به مناسبت دهه موسوم به «بصیرت»؛ برگی از تاریخ سیاسی «امام علی، طلحه و زبیر»
حجتالاسلام️ احمد حیدری در یادداشتی با عنوان «به مناسبت «9 – 19» دی دهه موسوم به «بصیرت»؛ برگی از تاریخ سیاسی «امام علی، طلحه و زبیر»» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
کافی شریف از امام صادق روایت میکند که طلحه و زبیر [ظاهرا قبل از رفتنشان به مکه و …]؛ «خداش» نامی از قبیله عبدالقیس را برای رساندن آخرین پیامشان به امام علی(ع) برگزیدند و به او گفتند: «ما تو را نزد کسی میفرستیم که از دیرباز او خانوادهاش را به ساحری و کهانت[جادوگری] شناختهایم! و مطمئنیم از رساندن این پیام سر نمیپیچی و قطعا او را مجاب میسازی. بدان که او ادعای بسیار[در علم، فهم، زیرکی و …] دارد و مبادا این تو را بشکند! بدان که فرستاده را با دعوت به خوردن، نوشیدن یا پذیرایی با عسل یا با روغن مالیدن بر سر و ریش یا با بردن به خلوت، در رودربایستی قرار میدهند تا نتواند سخنش را بگوید و حجتش را اظهار کند، پس حواس خود را جمع کن که علی از این راهها تو را نفریبد و از اجابت دعوتش به این موارد بر حذر باش. به امید خدا برو و تا او را دیدی، به «آیه سخره»[اعراف/54] پناه ببر[تا نتواند بر تو سلطه یابد] و خودت را از مکر او و شیطان به خدا پناه بده و وقتی نزد او نشستی، کاملا او را نگاه نکن و با او مأنوس مشو و به او بگو:
«دو برادر دینی و پسر عموهایت، تو را قسم میدهند مبادا قطع رحم کنی و به تو میگویند: آیا ما بعد از رحلت پیامبر(ص) به خاطر تو، عموزادههای خود را ترک و با عشیره خود مخالفت نکردیم؟ پس چرا حالا که نوال مختصری یافتهای [از نگاه آنان خلافت طعمه و نوال دنیا بود]، حرمت ما را ضایع و امید ما را ناامید کردی؟ دیدی که میتوانستیم در آن برهه تو را ترک کنیم و جاهای فراوانی داشتیم که برویم [و نرفتیم!] بدان، آنانی که تو را از ما و صله دادن به ما منصرف کردهاند؛ مفیدتر از ما برایت نیستند و در دفع شرور از تو، ضعیفتر از مایند و خورشید، این حقایق را برای بینا روشن کرده! چه چیزی باعث شد بیحرمتی به ما را ببینی و نفرین بر ما را بشنوی و با شجاعتی که از تو سراغ داریم، از ما دفاع نکنی؟ آیا «دین تو» لعن ما شده و خیال میکنی بدین وسیله ما را میشکنی؟».
«خداش» نزد امام رسید و در عمل به توصیهها، از اجابت دعوت امام به نشستن بر تکیهگاهی کنار حضرت و خوردن و نوشیدن و … خودداری ورزید و اعلام کرد باید پیامش را علنی برساند. امام او را قسم داد که آیا، طلحه و زبیر به تو این رفتار را توصیه کردهاند؟! و او اعتراف کرد. امام پرسید به تو یاد دادهاند که وقتی مرا دیدی آیه سخره را بخوانی؟ و او جواب مثبت داد. امام با او به خواندن آیه سخره پرداخت و پیوسته آن را تکرار کرد، بعد فرمود: «حالا که به اطمینان رسیدی، پیامشان را بگو». او هم پیام را بیکم و کاست رساند. امام فرمود به آنان بگو:
«نسبی که با من ادعا کردید درست است ولی در اسلام نسب ناهمراه با دین، بیارزش است. خود را برادران دینی من شمردید ولی با برادر دینی خود به دستور قرآن رفتار نکردید. اگر براستی بعد از پیامبر به خاطر خدا از مردم بریدید و با من ماندید؛ چرا امروز از من جدا شدهاید و نافرمانید؟ و اگر به خاطر خدا نبوده، گناه کردهاید! این که گفتید من امید شما را از رسیدن به سهمی از این نوال قطع کردهام؛ خود گواه است که بریدنتان نه برای خدا که برای رسیدن به نوال دنیا بوده است. بدانید اگر شما را شرکت ندادم، به خاطر همین دنیاطلبی و شرک و نفاقتان بود و من غیر خدا را شریک او نمیسازم[یعنی هم دنیا طلبانه دنبال پست بودن و هم پست دادن آگاهانه به دنیا طلبان، هر دو، شرک است!] این که اعتراض کردید شما را نفرین میکنم، نفرین «مردی ساحر از خانوادهای ساحر»! چه اثری دارد؟» بعد هم حضرت چنین دعا کرد: «خدایا اگر طلحه و زبیر به من ظالم هستند و بر من افترای به سحر و کهانت بستهاند و شهادت بر حقاتیت من را کتمان کردهاند و تو و رسولت را در اطاعت نکردن از من، نافرمان بودهاند، زبیر را به بدترین مرگ[که او را مثل سگ بزنند تا بمیرد] و در گمراهی بمیران و ذلت را به طلحه بچشان و عذاب آخرت را برایشان ذخیره کن» و از «خداش» خواست «آمین» بگوید و او آمین گفت.
ابطال حجتهای طلحه و زبیر، چنان محکم، مستدلّ و واضح بود که «خداش» با شنیدن آن به باطل بودن آن دو و حقانیت امام یقین یافت و به خود گفت: «هیچ کس را خطاکارتر از تو ندیدم، پیامی را آوردهای که بعض آن ابطال کننده بعض دیگرش است.» و به درگاه خدا عرض کرد: «خدایا؛ من از طلحه و زبیر بیزارم» بعد در جواب تقاضای امام که خواست جوابش را برای طلحه و زبیر ببرد، عرض کرد: «به خدا قسم تا دعا نکنی که خدا مرا سریع به نزد شما برگرداند و موفق به جلب رضایت شما شوم، نخواهم رفت»! بعد از دعای امام، به سرعت پیام حضرت را رساند و بازگشت و در رکاب امام به شهادت رسید. رحمت خدا بر او باد».(کافی 1/343- 345)
انتهای پیام
آقای حیدری، درباره حرف جدید صدیقی که گفته «فرزند نیاوردن مصداق بارز هرزگی است»، لطفا مطلبی بنویسید. اینگونه سخن گفتن، خیلی جای تاسف داره واقعا!