تراژدی مولوی گرگیج
جلال جلالی زاده، نمایندهی اهل سنت سنندج در مجلس ششم در یادداشتی تلگرامی به بهانهی برکناری مولوی گرگیج نوشت:
«حوادثی که اخیرا در آزاد شهر رخ داد و ناشیکاری برخی مسؤلان موجب تبدیل آن به بحرانی شده است، برای هر علاقمندی به وحدت ایران ومسلمانان مایه تاسف است، اهانت به اعتقادات هیچ فرقه وگروهی روا نیست و هیچ شخص منطقی و منصف آن را نمیپذیرد، اما باید ببینیم اهانت و یا توهین و یا جرم چه تعریفی دارند؟ آیا نیت و قصد طرف در تشخیص اهانت یا جرم تاثیری دارد یا ندارد؟
خب اگر قرار بر عمل وعکس العمل باشد به ویژه در مسائل مذهبی به هیچ وجه چنین عملی جایز و شایسته نیست، چون دراسلام معیار سنجش قبل از هرچیزی اخلاق است و رذائل اخلاقی در ترازوی دین هیچ وزن و ارزشی ندارند. بیان یک نکته تاریخی در یک شهرکوچک و آن را بهانه تسویه حسابهای شخصی ویا مذهبی نمودن کار عاقلانه وخردمندانهای نیست، اگر قرار بر محاکمهی هرصاحب سخن و نوشتهای به خاطر سخن و نوشتهاش باشد باید خیلی از راویان وصاحبان کتابهای روایی و حدیثی اهل سنت و تشیع را محاکمه کرد، چون اهانتهایی در این کتابها وارد شده که مخالف قرآن و عقل سلیم و اخلاق میباشد که نیازی به ذکر آنها نمیبینم.
اما آنچه که در این نوشتار مورد نظر است، بررسی حوادث اخیر منطقه ترکمن صحراست که پس از ایراد خطبهی جمعه از سوی مولانا گرگیچ پیش آمدند که میشد مانند صدها خطبهی دیگر، از کنار آنها رد شد و بعد از یک هفته فراموش میشد، اما متاسفانه عدهای که معلوم نبود از کجا دستور میگیرند و یا در راستای مصلحت چه گروهی قدم برمیدارند به این مساله دامن زدند و ذهن برخی از علمای شیعه و مسئولان را برآشفتند و به اهداف خود در ایجاد بحران رسیدند.
اما سؤالی که مطرح است، چه لزومی داشت که مسؤلان در این مسأله شتابزده عمل نمایند و با امنیتی کردن منطقه نسبت به عزل امام جمعهای که بیش از چندین سال امام جمعه بوده و جایگاه خاصی در نزد اهالی منطقه از شيعه و سنی دارد اقدام کنند، عزل مولانا گرگیچ نه تنها مشکلی را حل نکرد بلکه دهان زخم را باز کرد و نمک زیادتری بر زخم پاشید زیرا بحث مخالفتهای مولانا گرگیچ با جنگلخواری وکارخانهی سیمان و تخریب مناطق گردشگری را از سوی برخی از مسئولین دوباره زنده شد و بر آتش مشکلات بنزین ریخته شد. اما ناگوارتر و ناپسندتر و فاجعهبارتر، قراردادن مولانا گرگیچ در مقابل تلویزیون و گرفتن اعترافات و گذاشتن کاغذ و نوشته در مقابل ایشان و وادارکردنشان به خواندن آن بود که هر شخص عاقلی می دانست که مجبور به قرائت این نوشته شده است، که انسان را به یاد آیتالله خویی در کنار صدام و آيتالله شریعتمداری می انداخت که درایام کهولت وشیخوخیت وادار به اعترافاتی شدند و در آخر هم با خاطرههای ناگوار زندگی را به پایان رسانیدند.
پرسشی که مطرح میشود این است: آیا واقعا حق مولوی گرگیچ این بود که پس از سالها خدمت به قرآن، سنت، نظام ، مردم منطقه و کشور با چندین مریضی و بیماری و کهولت سن وادار به خواندن بیانیهای بدون رضایت خودش شود؟
آیا توصیه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم وائمه اهل بیت در رعایت جايگاه علما مدنظر بوده است؟ آیا نمیدانند که گوشت علما مسموم است؟
آیا کسانی که مولانا گرگیچ را از منصبشان عزل و یا چنین برخوردی با او نمودند می دانند که چه تخم کینه و اختلافی در منطقه و در بین اهل سنت کاشتند؟
به نظر میرسد که برای مصلحت نظام و وحدت اسلامی بهتر آن است که مسؤلان از اقدامي که اتخاذ شده منصرف شوند و آبی را که رفته به جوی بازگردانند و نگذارند بدخواهان ازاین مسأله به نفع خود سوء استفاده کنند.
مراد ما نصیحت بود و گفتیم».
انتهای پیام
۱-احیای تمدن اسلامی با این تفکر حق بینی افراطی , در دنیای اسلام با اکثریت اهل سنت امکان تحقق ندارد,بلکه باعث نزاع و دشمنی می گردد.
۲-وقتی برخی (جاهل,,مزدور,…. )به اعتقادات و باورها وبزرگان اهل سنت بی احترامی می کنند(قرب الالله) باید هم منتظر عکس العمل انها باشند.
۳-به قول معروف یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگران
چرا نظرات شیعیان منعکس نمیکنید….الهی حضرت زهرا سلام الله علیها بزنه به کمرتان
باسلام آقای انصاف نیوز…با ترویج نظرات جانبدارانه از یک هتاک ،انصاف ثرو ذبح نکن…هرکه با علی(ع) در افتاد…