خرید تور نوروزی

«کد میلیارد دلاری»؛ داستانی واقعی از آنچه که امروز عدالت می‌نامیم

امیررضا منعمی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان ««کد میلیارد دلاری»؛ داستانی واقعی از آنچه که امروز عدالت می‌نامیم» نوشت:

نبوغ شما چقدر ارزش دارد؟ پاسخ این است که بیش از هر آنچه فکرش را بکنید. سریال کد میلیارد دلاری محصول2021 و تولیدشده در شبکه‌ی نتفلیکس واقعیاتی از آنچه در جهان پیرامون ما و ابرشرکت‌ها می‌گذرد را به ما نمایش می‌دهد.

این سریال که به کارگردانی رابرت تالهیم و در ژانر اکشن و ماجراجویی ساخته شده، زندگی دو جوان بلندپرواز آلمانی را نمایش می‌دهد که ایده‌ی ساخت نرم‌افزاری به نام تراویژن را در سر می‌پرورانند که به ادعای آنها، گوگل بعدا با دزدیدن این ایده، گوگل‌ارث را پدید آورد. بعدها یک شرکت حقوقی آلمانی، به طمع دریافت غرامت این پرونده، دو جوان را فراخواند تا در رقابتی نابرابر با شرکت گوگل، بخت خودشان را برای احقاق حق بیازمایند.

فیلم با ریتمی سریع از شرح روایتی کلی از کسانی که کسب و کارهای بزرگ را پدید آوردند و در جوانی میلیاردر شدند، آغاز می‌شود و با سرگذشتی سریع از زندگی کارستن اشلوتر و یوری مولر و شکست‌هایی که این دو در زندگی‌شان متحمل می‌شوند، ادامه می‌یابد و نحوه آشنایی تصادفی آنها را نمایش می‌دهد.
در این سریال یوری مولر، عضو گروه کامپیوتری کی‌آس”یک گروه زیرزمینی کامپیوتری” به معنای واقعی نابغه کامپیوتر، ضعیف‌النفس، احساسی و اصولگرا است. او در کنار دوستش کارستن اشولتر، نسخه‌ی اولیه تراویژن را برای شرکتی که نه از سر رغبت، بلکه به سبب بخشنامه‌ای که دولت آنها را ملزم به حمایت از ایده‌های نوظهور کرده بود، ارائه کردند. بدیهی است که شاید چنین شرکتی برای آغاز بتواند نیاز آنها را تامین کند، اما هرگز بخش دولتی یا وابسته به دولت قادر به شکوفا کردن چنین نوآوری‌هایی نیستند. در مقابل آنها به کالیفرنیا سفر کردند که معدن استارتاپ و نوآوری‌های مدرن بود. بخش‌های خصوصی از ایده‌ی آنها استقبال کرده و پیشنهادهای وسوسه‌کننده‌ای به این دو جوان دادند. اما به هر تقدیر، تصمیم به بازگشت از کالیفرنیا به برلین، زادگاه خود، گرفتند.

در نهایت پس از دزدیده‌شدن تراویژن، سالها بعد یک شرکت حقوقی از دو جوان دعوت می‌کند که برای پس‌گرفتن حق ایده‌ی خود، با گوگل مبارزه کنند. در آنجا شاهد تغییرات رفتاری دو جوان، علی‌الخصوص یوری مولر هستیم که با بازی درخشان میسل ماتیچیویچ همراه است. او اصولی برای خود دارد و به هیچ وجه قصد کوتاه‌آمدن از آن را ندارد؛ چنانکه در سکانسی میخواهد با ترس بزرگ دوران کودکی‌اش، پرش از سکوی استخر رو به رو شود به کارستن اشلوتر میگوید:” اگر بخوای منو هُل بدی، من (دیگه) نیستم.” و در نهایت در دادگاه به خواسته‌ی وکلای مدافع مبنی بر انکار حضورش در گروه کی‌آس تن نمی‌دهد.

دادگاه، آنجا که باید نماد عدالت باشد، اما شاهد این هستیم که گوگل با بکارگیری هزینه‌ی بیشتر، توانایی بکارگیری وکلای بهتر و در نتیجه دفاع قوی‌تری می‌باشد؛ و وکلای مدافع تراویژن نیز با ارائه راهکارهایی خارج از موازین دادگاه و مرتبط با پرونده “مثل رنگ کروات” قصد تاثیرگذاری بر هیئت منصفه را دارند. این یکی از ضعف‌های سیستم عدالتی است که ما در جهان امروزی شاهد آن هستیم.

از دیگر نقاط قوت این مینی سریال، موسیقی متن بی‌نظیر آن است؛ که در جایی به ما پیام پیچیدگی و مرموزی می‌دهد، و در جایی با ریتم تند، جذابیت فیلم را تا حدی بسیار زیاد بالا می‌برد و مخاطب را میخ‌کوب در انتظار ادامه‌ی داستان قرار می‌دهد.

همه‌ی اینها، این مینی سریال تبدیل به سریالی مهیج و دغدغه‌ی کارگردان را به بیننده به خوبی القاء میکند. نقد نظام سرمایه‌داری و ناکارآمدی نظام دولتی در توسعه، دو عنصر مهمی هستند که به اعتقاد من نویسنده آن را در فیلم گنجانده است. با این حال، آمارها نشان می‌دهد استقبال از این مینی سریال کم بوده است، اما معتقدم کسانی که به دنبال سریال کوتاه، پرهیجان و واقع‌گرایانه هستند، بی‌شک از تماشای این سریال پشیمان نمی‌شوند.

انتهای پیام

بانک صادرات

پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا