«باور نمیکنم!» | واکنش مردم به خبرهای رسمی
محمد توکلی، انصاف نیوز: با نگاهی به واکنشهای مردم به آنچه از سوی رسانهها و تریبونهای رسمی در حوزههای مختلف اعلام میشود شاهد دیرباوری و گاه عدم باور نسبت به خبرهای رسمی اعلام شده هستیم. «ریشههای این عدم اعتماد چیست؟» و «راهحل عبور از آن کدام است؟»، انصاف نیوز این دو پرسش را با احسان محمدی، دانشآموختهی دکترای فرهنگ و ارتباطات و فعال رسانهای و همینطور دکتر عباس (حنیف) نعیمی جورشری، جامعهشناس مطرح کرده است تا هر یک با رویکرد تخصصی خود به آن پاسخ دهند.
آقای محمدی در مورد علت به وجود آمدن به این بی اعتمادی گفت: «مهمترین دلیل بی اعتمادی دروغ شنیدن است. مهمترین دلیلی که افکار عمومی اعتمادش را از یک رسانه، خواه دولتی یا غیردولتی، از دست میدهد احساس این است که آن رسانه حقیقت را نمیگوید، وارونه میگوید، خبرهای گزینششده میدهد و کنار مردم نیست. هر وقت مردم این احساس را داشته باشند از آن رسانه فاصله میگیرند، خواه حکومتی باشد، خواه غیرحکومتی».
آقای نعیمی نیز دربارهی راهحل مقابله با این بی اعتمادی به رسانههای رسمی و تریبونهای حکومتی میگوید: «یکی از مبناییترین راهکارها این است که افراد حذفشده و یا افرادی که به نحوی در تمام این سالها مورد بی مهری قرار گرفتند، دعوت شوند و آنها طرف مشورت و صحبت قرار بگیرند. با آنها گفتوگو و ازآنها دلجویی شود. این میتواند آغازی باشد برای یک گفتوگوی ملی و آن گفتوگوی ملی است که امکان مهربانی ملی را ایجاد میکند. و با مهربانی ملی است که میتوانید اعتماد ملی را افزایش دهید».
متن کامل گفتوگوی انصاف نیوز با آقایان محمدی و نعیمی جورشری را میتوانید در ادامه بخوانید:
*این گزاره که «مردم به خبرهای رسمی و آنچه از سوی حکومت اعلام میشود بی اعتماد هستند و روز به روز هم بر این بی اعتمادی افزوده میشود» از اساس یک واقعیت است یا تصوری اغراقآمیز از آنچه در جامعه میگذرد؟
عباس نعیمی جورشری: یک تصور نیست، دربارهی اینکه اعتماد در چه وضعیتی قرار داد و اینکه آیا دچار بحران هستیم یا نه پژوهشها این را نشان میدهند. یعنی فارغ از اینکه ما اظهارنظر شخصی کنیم ابتدا باید ببینیم که پیمایشهایی که به طور منطقهای، شهری و استانی برگزار شده چه میگویند. پژوهشهای ملی هم در در این زمینه داریم. ما در این پژوهشها میبینیم که با افت اعتماد مواجه هستیم. اعتماد به عنوان یکی از مهمترین مولفههای سنجش سرمایهی اجتماعی حداقل سه سطح دارد؛ اعتماد فرد به فرد، اعتماد فرد به حاکمیت و اعتماد حاکمیت به فرد. البته میتوان سطح چهارمی را هم عنوان کرد و گروههای واسط را هم لحاظ کرد اما به نظر میرسد همین سه سطح میتواند تا حدودی توضیح دهد. من فکر نمیکنم که تصور و تخیل و توهم و یا اغراق و سیاهنمایی در این موضوع بحران بی اعتمادی باشد. در حیطهی بین فردی با بحران اعتماد مواجه هستیم، لغت بحران را من با تشدید به کار میبرم و این مناسبات اقتصادی و نوع روابط بازار، مناسبات درون خانواده و چالشهایی که زن و شوهرها و والدین با فرزندان دارند وضعیت اعتماد را تا حدودی منعکس میکند به خصوص در روابط زن و شوهرها به عنوان روابط سطح خرد و در روابط بازار به عنوان سطح میانی و کلان. در رابطهی حاکمیت و مردم هم میزان اعتماد به تصمیمات دولتمردان در سطح پایینی قرار دارد از این حیث که نسبت به وعدههایی که یک سیاستمدار میدهد میتوان سنجید که چه درصدی از جمعیت مردم به آن خوشبین هستند و آن را قابل تحقق میدانند. یا اینکه معتقدند در زمان و مکان خودش اجرایی خواهد شد. این درصد، درصد پایینی است و شاید کمتر از نیمی از جمعیت ایران و بعضا یک سوم آن را شامل بشود. برخی از آمارها حتی یک چهارم را نشان میدهد. بنابراین این بی اعتمادی وجود دارد. الان سمت حاکمیت هم به مردم اعتماد ندارد. این را چگونه میتوان فهمید از این حیث که یکی از جلوههایش خیابان است. یعنی پتانسیلهای موجود در قانون اساسی کمتر به آن بها داده میشود و یا اجازه ظهور داده میشود. مثل تجمعات مسالمتآمیز و اعتراضات شهروندی که در قانون تصریح شده. چون حاکمیت هم به مردم این اعتماد را ندارد به همین خاطر جوازهای لازم را نمیدهد برای چنین تجمعاتی و بعد این به شکل خشونتآمیزتر و لگام گسیحته و خارج از قواعد در کف خیابان خودش را نشان میدهد. بنابراین ما در سه سطح فوقالذکر دارای بحران اعتماد هستیم.
احسان محمدی: هر چقدر بین ملت و حکومت پیوستگی باشد دو طرف از یکدیگر حرفشنوی بیشتری دارند و اعتماد بیشتری به گفتههای هم خواهند داشت.
معمولا اخباری که از منابع رسمی اعلام میشود، حتی وقتی که مخالفت و مقاومت عمومی در برابرش هست باز هم رسمی بودن خود را دارد. این گزارهی «رسمی بودن» به نظر من هنوز هم علیرغم همهی این اتفاقات و انتقادات وجود دارد.
هنوز هم برای رسمیت خبر و اینکه از کدام منبع اعلام شده مهم است. و حتی مردم در کوچه و بازار میگویند که «اخبار گفت» یا «تلویزیون گفت» این یک نوع قاطعیت و رسمیت میدهد که یکی از مهمترین اصول پذیرفته شدن یک خبر است.
بی اعتمادی به خبرهای رسمی واقعیت دارد اما نه اینقدر اغراقآمیز که بگوییم هیچ خبری که از سوی حاکمیت اعلام میشود را مردم نمیپذیرند.
*دلایلی که سبب به وجود آمدن بی اعتمادی یا حس بی اعتمادی نسبت به نهادهای رسمی و خبرهای منتشر شده از سوی آنها شده چیست؟
عباس نعیمی جورشری: واقعیت این است که نهاد قدرت عموما به حرف جامعهشناسان گوش نمیدهد و یا خیلی گوش نمیدهد. این تذکرات بارها در سالهای گذشته و در دهههای گذشته داده شده که یکی از نشانههایش تنگ شدن دایرهی قدرت است. بحث اعتماد ارتباط موثقی دارد با وعدههایی که نهاد قدرت میدهد. هر چقدر نهاد قدرت بتواند وعدههایی که داده را عملی کند تجربهی ذهنی مثبتی در افکار عمومی ایجاد میکند. و هر چقدر این وعدههای تحقق پیدا نکند این الگوی ذهنی منفی میشود. در وضعیت معیشت اگر بخواهیم بر اساس هرم احتیاجات مازلو هم نگاه کنیم، و رفاه حداقلی را در نظر بگیریم ما شکست، شکست، شکست و شکست داشتیم. نرخ تورم مدام به شکل تصاعدی بوده، ارزش پول ما و روند اشتغال در سالهای گذشته مدام در حال کاهش بوده. بنابراین این مولفهها و معیار معیشتی و اقتصادی از این دست و تضاد طبقاتی که به زیست روزمرهی مردم و همهی قشرها مربوط است همواره شیب نامناسب و نامطلوبی را بر خلاف مطالبات و خواست عمومی نشان داده است. این عدم تحقق وعده است. حاکمیت در هر جامعهای وقتی وعده میدهد که من برای شما رفاه ایجاد میکند و این تکلیف حاکمیتهاست در همهی دولت – ملتها یکی از بدیهیترین تکالیف آنهاست که رفاه بالاتری را برای مردمان خودشان به ارمغان بیاورند. این فارغ از مطالبات مدنی و اجتماعی و فرهنگی است. این اتفاق به خصوص در دو دههی اخیر و با شیب نامناسبی دردههی اخیر و با شیب تندتری در چند سال اخیر رخ داده است و به همین خاطر هم هست که در چهار تا پنج سال گذشته این اعتماد به سمت بحران رفته است و عدم تحقق وعدهها احتمالا بتوان یکی از دلایل آن را تنگ شدن دایرهی قدرت دانست.
احسان محمدی: مهمترین دلیل بی اعتمادی دروغ شنیدن است. مهمترین دلیلی که افکار عمومی اعتمادش را از یک رسانه، خواه دولتی یا غیردولتی، از دست میدهد احساس این است که آن رسانه حقیقت را نمیگوید، وارونه میگوید، خبرهای گزینششده میدهد و کنار مردم نیست.
هر وقت مردم این احساس را داشته باشند از آن رسانه فاصله میگیرند، خواه حکومتی باشد، خواه غیرحکومتی. این به نظر من مهمترین نکتهای است که در این زمینه وجود دارد.
برای همین است که بسیاری از رسانهها تلاش میکنند که بگویند «ما صدای مردم هستیم»، «ما اخبار ناشنیده را میگوییم»، «ما پشت پرده را میگوییم»، «ما با مردم صادق هستیم» و… مهمترین اصل به نظرم صداقت است.
*این بی اعتمادی لزوماً در رابطهی حکومت با مردم وجود دارد یا ریشهی آن را باید در رابطهی مردم با مردم جستجو کرد؟ به بیان دیگر مردم حاضر در متن جامعه چه کاری برای حل این معضل میتوانند انجام دهند؟
عباس نعیمی جورشری: روششناسی تحلیل من ساختارگرایانه است و از این حیث بر خلاف گرایشهای تحلیلی مانند روشهای روانشناسانه به بحث نگاه نمیکنم، با این جمله که «من اگر خوب شوم، تو اگر خوب شوی، او اگر خوب شود جامعه خوب میشود» خیلی موافق نیستم من فکرمیکنم یک مثبتاندیشی را در جامعه تزریق میکند که آن مثبتاندیشی ممکن است حال خوب فردی را به طور موردی رقم بزند اما در ارتقا سلامت روحی و روانی جامعه ناکارآمد است. سلامت فرهنگی به بار نمیآورد. اعتماد نوعی سلامت فرهنگی است. یعنی وقتی به سرمایه اجتماعی مربوط است. بنابراین دلیل اینکه در پاسخم به حوزه اعتماد مردم به مردم اشاره نکردم همین نکته است یعنی مثالها به سمت راهکار زیربنایی نمیرود. اگر بنا باشد حتما به این شکل پاسخ دهم به حیطه فضیلت و حکمت معتقد هستم یعنی ما باید بتوانیم اخلاقیتر و فضیلتمندانهتر زندگی کنیم، آبشخورهای فرهنگی آن را هم داریم ما متفکرانی داریم که سرمایههای مکتوبی برای ما به جا گذاشتهاند که با تفکر و تعمق در آنها میتوان حکیمانهتر زندگی کرد مانند گلستان سعدی، مثنوی، خیام، عطار، قابوسنامه و… از این حیث چه سیاستنامههای ما و چه دیوانهای ادبی حکیمانه و تاملگرایانه ما میتواند یک منبع باشد که ما در سطح خرد بتوانیم افزایش و ارتقا اعتماد را از طریق فضیلتمند زندگی کردن داشته باشیم اما چرا این روش روش صحیحی نیست و من به آن اشاره نکردم. به این دلیل که این روش نمیتواند احتمالا اثرگذاری گسترده داشته باشد. فردی که در مقام معاش دچار مشکل است را نمیتوانید پای صحبت گلستان سعدی و مثنوی معنوی بنشانید و این اتفاق در سالهای اخیر با کاهش و لاغر شدن طبقه متوسط رخ داده است. و از این حیث بحران اقتصادی ما سبب میشود که الگوهای هنجاری فرهنگی که میتواند در این سطح خرد روابط فرد با فرد فعال شود کمتر فعال شود.
احسان محمدی: اعتماد در چهار سطح وجود دارد، حکومت به مردم، مردم به حکومت، لایههای حکومت به هم دیگر، مثلا قوه قضاییه به قوه مجریه، قوه مجریه به قوه مقننه و…، و همچنین مردم به مردم.
به نظر میرسد در کشور ما این چهار لایه به دلایل متعدد تاریخی، اجتماعی، اقتصادی مخدوش شده است. ما در این چهار لایه خلل و شکستگی میبینیم و تا زمانی که این بی اعتمادی وجود دارد خبر هم به عنوان یک اصل دستخوش این ماجرا قرار میگیرد و چارهای نداریم جز اینکه به طرف رفع این بی اعتمادی برویم.
اگر بمانیم تا زمان این را درست کند به نظر من گسستها عمیقتر خواهد شد، چون به صورت طبیعی تلخیها بیشتر به یاد افراد میماند تا نقاط مثبت.
باید در جامعه به سمت اعتمادسازی رفت و حکومت این قدرت را دارد که اعتماد آفرینی کند در سطح کلان، چون رسانههای بزرگتری دارد و «کلانرسانهها» دست حکومت است. حتی مدیریت فضای مجازی هم دست حکومت است، از پهنای باند تا بخش بزرگی از محتواهایی که منتشر میشود. به همین خاطر اولین قدم را به نظر من باید حکومت به طرف مردم بردارد، قطعا مردم به آن پاسخ مثبت میدهند.
اگر حکومت این قدم را بردارد در لایههای حکومت نیز معلوم میشود که این اعتماد وجود دارد و بعد این را در بین مردم با مردم هم خواهید دید.
*با توجه به تخصص و تجربهی شما چه پیشنهادها و توصیههای مشخصی به حکمرانان و صاحبان رسانههای رسمی کشور برای تغییر این شرایط دارید؟
عباس نعیمی جورشری: یکی از مبناییترین راهکارها این است که افراد حذفشده و یا افرادی که به نحوی در تمام این سالها مورد بی مهری قرار گرفتند، منظورم فقط چند سال اخیر نیست، دعوت شوند و آنها طرف مشورت و صحبت قرار بگیرند. با آنها گفتوگو و ازآنها دلجویی شود. این میتواند یک آغاز باشد برای یک گفتوگوی ملی و آن گفتوگوی ملی است که امکان مهربانی ملی را ایجاد میکند. و با مهربانی ملی است که شما میتوانید اعتماد ملی را افزایش دهید.
این به عنوان یک الگوی نظری مطرح است که بر اساس آن میتوان و بایستی هم به سیستمهای اقتصادی که گره میخورد با بازار بینالمللی دقت کرد و سیاستها را به آن سمت برد. سیاستهایی که ضمن حفظ اقتدار ملی آشتیجویانه است و خصمانه نیست و با همهی دنیا گفتوگو میکند از موضع اقتدار ملی هم گفتوگو میکند اما با همه گفتوگو میکند.
و این کار را با گشایش فرهنگی مدنی انجام دهد. ما در اینجا با یک نسل جدیدی مواجه هستیم که تقاضاهایشان بسیار مدنی است و هنجاری است. آنان در هنجارهای پدران خودشان در دهههایش گذشته تردید و در بسیاری از اوقات مخالفت دارند. بنابراین خواهان بازنگری در آن هنجارها و ارزشها هستند. بی توجهی و بی اعتنایی به این نسل جدید و این خواستهها و مطالبات فقط گسل و گسست را افزایش میدهد که یکی از نتایج بدیهی آن گسست همان بحث اعتماد است.
احسان محمدی: من به شخصه بر اساس تجربهای که دارم واقعا احساس نمیکنم که حکمرانان یا صاحبان رسانهها اصولا برای افکار عمومی ارزش زیادی قائل باشند.
آنها یک مسیری را باور دارند و همان مسیر را طی میکنند و درآن آزمون و خطا میکنند. بعد که احساس کردند مردم ناراحت هستند یک قدم ممکن است به عقب بیایند. اتاقهای فکری وجود دارد که کار خودشان را میکنند و خیلی دغدغهی افکار عمومی ندارند چون به نظر میرسد این یک نسخهی کلان است که خیلی هم نگران این دغدغههای اجتماعی مردم نیستند.
به همین خاطر من هیچ توصیهای برای حکمرانان و صاحبان رسانههای رسمی ندارم چون خودشان میدانند گره و نقصان کجاست، خودشان هم میدانند کجا دست به پنهانکاری زدهاند که سلب اعتماد اجتماعی شده، به همین خاطر کلید ماجرا پیش خودشان است و قفل ماجرا نیز پیش خودشان است.
نیازی هم به توصیههای امثال من ندارند، کافی است آن کلید را در آن قفل بچرخانند.
*و سوال پایانی؛ پیشبینی شما از آینده، معطوف به همین موضوع اعتماد و بی اعتمادی، چگونه است؟ امیدی به تغییر این شرایط میبینید؟
عباس نعیمی جورشری: اگرچه که من در فضای عمومی همیشه تلاش کردهام که امیدواری بدهم اما خوشبین نیستم که در آیندهی نزدیک این اتفاق رخ دهد اما بایستی امیدوار بود.
جمع بندی صحبتم را این بیت قرار دهم که برای مرحوم حسین منزوی است: من راه تو را بسته تو راه مرا بسته / امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم.
احسان محمدی: ما ناگزیر به ترمیم شکاف اعتماد در چهار لایهای که عرض کردم هستیم، ناگزیریم، ناگزیریم و ناگزیر. هیچ کس بیرون از این کشور نمیآید این شکافها و گسستها و گسلهای بی اعتمادی ایجادشده در آن چهار لایه را ترمیم کند. این یک زخم درون خانواده، درون کشورو درون کشتی است و صاحبان و مالکان و مسافران این کشتی باید به کمک هم بروند برای ترمیم این شکافها. در غیر این صورت این کشتی به بدترین شکل ممکن غرق خواهد شد. اگر میخواهند مردم برگردند و اعتماد داشته باشند به تصمیمهای حکومتی و کنار این تصمیمها باشند، از کم کردن میزان درجهی حرارت بخاریها تا شرکت در انتخابات، از سطح خرد تا سطح کلان باید و باید این اعتماد ایجاد شود و ترمیم شود. باید صاحبان قدرت برگردند به سوی مردم و اعتماد به یغما رفته را ترمیم کنند. در غیر این صورت این کشتی غرق میشود و آن وقت چه صاحبان کشتی و چه مسافران آن و چه کسانی که در تَه کشتی دارند کارگری میکنند همه با هم غرق میشوند. در این تردیدی وجود ندارد و هیچ نجاتبخش بیرونی هم به کمک ما نخواهد آمد.
انتهای پیام