چرا باید به فاجعه شریعتیزم خاتمه داد؟
یادداشتی با عنوان «چرا باید به فاجعه شریعتیزم خاتمه داد؟» به انصاف نیوز ارسال شده بود که پس از انتشار، به دلیل ادبیات و محتوای سبک آن، با مسئولیت سردبیر حذف شد.
انتهای پیام
یادداشتی با عنوان «چرا باید به فاجعه شریعتیزم خاتمه داد؟» به انصاف نیوز ارسال شده بود که پس از انتشار، به دلیل ادبیات و محتوای سبک آن، با مسئولیت سردبیر حذف شد.
انتهای پیام
آشنایی من با شریعتی بعد از انقلاب(یکسال بعد) شروع شد و لازم میدانم شرحی از شیفتگی خود به این شخص که گوئی چون پیغمبری بر من ظاهر شد و خبر از دنیائی دیگر برایم آورده بود بگویم ، محل کار من بوشهر بود، در بهار سال ۵۹ میخواستم برای مرخصی به شهرم، تهران بیایم و بلیط اتوبوس مستقیم به تهران گیرم نیامد و مجبور شدم بلیط شیراز را بگیرم، به شیراز آمدم و شب در هتلی خوابیدم و صبح بدنبال بلیط هتل را ترک کردم و در بیرون هتل به یک کتاب فروشی که بساط کرده بود
رسیدم ، قدری تامل کردم و میخواستم نگاهی گذرا به کتابهایش بکنم که کتاب هبوط شریعتی توجه ام را جلب کرد، این کتاب از انتشارات سروش مربوط به رادیو تلویزیون ملی بود و کاملا جدید که تلویزیون هرشب تبلیغش را میکرد با خواندن اولین پاراگراف آن که بسیار زیبا و اثر گذار هم بود و من همیشه انرا بخاطر دارم ، ( مرا کسی نساخت، خدا ساخت، نه آنگونه که کسی میخواست، که من کسی نداشتم، کسم خدا بود، کس بی کسان، نه از من……….) و نشان به ان نشانی که من سه روز در شیراز ماندم به هوای خواندن این کتاب و چنان تاثیر شگرفی بر من گذاشت که گوئی بر من وحی شده و من صاحب کراماتی شده ام، اکنون از آن روزها ۴۲ سال است که میگذرد و من با خواندن مقاله این اقا که چگونه یک شخص میتواند با مشتی حرف راه یک ملت را تغییر بدهد و چنان اثر گذار باشد که برای خنثی کردن این سحر و جادو کسی قلم بدست بگیرد و در صدد باطل کردن سحر و جادو باشد من تعجب نمیکنم ، چون خودم مبتلا شدم و خوب میدانم که ایشان در چه رابطه ای صحبت میکند و از سویی با خود می اندیشم که لازم بود تا انقلاب در لوای مذهب در این اب و خاک ظهور کند و پکیج کاملی از همه ترفندهای دینی باشد و یکجا به مردم عرضه شود تا حقیقتی برآنان مکشوف گردد که دین دوای دردهای ما ملت نیست ، شنیدم که ادیسون میگفته گاهی برای رسیدن به یک هدف صدها آزمایش میکنم ، کسی از او می پرسد تجربههای آزمایش شده و شکست خورده خسته و افسرده اتان نمیکند؟ جواب میدهد که به نتیجه نرسیدن یک آزمایش و تجربه را من شکست نمی خوانم بله آن آزمایش مرا مطمئن می سازد که این راه درست نبوده و باید راه درست را پیدا کنم ! برای ما هم نتیجه در بر کشیدن و قدر نهادن به حکومت اسلامی بجای اینکه شکست و پشیمانی بیاورد باید قبل از آن مطمئن باشیم که دین و مذهب به درد مملکت داری نمی خورد .
دوست عزیز و سرور گرامی من دین یک امر وحیانی و سراسر زیبایی و راستی و درستیست ولی آن چه که در ایران امروز می گذرد استفاده از دین برای پیشبرد یک اندیشه باطل است و حکومت و حرافان و مبلغان آن اگرچه نه همه اما برخی از آن ها تلاش می کنند حفظ حکومت را از هر حقیقت و مصلحت بالاتر بدانند آنجا که رسانه به اصطلاح ملی با دروغ و جعل و تهمت و روزنامه های زرد حکومتی با افترا و توهین در حاشیه امن هستند حال دین که در اجرای حدود آن حتی با دختر و پسر امام معصوم هم ذره ای تعارف ندارد آیا بد است یا تحلیل حکومتی از دین؟مصلحت یعنی خیر محض و این یعنی خود حقیقت اما دکتر شریعتی میان این دو تفاوت قائل میشود که بسیار عجیب است اما عجیبتر از آن اینست که بسیاری از روحانیون امروز ایران هم این را نمیدانند.بنابراین دین تمام و کمال زیبایی و مصلحت است و این یعنی اندیشه پاک نه این که به مردم به چشم ابزار تایید و رای نگاه کنیم.دین یعنی سخن راست نه اینکه به اسم مصلحت نظام!!!دروغ را راست بپنداریم.و دین یعنی کردار نیکو نه این که رفتارهای وحشیانه کوی دانشگاهی و کهریزکی را خودجوش!!!بپنداریم.موفق و در پناه خداوند اعظم باشید.
مطالبت نشان از بیسوادی دارد اخوی
واقعا دراین نوشته بجزپرت وپلا وهجوگویی وتمثیلاتی قدر چیزدیگری نیافتم….از امت وامام به نگرفتن خسارات جنگ از عراق وجنگ نیابتی برای حقظ اسد….چنین جفنگیاتی نشان از یک بیماری وعدم ارتباط موضوع که همان پرش افکاراست می نمایاند….شریعتی از یک ارمان وایده جامعه فاضله سخن میگفت که در زمان خاص وموقعیت خاص وجامعه فرهیخته تحقق بپذیرد…نه ۲۲ بهمن ۵۷…چه کنیم؟؟شرح این واقعه را؟؟؟یکی توطئه امدیکا وغرب میداند دیگری اهداف همسایه شمالی ودیگری……دراین شلم شوربای فکری داوری ها همینند که هستند..نه بیشتر…
نویسنده محترم خود بسیار تحت تاثیر شریعتی و استفاده از زبان آهنگین و به کار بردن سوگیری rhyme as reason است. بخشی زیادی از شیفتگی هیجانی و مسحور شدن افراد نسبت به شخصیت ها- البته نه همه آن- نتیجه اشتباه خودشان و سبک تربیتی آنها است. مدتی شیفته شخصیتی می شوند و زمانی دیگر، همه افکار و گفتار و رفتار وی را سیاه مطلق می بینند. افراط و تفریط، مکمل یکدیگرند
اقای محترم لطفا سرجایت بنشین و توهین نکن .زیرا حرفهای تو انتقاد نبود بلکه عقده گشایی بود.حضراتی که می گویید پیرو شریعتی بودند که شاید خود شما هم از انها باشید هیچ گاه پیرو راستین او نبودند .انها با حقه بازی و نیرنگ خودرا طرفدار اسلام انقلابی شریعتی و طرفدار محرومین می دانستند .اما چند سال بعد ماهیت واقعی خودرا نشان دادند و از منتها الیه چپ روی کودکانه به منتها الیه راست گرایی و زندگی اشرافی و حمایت از راست ترین محافل سرمایه سالار رو اوردند.بله انها خیانت کردند و این تقصیر شریعتی نبود که 44سال است زیر خاک خفته و باید به گناه نکرده مجازات شود.
در این نوشت عفونت کیبرد دل ازار اسشت و از بی انصافی یکی هم نمضر این خزعبلات است
یاد آخرین مجله مهرنامه با عکس شریعتی روی جلد آن افتادم. نویسنده همهی تلاش خود را برای مخالفت با آرمانگرایی شریعتی کرد ولی در آخر اعتراف کرد که قلماش هم فریادی از شریعتی در خود دارد! به واقع مخالفت با سوز دل شریعتی مخالفت با سرچشمهی خوبیهاست و هیچگاه نمیتوان جلوی نور آفتاب را گرفت. شبیه کار امویان و عباسیان که حدود هفت صد سال به تخریب کربلا اهتمام ورزیدند ولی هیچ فایدهای برایشان نداشت. نویسنده این متن هم فقط خودش را میخورد و ذرهای برایش سودی نخواهد داشت. شاید آرمانگرایی شریعتی جای نقد داشته باشد ولی نقدی منصفانه نه مغرضانه.
نویسنده محترم نثر خودت را پیدا کن و ادای محمد قائد را درنیاور.
ضمنا شریعتی فریادش وهشدارش همین بود که الان گریبان این دیار را گرفته…..