“ولایت فقیه”؛ رجحان جمهور افلاطون بر قرارداد اجتماعی جان لاک
سایت اصولگرای مشرق در نقدی به یادداشتی از علیرضا علوی تبار، تاکید کرده است که «”ولایت فقیه”؛ رجحان جمهور افلاطون بر قرارداد اجتماعی جان لاک است».
متن کامل نوشتهی این سایت در پی میآید:
علیرضا علویتبار، از تئوریسینهای جریان چپ اخیراً در یادداشتی که سایت صبح ما آنرا منتشر کرد، در اشاره به انقلاب اسلامی سال ۵۷ نوشته است: با وقوع انقلاب در ایران، خیلی زود مشخص شد که هم در درون حاکمیت و هوادارانش و هم در میان مخالفان و دشمنان حکومت، جریانهای فکری و سیاسی وجود دارند که دارای گرایش ایدئولوژیک تمامیتخواهانه (توتالیتاریستی) هستند. اصطلاح «تمامیتخواهی» (توتالیتاریسم) را بهعنوان یک ناسزا بهکار نمیبرم و بهطور مشخص منظورم گرایشهای ایدئولوژیکی است که در صورت غلبه و پیروزی به شکلگیری نظام سیاسی خاصی میانجامند که در اصطلاح آن را تمامیتخواه (توتالیتارین) مینامند.
او میافزاید: نظامهای سیاسی تمامیتخواه با برشماری ویژگیهای مشترک چند نظام سیاسی مشخص تعریف میشوند؛ نظامهای سیاسی که با معیارهای دیگری کاملا با یکدیگر متفاوت و حتی متضاد هستند. بهطور خیلی خلاصه نظامهای سیاسی تمامیتخواه با چند ویژگی مشترک شناخته میشوند.
او سپس به تشریح معیارهای نظام توتالیتر میپردازد و از ۴ مقوله کیش شخصیت و شخصمحوری، پیشبینیناپذیری، کنترل زندگی خصوصی و برخورداری از حمایت تودهوار مردم نام میبرد.
علویتبار در توضیح معیار یکم یعنی کیش شخصیت نوشته است:
“در همه این نظامها (نظامات توتالیتر) شخصی وجود دارد که از جذبه و فره بسیار برخوردار است و فراتر از همه معیارهای ایدئولوژیک و قانونی قرار دارد. رفتار و گفتار او معیار است و خود او تابع هیچ معیاری مستقل از خودش نیست. او در رأس همه امور است و نزدیکی به او و جلب رضایتش هدف همه مسئولان حکومتی است. همه چیز با او شروع میشود و به او ختم میگردد!”
او در بخش پایانی یادداشت خود نیز تصریح کرده است: تمامیتخواهی مبتذل بر عرصه تصمیمگیری عمومی سلطه یافته است. پیامد آن البته نظام تمامیتخواه و پیامدهای مصیبتبار آن نیست بلکه شکننده شدن نظام سیاسی و مخاطره فراگیر و زمینهساز درگیریهای مخرب و فروپاشی مخربتر از آن است.[۴]
*در گام اول خوب است مروری بر سابقه علیرضا علویتبار داشته باشیم که ۳ ماه قبل از پیشلرزه فتنه اقتصادی در آبان ۹۸ این دستورالعمل را بصورت تلویحی به اشرار خیابانی داده بود که بروند سراغ مراکز حساس نظام و آنها را اشغال کنند![۵]
در کنار این نانجیبی آشکار بیان این نکته هم ضروریست که اشاره علویتبار در ابتدای یادداشت مذکور مبنی بر اینکه “مخالفان حکومت هم توتالیتراند”! یک عملیات استتار برای پوشش دادن به حرف اصلی بیشتر نیست. چه اینکه در محتوای یادداشت میبینیم که ماساژ و منظور یادداشت؛ نظام اسلامی را خطاب قرار میدهد نه مخالفان آنرا. ایضا در بخش پایانی یادداشت هم آشکارا مشاهده میشود که منظور علویتبار نه دشمنان ایران که خود ایران و نظام اسلامی است.
توضیحات بیشتر را اما بایستی راجع به توضیحات علویتبار پیرامون مفهوم کیش شخصیت در نظامات توتالیتر ارائه کرد.
همانطور که مشخص است او در این جملات صراحتا مفهوم “ولایت فقیه” را هدف گرفته است.
دقت شود که ما با آقای علویتبار مخالفت نظر داریم و نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه را نه یک حکومت توتالیتر(!) بلکه بهترین شکل حکومت عقلانی و فلسفی در دوران غیبت امام عصر(عج)، تحقق آرمان فلاسفه بزرگ مبنی بر حکومت حکیم و فیلسوف بر جامعه و نوع متعالی تلفیق دین با سیاست در تفکر حکومتی شیعه میدانیم.
ضمن اینکه بایستی اذعان کرد امروز، ۲۲ بهمن ۵۷ نیست که ما و علویتبار صرفا بر سر میز مباحثه نظری نشسته باشیم بلکه امروز و در پشتوانه ایدئولوژی مورد تأکید ما یک کارنامه ۴۳ ساله نیز قرار دارد.
کارنامهای که در آن خوانده و دیدهایم که چطور ایران اسلامی به یمن ولایت فقیه برای نخستین بار هیچ بخشی از خاک خود را در جنگ یا صلح به دشمن نداد، کشوری که تجربه کشتار به واسطه قحطی را داشت به جایگاه سیرترین کشورهای جهان پیوست، امنیت مردم بالتمامه تأمین شد، عدالت جان گرفت و ارزانترین نان، مالیات و سوخت جهان به ایران و ایرانی تقدیم شد.
ضمن اینکه در آزادی اندیشه نیز به گواه آنچه علویتبار آزادانه تقریر کرده است نیز شاهد بروز دستاوردهای بزرگ و شگرفی هستیم.
آقای علویتبار حکما اعتقاد دارند که اینها پیامدهای خطرناکترین نوع حکومت یعنی توتالیتاریسم بوده(!) ولی ما معتقدیم که اینها نه دستاوردهای توتالیتاریسم (که خطرناکترین نوع حکومت است) بلکه دستاوردهای نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه است که سمت و سوی حرکت دولتها را در یک نظام حکومتی به سمت مثبت میل میدهد و در کنار مشکلاتی که همه حاکمیتها به آن دچارند اما دستاوردها و امکانات بزرگ را نیز رقم میزند.
تأکید میشود که در جنگ تئوریها حتما بایستی به کارنامه و عقلانیت استناد جست.
رئوس کارنامه را ارائه کردیم و از حیث عقلانیت و عناوین فلسفی روز نیز آقای علویتبار و همفکران آنها باید بدانند که حتما جمهور افلاطون و بر قرارداد اجتماعی جانلاک رجحان دارد.
و نظام ولایت فقیه همان رجحان است (اشاره به ضرورت حکومت فیلسوف در نظریه حکومتی افلاطون در کتاب جمهور) که اکنون کارنامهای مشحون از کارآمدی نیز به مدد آن آمده است.
این اشاره نیز ضروریست که تأمل در عمق تحلیل و تفکر آقایان آنجا ضروریتر مینماید که اینان خواستار براندازی و شورش علیه چنین حکومتی هستند که منتهای آرمان علمای بصیر دینی و فلاسفه بزرگ جهان و مایه مباهات اسلام است.
انتهای پیام
نمیدونم چرا ناقد علوی تبار و همفکرانشون نمیخوان قبول کنن که مصداق نویسنده کاملا ما به ازای بیرونی داره ومردم ایران اینو با تمام وجود حس میکنن. نمیدونم چرا از دین هرجا بسودشون هست استفاده میکنن ولی عکسشو نه. دوست دارم بدونم نظر ناقد در مورد حدیث متواتر رایت امام حسن عسگری و یا کنار کشیدن حضرت علی از حکومت بخاطر عدم اقبال مردم چیه؟ وخداوند توجیه را افرید
بدیده خونین نوشته صورتحال….
(کارنامهای که در آن خوانده و دیدهایم که چطور ایران اسلامی به یمن ولایت فقیه برای نخستین بار هیچ بخشی از خاک خود را در جنگ یا صلح به دشمن نداد، کشوری که تجربه کشتار به واسطه قحطی را داشت به جایگاه سیرترین کشورهای جهان پیوست، امنیت مردم بالتمامه تأمین شد، عدالت جان گرفت و ارزانترین نان، مالیات و سوخت جهان به ایران و ایرانی تقدیم شد.) ، منظور مشرق، کدوم ایرانه!!؟ کاش توضیح بیشتری میداد در مورد کشور ایران! بنظرم و انگاری دو کشور ایران در دنیا وجود دارد، یکی همین مدینه فاضله ای که مشرق ازش نام برده و صرفا در تخیلات و نشئگی مشرق وجود دارد، و یکی دیگه ایرانی حقیقی که خود و مردمش بخاک سیاه نشسته است!!! شرم را خورده و حیا را قی کرده اند این علقه های مضغه (این اصطلاح جالب و گویا را از خانم دانشور در کتاب سووشون به عاریت گرفتم)
از دستاوردهای بر شمرده شده این است که میفرمایید:
“…ضمن اینکه در آزادی اندیشه نیز به گواه آنچه علویتبار آزادانه تقریر کرده است نیز شاهد بروز دستاوردهای بزرگ و شگرفی هستیم….”
اما آیا ساختمان حزبی یا حداقل مسجدی هم برای گروه دیگری از مسلمانان در پایتخت میتواند ساخته شود؟…. و در آن محل ها مباحثات و بیاناتی سیاسی و دینی عرضه شود ؟ مانند ساختمان حسینیه ارشاد در حکومت قبلی…
منظور محلی فقط برای مباحثات سیاسی نیست بلکه محلی برای گفتگوهای فلسفی و جهان بینی است…بطور مثال حداقل محلی برای تضارب افکار در مباحث دینی و قرآنی …مانند کانون توحید در حکومت قبلی…