باستانستیزی روی دیگر باستانگرایی نیست!
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی دربارهی شکل گیری رویکرد باستان ستیزی در مقابل باستان گرایی نوشت:
شورای شهر تهران تصمیم گرفته نام هفت خیابان این شهر را تغییر دهد. برای نمونه، این شورا با این استدلال که انوشیروان پادشاه ستمگری بوده، میخواهد نام این خیابان را نیز تغییر دهد. سخنگوی شورای شهر هم در پاسخ به انتقادات گفته «انقلاب کردهایم که نام پادشاهان بر روی خیابانهایمان نباشد».
شوربختانه پس از انقلاب جریانی تلاش کرد که نام هر خیابان و میدان و بِرَندی که برگرفته از تاریخ پیش از اسلام بود را از سطح کشور پاک کند؛ که تقریبا بهطور کامل موفق شد. در این میان نام برخی خیابانهای کوچک از قلم افتاده بود و یا به چشم نیامده بود که به مرور در حال انجام است. البته برخی نامها در دورههایی و برخلاف جریان رایج افزوده شدند که جریان غالب به محض آگاهی، در راستای حذف آنها نیز گام برداشت.
انوشیروان در کنار کوروش بزرگ، یکی از خوشنامترین پادشاهان ایران باستان است. اتحاد جریانهای چپ، قومگرا و اسلامگرای افراطی چندین دهه در قالب جریانی باستانستیز تلاش کرد تا وجهه کوروش بزرگ را تخریب کند. اکنون به نظر میآید چندی است این تلاشها بر چهره انوشیروان متمرکز شده. این در حالی است که نام انوشیروان همیشه پسوند دادگر یا «عادل» را به دنبال داشته است. شهرت و نام نیک انوشیروان در سرزمینهای همسایه در همان زمان تا حدی بود که لقب «کسرا» که متعلق به وی بود، به کل ساسانیان اطلاق میشد. حتی در حدیثی از پیامبر اسلام نیز نقل شده که «ولدت فی زمن الملک العادل انوشیروان». یعنی من در زمان پادشاه دادگر، انوشیروان به دنیا آمدم.
البته همان جریانی که مخالف هرگونه نمایش جنبههای مثبت تاریخ ایران پیش از اسلام است، تلاش دارد در صحت این حدیث پیامبر نیز شک و شبهه ایجاد کند. البته که بررسی ریشه و صحت احادیث از اصلیترین وظایف علم حدیث است؛ اما گزینشی عمل کردن در این زمینه، در حالی که هر روز بر شمار احادیث جعلی افزوده میشود و برخی در برابر آنها سکوت میکنند، جای شگفتی دارد. از سوی دیگر بیان استدلالهای ضعیف برای خدشه وارد کردن به اعتبار این حدیث، به خوبی نگاه شبههافکنان را نشان میدهد. [لینک]
در موردی دیگر، سال پیش بود که خبر حذف نام انوشیروان عادل از داستانی در کتاب درسی فارسی مقطع سوم خبرساز شد. در این داستان که حکایتی از دادگری انوشیروان را بیان میکند، نام انوشیروان حذف شده و فقط به بیان «روزی یک پادشاه» بسنده شده است.
البته ما در ایران با جریانی باستانگرا نیز روبرو هستیم که به تقدیس دوران پرشکوه گذشته میپردازد. اما نادرست است اگر گمان کنیم جریان باستانستیزی که پس از انقلاب در بسیاری از ارکان و نهادهای تصمیمگیرنده فرهنگی کشور نفوذ کرده، در نقطه مقابل جریان باستانگرا است. جریان باستانگرا در هر کشور و فرهنگی وجود دارد. حتی بسیاری از کشورها که تاریخ کهنی ندارند، تلاش میکنند تاریخی خیالین و پر شکوه برای گذشته باستانی خود بسازند که نمونههایی از آنرا در میان همسایگانمان برمیشمارم:
قزاقستان خود را به ماساژتهای کهن منتسب میکند و فیلمی که سال پیش ساخته و در آنجا نبرد کوروش با ماساژتها و کشته شدن کوروش به دست ملکه آنها را نشان داد و انتقاد شهروندان ایرانی را برانگیخت نیز در این راستاست (این در حالی است که کشته شدن کوروش به دست ماساژتها یکی از روایات ضعیف درباره سرانجام کار اوست و بسیاری همچون گزنفون مرگ او را طبیعی و در مرکز امپراتوریاش میدانند. همچنان که ماساژتها خود از اقوام ایرانی بودند و هیچ نسبتی با قزاقهای امروز که از اقوام اورال-آلتایی هستند ندارند).
مردمان قرقیزستان خود را قوم و ملتی باستانی و از نوادگان قرقیزهای باستان که نامشان در سنگنوشتههای ۱۳۰۰ ساله اورخون آمده میدانند، اما آنگونه که ولادیمیر بارتولد تُرکشناس معروف در کتاب ترکستاننامه خود مینویسد، قرقیزهای باستان هیچ نسبتی با مردمان قرقیزستان کنونی ندارند و تنها در سده نوزدهم میلادی بود که برای نخستین بار، روسها نام قرقیز را بر آنان نهادند.
در کتب درسی جمهوری آذربایجان تلاش میشود نشان داده شود از دوران باستان کشور شکوهمندی به نام «آذربایجان» وجود داشته که در سده نوزدهم ایران و روسیه همزمان به آن یورش برده و هر کدام نیمی از آنرا اشغال کردند (در حالی که نام آذربایجان را نخستین بار در سال ۱۹۱۸ محمدامین رسولزاده از نام ایالت آذربایجان ایران وام گرفته و برای آن سرزمین به کار برد که با اعتراض شدید روشنفکران آذری ایرانی روبرو شد و خود رسولزاده نیز به اینکه تا پیش از نامگذاری وی بر شمال رود ارس، نام آذربایجان تنها برای جنوب رود ارس به کار میرفته در نوشتههایش اشاره کرده).
شهروندان ترکیه امروز خود را از نسل ترکان آسیای میانه میدانند و مثلا حکومت گوکترکها که نخستین بار خط ترکی را حدود ۱۳۰۰ سال پیش به کار گرفتند، نیای خود میدانند و آن خط امروزه در میان ملیگرایان ترکیه طرفداران زیادی دارد (به عکس پایین که از موتور یک پلیس در شهر آنکارا گرفتم و دو طرف آن با همان خط باستان اورخونی، واژه «ترک» را نوشته دقت کنید. سپس تصور کنید یک پلیس ایرانی روی موتور دولتی پلیس، با خط میخی بنویسد «فارس»؛ چه غوغایی در کشور بر پا خواهد شد. واویلا!)، در حالی که مطالعات ژنتیکی که از سوی دانشمندان خود ترکیه انجام شده نشان میدهد کمتر از ۱۵درصد مردم ترکیه از نظر ژنتیکی با ترکان و اقوام آسیای میانه ارتباط دارند و بقیه از نظر ژنتیکی به ایرانیها، یونانیها، ارمنیها، کردها، شمال افریقاییها و… مرتبط هستند.
این در حالی است که منابع باستانی یونانی، عبری، عربی، سنگنوشتههای فارسی باستان و فارسی میانه، مورخان جهان و ایرانشناسان غربی همگی بر شکوه تاریخ ایران باستان صحه نهادهاند. حتی اگر چشممان را بر روی آن همه مدرک و سند درباره گذشته پر شکوهمان ببندیم، در بدترین حالت میتوان گفت جریان باستانگرای ایرانی پدیدهای است جهانشمول که نمونههای مشابه آن را در همه کشورها و فرهنگها میتوان یافت، در حالی که جریان باستانستیز ایرانی هیچ نمونه مشابهی در هیچ کشور دیگری ندارد. در همه کشورها دولتها یا خود به رشد جریانهای باستانگرا کمک میکنند یا کاری به کار آنها ندارند. همانگونه که بارها نوشتهام، در هیچ کشوری در جهان ما جریان نفوذی باستانستیز در بدنه حاکمیت نمیبینیم، به جز ایران!
انتهای پیام
همه می دانند شما باستان پرست و یکی از عناصر ایرانشهری هستید
لذا هر انتقادی به دلبستگیهایتان برای شما سخت آزار دهنده است
در تایید این یادداشت جناب هاشمی مقدم باید دوباره یادی کرد از یادداشت قبلی ایشان وبار دیگر تکرارکرد«آب از سرچشمه گل آلود است.»
سلام.وقتیکسانیبرایرسیدنبه
اغراضسیاسیتاریخرابصورتدروغ
تعریفوتجزیهوتحلیلمینمایندراست
ودروغراباهمترکیبکردهوبخوردمردم
میدهندمعروفاستکسرویتبریزیبه
سفارشانگلیسکتابزباندیرین
آذربایجانراتالیفوموقعیکهدر
خوزستانبودنسخهاولیه.آنرابهکنسولگر
انگلیسدراهوازتقدیمکرداینآدمعلنا
برخیآیاتقرآنراتکذیبکرددههاکتاب
نقدعلمیدرموردجعلیاتکسرویتحریر
شدولیبدونتحقیقجعلیاتسیداحمد
کسرویمرتدراکردندمبناءسیاستگذاری
درموردآذربایجانورضاشاهراآوردند
نامهزارانکویوبرزنودهوشهررودو
.کوه و….رایابهفارسیترجمهکردند
یاتغییردادندچراچونسیاستانگلیس
وروستزاریاینگونهایجابمیکرد.چون
آنهامیدانستندآذربایجانویمنشمشیر
صفاولاسلاماصیلدرعهدظهورهستند
میفرماینداونطرفارسآذربایجان
نیستخوباینطرفهمکهقسمتهای
بزرگیازآذربایجانرادرنقشهایران
بهنامدیگریثبتکردندمرحوممحمد
امینرسولزادهبنیانگذارجمهوری
آذربایجانکهاصلشایرانیستبا
دوستانشبهپاخواستندوازسرزمین
شیعهدفاعکردندروسهاتزاری
میخواستندکلقفقازراارمنستانبزرگ
تشکیلبدهندهمانگونهکهشیعیان
ایروانوزنگهزوررابیرونریختند
شیعیانباکیوگنجهرابیرونمی ریختند
جنگبینکفارارمنیوآذربایجاندر
احادیثشیعهآمدهوازنشانههایغیر
محتملظهورشمردندچهاردهقرن
قللمیدانستندآرانقسمتیاز آذربایجان
استبلیاگرباستانگرائییکقومیت
ایرانرابخواهندبهکلقومیتهاتعمیم
دهنددرستنیستایرانکشورکبیر
استآذربایجانخراسانبزرگ.فارس.
وحتیماورالنهر.همبهآغوشوطن
برمیگرددپاکسازیزبانیظلماست
سرنا رو از سر گشادش نمی زنند جناب!همه می دونن که تاریخ سازی دروغین و جعل هویت برای آذربایجان یک سابقه تقریبا صد ساله داره واونهم به جهت طمع ارضی بوده که روس و عثمانی نسبت به آذربایجان داشتند.آذربایجان؛ بدون تاریخ و هویت نبوده که تاریخ نویسی مرحوم کسروی بشود مبدا ومبنای تاریخ آذربایجان.آذربایجان تاریخی هزاران ساله داره که قبل از نوشته های مرحوم کسروی بخشی از آن در آثار مورخین و جغرافی دانان و شعرای گذشته ذکرشده و بخشی نیزدر ناخودآگاه جمعی مردم این سرزمین نقش بسته.آنچه مرحوم کسروی انجام دادند در واقع گردآوری و اشاره به همین اسناد وآثار به جا مانده بوده.زبان دیرین آذربایجان قطعا غیراززبان امروز این مردم بوده در واقع همان زبانی بوده که همام تبریزی و شیخ صفی بدان شعرگفتند و نمونه هایی از آن شعرها ازاین بزرگان به جا مانده.شما چه راحت تهمت میزنید وبرای دیگران حکم ارتدادصادر میکنید.آدم را یاد فجایع تاریخی در تبریز وخوی می اندازید که با همین احکام توسط اسلاف عثمانی شما انجام شد.در کدام آیه قرآن و کدام حدیث ؛مسیحیان ارمنی اهل کتاب کافرخطاب شده اند ؟که شما با نفرت پراکنی و کینه؛ یکی از اقوام موحدایرانی که در دوران جنگ تحمیلی در کنار هموطنان مسلمانشون بیشترین شهید را به نسبت جمعیتشان تقدیم کشورشون کردند رو به کفر متهم میکنید؟
سلام.وقتیشاهاسمعیلصفویدرتبریز
کهتشیعراحکومترسمیایراناعلامکردروحانیونسنیمذهبکهباامرغیر
منتظرهروبروبودنداعلامجهادبهزعم
خودکردندوشاهانعثمانیبههمینجهت
باشاهاسماعیلوجانشیناناو.سالها
جنگیدندازجملهمرحومجلالآلاحمد
بهضرراینجنگهااشاراتمفصلکرده
آنجنگهاآنجنگهاجنگبینمذاهباسلام
بودوبهنفعکفارسرانجامهردوطرفصلح
کردنددرسلماسوخویوارومیه…جلوها
ارمنی و….بودندکهمردممسلمانراقتل
عامکردندکهمقاممعظمرهبریهمدرسفر
بهارومیهبداناشارهکردندوفرمودند
جوانانمنطقهباتاریخخودآشناشوند
فدائیاناسلامسیداحمدکسرویتبریزی
راکهابتداروحانیبودبعدتغییرلباس
دادبهعلتارتدادوبااخطارقبلیچون
حاضربهتوبهنشداعدامانقلابیکردند
کردندترورکنندهفارسبود.مورددیگر
اینکهترکیههمسایهایراناستچرا
آنرابهتاریخآذربایجانربطمیدهید
حتیفرقهدمکراتوپیشهوریروابط
خصمانهدریکسالحضوردر آذربایجان
باترکیهداشتند..اماعدهایبهدرستیا
غلطمیگویندزبانباستانیآذربایجان
ترکینبودهوعدهایمخالفاینهستند
برخیمیگویندشاهانهخامنشی
بخصوصکوروشکبیرعادلبودبرخی
نظربرعکسدارندبرخیحتیمنکروجود
چنینشخصیتیهستندبرخیمقام
ذوالقرنینبهاومیدهندبرخیمیگویند
کارگزارخاخامهاییهودبودهبحثو
مجادلهدرموردوقایعتاریخو
شخصیتهایتاریخیجایشدانشگاه
استدرموردزباندیرینآذربایجان
همچنیناستهیتلربهاستنادبرخی
نظریههانژادآریائیرابرترین
نژادوبقیهمردمانرا….درحالیکهوقتی
بهکتبمورخینواهلعلممراجعه
میکنیممیبینیممستنداتعلمیازنظر
برخینژادشناسانمبنیبروجودنژاد
آریائینداردوآریانانامسرزمینیکه
امروزافغانستاناستبودهوربطی
بهنژادنداردخداونددرقرآنمیفرمائید
انسانهارادرزبانهارنگهاو…آفریدمودراین
کارحکمتیاستوبهترینانسان
پرهیزکارتریناستمردمآگاهآذربایجان
بهگواهیتاریخباارمنیوروسمشکلی
نداشتنداماهرگاهحملهکردندآنانراکافر
نامیدندوششصدیالپیشخودنیروهای
تبریزوارومیهزنجانواردبیلو….عثمانی
رابیرونریختندفارسهاکهآنموقع
نبودند
این نوشته که روی موتور سیکلت درج شده واژه ترک است که به الفبای قدیم ترکی یعنی الفبای اورخون نوشته شده است و درج این کلمه بر روی موتور یک شهروند کاری سلیقه ای است و ربطی به باستان ستیزی ندارد. همانطور که سالهاست جوانان نمادهای هخامنشی را بر روی وسائل نقلیه آویزان می کنند و به عنوان زینت آلات استفاده می کنند و کسی اعتراضی ندارد بنابر این به این مورد هم نباید اعتراض کرد. شهروندان کرد و بلوچ و گیلک و مازنی و لر و …. هم بر روی وسائیل نقلیه خود نمادها و اشعاری به زبان محلی خود می چسبانند و به نظر بنده هیچ مانعی هم ندارد و بسیار خوب هم هست چون باعث تعامل بین فرهنگها و زبانها می شود. به نظر حقیر این نوشته با نوشتن یک شعر یا ضربالمثل عادی ترکی که با الفبای عربی نوشته می شود هیچ فرقی ندارد و نباید نسبت به آن حساس بود.
مثل اینکه اصلا نخوندی مطلب را. موتور یک شهروند نیست، موتور پلیسه. یعنی وسیله دولتی و پلیس هم اجازه نداره روی موتورش هر چی دلش خواست بچسبونه. اگه یه پلیس ایرانی هم با خط میخی روی موتور پلیس بنویسه پرشیا، همینجوری موضع می گیری؟
این نوشته آدم رو یاد رفتارهای رهبر کره شمالی می اندازد که برای قیافه و لباس و مدل موی شهروندان هم محدودیت تعیین می کند.
آقای باستانگرا!
اینقدر بیکار شدی که به نوشته یک پلیس گمنام در کشور دیگری چسبیدی؟ اگه اون پلیس این نوشته را بر روی متور خود نمی چسباند یا عکس اون به دست شمار نمی رسید، بهانه تون برای کوبیدن سایر اقوام چی می تونست باشه؟
تا کی می خواهید خودبزرگ بینی تان را با صدای بلند فریاد بزنید؟ چرا فکر می کنید تمدن مورد نظر شما از سایر تمدنها بالاتر است؟
کتیبه های هخامنشی را اولین بار گئورگ گروتفند آلمانی و کتیبه های ترکی اورخون – یئنی سئی را ویلهلم تومسن دانمارکی رمزخوانی کردند که هر دو در قرن نوزدهم اتفاق افتاد و تا قبل از آن کسی از آنها خبر نداشت. پس هر قومی پیشینه ای دارد که ممکن است بعدا” متوجه آن شده باشد . پس نباید کار خود را تاریخ نویسی و کار دیگران را تاریخ سازی بدانیم.
اگر در ایران دوران قدیم کوروش و انوشیروان وجود داشته در تاریخ ترکان هم بیلگه خاقان (به معنی پادشاه دانا) و اوغوز خاقان( به معنی پادشاه قدرتمند) وجود داشته که فضل الله رشید الدین همدانی در کتاب معروف جامع التواریخ مفصلا” به آنها پرداخته است.
در ضمن تاریخ ایران فقط به دوران پیش از اسلام خلاصه نمی شود بلکه بعد از اسلام هم پادشاهان بزرگی در سلسله های سلجوقی، خوارزمشاه، صفوی و افشاریه بودند که احتمالا” به خاطر ترک بودن این سلسله ها شما آنها را جزو تاریخ ایران نمی دانید.
جناب هاشمی مقدم
مطالعات ژنتیکی دانشمندان در مورد ارتباط ژنتیکی جمعیت ایران با کوروش و انوشیروان چی میگن؟
ما چند درصد با نیاکان آن زمان ارتباط ژنتیکی داریم؟ چرا یک کار تحقیقی یک کشور در مورد خودش رو نکته منفی برای آن کشور تلقی می کنید؟ شما چرا این درصد را مشخص نمی کنید؟
اگر دغدغه پژوهشگر فرهنگی مان این مسائل است وای به حال ما!