چرا ملتها بهپا میخیزند و اعتراض میکنند؟!
کوروش برارپور در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «چرا ملتها بهپا میخیزند و اعتراض میکنند؟!» دربارهی جنبشهای اعتراضیِ خشونتپرهیزِ نوشت:
نگارنده این مقاله در مطالعهای چهارساله بر روی علل بروز جنبشهای اعتراضیِ خشونتپرهیزِ خیابانی در ایران و مقایسه آن با چند کشور دنیا، به پیشبینی روند تحولات سیاسی – اجتماعی ایران (در افق زمانیِ یک تا پنج ساله آینده و از ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۶)، پرداخته است.
در مطالعه اشارهشده، ایران بهعنوان جامعهی مورد مطالعه و فیلیپین، گرجستان، تونس، مصر، لیبی، سودان، الجزایر، برزیل و چکسلواکی بعنوان جوامع مورد مقایسه؛ مدنظر قرار گرفتهاند.
این مقاله فرازهایی از نتایج آن مطالعه را ارایه میکند که در ادامه میخوانید:
الف) بازی حکمرانی در تمامی جوامع سه بازیگر اصلی دارد: ۱) مردم، ۲) حکومت و ۳) طبیعت.
ب) حکومتهای تمامیتخواه و سرکوبگر، بازیِ با ماهیتِ برد – باخت ِ حکمرانی را به سود خود و به زیان مردم و طبیعت بازآفرینی میکنند.
پ) پیامدهای حاصل از بازیِ برد – باخت ِ حکمرانی در جوامع مورد بحث بهگونهای رقم میخورد که:
۱) در میانمدت سرمایههای طبیعی تهی میشوند و در درازمدت تنشهای آبی، بحرانهای بیآبی، خشکسالی و تغییر اقلیم گسترش مییابد.
۲) سرمایههای فکری تباه میشوند و ژنهای ناب بر باد میروند. این پدیده بهدلیل فرار مغزها و هوشهای تیز به جوامع مقصد (کشورهای توسعهیافته) رخ میدهد که علت آن دافعههای درونی در جامعه مبداء است نه جاذبههای بیرونی در جوامع مقصد
۳) سرمایههای اجتماعی مستهلک میشوند بهطوریکه نا امیدی، بیاعتمادی و خشم و نفرت عمومی نسبت به مجموعه حکومت گسترش مییابد
۴) سرمایههای اقتصادی به تاراج میروند. این پدیده ریشه در فساد سیستمی و سیستماتیک دارد که بهشکل غیرقابل مهاری در جوامع مورد بحث گسترش مییابد
۵) سرمایههای نامشهودی چون عمر، صبر و تابآوری شهروندان تلف میشوند
۶) میراث با ارزشی چون آثار باستانی، میراث فرهنگی و پیوندهای تمدنی به فنا میروند
پیامدهای ششگانه اشاره شده در بالا سبب میشود:
۱) هر معترض خاموشی به معترضی فعال تبدیل شود و از هزینههایی که حکومت بر وی و جامعه متبوعش تحمیل کرده «احساس بازنده بودن» کند تا طبق قانون بیزاری از باخت برای کمتر باختن بیشتر ناراضی باشد و بیشتر اعتراض کند و جهت برونرفت خود و کشورش از وضعیت فلاکتبار تحمیلی از سوی حکومت، حاضر به پذیرش هرگونه هزینه خشونتپرهیزی باشد.
۲) تحمیل انواع هزینهها به مردم از سوی حکومت و تقویت احساس باختن در یکایک آنها شرایط قیام همگانی و خیزش عمومی در جامعه را فراهم میکند. اما شرط اساسی برای خیزش عمومیِ معترضانِ خاموش و پیوستن همگی آنها به معترضان فعال در خیابانهای شهرها و کلانشهرها آن است که؛ وقوع آنیِ رویدادی تحت عنوان مکانیز ماشه سبب شود تا بهطور ناگهانی احساسات مشترک آنها برانگیخته شود بهطوری که زمینههای خیزش انفجاری آنها را فراهم آورد.
مجموعه مطالعات اشاره شده همچنین نشان میدهد:
۱) منطق هر اعتراض سیاسی – اجتماعی در جوامع چه در شکل خیابانی، چه مجازی و چه شکلهای دیگر بر نباختن و (در ادامه) بر کمتر باختن استوار است و نه برنده شدنِ معترضان در بازی اعتراضات!
۲) با شدت گرفتن اعتراضات خیابانی، دیکتاتورها با در پیشگیری تاکتیک سرکوب، معترضان فعال را مجازات میکنند تا علاوه بر آنکه عبرتی برای معترضان خاموش باشد، موجب ارعاب آنها نیز بشود! این درحالیست که؛ مطالعات این پژوهش حول اعتراضات اصفهان در آبانماه ۱۴۰۰ نشان میدهد: “سرکوب اعتراضات دی ۹۶، آبان ۹۸، اسفند ۹۹(سراوان) و امرداد ۱۴۰۰(خوزستان) نه تنها موجب عبرت و ارعاب معترضان خاموش اصفهانی نشد بلکه با جدیت، شدت و سرسختی بیشتری پیگیر مطالبات خود شدند”!
۳) برنده شدن در یک جنبش اعتراضی، دستاوردِ(Outcome) تلاشهای جمعیِ معترضان در یک بازی برد – باخت است و نه برونداد(Output) آن. برونداد تلاشهای جمعیِ معترضان، شادمانی و لذت حاصل از دور کردن حسِ منزجر کنندهی باختن از خود در فضای اهریمنی و دشمنکامِ حاکم بر بازی نابرابرِ حکمرانی است.
نتایج این مجموعه مطالعات حاکی از آن است که:
۱) احتمال موفقیت اعتراضهای خشونتپرهیز خیابانی دو برابر بیش از درگیریهای خشونتبارِ مسلحانه است.
۲) زمانی که جمعیت معترضان خشونتپرهیز خیابانی در پایتخت کشوری به حدود ۳/۵٪ از جمعیت آن کشور برسد، احتمال ایجاد تغییر در نظام سیاسی مستقر در کشور یادشده به بیش از ۵۳٪ افزایش مییابد.
اعتراضات خشونتپرهیز مردم کشورهای فیلیپین (۱۹۸۶)، چکسلواکی (۱۹۸۹)، گرجستان (۲۰۰۳)، سودان (۲۰۱۹) و الجزایر (۲۰۱۹) از قانون ۳/۵٪ پیروی کردهاند و موفق به ایجاد تغییر در نظام سیاسی مستقر در جامعه خود شدهاند در حالیکه اعتراضات خشونتپرهیز مردم کشور برزیل (۱۹۸۴ و ۱۹۸۵) از قانون ۳/۵٪ پیروی نکرده و در گروه تجربیات ناموفق قرار میگیرد.
توضیح در تاریخ ۲ اسفند ماه: در پاراگراف آخر اشتباهی وجود داشت که اصلاح شد. چکسلواکی جزو کشورهای است.
انتهای پیام
یعنی واقعاً نویسنده 4سال صرف نوشتن این مقاله کرده؟