با «دین» چه کردهاند و چه میکنند؟!
حجتالاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «با «دین» چه کردهاند و چه میکنند؟!» نوشت:
واقعیت این است که نگاه به “دین” در طول تاریخ ادیان الهی، ما را به این نتیجه می رساند که چقدر ظلم و تعدی و جنایت در حق “دین” روا داشته شده؟!
برای بررسی اجمالی این موضوع نخست هماهنگی دین با فطرت را به نظاره نشینیم و سپس ظلم ها و جفاهایی که بر دین رفته است و نتایج شوم را آن نظری پر غم داشته باشیم.
هماهنگی فطرت با دین
از آنجا که دین با فطرت هماهنگ است، پس؛
اولا؛ زیباست، برای همین است که لذت بخش و جذاب است.
ثانیا؛ تامین کننده نیازهای روحی و حتی مادی است.
و ثالثا؛ بالاترین پشتوانه اخلاق و کلید امنیت است.
پس دین؛ سعادت بخش دنیا و آخرت است.
ظلم های روا شده بر دین!
اما در دنیای امروز با این حقیقت دلنشین چه ها که نشده؟!
از یک سوی؛ دین را ناهماهنگ با فطرت قرار دادند!
و از سوی دیگر؛ دین را عامل طرد کننده دانش روز معرفی کردند!
و از سوی سوم؛ به بهانه دروغینِ دینداری، در مقابل اخلاق و حقوق آدمیان ایستادند!
و از سوی چهارم؛ آمدند و با ابزار دینی، توجیه کننده رفتار غلط ارباب قدرت شدند!
در این نقطه “پدیده ای خیره کننده” در جامعه رخ میدهد و آن، این است که افراد به راحتی “دین گریز” میشوند و به قول استاد مطهری؛ “یخرجون من دین الله افواجا”!
چرا دین گریزی؟!
یک سوال نه تنها ذهن دینداران و دین دوستان را درگیر کرده بلکه هر اندیشه ای را درگیر کرده، واقعا چرا چنین است؟
نظریه اول :
دو نحله فکریِ مقدس مآبان و فرنگی مآبان که هیچ تناسب فکری باهم ندارند اما اینجا، یعنی در پاسخ به این پرسش اتفاق نظر دارند و میگویند: اگر مردمان در عین وجود گرایش به دین که در نهان شان تعبیه شده، مخالفت با دین میورزند به این علت است که؛ دین با طبیعت بشر مخالف است، و افراد در این تنازع، گرایش به طبیعت را ترجیح میدهند و از دین گریزان میشوند.
نظریه دوم:
در پاسخ به پرسش فوق بر این باور است؛ گرایشِ دینی یک غریزه است و ما این غریزه را بجای تعامل با غزائز دیگر مانند شهوت، ثروت، قدرت و…، به تعارض با آنها وا داشته ایم، نتیجه اش “دین گریری” شده است.
تعارضسازیهای دینی!
به اسم زهد، دین و دینداری را در برابر بهرهمندی از رفاه و ثروت قرار دادیم!
به اسم رهبانیت و عفت، دین را در برابر غریزه جنسی و… قرار داده ایم!
به اسم ایمان، دین را در برابر علم ودانش قرار داده ایم!
به اسم دفاع از حقوق یک طبقه خاص مثل حاکم، دین را در برابر حقوق عمومی قرار داده ایم!
به اسم مصلحتی که منتهی به دین کرده ایم، مانع بزرگی در بهرهمندی عموم شهروندان از چیزهائی شده ایم که اتفاقا خواص بدون هیچ مشکل و مانعی از آن بهرمند هستند!
به اسم رعایت حدود شرعی، نتوانسته ایم با زندگی جدید و نیازهای جدید مردم هماهنگ شویم!
به اسم شریعت، نتوانسته ایم توسعه واقعی میدان عقل را، حرمت قائل شویم، و عقل را محدود و غریبه قرار دادیم!
به اسم اقامه دین در بستر اجتماع، دین را وارد مرزهای شخصی قدرت کردیم تا جائیکه اهل ریاست با ابزار دین بر هستی مردم مستولی شدند.
همهی مشکل به اینجا ختم میشود که؛ دین را “پشتوانه ثروت و قدرت خواص” قرار داده شده است!
اینجا دیگر “دین گریزی” نیست؛ بلکه حقیقت امر این است که “دین ستیزی” شکل گرفته است!
دینداران بی دین!
“دین گریزی و دین ستیزی” ضایعهای بس جانکاه است که بر پیکره دین وارد میشود. کسانی خنجر بر شاهرگِ دین میگذارند و باعث دین گریزیها و دین ستیزیها میشوند که یا سابقه دینداری دارند و یا هماکنون در حوزه دینی تعریف میشوند!
شهید آیت الله مطهری بهخوبی، چهره سابق و لاحقِ “دیندارانِ بی دین” را مورد بررسی قرار داده و مینویسد:
“عده ای بی دیناند، وگروهی دینداران بی دین شده هستند ، و گروه سوم دینداران ظاهری هستند که خیلی بی دین و درنده اند! افرادى كه به دين مى گروند و سپس بيرون مى روند از افرادى كه از اول گرايش پيدا نكرده اند خشن تر و ضد انسان ترند! اما خطرناكتر از اين طبقه، متدينان منحرف شده و كج سليقه خشكمقدساند. اين طبقه علاوه بر اينكه عواطف انسانى شان تحت الشعاع عاطفه دينى قرار گرفته و از تأثير مستقل افتاده، نيروى دين به حكم اينكه منحرف شده اثر خود را نمى بخشد و از آن طرف چون زايل نشده و به صورت انحرافى كار مى كند به همان قدرت كه مقتضاى نيروى دين است فعال است. اينها ديگر از هر سَبُع خطرناكتر و وحشتناكترند. تاريخ نشان مى دهد كه بى رحمانه ترين جنگها، كشتارها، زجر و شكنجه ها به وسيله خشكمقدسان صورت گرفته است. بزرگترين نمك نشناسى ها را اينها انجام مى دهند زيرا يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً. جنگهاى صليبى، جنگهاى خوارج، حتى فاجعه كربلا ساخته دست اين طبقه است.”(مجموعه آثار ۶۱۸/۱۹)
انتهای پیام