خرید تور نوروزی

زنگ خطر و زنگارِ زنگ

حمزه فیضی‌پور در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «زنگ خطر و زنگارِ زنگ» نوشت:

«بر اساس پیمایشی که داشتیم:

  • مردم می گویند “40 تا 45 درصد” مردم و مسوولان، قانون را رعایت نمی کنند.
  • نرخ شیوع الکل در کشور بین “9 تا 10 درصد” افراد بالای 15 تا 64 سال است.
  • سالانه بیش از پنج میلیون نفر در کشور الکل مصرف می کنند.
  • 50 درصد مردم اعتقاد دارند که میزان تحقق عدالت و برابری در جامعه کم است.
  • شاخص میل به اعتراض و شاخص میل به مهاجرت افزایش یافته است.
  • میزان تاب آوری مردم کاهش پیدا کرده است.

و…»

گزارش فوق از معاون وزیر کشور و رئیس سازمان امور اجتماعی – تقی رستم وندی – در دولت سیزدهم می‌باشد.

در بخشی دیگر از این متن بیان می کند که: «اگر احساس کنیم به دلیل ناکارآمدی ها، نگرش مردم به سمتی می رود که گویا حکومت دینی در حل چالش های کشور موفق نیست و شاید حکومت دیگری نظیر حکومت سکولار و غیر دینی می تواند مشکلات کشور را حل کند، آن زمان “زنگ خطر” برای ما به صدا در می آید».

در این زمینه باید گفت هر اندازه و به هر میزان که پژوهش ها (سنجش نگرش مردم و ارزیابی از افکار عمومی در خصوص مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دینی) در سطوح خرد، میانه و کلان از سوی اهل نظر و توسط افراد با رعایت اصل بی طرفی ارزشی انجام بشود به همان میزان و اندازه، با برنامه ریزی علمی دقیق و تعریف استراتژیِ متناسب به حل معضلات و کاستن پیامدهای ناگوار پرداخت و دقیق‌تر با کاربردی کردنِ پیشنهاداتِ کارشناسان از میزانِ انباشت انتظارات کم نمود و در یک افق امیدوارکننده ضریب سرمایه اجتماعی را بالا برد و نیز از میزان گسل ها و گسست های احتمالی میان نهاد قدرت و بدنه جامعه کاست. مشکل آنجا شدت پیدا می کند و بیشتر زنگ خطر به صدا در می آید که خودِ زنگ شنیده شود اما بر آن زنگارِ “کتمان ها و نهان نمودن واقعیت های زیر پوست شهر” قرار گرفته باشد؛ به عبارتی با توجیهات صورت مساله پاک شود. اگر پیمایش های اجتماعی (سنجش نگرش مردم) دکتر منوچهر محسنی و همکارانش در سال های بین 1379 و 1383 و البته نتایج آنها با استقبال بیشتر دولت مردان روبرو می شد و اگر هشدار پژوهشگران اجتماعی در خصوص افزایش آسیب های اجتماعی (فقر، اعتیاد، طلاق، خودکشی، بیکاری و …) و کاهش “اعتمادها” و رنگ باختن سرمایه اجتماعی با سعه صدر مورد عنایت قرار می گرفت شاید امروز و در این شرایط خاص (جنگ نرم، فشار اقتصادی، تحریم ها) آثار مفید آن را در تعدیل ها و کاستن شیبِ افزایش آسیب های اخلاقی، اجتماعی با موفقیت بیشتری شاهد بودیم. به هر حال اعتناء به آنچه در جامعه می گذرد و رویارویِ صادقانه با مسائل در هر زمان می تواند مصداقِ “جلوی ضرر را هرزمان بگیریم منفعت است” التیام بخش آلام و دردها باشد. آنچه از متن فوق می تواند مورد استفاده قرار گیرد تا با نظریات و تئوری ها علل و پیامدها را واکاوی نمود و به دنبال آن راه کار ارائه داد این است که اولا بخشی از آسیب‌ها گستره جهانی دارند و مختص جامعه ایران نیستند (اعتیاد به مواد مخدر، الکل و دیگر آسیب های اجتماعی)، دوما در بخشی از آسیب ها و به طور خاص آسیب ها و ناهنجاری های اخلاقی، قانونی و تضعیف سرمایه اجتماعی و نیز افزایش میل به تغییرات و اعتراضات باید بسیار نگران بود چرا که:

  • افزایش انتظارات مردم در طی سه دهه گذشته در زمینه عدالت خواهی و آنهم انتظار از یک ساختار سیاسی خاص (دین سیاسی و سیاست دینی) که مبتنی بر بافت اجتماعی – مذهبی جامعه شکل گرفته است. ساختاری که فضیلت عدالت نماد و شعار مبنایی آن در استقلال خواهی، آزادی، رسیدگی به افراد در حاشیه (مستضعفان) بوده است و همه دولت ها به نوعی با این شعار رای مردم را در جهت اسقرار خود، به خود اختصاص داده اند اما در مقابل مردم و افکار عمومی و حتی مسوولین خود معترض وضعیتِ بی عدالتی در همه سطوح اقتصاد و سیاست بوده اند (به ادعای پیمایش 50 درصد جامعه اعتقاد دارند که با نابرابری مواجه هستند)
  • در جامعه‌ی ما با همان بافت مذهبی و تبلیغات گسترده‌ی رسانه ملی، سیاست های آموزشی، مساجد، هیات های مذهبی، مناسبت های ماه های محرم و عاشورا به هراندازه ولو کم اگر با آسیب هایی چون بی اعتمادی، افزایش دروغ و ریا، قانون شکنی مردم و مسوولان روبرو باشد آنگاه نگرانی فوق بوجود می آید و این زنگ خطر که آیا سیاست های تبلیغی در جامعه ما کارآیی و کارآمدی خود را از دست داده اند؟ آیا شکل و ظواهر رفتارها با آنچه که در باطن، خفا و پچ پچ ها می گذرد متفاوت است؟ که اگر متفاوت نیست پس این اندازه ولو کمِ بی اعتمادی ها، کاهش تاب آوری ها و مصرف الکل (ناهنجاری اخلاقی) و قانون شکنی مردم و مسوولان به چه معناست؟

باید گفت که به لحاظ تئوریک و با بهره گیری از نگاه اهل نظر در حوزه هایی چون جامعه شناسی، روان شناسی و روان شناسی اجتماعی و در سطوح تحلیلی خرد، میانه و کلان برای اشاره به علل می توان گفت که تعارضاتِ در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها در مدیریت اجرایی کشور، تناقضات رفتاری و گفتاری مدیران در سه سطح خرد، میانه و کلان (شعار پرآب و تاب شایسته سالاری به وقت انتخابات و آنگاه رسمیت یافتن باند سالاریِ بدون پاسخگویی، فامیل سالاری با رمز دامادگرایی و فرزند گماری و…) در همه دولت ها و نیز در دولت کنونی که نماد شعاری آن (مردمی بودن) می باشد! فقدان اراده جمعی، سیستمی و قضایی در مبارزه مستمر و مستدام و در عوض مقابله فصلی و مصلحتی با بی عدالتی ها، مفاسد اقتصادی، رانت ها و اختلاس ها و سوء استفاده ها در ذیل شعار قانونمندی، احساس بی ارزشی در نقش آفرینی ها و تقویت حس بی ارزشی فردی و بیگانگی اجتماعی و سیاسی، پر رنگ شدن رابطه ها و چربش آن بر ضابطه ها در راه نیل به اهداف مشروع (ناهنجاری یا آنومیک)، به رسمیت نشناختن احزاب و فعالیت های حزبی در عمل، تعارضات دو نظام الگویی و آموزشی، ایجاد فاصله میان گفتمان های دینی و متن زندگی (کوتاهی در نمایش واقعی آموزه های دینی در چرخه زندگی: زندگی سیاسی، زندگی اجتماعی، زندگی اقتصادی) که خروجی آن تظاهرهای رفتاری، نفاق و ریاکاری می باشد. همه و همه می تواند محرک و بستر ساز تولید و بازتولید گسست ها و گسل ها در جامعه ما باشند و زمانی بیشتر از پیش این زنگ، زنگ خطر باشد که متولیان، مسوولان، کنشگران و حتی خود مردم به راحتی این واقعیت ها را نادیده بگیرند و بر چهره این زنگ زنگار بنشانند!

راهکار اصلی برای کاستن از این آسیب ها تجدید نظر در نوع برداشت ها و تصمیم سازی های بدون توجه به افکار عمومی است، حتی اگر میل به اعتراضی نباشد حتی اگر در ظاهر شهر در سکوت و آرامش به تعریف ها و تمجید ها بپردازد، حتی اگر مردم سر در جیب زندگی خود فرو برده باشند و کاری به کار مسوولان نداشته باشند بدانیم و بدانیم که خطر بس جدی تر است و با انباشت و زیر زمینی شدن افکار و انتظارت مواجه خواهیم بود چرا که تاریخ و جغرافیای تاریخیِ اینچنین وضعیت پیش روی ماست و باید از آن درس بگیریم. نتیجه آنکه برای شنیدن صدای زنگ خطر و امیدآفرینی باید در حوزه های اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع کار را به اهلش سپرد و شایسته سالاری را نه در نظر که در عمل به این حوزه ها تسریع داد و باورمند بود که فامیل سالاری، باندبازی، رابطه گرایی ریاکاری، رانت خوری، بیکاریِ جوانان تحصیل کرده و نابرابری افراد جامعه در کسب قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی از عوامل فسادزا به شمار می آیند و مسبب تخریب و تضعیف سرمایه اجتماعی هستند و به گونه ای عمل نمود که مردم عدل و انصاف را در گفتارها و کردارها “توامان” ببینند که اگر اینگونه نباشد باید توصیه امام عادلان علی علیه السلام را همیشه متذکر شد: «مَن مَنَعَ الإنصافَ سَلَبَهُ اللّه الإمکانَ کسی که انصاف به خرج ندهد، خداوند قدرت را از او خواهد گرفت»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا