خرید تور تابستان

چرا آرای «سارق بادام هندی» و «کشاورز خوزستانی» اتفاقی نیست؟

خبرگزاری فارس در گزارشی نوشت: «هنوز یک ماه از انتشار حکم عجیب سارق بادام هندی نگذشته است که حکم عجیب دیگری در رسانه‌ها دست به دست می‌شود. «یک سال و نیم حبس و ۲ سال تبعید» برای کشاورزی که از سر عصبانیت به بالگردی که در زمین کشاورزیش فرود آمده سنگ زده و شیشه بالگرد را شکسته است.

هر دو حکم در رسانه‌ها بررسی شده‌‍اند و ایرادات شکلی و حقوقی آن‌ها نیز بیان شده است اما فارغ از ایرادات دو پرونده و حکم سختگیرانه آن‌ها؛ موضوع قابل توجه وضعیت متهمین این پرونده ها در فرایند دادرسی است.

در پرونده «سارق بادام هندی» پدر میانسال سه فرزند با وضعیت مالی بد به علت ارتکاب سرقت سه بسته بادام هندی که نهایتا قیمت آن به ۱۰۰ هزار تومان می رسد به دادگاه احضار می شود. با اضطراب به دادگاه می‌رود و اصلا در مخیله‌اش نمی‌گنجد که باید وکیل داشته باشد و از خودش دفاع کند. همانطور که در حکم نوشته شده دفاعیاتی بلاوجهی می‌کند و نهایتا در دادگاه بدوی محکوم می‌شود.

سارق بادام هندی که فقط می‌دانیم فرزند حسن است، وقتی حکم به او ابلاغ می‌شود اصلا نمی‌داند می‌شود از حکم تجدیدنظرخواهی کرد و شاید اصلا نمی‌داند تجدیدنظرخواهی یعنی چه؛ پس می‌ترسد و فرار می‌کند. زمان بیست روزه تجدیدنظرخواهی تمام می‌شود و حکم شش ماه حبس و ۴۰ ضربه شلاق برای سارق بادام هندی قطعی.

در ماجرای پرونده «شکستن شیشه بالگرد» ماجرا صریح‌تر است. بالگرد اورژانس برای حمل بیماری در یکی از مناطق «صعب العبور» خوزستان که امکان رفت‌وآمد اتومبیل به آن وجود ندارد، برمی‌خیزد و در میان کوه‌های روستای «سید خدر» بر روی زمین کشاورزی «سید بزرگ» فرود می‌آید.

پیرمرد روستایی که می‌بیند این ماشین غول‌پیکر که شاید اولین بار است آن را می‌بیند، دارد محصول تلاش یک سالش را با باد شدیدی که ایجاد کرده نابود می‌کند، طبیعتا عصبانی می‌شود و به طرف بالگرد سنگ پرتاب می‌کند تا شاید مثل کلاغی مزاحم از زمینش دور شود اما شیشه 3 هزار دلاری بالگرد می‌شکند و مرکز بهداشتی درمانی دهدز می‌شود شاکی سید بزرگ!

ما نمی‌دانیم سید بزرگ در آن روستای دور افتاده که برای جابجایی بیمارانش باید از بالگرد استفاده کرد توانسته ابلاغیه‌ش در سامانه ثنا را ببیند یا نه؛ ولی می‌توانیم حدس بزنیم این پیرمرد روستایی برای آمدن به شعبه دادگاه عمومی دهدز که جاده‌ای برای رفت‌وآمد ندارد باید مشقت زیادی را متحمل می‌شده، مشقتی که بعید است تحمل آن از سید بزرگ که به قول هم روستاییش «حتی توان احداث یک اتاق برای زندگی خود را هم ندارد»، بربیاید.

پس سید بزرگ به یک سال و نیم حبس و ۲ سال تبعید به سیستان و بلوچستان محکوم می‌شود در حالی که اصلا نتوانسته به دادگاه برود! چه برسد به آنکه فکر کند می‌تواند وکیل داشته باشد و باید از خودش دفاع کند و این درحالی است که فرماندار دزپارت می‌گوید: «در هر صورت» فرد ضارب باید برای دفاع از خود در جلسات دادگاه مربوطه حاضر شده ولی هیچ‌گونه پیگیری از جانب این فرد انجام نشده است!

البته این دو روایت و این دو حکم، تنها نمونه‌هایی هستند از صدها روایت و حکمی که معمولا بدون شنیده شدن روایتی از آن‌ها، اجرا می‌شوند؛ چون همانطور که متهمین این پرونده‌ها توان ذهنی و مالی دفاع از خود را ندارند طبعا این توان را نیز ندارند که بخواهند به سراغ رسانه‌ها بروند. حکم‌هایی که وقتی از قاضی آن‌ها درباره علت صدورشان می‌پرسی شلوغی شعبه‌شان را بهانه می‌کنند و اینکه وقت کافی برای تأمل و رسیدگی ندارند و البته چه کسی وقت کافی دارد برای رسیدگی به پرونده‌ای که نه وکیل دارد و نه متهمی که بتواند از خود دفاع کند؟

به قول یک قاضی: «در نظام قضایی ما به حقوق متهمان فقیر توجه چندانی نمی‌شود و سیستم عدالت کیفری ما به اصطلاح «فقیرکش» است! یعنی قانونگذار دقت لازم را نداشته و دستگاه عدالت کیفری ما به نحوی شده است که اگر بدون پول به آن وارد شوی بدبخت می‌شوی؛ نه می‌توانی وکیل بگیری، نه می‌توانی وثیقه بگذاری، نه می‌توانی کفیل بیاوری و… در نهایت هم به زندان می‌روی و بعد از آن سابقه دار می‌شوی و عملاً زندگیت دچار تنش می‌شود» و این داستانی است تکراری.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. من دیدیم وبا تمام وجودم این احکام…..راحس کردمباشد که خدای مهربان……..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا