آسیبشناسی مطالبهگری اجتماعی
علی جعفری، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی در یادداشتی با عنوان «آسیبشناسی مطالبهگری اجتماعی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
روزی، خبر بازداشت یک معلم و فعال فرهنگی میرسد؛ فرهنگیان به انحاء مختلف تلاش میکنند زبان گویای مطالبات صنفی خود شوند. روز دیگر، دانشجوی معترضی را ستارهدار میکنند؛ دانشجویان به سرعت فضای مجازی را مملو از توییت و پستهای مجازی میکنند. یک روز، شاعر و نویسنده دگراندیشی را به بند میکشند و زمینههای مرگش را فراهم میکنند؛ نویسندگان و شاعران دگراندیش، بیانیههای آتشین صادر میکنند و نهادهای حقوق بشر بینالمللی را گواه میگیرند. و روزی دیگر، استاد دانشگاهی را از رفتن به فرصت مطالعاتی خارج از کشور باز میدارند یا اساتید دیگری را به بهانههای واهی از تدریس در دانشگاه منع میکنند؛ دانشگاهیان خشمگین، تیرهای مجازی خود را در کمانهای صنفی خود میگذارند و خبرگزاریها را آکنده از اخبار این ظلمها و علمستیزیها میکنند. بهراستی، ما را چه شده است که جز برای منافع صنفی خودمان و جز برای منفعتهای ملموس گروهیمان، حاضر به حرکت و فعالیت برای درماندگان و به استضعاف کشیدهشدگان دیگر اقشار و گروههای جامعه نیستیم. چه بر ما گذشته است که جز درد و رنج خود و اطرافیانمان را نمیتوانیم ببینیم و بفهمیم و کاری برای آن انجام دهیم. بیگمان، ملتی که چنین دچار اغتشاش و چندپارچگی و بیانسجامی باشد؛ سزاوار هر گونه ظلم و جور و بیعدالتی خواهد بود. شاید باید پیش از هر اقدام و مطالبهای برای تغییر، به آسیبشناسی رفتارهای جمعی خودمان بپردازیم و شکافهای عملیاتی مطالباتمان را دریابیم و سپس انتظار تغییر داشته باشیم. در بررسی آسیبشناسانه مطالبهگری اجتماعی، میتوان از عوامل عدیدهای همچون مشکلات اقتصادی لجامگسیخته، زیرساختهای فرهنگی دیکتاتورپذیری، فقدان روحیه اجتماعی انتقاد، فقدان امید اجتماعی برای بهبود اوضاع، روحیه سخت و انتقادناپذیر تصمیمگیران و…، یاد کرد؛ اما به گمان من، مهمترین آسیب مطالبهگری اجتماعی به ویژه در جوامعی که تصمیمگیران حاکم، عادت به پاسخگویی ندارند؛ فقدان فرهنگ و روحیه کار گروهی است. کار گروهی به عنوان یک راهبرد مؤثر در دستیابی به اهداف اجتماعی، حلقه گمشدهی مطالبهگری اجتماعی است. نمیتوان در جامعهای، معلم باشیم و از وضعیت اجتماعی و اقتصادی کارگران بیخبر باشیم و نسبت به آنها، حس مسئولیت نداشته باشیم. نمیتوان استاد دانشگاه باشیم و فقط در مواقعی که همکارانمان دچار مشکل میشوند و احتمالاً خودمان در نوبت مواجهه با آن مشکل قرار داریم؛ حس مسئولیتپذیری پیدا کنیم و نسبت به معضلات گروههای اجتماعی دیگر، بیتفاوت باشیم. نمیتوان کارمند بود، کارگر بود، دانشجو بود، شاعر و نویسنده بود، هنرمند بود،…، و در عین حال از احوال دیگران غافل بود و گامی برای تحقق مطالبات حداقلیشان برنداشت.
خوی تمامیتطلبی و انحصارگرایی در نظامهای تصمیمگیری، میل وافری به ایجاد شکاف در بین اقشار و گروههای اجتماعی مختلف دارد تا مبادا یکپارچگی و همگرایی این گروهها، هزینههای حاکمیت مطلق را افزایش دهد و امن و امان پوشالی آنها را بر هم زند. در روزگار ما، مطالبهگری نه تنها حق عموم مردم، بلکه وظیفه انسانی و اجتماعی همه اقشار و آحاد ملت است. و این مطالبهگری، جز با داشتن روحیه کار گروهی و تمرین مهارتهای آن، دستیافتنی نخواهد بود. و از مهمترین مهارتها و اصول کار گروهی، ارتباط همه اعضای گروه با یکدیگر و توافق بر سر اهداف و راههای رسیدن به آن است. اساتید دانشگاه به عنوان متخصصان حوزههای دانش، باید از برج عاج خود فرود آمده و با اقشار مختلف جامعه معاشرت کنند و در کنارشان قرار بگیرند؛ آنگونه که برتراند راسل و پییر بوردیو و یورگن هابرماس و … در کنار مطالبهگران جامعه خود ایستادند. کارگران و دانشجویان باید در مطالباتشان، هوای یکدیگر را داشته باشند؛ همانگونه که در جنبش ماه مِی 1968 فرانسه، کارگران و دانشجویان، دوشادوش یکدیگر برای مطالبات یکدیگر، بهپا خاستند و تغییرات شگرفی را رقم زدند. معلمان و کارمندان باید وضعیت خود و دیگر گروههای اجتماعی را رصد کنند و در زمان مناسب برای حمایت از مطالبات آنها گامی فراپیش نهند. من راه دیگری را نمیشناسم که بتوان با هزینه کمتر به نتایج و اهداف بیشتر و پایدارتری رسید. اگر شما میشناسید، معرفی کنید تا با هم گفتگو کنیم و راهبردهای مفیدتری را بیازماییم. بنابراین بیایید تا در آستانه سالروز انقلابی که استقلال و آزادی و عدالت و اخلاق، شعار همیشگیاش بوده اما در عمل، عدهای گلوی این آرمانهای انسانی را فشردهاند تا مردم روز به روز از دستیابی به این آرمانها مأیوس شوند؛ صدای مطالبهگری معلمان دربند (اسماعیل عبدی، رسول بداقی، غلامرضا غلامی، مهدی فتحی، عزیز قاسمزاده و …)، کارگران مطالبهگر (جعفر عظیمزاده، رسول طالبمقدم، رضا شهابی، منصور اسانلو و…)، دانشجویان در بند (امیرحسین مرادی، علی یونسی، لیلا حسینزاده و …)، حقوقدانان معترض و مطالبهگر (نسرین ستوده، محمد نجفی، و…)، فعالان حقوق بشر (نرگس محمدی، عبدالفتاح سلطانی و …)، نویسندگان مطالبهگر (رضا خندان، کیوان باژن، کیوان صمیمی و …)، فعالان محیط زیست (عبدالرضا کوهپایه، سپیده کاشانی، مراد طاهباز و …) و اساتید دانشگاه مطالبهگر (بیژن عبدالکریمی، محمد فاضلی، رضا امیدی، آرش اباذری و…) باشیم و همچون شهید بهشتی که مطالبهگری قابل بود و بیش از چهل سال پیش نسبت به تبعیض اقتصادی در جامعه هشدار داد، ندا سر دهیم که: «پوستکنده و صریح میگویم که انقلاب اسلامی ما با روند و مناسبات اقتصادی موجود در جامعه ما در معرض خطر و آسیب قطعی است، چرا؟ برای اینکه در این بُعدش اسلامی نشده است. مردان و زنان و جوانان و نوجوانان انقلابی ما امروز با چشم خودشان میبینند که نزدیک به ۱۵ ماه از پیروزی انقلاب میگذرد، ولی هنوز در جامعه ما سیرها و خیلی سیرها با گرسنهها و خیلی گرسنهها با هم در جامعه دیده میشوند. تا وقتی چنین است؛ جامعه ما اسلامی نیست».
انتهای پیام
بی انصاف