خرید تور تابستان

ولی فقیه «منصوب آسمان» یا «منتخب خبرگان مردم»؟

حجت‌الاسلام احمد حیدری در یادداشتی با عنوان «آقای اژه‌ای؛ ولی فقیه «منصوب آسمان» یا «منتخب خبرگان مردم»؟» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

به گزارش ایسنا، رئیس قوه قضائیه گفته است: «خداوند بر ما منت گذاشت و در زمانی به ما حیات بخشید که توفیق تنفس زیر پرچم ولی فقیه و زندگی در زمان حکومت نایب خاص بقیه‌الله(عج) را داریم. امروز کسی بر نظام، ملت و کشور ما مدیریت عالی می‌کند که تعیین‌ شده از ناحیه پروردگار و مورد عنایت خاص امام زمان (عج) است»؛ در ارتباط با سخنان رئیس قوه قضائیه چند نکته قابل توجه است:

  1. اسلام به عنوان دین فطری و عقلی، حکومت را نه امری آسمانی بلکه امری زمینی و مربوط به خود مردم شمرده است(ولی امرکم؛ نهج البلاغه ص136 و 232؛ خطب 92 و 216) البته دین در همه مسائل دنیایی از جمله برای حاکم رهنمود داده و صفات و ویژگی‌هایی برشمرده که فقط حکومت واجدان آن صفات مشروع و مورد رضای خدایند. بنا بر رهنموردهای دین اگر معصوم در جامعه حضور داشته باشد، او صلاحیت منحصر به فرد برای حکومت دارد و انتخاب دیگری مشروعیت ندارد. البته همان معصوم هم مجاز نیست بدون جلب رضایت عمومی بر مردم حاکم شود. حکومت تحمیلی حتی از جانب معصوم نامشروع است.
  2. در زمانی که معصوم در جامعه حضور نداشته باشد، دین شناس عادل، کاردان و توانا صلاحیت حکومت دارد که باید از جانب مردم شناخته و مستقیم یا غیر مستقیم به حکومت انتخاب شود و حکومت تحمیلی دین شناس عادل توانا هم نامشروع است [البته این فرض محال است زیرا دین شناس عادل حکومت خود را بر مردم تحمیل نمی‌کند زیرا تحمیل ظلم است و با عدل جمع شدنی نیست] به همین جهت امام خمینی در حکم انتصاب مرحوم بازرگان به نخست وزیری نوشتند: «بر حَسَب حق شرعى و حق قانونى ناشى از آراى اكثريت قاطع قريب به اتفاق ملت ايران»(صحیفه امام 6/54) و در جواب استفتایی نوشتند: «تولى امور مسلمين و تشكيل حكومت بستگى دارد به آراى اكثريت مسلمين، كه در قانون اساسى هم از آن ياد شده است، و در صدر اسلام تعبير مى‏شده به بيعت با ولىّ مسلمین»(همان 6/54) و رهبر فعلی هم به صراحت گفته‌اند: «آن كسى که معیارهای فقاهت، تقوا، صیانت نفس، دیندارى كامل و آگاهى لازم را دارد، را اگر مردم قبول نكردند، باز مشروعیت ندارد… چیزى به نام حكومت زور در اسلام نداریم.» (حكومت در اسلام، ص‏32 و 33، پیام افتتاحیه سومین کنفرانس اندیشه اسلامی).
  3. مطابق صریح قانون اساسی تدوین شده خبرگان اسلام شناس و تأیید شده امام و مراجع هم حاکمیت از آن خداست و همان خدا انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده (اصل56) و ولی فقیه، منتخب غیر مستقیم مردم است(اصل 107).
  4. به بیان شهید مطهری طرفداران استبداد سیاسی از دیرباز برای توجیه نظریه خود، ناچار شده‌اند حکومت را به آسمان منسوب کنند و حاکم را منصوب خدا و پاسخگو در برابر او نه مردم، بدانند(ر.ک: مجموعه آثار 1: 160-157، علل گرایش به مادیگری) و حکومت کلیسا در قرون وسطی با همین توجیه قرن‎ها ‌ادامه یافت [همچون حکومت شاهان قبل و بعد از اسلام در ایران] و همین توجیه و کنار زدن مردم و گرفتن حق پرسشگری آنان و انکار وظیفه جوابگویی حاکمان از علل مهم دین‌گریزی بلکه دین ستیزی در غرب شد. امروز در جامعه ما هم هر روز، به هر بهانه‌ای ولی فقیه را منصوب آسمان و جوابگو در برابر خدا می‌شمارند و عملا حق پرسشگری مردم و وظیفه جوابگویی حاکمان را انکار می‌کنند که جز به جریان دین‌گریزی کمک نمی‌کند.
  5. حکومت اگر در اداره صحیح دنیای مردم موفق باشد، به طور طبیعی محبوب مردم خواهد بود حتی اگر دیگران آن را «استبدادی و …» بشمارند. امام در ابتدای انقلاب که نظریه ولایت فقیه در اوج محبوبیت بود، خطاب به کسانی که آن را «فاجعه و دیکتاتوری» می‌خواندند، فرمود: « ولايت فقيه را مى‌گوييد «فاجعه‏» است‏! اين فاجعه را ملت ما مى‏خواهد. بياييد سؤال مى‏كنيم، به رفراندم مى‏گذاريم، كه ولايت فقيه را كه آقايان مى‏فرمايند «فاجعه‏» است‏، شما مى‏خواهيد؟ ببينيد «آرى»‌اش چه قدر است «نه»‌اش چه قدر است‏»(صحیفه امام 10/224) و امروز هم اگر مردم آن را خدای ناکرده فاجعه بشمرند، با انتساب آن به آسمان، مشکل حل نمی‌شود.
  6. آقای اژه‌ای امروز به عنوان رئیس یکی از قوای سه گانه، در راستای محبوب شدن ولایت فقیه و جمهوری اسلامی می‌تواند بسیار مؤثر باشد به شرط این که مردم و قانون را اصل قرار داده و برای اجرای بدون تبعیض قانون و جلب رضایت مردم تلاش کند به امید تلاش برای جلب رضایت مردم با اداره صحیح دنیایشان.

علل گرایش به مادیگری، مجموعه آثار 1/157- 160:

«سومین علت گرایشهای مادی، نارسایی برخی مفاهیم اجتماعی و سیاسی بوده‌ است. در تاریخ فلسفه سیاسی می‌خوانیم که آنگاه که مفاهیم خاص اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مسأله حقوق طبیعی و مخصوصا حق حاکمیت ملی به‌ میان آمد وعده‌ای طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل‌ حکمران حقی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل‌ شدند وظیفه و تکلیف بود، این عده در استدلالهای خود برای اینکه‌ پشتوانه‌ای برای نظریات سیاسی استبداد مابانه خود پیدا کنند، به مسأله‌ خدا چسبیدند و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسؤول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسؤول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسؤول‌اند و وظیفه دارند. مردم حق ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کرده‌ای؟ و یا برایش وظیفه معین کنند که چنین و چنان کن، فقط خداست که می‌تواند او را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد. مردم حقی بر حکمران ندارند، ولی‌ حکمران حقوقی دارد که مردم باید ادا کنند. از این رو طبعا در افکار و اندیشه‌ها نوعی ملازمه و ارتباط تصنعی به وجود آمد میان اعتقاد به خدا از یک طرف، و اعتقاد به لزوم تسلیم در برابر حکمران و سلب حق هرگونه مداخله‌ای در برابر کسی که خدا او را برای رعایت‌ و نگهبانی مردم برگزیده است و او را فقط در مقابل خود مسؤول ساخته است‌ از طرف دیگر. و همچنین قهرا ملازمه به وجود آمد میان حق حاکمیت ملی از یک طرف، و بی خدایی از طرف دیگر. آقای دکتر محمود صناعی در کتاب آزادی فرد و قدرت دولت نوشته‌اند: “در اروپا مسأله استبداد سیاسی و اینکه اساسا آزادی از آن دولت است‌ نه مال افراد، با مسأله خدا توأم بوده است. افراد فکر می‌کردند که اگر خدا را قبول کنند، استبداد قدرتهای مطلقه را نیز باید بپذیرند، بپذیرند که فرد در مقابل حکمران هیچ گونه حقی ندارد و حکمران نیز در مقابل فرد هیچ گونه مسؤولیتی نخواهد داشت، حکمران تنها در پیشگاه خدا مسؤول است‌. لذا افراد فکر می‌کردند که اگر خدا را بپذیرند باید اختناق اجتماعی را نیز بپذیرند، و اگر بخواهند آزادی اجتماعی داشته باشند باید خدا را انکار کنند، پس آزادی اجتماعی را ترجیح دادند”. از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش‌ حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسؤولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول می‌سازد و افراد را ذی حق می‌کند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی می‌کند.
امیرالمؤمنین پیشوای سیاسی و اجتماعی و امام معصوم و برگزیده حضرت حق‌ در گیرودار صفین با مردم سخن گفت و فرمود: «اما بعد، فقط جعل الله سبحانه لی علیکم حقا بولایة امرکم، و لکم علی‌ من الحق مثل الذی لی علیکم … لا یجری لاحد الا جری علیه، و لا یجری علیه‌ الا جری له، و لو کان لاحد ان یجری له و لا یجری علیه لکان ذلک خالصا لله‌ سبحانه دون خلقه، لقدرته علی عباده و لعدله فی کل ما جرت علیه صروف‌ قضائه ».
حق تعالی با حکومت من بر شما برای من حقی بر شما قرار داده است و شما را همان اندازه حق بر عهده من است که مرا برعهده شماست. حق همواره دو طرفی است، کسی را بر دیگری حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را هم بر او حقی است. و اگر کسی باشد که بر دیگران حق دارد و دیگران بر او حقی‌ ندارند، او تنها خداست و آفریدگانش را چنین مزیتی نیست، زیرا او بر بندگانش توانایی و قدرت دارد و قضای گوناگون او جز بر عدالت جاری نمی‌ گردد.
یعنی حق، متبادل است، هر کس از آن بهره‌مند شد مسؤولیتی در مقابل‌ خواهد داشت.
از نظر اسلام، مفاهیم دینی همیشه مساوی آزادی بوده است، درست برعکس آنچه طبق نقل آقای دکتر صناعی در غرب جریان داشته، یعنی اینکه مفاهیم دینی مساوی با اختناق اجتماعی بوده است. پر واضح است که چنین روشی، جز گریزاندن افراد از دین و سوق دادن‌ ایشان به سوی ماتریالیسم و ضدیت با مذهب و خدا و هرچه رنگ خدایی دارد، محصولی نخواهد داشت. سه علت دیگر برای گرایش به مادیگری هست که لازم است ذکر شود. این‌ سه علت، هم در میان ما وجود دارد و هم در میان مسیحیان. این سه علت‌ مربوط می‌شود به روش تبلیغی و یا عملی که پیروان ادیان در گذشته و یا زمان حاضر داشته و دارند».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند :
    در باره من دو گروه به هلاكت رسند: دوستدار افراطی ، و دروغگوی بهتان زننده .
    و اين كلام مانند حديث ديگری است كه فرمودند: در باره من دو تن هلاك شوند :
    دوستدار از حد گذرنده ، و دشمنی كه بی جهت دشمنی ورزد و افترا بندد .

    2
    2
  2. اینهمه حاشیه رفته بدون اشاره به اصل مطلب. یه چیزهای بی ارتباطی هم نسبت دادید به آقای اژه ای.
    اما اصل مطلب:
    امام خمینی(ره) برخلاف شما قائل به «نصب الهی ولی فقیه» است و کار خبرگان را «کشف ولی فقیه» می داند.
    حالا اگر می فرمایید «نصب الهی در کار نیست و هرکس خبرگان انتخاب کرد همو ولی فقیه است» هم مشکلی نیست.
    ولی این را دیگر به امام خمینی(ره) و شهید مطهری منتسب نکنید.

  3. میدانید علت وضعیتی را که به بیان ذیل توصیف میکنید چیست؟
    “…امروز در جامعه ما هم هر روز، به هر بهانه‌ای ولی فقیه را منصوب آسمان و جوابگو در برابر خدا می‌شمارند و عملا حق پرسشگری مردم و وظیفه جوابگویی حاکمان را انکار می‌کنند که جز به جریان دین‌گریزی کمک نمی‌کند…..”
    علت آن است که ولی فقیه را ذیل “اولی الامر” در آیه 59 سوره نساء و جانشین آنان میدانند….
    چون “اولی الامر” را معصوم تفسیر میکنند… بالمآل جانشینان آنها و دانندگان احادیث و روایات آنها را نیز برحق وغیر قابل انتقاد معرفی میکنند …
    این در حالیست که اگر اجزای آیه اولی الامر را متصل بگیریم و در پایان آیه به قضاوت بنشینیم چنان تفسیری اشتباه خواهد بود…ما باید این برداشت اشتباه و تاریخی خود را اصلاح کنیم والا جبر مشکلات اجتماعی ما را وادار خواهد کرد و پنهان کردن این اشتباه بی فایده است…
    درست است که هنگام قیام و خیزش های اجتماعی این نظریه وحدت آفرین است اما پس از پیروزی جوابگوی تحولات جدید نخواهد بود چون تخته بند زمان و مکان “اولی الامر” میباشد…
    اتصال قول الهی در تفسیر قرآن فرصتی میدهد تا همه خوانندگان قرآن ملاک راستی و درستی برداشت از قرآن را بدانند و در صحت و سقم اقدامات و نظریات اجتماعی قبول مسئولیت کنند….
    قرآن بعنوان جامع اقوال الهی تخته بند زمان و مکان نیست بر خلاف نظریات افراد انسانی….بیان حوادث انتخاب شده در قرآن برای توضیح اهداف کلی است…. حتی بیان و شرح و تفسیر مناسک توسط رسول الله نیز مانع مرجعیت قرآن و اهداف آن برای حل مشکلات امروز نمی باشد…

  4. جناب مرادی اتفاقا بخشی از قرآن تخته بند مکان و زمان است و شما نمی توانید تمام قرآن را فراتاریخی ، ابدی ، جاودانه بدانید . حتی جزئیات مربوط به اصول دین هم مثل معاد تخته بند زمان و مکان است .
    در قرآن مثلا سخن از شتر و اشاره به خلقت او شده است . البته شتر خلقت عجیب دارد ولی آیا اگر قرآن مثلا در انگلیس نازل می شد که مردم آن با شتر آشنا نبودند اصلا قرآن می توانست آن را مثال بزند ؟
    یا مثلا در قرآن سخن از شراب زنجبیل که البته مستی نمی آورد به عنوان نعمت بهشتی شده است . مفسران در تفسیر آن نوشته اند که اعراب به نوعی شراب زنجبیل تمایل وافر داشتند . حال اگر قرآن در جایی نازل می شد که زنجبیل نبود باز می توانست از آن سخن بگوید .
    قرآن یا وحی در یک دوره ی خاص تاریخی برای مخاطب خود که دچار انواع محدودیت های تاریخی ، زمانی ، اسطوره ای ، علمی ، زبانی و حتی جغرافیایی بوده نازل شده که اینها به ظرف وحی سرازیر شده و بخشی از آن را تخته بند مکان و زمان می کند .
    بنابراین محال است که قرآم ولو قول الهی باشد بتواند به طور کامل بتواند فراتاریخی و فرازمانی و ابدی باشد .

    1. جناب آزادی طلب
      خود شما هم میگویید “بخشی از قرآن”….خداوند میخواهد فلسفه ها و اهداف کلی و…را به انسان نشان دهد…برای باور به خدا و قیامت و رضایت دادن به رضایت دیگران و تقدیر آنچه تقدیر شده است… ، پدیده های طبیعی را توصیف میکند در حد و اندازه جغرافیا و قوم انتخاب شده…قومی که امروز نشان میدهد چقدر اهمیت داشته است…اگر هر جغرافیای دیگری هم کلیدی بود در این روند رشد انسان به پدیده های اطراف آن قوم اشاره میکرد…مهم ایجاد آن باور به آن اهداف کلی است که تخته بند زمان و مکان نیستند…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا