خرید تور نوروزی

برزیده: به رهبری گفتم «قرار ما چیز دیگری بود»

مهلا زمانی، انصاف نیوز: عبدالحسن برزیده -فیلمساز و تهیه‌کننده سینما- در گفت‌وگویی با انصاف نیوز به مناسبت پنجمین سالروز تشکیل تحریریه، از چالش‌های رسانه‌ها، دلایل کم شدن ارتباط هنرمندان با مطبوعات و رسانه گفت و همچنین انتظارات خود از رسانه را مطرح کرد.

او با تاکید براینکه به طور کلی نگاه امیدواری به شرایط ندارد وضعیت رسانه‌ای کشور را هم چندان مثبت ارزیابی نمی‌کند و می‌گوید: اینکه جلوی هر نقدی را بگیرند و اجازه ندهند نقدی اتفاق بیافتد، برای آنها هم زیان‌های مختلفی دارد. وقتی شما خبر را با مردم در میان می‌گذارید و آنها را توجیه می‌کنید، حتی اگر درمورد اشتباهتان باشد، برای شما نفع دارد. متاسفانه این دوستان ما آگاه نیستند که رسانه می‌تواند در راستای منافع آنها -و نه فقط منافع مخاطب- به کمک آنها بیاید. متاسفانه سواد رسانه‌ای صفر این دوستان ما باعث آسیب رساندن به رسانه می‌شود و آنجایی که رسانه حرف حق و درست هم می‌زند دیگر کسی گوشش بدهکار نیست.

برزیده همچنین با اشاره‌ای به اینکه پس از مصاحبه‌اش درمورد دیدار با رهبری و مستند «غیررسمی 2» بایکوت شده است و چند تهیه‌کننده از کار با او منصرف شده‌اند نیز می‌گوید: « من، حسن برزیده، خودم مسئول آنچه که می‌گویم و تبعات آن هستم. من بعد از پخش مصاحبه‌ درمورد دیدار با رهبری کاملا بایکوت شدم. تهیه کنندگانی بودند که با من صحبت کردند و بعد آمدند و گفتند نمی‌شود کار کنیم. البته مشکلی ندارم. معتقدم باید هزینه داد. برای نگاه و عقیده و تفکر باید هزینه کرد. به نظرم خیلی از کسانی که در زندان هستند دارند هزینه می‌دهند و من فارغ از اینکه با عقیده‌شان موافقم یا مخالف، برایشان احترام قائلم و معتقدم من هم باید از خودم هزینه کنم و رسانه نباید جلوی این موضوع را بگیرد.»

متن کامل گفت‌وگوی انصاف نیوز با حسن برزیده را در ادامه بخوانید:

نظرتان درمورد وضعیت امروز رسانه‌ها و خصوصا انصاف نیوز چیست؟

ما این روزها وضعیت بحرانی و بغرنجی داریم. قطعا شما بهتر از من می‌دانید. کم و بیش در جریانم که خود شما رسانه‌ای‌ها دائما از اینکه بعضی اخبار را کار کنید یا بعضی کارها را انجام دهید، نهی می‌شوید و این مسئله فقط شامل حوزه‌ی سیاسی نیست. حتی در حوزه‌های اقتصادی هم خبر دارم که خبرنگارها اجازه ندارند خیلی از اخبار واقعی را -حتی به عنوان خبر، و نه تحلیل و نقد- کار کنند. به نظرم همه‌ی اینها یک ندانم کاری و یک سوءتدبیر است و بیش از آن که سود داشته باشد زیان دارد. اتفاقا بیشتر برای کسانی زیان دارد که خود را در سانسور خبری ذی‌نفع می‌دانند.

اینکه جلوی هر نقدی را بگیرند و اجازه ندهند نقدی اتفاق بیافتد، برای آنها زیان‌های مختلفی دارد. وقتی شما خبر را با مردم در میان می‌گذارید و آنها را توجیه می‌کنید، حتی اگر درمورد اشتباهتان باشد، برای شما نفع دارد. متاسفانه این دوستان ما آگاه نیستند که رسانه می‌تواند در راستای منافع آنها -و نه فقط منافع مخاطب- به کمک آنها بیاید. متاسفانه سواد رسانه‌ای صفر این دوستان ما باعث آسیب رساندن به رسانه می‌شود و آنجایی که رسانه حرف حق و درست هم می‌زند دیگر کسی گوشش بدهکار نیست.

خیلی دلم می‌خواهد به نکاث مثبت اشاره کنم و چند مثال خوب هم بزنم اما واقعا برایم سخت شده. به خصوص در یکی دو سال اخیر. به نظرم شرایطی نیست که بشود خوش‌بین باشیم. این خوش‌بین بودن بیشتر شبیه گول زدن خودمان است و بهترین حالت برای اینکه خیلی اذیت نشویم این است که کمتر بدبین باشیم. البته می‌دانم که شما و کسانی که در رسانه کار می‌کنید -به خصوص رسانه‌هایی که آزاد ترند و متکی به جریان و دولت و نظام نیستند- خیلی تلاش می‌کنند این شرایط را اصلاح کنند و شرایط واقعی رسانه بودن را حداقل برای خودشان، ایجاد کنند. البته من بیشتر مصرف کننده‌ی رسانه هستم و نمی‌شود گفت که سواد رسانه‌ای زیادی دارم. اگر سینما یک رسانه است در زمینه فیلم سازی و سینما و تلویزیون دستی برآتش دارم، اما مثل شما با پوست و گوشت و استخوان شاید هرروز و هرساعت درگیر رسانه نیستم؛ اما بیایید قبول کنیم که به عنوان مخاطب حق داریم نسبت به شرایط موجود بدبین باشیم. این بدبینی خیلی تبعات دارد. مثل اینکه شما ناگزیر ممکن است بروید سراغ رسانه‌هایی که قطعا به خاطر اهدافی ایجاد شده‌اند. خیلی باید مراقب و آگاه باشید تا به شما جهت دلخواهشان را ندهند و بتوانید حقیقت را از بین آن اخبار -که با هدف خاصی به شما رسیده‌اند- تفکیک کنید و نتیجه‌ای را بگیرید که به واقعیت نزدیک است. این نگاه متاسفانه سیاه بنده است.

البته این را هم تاکید کنم در بین رسانه‌هایی که وجود دارد -از صداسیما گرفته تا مطبوعات و…- انصاف نیوز رسانه‌ای است که از مدیریت آن گرفته تا افرادی که در آنجا مشغول هستند، آدم‌های شریفی هستند که هم امانت‌دار خوبی برای گفت‌وگوهایی که با آنها می‌شود هستند و هم دارای شجاعت کافی هستند برای اینکه ناگفته‌هایی که خیلی جاها نمی تواند چاپ شود را به آن بپردازند و به گوش مخاطب برسانند. می‌خواستم تشکر کنم بویژه در مورد آن گفت‌وگویی که قبلا در مورد دیدار با رهبری داشتیم و حرف‌های طرح شده شاید حرف‌هایی بود که هر رسانه‌ای منتشر نمی‌کرد.

این روزها سینما گران ارتباط خیلی محدود و کمی با رسانه‌ها دارند، این در حالی است که در گذشته خیلی این ارتباط تنگاتنگ بود؛ شکاف اینروزهای سینماگران و رسانه‌ها از کجا نشات می‌گیرد؟

دلیل بخشی از این اتفاق همین چیزهایی است که در مقدمه به آن اشاره کردم. حتی خود من از هر ۲۰ درخواست مصاحبه شاید یکی از آنها را جواب می‌دهم؛ آن هم تنها موضوعاتی که کلی‌تر هستند و مسئله هستند و می‌خواهیم راجع به آنها حرف بزنیم. در اوج ناامیدی البته! یعنی من خیلی امیدی ندارم که این حرف زدن تاثیر زیادی داشته باشد، اما وظیفه‌ی خودم می‌دانم که بگویم. شاید خیلی از دوستان ما از اینکه حرف بزنند آزرده و خسته هستند.

یک مثال میزنم: موضوع تفکیک جشنواره بین المللی فجر از بخش داخلی آن، برای من خیلی اهمیت داشت و خیلی هم موضوع داغی بود؛ برای همین وقتی سینما پرس تماس گرفت پاسخ دادم و توضیح دادم که چرا «این اتفاق بدی است» و «چقدر مهم است که ما جزو پانزده-شانزده جشنواره سینمایی جهان باشیم». بعد از آن دوستانم به اعتراض با من تماس گرفتند که چرا این طور گفتی؟ مطلب را برایم فرستادند و دیدم حرف‌هایم کاملا برعکس منتشر شده است. یعنی گفتم که اصلا کاری به چپ و راست و… نداریم؛ دلتان برای مملکت بسوزد، حداقل ملی فکر کنید! بیایید بگوییم ایران یک جشنواره فیلم معتبر در جهان دارد و به عنوان یک کشور صاحب فرهنگ و تمدن حقش هم هست. من اینها را گفته بودم، اما در آن مصاحبه از قول من گفتند که «این جشنواره ریخت و پاش است و به ضرر منافع ملی ماست». حرف هایی کاملا برعکس! یعنی هیچ مرجعی وجود ندارد. شما می‌خواهید بروید به چه کسی شکایت کنید؟!

یک بار هم 20:30 مصاحبه‌ای با من کرد وکاملا برعکس آنچه گفتم آن را تدوین کرد. در چیدمان عکس‌ها و نوع تدوین من را کنار کسانی قرار دادند که حرفم کاملا برعکس فهمیده می‌شد. آن موقع آقای سرافراز مدیر سازمان بود که به ایشان هم مراجعه کردم؛ دیدم که ایشان بیشتر از من دارند در اینباره درددل می‌کنند. گفتم که «حداقل به من فرصت بدهید که تکذیب کنم، این جزو قوانین رسانه است»؛ اما این اتفاق نیفتاد و نمی‌افتد. با این حساب طبیعی است که آن همکارانی که از من باهوش‌ترند سراغ مصاحبه نروند. شاید من هنوز به اندازه کافی متوجه نیستم. اما موضوع این است که امنیتی وجود ندارد. من این موضوع را در یک جمع مطرح کردم و دیدم هر کسی تجربه‌های مشابه زیادی دارد. مثلا فردی که با رفتارهای فرهنگی دوره آقای احمدی نژاد مشکل داشت، طی چنین جریانی در زمره تایید‌کننده‌ها و همکاران آنها قرار گرفته بود.

رسانه‌های ما نه تنها واقعیت‌های موجود کشور را قلب می‌کنند، نقادی‌هایشان هم نقادی‌های منصانه‌ای نیست و همه رنگ و بوی جناحی دارد. کاری هم به چپ و راست ندارم، دل ما از همه‌شان خون است. در هر دوره‌ای داستانی داشتیم، به خصوص در بخش فرهنگ. خیلی متاسفم که این را می‌گویم که هیچ گاه ريیس جمهوری نداشتیم که فرهنگی باشد؛ بجز یکی-دو دوره که یک مقدار فرهنگ را می‌فهمیدند. شاید به سن شما خیلی نرسد، اما ما را با این دروغ بزرگ همراه کردند که قرار است یک اتفاق فرهنگی بیافتد! ما آن زمان به اقتصاد و اینها هم خیلی فکر نمی‌کردیم، فکر می‌کردیم قرار است یک تحول اتفاق بیافتد: در عرصه فرهنگ، انسان بودن، انسان شدن، تربیت…

رسانه‌ای مثل سینما پرس که همه ریش‌هایشان تا روی نافشان بلند است و آدم احساس می‌کند که اینها دارند پا جای پای پیامبر می‌گذارند، آنقدر امین نیستند که حرف ساده و طبیعی من، که با آگاهی به اینکه با سینما پرس مصاحبه می‌کنم و به قصد تاثیر گذاری آن را می‌گویم و نه ایجاد دلخوری، حتی این حرف‌ها را هم بر نمی‌تابند. عکس من را کنار و درگروه کسانی مثل اکبر حر و شورجه و … کار می‌کنند. من با اینکه عکسم کنار این دوستان باشد مشکلی ندارم، کسی نیستم که بخواهم چنین چیزی بگویم؛ اما به خود این دوستان هم گفته‌ام «من با شما اختلاف سلیقه ندارم، بلکه اختلاف ایدئولوژیک دارم». از وجود خدا با شما مشکل دارم تا رفتارهای دیگر. یعنی شما خدا و قیامت و پیامبر و دین را جور دیگری می‌شناسید و من جور دیگر. این اسمش اختلاف سلیقه نیست. اختلاف ایدئولوژی است. من با کنار آنها قرار گرفتن مشکلی ندارم، اما برای اینکه حرف خودم را بگویم؛ نه اینکه برای کنار آنها قرار گرفتن، من را شریک حرف‌های آنها نشان دهند.

ما و این افرادی که از ارتباط با رسانه اجتناب می‌کنیم، به مجموعه‌ی شرایط معترضیم. شرایط در همه‌ی زمینه‌ها نابسامان است و ظلم و بی عدالتی وجود دارد. گاهی فکر می‌کنیم با مصاحبه شاید داریم دق و دلی خود را خالی می‌کنیم. البته شاید هم من اشتباه می‌کنم. شاید لازم است همچنان حرف بزنیم و ناامید نباشیم. و این خیلی خیلی بستگی به شما دوستان عزیزی دارد که دارید در رسانه کار می‌کنید و امیدوارم که شما موفق شوید. نمی‌دانم چقدر این امکان وجود دارد؟! حداقل از خطوط اخلاقی مراقبت کنید.

من، حسن برزیده، خودم مسئول آنچه که می‌گویم و تبعات آن هستم. من بعد از پخش مصاحبه‌ درمورد دیدار با رهبری کاملا بایکوت شدم. تهیه کنندگانی بودند که با من صحبت کردند و بعد آمدند و گفتند نمی‌شود کار کنیم. البته مشکلی ندارم. معتقدم باید هزینه داد. برای نگاه و عقیده و تفکر باید هزینه کرد. به نظرم خیلی از کسانی که در زندان هستند دارند هزینه می‌دهند و من فارغ از اینکه با عقیده‌شان موافقم یا مخالف، برایشان احترام قائلم و معتقدم من هم باید از خودم هزینه کنم و رسانه نباید جلوی این موضوع را بگیرد.

من حتی حاضرم در مناظره‌ها شرکت کنم و جلوی چشم بیننده به چالش کشیده شوم. آیا شما حاضرید؟! رسانه حاضر است چنین کاری کند؟! من یک مصاحبه داشتم که از نظر خودم مصاحبه‌ی خوبی بود؛ از این رو که حرف‌های خودم را زدم، یعنی درگیر بازی‌های رسانه‌ای آن رسانه که به آن «معاند» می‌گویند نشدم و توانستم حرف‌های خودم را بزنم. از تلویزیون با من تماس گرفتند که چرا با فلان جا مصاحبه کردی؟ گفتم اصلا مهم نیست که من با کجا حرف می‌زنم. مگر شما این شرایط را مهیا می‌کنید که من حرفم را بزنم؟جایی این امکان را به من داده که حرفم شنیده و همین طور نقد شود. چرا باید این را منع کنید؟!

مثلا من با اعدام روح الله زم مشکل دارم. دارم چون نه به خاطر رفتار خود او و نه فقط او، بلکه با اعدام مشکل عقیدتی دارم. ما یاد گرفته‌ایم که اعدام کردن و از بین بردن یک نفس به این راحتی‌ها نیست. قرآن و سیره‌ی ائمه و نگاه پیامبر و … دارد همین را به ما می‌گوید. من با اعدام مشکل دارم، اصلا بیخود مشکل دارم، اما اجازه دهید که بیخود مشکل داشته باشم. چه اشکالی دارد؟! اینکه من مشکل بیخودی دارم را به آن بپردازید. درمورد فیلم‌های ما هم همین طور است. من یک فیلم ساختم به اسم مزار شریف؛ به هرحال جریان با اینجور فیلم ها مشکل دارد. در یک مراسمی یک منتقد روشنفکر مطرح به من گفت بیا در گوش‌ات چیزی بگویم، گوشم را جلو بردم، مرا بوسید و گفت «فیلمت خیلی خوب است اما ما نمی‌توانیم راجع به آن چیزی بگوییم!». هنوز کسی به من توضیح نداده است که چطور ممکن است در جشنواره‌ای مزارشریف حضور داشته باشد و آن سال هیچ فیلمی جایزه ملی نگیرد؟!

به قول دکتر شریعتی «آنها که باید نوازشم کنند سیلی‌ام می‌زنند». البته ما داریم وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم و احساس خسران نمی‌کنیم؛ اما به هرحال دلمان می‌شکند. جدا از این، احساس می‌کنیم یک ظلمی وجود دارد. یک تعمدی وجود دارد در ظلم به آدم‌هایی که حس می‌کنند خودی نیستند. حالا این دایره‌ی خودی و ناخودی آنقدر بسته شده که منِ حسنِ برزیده که بچه‌ی جنگ و انقلابم و جانبازم و موضوع فیلم‌هایم مشخص است، من هم از دایره خودی‌ها خارجم. من در این دایره که این دوستان ترسیم کردند قرار نمی‌گیرم؟ من اصراری ندارم اما اگر من در این دایره قرار نمی‌گیرم بقیه کجا قرار می‌گیرند؟ بقیه‌ای که اصلا نشده یا سنشان اجازه نداده تا در جنگ و…حضور داشته باشند، کجا قرار می‌گیرند و با آنها چه برخوردی می‌شود؟

به نظر شما حرف‌های سلبریتی‌های سینمایی و ورزشی خیلی زیادی در سیاست ابراز نمی‌شود؟ به نظر شما جامعه ما خیلی زیاد به نظرات سیاسی سلبریتی‌های سینمایی و ورزشی که توجه و دقت نمی‌کند؟ با وجود اینکه بعضی از این افراد هیچ تجربه سیاسی و… ندارند.

چه اشکالی دارد؟ اینکه یک بازیگر اگر تریبونی در اختیارش قرار گرفت نظرش را بگوید. اگر این آموزه‌ای که خود انقلاب باعث آن است را بپذیریم که «سیاست ما عین دیانت ماست»، یعنی دین حاکم است، پس من هر حرفی بزنم سیاسی است. یعنی من اگر راجع به فقه هم حرف بزنم سیاسی است. مثلا بگوییم شما به راحتی و با این جرم‌ها -که حتی در صدر اسلام هم جدی گرفته نمی‌شد- آدم‌ها را اعدام می‌کنید؛ مثلا طرف دزدی کرده یا حرف سیاسی زده، نه اسلحه دست گرفته و نه چیزی، یا غیر مستقیم برایش پرونده‌سازی می‌شود که این حرفی که زده باعث شده عده‌ای بیایند در خیابان و کشته شوند، شما اعدامش کردید!

یک جمله از امام یادم آمد. از امام در روزنامه لوموند در پاریس می‌پرسند که «آیا شما جوانان خود را می‌فرستید جلوی گلوله‌های شاه؟!» امام می‌گوید «جوانان می‌روند در خیابان که حقشان را بگیرند، شاه آنها را با تیر می‌زند». این یک پاسخ درست و منطقی است. اگر آن را برعکس کنیم غلط می‌شود. حالا مثل این است که جرم کسی را این طور تعریف کنیم که تو حرفی زدی که باعث شدی عده‌ای به خیابان بیایند و کشته شوند. خب این سیاسی است. من می‌خواهم یک بحث اجتماعی کنم می‌گویند سیاسی است. می‌خواهم با رهبرم حرف بزنم و نسبت به موضوعاتی معترض شوم، می‌گویند سیاسی است. من می‌خواهم یک بخشی از جامعه را نقد کنم، سیاسی می‌شود. چون دین بر جامعه حاکم است، خود به خود همه چیز سیاسی می‌شود. می‌گویند شما می‌خواهید براندازی کنید!

این موضوع که یک بازیگر حق دارد راجع به موضوعات سیاسی حرف بزند؟

بله به نظر من حق دارد اندازه سواد و فهمش حرف بزند، و البته می‌توان نقدش کرد. اگر حرف بی‌ربط می‌زند باید نقد جدی شود. آدم‌ها حق دارند حرف بزنند. به نظر من ما همه چیز را سیاسی کرده‌ایم. مثلا حجاب یک بحث کاملا فقهی است. من حسن برزیده به عنوان یک مسلمان که ترجیح می‌دهم همسر و دختر خودم حجاب داشته باشند، فارغ از اینکه چقدر به حرف من گوش می‌دهند، معتقدم حجاب نباید اجباری باشد. می‌پرسند چرا؟! چون فقه، اسلام، پیامبر و ائمه می‌گویند. در جواب می‌گویند این حکم حکومتی است. می‌پرسیم مگر حکومت اسلامی نیست و براساس فقه اسلامی حرکت نمی‌کند؟ می‌گویند چرا اما ما حاکم هستیم و تصمیم می‌گیریم که حتما باید حجاب اسلامی باشد. برایش حد جاری می‌کنیم، شلاق می‌زنیم و… اینکه یک موضوع اجتماعی است، سیاسی می‌شود و حتی یک نفر می‌تواند مرا تکفیر کند.

یادم می‌آید فردی از مسئولین سینمایی در دوره احمدی نژاد گفت که خانم‌ها باید در استادیوم‌ها حضور پیدا کنند. آن قدر با او برخورد شد و به او گفتند که «تو از دین خارج شدی!». وقتی حرفی می‌زنیم که با حرف رهبری منطبق نیست، می‌گویند سیاسی است. در مورد پیامبر و بقیه ائمه هم همینطور است. من با قداست مشکلی ندارم. من به ائمه و پیامبر علاقه قلبی دارم، اما ربطی به جمهوری اسلامی و مسائل حکومتی ندارند. خیلی از مردم که ممکن است با جمهوری اسلامی و حکومت زاویه داشته باشند، عاشق ائمه هستند و عباداتشان را درست انجام می‌دهند. این وقتی به مشکل می‌خورد که نظام آن را سیاسی می‌کند. این سیاسی نیست. می‌گوییم مردم فقیر و گرسنه‌اند دارند، در زباله دنبال غذا می‌گردند، می‌گویند «شما می‌خواهید آبروی نظام را ببرید. شما براندازید! می‌خواهید آبروی اسلام را ببرید!» یعنی ما نباید هیچ بگوییم، چون هرچه بگوییم سیاسی است؟!

از این رو من با این حرف شما موافق نیستم که کسی که هنرمند است باید فقط در زمینه حرفه خودش حرف بزند. امام یک جمله معروف دارد که می‌گوید: «آن کارگر و کشاورزی که دارد کار می‌کند هم می‌تواند امر به معروف کند». این دیگر قواعد دینی است، سلیقه‌ای نیست. دعوای ما عقیدتی است. من می‌گویم اگر این اسلام که من می‌شناسم پیاده شود همه‌ی جوان‌ها و نسل‌های بعد از من عاشقش می‌شوند. اصلا ما عاشق انقلاب شدیم و در آن حضور پیدا کردیم چون شعارهای انقلاب خیلی شعارهای قشنگی است. کی با شعار مبارزه با بی‌عدالتی و فقر زدایی و اینکه ثروت مملکت به طور عادلانه تقسیم شود مشکل دارد؟ چه کسی با اینکه حق رای داشته باشیم و نماینده‌مان را خودمان انتخاب کنیم و اینکه سلطنت نباید موروثی باشد و….مشکل دارد؟ اینها شعارهای انقلاب بود. من پای اعتقاد آن زمانم هستم. شبیه عده‌ای که این روزها دارند برای زمان شاه به به و چه چه می‌کنند نیستم و نمی‌خواهم باشم، چون به نظرم احمقانه است. البته طبیعی است که مردم مقایسه می‌کنند. وقتی سیاسی می‌شود مقایسه می‌کنند. مردم مشکلات واعتقادات و فساد و دزدی و امنیت و… را مقایسه می‌کنند.

چه انتظاری از ما رسانه ها دارید؟ فکر می‌کنید چه خلاهایی هست که ما موظفیم که به آنها بپردازیم؟

بخشی از صحبت‌های من با رهبری دقیقا همان چیزهایی بود که شما نمی‌گویید. اگر شما می‌گفتید من نمی‌گفتم. من به رهبری گفتم «دارم حرف کوچه و بازار را به شما می‌گویم. بخشی هم حرف شهدا و جانبازهاست». نود درصد حرف‌های من پخش نشد و ثبت نشد که بشود آن را پوشش داد و شما منعکس کنید. از شما می‌خواهم حرفها را منعکس کنید تا شنیده شود و مخاطب قضاوت کند و نقدهای مربوط به آنها شنیده شود، تا اگر دچار اشتباهی هستیم اصلاح شود. خوشحال می شوم که از این طریق -یعنی شنیدن حرف‌ها- بخشی از سوال‌های ذهنی من پاسخ داده شود. من در جلسه‌ای که با رهبری هم داشتم پاسخ نگرفتم. واقعیت این است که پاسخی وجود ندارد به نظرم.

مثلا سوال من این است که «چرا رهبر نباید با همه اقشار جامعه به یک اندازه تعامل داشته باشد؟ چرا حتما خانم‌ها باید حجاب خاصی داشته باشند؟» جواب این بود که «خودشان رعایت می‌کنند»؛ خب این پاسخ قانع کننده‌ای نیست. با هم رو راست باشیم.
گفتم «چرا عده‌ای در فقر و بدبختی دست و پا می‌زنند و عده‌ای دارند میلیاردها می‌دزدند؟»؛ ردیف بودجه‌ها را ببینید. اغلب این ردیف بودجه‌ها دزدی است. چرا چهار پنج جا داریم که پول می‌گیرند تا فعالیت فرهنگی کنند، اما ارشاد گردش مالی حتی یکی از آنها را ندارد؟ چرا میلیاردها تومان برای تولید واکسن بودجه می‌گذاریم، اما واکسن تولید نمی‌شود و آدم‌ها می‌میرند؟ کسی هم پاسخگو نیست و بعد مسئول اول آن می‌شود معاون رئیس جمهور؟!

اینکه چرا ما با امریکا در جنگیم یک سوال بزرگ است که مسئولین باید پاسخ بدهند، اما پاسخ نمی‌دهند. اما خب فرض می‌کنیم پاسخ دادند و ملت هم پذیرفتند که ما در یک جنگ طولانی و نابرابر هستیم اما چه کسی این را تعریف کرده؟! حالا فرض می‌کنیم که این را پذیرفتیم. چرا در این جنگ عده ای از سربازان ما سوار ماشین‌های آنچنانی می‌شوند، جلوی چشم بقیه دختربازی می‌کنند و…. شاید دیده باشید یکی از این آقازاده‌ها با ماشین به کسی زده و او را کشته است. خواهرش می‌گوید که: «کشته که کشته خب پولش را می‌دهیم!». این همه وقاحت از کجا می‌آید؟ این بی‌عدالتی از کجا می‌آید. این بی عدالتی چه ربطی به مبارزه با آمریکا دارد؟ آمریکا آمده با تحریم باعث فقر شده، خب چرا این فقر تقسیم نمی‌شود؟ چرا ثروت تقسیم نمی‌شود؟

پیامبر با یارانش در شعب ابی طالب محاصره می‌شوند، همه چیز جیره‌بندی می‌شود، پیامبر هم به اندازه یارانش آب و غذا می‌خورد. همه با هم شرایط را تحمل می‌کنند، اما در جامعه ما یکی از مشکلات مردم همین است؛ که چرا این همه بی عدالتی وجود دارد؟ چرا عده‌ای می‌توانند میوه بخرند و عده‌ای نمی‌توانند؟ به رهبری گفتم «قرار ما چیز دیگری بود». این قرار بهم خورده است. ما حق داریم که بپرسیم «قرار ما چه شد؟!»

مثلا بعد از این که آن خانم خبرنگار یک فیش حقوقی را منتشر کرد رسانه‌ها روی این موضوع کار کردند و یک جریانی ایجاد شد. اگر شماها تصمیم بگیرید با وجود سختی‌های این نوع کارها به آن بپردازید و افشاگری کنید، از همان قرارهاست که ما با انقلاب داشتیم و هر جوانی اگر آن را درک کند عاشق آن می‌شود. قرار این باشد که هر مسئولی امتیاز گرفت اموال او بررسی شود. علی ابن ابی‌طالب بعد از مدت‌ها که حکومت را از او غصب کرده بودند، در اولین خطبه‌‌اش به عنوان حاکم در نهج البلاغه به مردم می‌گوید: شماها حق دارید امروز اموال علی ابن ابیطالب را محاسبه کنید و روزی که از حکومت می‌رود محاسبه کنید. صحبت من با آقایان این است که اگر شما اصل دین را اجرا کنید کافیست. هرکسی که اصل دین را اجرا می‌کند. شما دوست دارید آقای رییسی اجرا کند؟ بکند. مهم نیست چه کسی اجرا می‌کند. من مطمئنم انعکاس همین حرف‌ها موثر است. مردم حق دارند که آگاه باشند چه اتفاقی در کشور درحال افتادن است.  من می‌دانم همین حالا هم اتفاقاتی در کشور در حال رخ دادن است که اگر مردم را محرم ندانند و به آنها نگویند می‌تواند عاقبتی مثل آبان رقم بخورد که عده‌ای قربانی می‌شوند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. انصاف نیوز عزیز سلام
    عجب تیتر جالبی رو انتخاب کردی ، چنین جمله ای رو یکی از دوستان ما گفت ” اطلاعات احضارش کرد”!!

    متاسفانه مسئولین در کشور از مردم به شکلی انقلابی طلبکار هستند در صورتیکه شما نمی توانید یک صحنه بیابید که نخست وزیر و وزراء در دوران شاه سابق اینگونه با مردم رفتار کرده باشند 2 نمونه اش را که صدا و سیمای خودمان منتشر کرد را بیان می کنم :

    1- مرحوم امیرعباس هویدا نخست وزیر سابق ایران در جلسه حزبی که در هتل استقلال فعلی برگزار میشد ، دقایقی جلسه را برای صرف عصرانه تعطیل میکرد که از حاضران کسی سئوال کرد که آقای هویدا عصرانه چیست و مرحوم هویدا پاسخ داد که ” نان و پنیر مختصری تدارک دیده شده که بسیار هم لذیذ است و من هم آنرا دوست دارم ” ، این عصرانه آن دوران مسئولین بود بهترین پنیر تبریز و لیقوان را آن زمان هم مردم معمولی میل میکردند هم مسئولین عالی یعنی این توانایی و قدرت خرید برای همه بود ، پس وقتی آقای برزیده میفرمایند که ” شبیه عده‌ای که این روزها دارند برای زمان شاه به به و چه چه می‌کنند نیستم و نمی‌خواهم باشم، چون به نظرم احمقانه است.” به ما توهین میشود چرا که حق قضاوت ما را نادیده میگیرد و سیاسی قلمدادش میکند که اصلا اینطور نیست ……تمام قضاوتهای ما از متون تاریخی منتشره شده درباره دربار پهلوی توسط جمهوری اسلامی ایران می باشد .

    2- هنگامیکه مرحوم هویدا از نخست وزیری خداحافظی کرد و ساختمان نخست وزیری را ترک میگفت سوار “پیکان جوانان” خود شده و مقر نخست وزیری را به مقر وزارت دربار ترک گفت ، حال سئوال من این است کدام مسئول انقلابی ایرانی را می توانید پیدا کنید که پس از ترک مسئولیت با خودروی شخصی و بدون شیشه دودی از میان مردم عبور کند و به منزل شخصی خودش برود؟!!!!!!

    من پاسخ نمی دهم و آنرا به مخاطبان محترم و عزیز انصاف نیوز واگذار میکنم .

    امروز در روسیه هنوز مردمی هستند که به آرمان اتحاد جماهیر شوروی معتقدند و سالانه در ماه مارس و در سالروز درگذشت ژوزف استالین دومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی با دسته گلهایی سرخ رنگ و پرچم تاریخی اتحاد جماهیر شوروی و همچنین تصاویر بزرگ و با کیفیت استالین و دیگر رهبران و فرماندهان سابق اتحاد جماهیر شوروی بر سر مزار استالین حاضر شده اشک ریخته و ادای احترام نظامی میکنند ، از آن جالبترش را بگویم که 3 هنرمند در لباس و چهره تزار ، لنین و استالین در میدان سرخ حاضر هستند تا با گردشگران عکس یادگاری گرفته و شیرینی حضور و همراه گشتن در تاریخ گذشته را به آنان می چشانند .

    اما در ایران امروز ما ، اگر جرات دارید نام شاه سابق ، تصویرش و پرچم شیر و خورشید را ببرید یا با خود به همراه داشته باشید نه در کتاب بلکه در محل کار یا خانه شخصی ات ، تکفیرتان می کنند ، سلطنت طلب و جاسوس و دشمن قلمدادتان می کنند ، این عمل اگر سلب آزادی نیست پس چیست ؟!!!
    مجد و عظمت ایران را با عناوین و اسامی صغیر نابود نکنید و ” ایران و تاریخ با شکوه و پرافتخارش را جدی بگیرید .”

    6
    1
  2. جالب است در ایران در مطبوعات و رسانه ها بعضی ها همه چیز میگن بعد میگن اگر جرات داری همچین حرفی را بزن

    4
    5

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا