموده، یا به کمک قلمها و دوربینها آن را تصویر میکنند. در واقع آنچه که در اینجا حائز اهمیت است این موضوع است که ما امروز باید شهرها را چگونه بفهمیم؟
اهمیت این سوال در اینجاست که همچون نظر خانم ساسکیا ساسن شهر یک نوع دانش است، یک نوع فهم است بیش از آنکه مجموعه ای از سنگ و سیمان باشد. شهر یک نوع Mentality و ذهنیت است. یک نوع زبان و گفتمان به حساب میآید.
به همین دلیل اگر ما امروزه شهر را به گونهای مدیریت کردیم که شهر پر از خشونت است، شهر زندگی نیست، انسانی نیست، فقر و نابرابری در آن بیداد میکند، فضاهای بی دفاع دارد، احساس ناامنی در آن بالا است، شهر آرمانی ما نیست. حتما دلایل اصلی این موضوعات این است که دانش ما از شهر، ذهنیت و شیوه فهم به کار رفته از شهر مشکل دارد. شهر یک زبان است (مجموعهای از ساختمان نیست) که به کمک آن ارتباطات را تولید میکنیم. یک ساختار احساسات است، یک تجمیعی از چیزهای متعدد است که دائماً در حال تولید معناست. معناهای ضد و نقیض، متعارض و متعدد. از اینرو اگر امروزه شهرهای ما با مشکلات متعددی روبرو هستند به این دلیل است که احتمالاً اندیشهی ما از شهر اندیشه دقیق، روشن، کارآمد و موثری نیست.
مشکلی که در جامعه ما وجود دارد این است که مابه مفاهیم به دقت نمیپردازیم، به بررسی موضوعات کلیدی که بنیانهای اصلی شناخت شهر است نمیپردازیم، به عنوان مثال:
– درک ما از شهر چیست؟
– چگونه شهر را به تصویر میکشیم؟
– بر اساس کدام دانش، پیشفرضهای نظری، کدام درک معرفت شناسانه در باره شهر صحبت میکنیم؟
معمولاً در جامعه ما، چنین مسائلی را جدی نمیگیریم. ما در مسائل ذهنیمان بسیار خوشبینانه برخورد کرده، در حالیکه در الگوهای رفتاری و عملی بسیار بدبینانه، بیتفاوت و بیاعتماد هستیم. در حالیکه تجزیه و تحلیلهای نظری و مفهومی، تجزیه و تحلیلهایی نیستند که افراد بیتفاوت و بیاعتماد در موردش صحبت کنند.
از اینرو جامعه ما نیازمند این است که در این زمینه کمی صبور بوده و در ارتباط با مفاهیم، با تعمق بیشتری به موضوع بنگریم.
در بخش دوم صحبتها، به بررسی رویکردی خواهیم پرداخت که بر اساس آن بتوانیم شهر را بفهمیم.
هنگامی که در رابطه با شهر در حال ظهور صحبت میکنیم باید روندها، جریانها، ایدئولوژیها، الگوها، حوادث، افراد، اشیا، عاطفهها، اقتصادها و همه نیروها و عواملی که دست به دست هم میدهند و دائماً نوبه نو میشوند را مورد بررسی قرار دهیم.
وظیفه ما این است که در اتباط با این شهر، جامعه و انسان در حال ظهور اندیشه و تعمق کنیم.
در هر دوره زمانی ما شهر را با اشکال مختلف توضیح داده و فهمیدهایم. در هر زمانی با توجه به مقتضیات زمانی آن. در واقع در هر دورهای شاهد شکلگیری ایدههای متعددی هستیم که هر یک اقتضائات، معرفتها و الگوهای خاصی را در ارتباط با شهر مطرح کردهاند.
هر ایدهای در مورد شهر هنگامی میتواند موثر و روشنگر باشد که علاوه بر اینکه به ما بگوید شهر چیست راههای شناخت شهر را نیز برای ما توضیح دهد. مکاتب شهرشناسی که تا کنون ارائه شده اند همگی دارای این ویژگی هستند.
دهه ی 1990 به بعد را باید دورهای مهم در ارتباط با بنیانهای فلسفی و معرفت شناسی در باره شهر بدانیم. دورهی که مهمترین چرخشها در آن اتفاق افتاده است- زمان چرخش کیفی در پهنه ی شهر-. این چرخش کیفی الهام گرفته از مکاتب مختلف پدیدار شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی، شهرشناسی، جغرافیا و … بوده است. در واقع از یک درک ساختارگرایانه و کارکرد گرایانه به تدریج عبور میکنیم و به یک درک پسا ساختارگرایانه می-رسیم.
از جمله خطوط فکری که در این سیر تحولی مورد توجه است خط فکری در قالب فهم شهر به مثابه شبکه یا Network City است.
نظریه کنش در شبکه ابتدا در حوزه ی علم و فناوری مطرح شد. در عصر حاضر در مطالعات شهری شاهد یک تغییر و چرخشی هستیم و آن عبارت است از درکهای شبکهای و کنشگری از معنای شهر.
این درک احتمالاً از دو بعد برای ما موثر خواهد بود:
1- احتمالاً در درکهای ساختی-کارکردی که به طور ضمنی از شهرسازی، برنامهریزی شهری، مدیریت و مطالعات شهری داشتهایم، دیدی انتقادی پیدا کنیم و برخی از کاستیهای خود را بفهمیم.
2- احتمالاً بتوانیم درک تازهای پیدا کنیم که نسبت به درکهای پیشین کارآمدتر، موثرتر، دقیقتر و روشنتر باشد.
یکی از افرادی که دارای تاثیرات چشمگیری در بنیانهای معرفت شناسی بوده، نسیم نیکلاس طالب؛ پیشگوی رونق و رکود است (کتاب معروف او The Black Swan). وقتی این مرد گفت اقتصاد جهان به سمت فاجعه پیش میرود، مورد تمسخر واقع شد، اما اینک معاملهگران بازار سهام، اقتصاددانان، حتیسازمان فضایی ناسا، برای شنیدن صحبتهای او هیاهو میکنند.
ایشان معتقد بودند علمی که امروزه بر اساس آن عمل می کنیم معطوف به شناخت مجهولات است. علم مجهولات خوب است اما کارایی ندارند به این دلیل که حوادثی که جهان را شکل میدهند، نرمال نیستند. عمده حوادثی که جهان را شکل دادند غیر نرمال بوده و قواعد آن بر اساس منحنی نرمال زندگی ما پیش نمیرود. از اینرو نیازمند علمی هستیم که به جهل مرکب ما غلبه کند (یعنی مسائلی که نمیدانیم و نمیدانیم که نمیدانیم). زیرا این موارد است که زندگی ما را به پیش میبرد.
شهر نیز یک کلیت در هم پیچیده و مجموعه ای از عوامل است که این کلیت لزوماً بر اساس قواعد و قاعدهمندی متعارفی که ما بدانیم پیش نمی رود. اینکه ما در شهر با موضوعات و مشکلات متعددی روبرو هستیم ناشی از جهل مرکب ما است. ما نمیدانیم که موضوع چیست و مشکل اصلی این است نمیدانیم که نمیدانیم. عدد برای بازنمایی شهر ابزار مفهوم مناسبی نیست. نقشه، تصویر و … مناسب نیست.
ما نیازمند یک چرخشی معرفتی نسبت به شهر هستیم. ما نیازمند یک درک بین رشته ای هستیم. درک بین رشتهای، مفهومی و نظری از شهر و دارای الزامات روش شناسانه روشنی درباره واقعیت.
دیدگاه شبکهای نسبت به شهر در بردارنده سرفصلهایی است که مهمترین آنها عبارتند از:
1- شهر یک کلیت در هم پیچیده است.(یک مفهوم نظری) از تمام مولفه های مادی و غیر مادی، تمام مولفههای زمانی حال، گذشته و آینده، تمام عناصر انسانی و غیر انسانی (طبیعت و تکنولوژی، تمدن و فرهنگ، انسان و غیر انسان، مادی و غیر مادی محسوس و نامحسوس) و تمام آن جفتهای تقابلی که ما در نگاه ساختی-کارکردیمان ابداع کردیم در شهر در هم تنیده شدهاند.
2- شهر و تفکر درباره شهر ساختههای از پیش قالب گرفته و شکل گرفته نیستند. شهر یک موجودیت دائماً در حال شدن است. شهر یک ساخت انسجام یافته و از پیش تعیین شدهای ندارد.
3- شهر را فقط ما انسانها نمی سازیم. در نتیجه آن تلقی که شهر را فقط فرهنگ و فرهنگ را ذهنیت ما آدم ها و شیوه زندگی ما می داند، کارساز نخواهد بود. از آنجایی که درون شهر تکنولوژی، ساختمان، طبیعت و … وجود دارد، جوابگو نمی باشد. حیوانات و گیاهان هم هستند و تک تک این عناصر دارای قدرت عاملیت، فاعلیت و خلاقیت اند. به همین دلیل وقتی از شهر صحبت می کنیم باید راجع به این موضوع صحبت کنیم که چطور مجموعه این عوامل به هم گره میخورد و یک شبکه مغناطیسی را می سازند.
4- اگر بپذیریم که شهر مجموعهای از عوامل است که این عوامل شبکهای را میسازند، این شبکه ها فرا تاریخی، فرا مکانی و فرا زمانی نیستند و لحظه به لحظه تغییر می کنند. چگونه باید این شبکه را بشناسیم. اینجاست که نگاه بین رشته ای و چرخش کیفی به وجود می آید. ما در درون یک شبکه قرار گرفتهایم، باید مردم نگار باشیم و تمام عناصر را در یک زنجیره معنایی ببینیم و به شیوه انتقادی تمام این عناصر را در یک کلیت درک کنیم.
انتهای پیام




