کیهان: به فیلمی که تحقیر سبک زندگی ایرانی اسلامی است جایزه دادند!
روزنامهی تندرو کیهان نوشت: «نامزدیهای متعدد خصوصاً در رشتههای بهترین فیلم و فیلمنامه برای «برف آخر» و دریافت جایزه ویژه هیئت داوران (که معمولاً در جشنوارهها با در نظر گرفتن جایزه بهترین فیلم به عنوان گزینش رسمی و مدیریت جشنواره، در واقع جایزه اصلی هیئت داوری محسوب میشود) خدشه دیگری بر جشنواره فجر بود. فیلمی که بیش از هر موضوعی در آن تحقیر سبک زندگی سنتی و ایرانی/ اسلامی با تحریف ابعاد مختلفش برجسته شده و جایگزینی سبک زندگی مغایر با آن در تهاجمیترین شکل از طریق جایگزینی استعارهای زندگی آزاد و رها به سبک گرگها علیه زیست بردهوار و حقارتآمیز گاوگونه! نمایش داده میشد».
متن کامل یادداشت سعید مستغاثی دربارهی جشنواره فیلم فجر که در این روزنامه منتشر شده در پی میآید:
«اتفاق ویژهای نیفتاد، آنچه در ابتدای کار مسئولان فرهنگی دولت سیزدهم وعده داده شده بود، در این جشنواره رخ نشان نداد. مثل دورههای پیشین در دولتهای قبلی بود. مثل همیشه بود. نه ریلی عوض شد و نه روالی به هم خورد. کم و زیاد شدنها، قبلاً هم اتفاق افتاده بود. زمانی 17-18 جایزه به 4-5 تا تقلیل پیدا کرد و بعد از مدتی دوباره به جای خود برگشت! زمانی هیئت داوران 5 نفر بودند، بعد 7 نفر و حتی 9 نفر هم شدند و مجدداً به همان 7 نفر بازگشت.
البته قرار هم نبود که به اصطلاح فیلی به هوا رود! چون به هر حال اغلب تولیدات حاضر دستپخت و حاصل دولت پیشین با تمامی خصوصیات آن بودند. سبدی از فیلمهای در اختیار مدیران کنونی سینما و جشنواره فجر قرار گرفته بود که تنها یکی از آنها، در زمان مدیریت فعلی ساخته شده بود. بنابراین گستره انتخاب محدود بود. اگرچه در همان گستره هم امکان این بود که انتخابهای بهتر و سازگارتر با موضوع فجر انقلاب اسلامی صورت پذیرد. اگرچه در انتخاب برخی فیلمها برای بخش سودای سیمرغ جشنواره، تسامح جدی صورت گرفت. فیلمهایی که موضوع و محتوایشان با روح و ماهیت فجر انقلاب سازگار نبودند.
به هر حال همه این موارد با توجه به ملاحظاتی که توضیح داده شد، قابل اغماض به نظر میرسید. اما آنچه بیشتر مورد انتقاد و حتی اعتراض قرار میگیرد، این است که علیرغم وجود فیلمهایی با ساختار و موضوع مناسب عنوان فجر انقلاب اسلامی، همچنان نامزدها و جوایز بدون توجه به این نام و موضوع و عنوان، تعیین و تقسیم شدند.
روال تقریباً مثل آنچه بود که در گذشته و در اغلب ادوار قبلی جشنواره صورت گرفت، به این ترتیب که:
همچنان یک فیلم دفاع مقدس (موقعیت مهدی) به عنوان ویترین جشنواره، جایزه بهترین فیلم را گرفت مانند دورههایی که فیلمهایی همچون پرواز در شب (جشنواره پنجم)، مهاجر (جشنواره هشتم)، ایستاده در غبار (جشنواره سیوچهارم)، ماجرای نیمروز (جشنواره سیوپنجم) و… جایزه بهترین فیلم را گرفتند که حتی آن وزیر مخلوع فراری هم در جلسه استیضاحش در مجلس شورای اسلامی برای دوره سیوهفتم جشنواره که فیلم «هیوا» برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم شد، اذعان کرد که جشنواره ویترین ماست و ما به هر حال برای جایزه بهترین فیلم، حتماً یک اثر دفاع مقدسی را در نظر گرفته و میگیریم.
دوم اینکه در کنار آن تکفیلم دفاع مقدسی که جایزه بهترین فیلم را همراه چند جایزه غیراصلی دیگر میگرفت، سایر جوایز اصلی (مثل فیلمنامه یا کارگردانی و یا جایزه ویژه) را فیلمهایی دریافت میکردند که در تضاد با مضمون و محتوای فیلم اول بودند مثل «خانه دوست کجاست»، «هامون»، «ابد و یک روز»، «بدون تاریخ، بدون امضاء»، «فِراری» و … و در جشنواره امسال نیز چنین اتفاقی روی داد و آثاری که اغلب چندان با روح و موضوع جشنواره همخوان و سازگار نبودند، در رشتههای اصلی نامزد دریافت جایزه شده و بعضاً سیمرغ بلورین نیز کسب کردند.
فیلمهایی که اگرچه نامزدی و کسب جایزهشان در رشتههای فنی مانند تدوین و فیلمبرداری و صدا و موسیقی و حتی بازیگری، اشکال چندانی را به جشنواره وارد نمیساخت اما نامزدی آنها در رشتههای اصلی بهترین فیلم و فیلمنامه اساساً ماهیت جشنواره فیلم فجر را زیر علامت سؤال میبرد.
دریافت جایزه بهترین فیلمنامه برای فیلم «علفزار» که نگاهی سراسر تیره و تاریک به جامعه داشت، نگاهی که از هر سمت و سویش، مغایرت با سبک زندگی ایرانی/ اسلامی بیرون میزد، یکی از مهمترین نقاط این خدشه به اصول جشنواره فیلم فجر و عنوان و موضوع آن بود. فیلمی که اگرچه یک موضوع واقعی و تلخ را بستر قصه خود قرار داده و با نگاهی انتقادی به ریشههای فرهنگی آن پرداخته بود اما در کنارش، با داستانکهای متعدد و بدون توجیه دراماتیک، بر سیاهی فضا افزوده و از طرف دیگر نگاه طبقاتی و مادی خود را (البته با فرم و ساختاری شعاری) عمده نموده بهطوری که حتی یک نقطه سفید در این میان باقی نگذارده بود.
این نگاه تیره و تار چنان بود که همه افراد در این فضا، خلافکار و گناهکار به نظر میرسیدند؛ از آنانی که مرتکب اعمال غیراخلاقی و ضدشئونات اجتماعی شده بودند تا کسانی که متعرض این افراد شده تا مسئولان شهری که میخواستند بر این خلافها سرپوش بگذارند و تا برخی مقامات قضایی که قصد برهم آوردن سر و ته قضیه را داشتند و تا … و در این میان تنها یک مأمور وظیفهشناس و پاکدست وجود داشت که با اصرار یکی از قربانیان بر شکایت و ارجاع پرونده به مراجع بالای قضایی، پای کار ایستاد اما طرفه آنکه از کارش تعلیق شد، اگرچه در انتهای فیلم، گفتاری شنیده میشود مبنی بر اینکه گویا پرونده و سوژهاش مورد حمایت قرار میگیرد!
همچنین نامزدیهای متعدد خصوصاً در رشتههای بهترین فیلم و فیلمنامه برای «برف آخر» و دریافت جایزه ویژه هیئت داوران (که معمولاً در جشنوارهها با در نظر گرفتن جایزه بهترین فیلم به عنوان گزینش رسمی و مدیریت جشنواره، در واقع جایزه اصلی هیئت داوری محسوب میشود) خدشه دیگری بر جشنواره فجر بود.
فیلمی که بیش از هر موضوعی در آن تحقیر سبک زندگی سنتی و ایرانی/ اسلامی با تحریف ابعاد مختلفش برجسته شده و جایگزینی سبک زندگی مغایر با آن در تهاجمیترین شکل از طریق جایگزینی استعارهای زندگی آزاد و رها به سبک گرگها علیه زیست بردهوار و حقارتآمیز گاوگونه! نمایش داده میشد.
متأسفانه در هر دو فیلم فوق، خانوادههای آشفته و از هم پاشیده، با آیندهای تاریک و مبهم تصویر شده و پدرهای هیولا و مادرهای بیمسئولیت و بچههای رهاشده محورهای آن بودند، یعنی همان عناصر اصلی جامعه و سبک زندگی ایرانی/ اسلامی در این فیلمها به بدترین وجه زیر علامت سؤال قرار داشتند.
برای اینکه بهگونهای مطلوبتر تناسب موضوعیت فیلمها با ماهیت یک جشنواره یا مراسم سینمایی را متوجه شویم، بد نیست مروری به فیلمها و برگزیدگان دو سه دوره اخیر جشنوارههایی مثل کن و برلین و ونیز انجام دهیم یا به همین فهرست نامزدهای مراسم اسکار امسال که چند روز پیش اعلام شد، نظری بیندازیم و جستوجو کنیم که آیا حتی یک اثر در جمع آثار بخش بهترین فیلم سال وجود دارد که به جز همراستایی با درونمایه خاص فصل جوایز امسال، از طرف دیگر با قواعد ایدئولوژیکی که یکی دو سال پیش از سوی آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا اعلام شد، مغایرتی داشته باشد؟ قواعدی مبتنی بر انتخاب شخصیت اصلی و یا شخصیتهای مکمل از میان منحرفان جنسی یا تمرکز قصّه فیلم بر روی این افراد یا اختصاص 30 درصد از نقشهای ثانویه به همین افراد.
حتی نگاه کنید به کاندیداهای رشتههای فنی مثل فیلمبرداری و تدوین و صدا و طراحی صحنه و گریم و… آیا بازهم فیلم یا اثری پیدا میکنید که با درونمایه موردنظر امسال و ضوابط ایدئولوژیک هالیوود و آمریکا مغایر باشد؟
در جشنوارهها و بهخصوص در مراسمی مثل اسکار، حتی برای جوایزی که به بخشهای فنی و یا بازیگران اعطا میشود، این موضوع بسیار اهمیت داشته که به کدام فیلم تعلق دارند. آیا آن فیلم با ایدئولوژی و درونمایه فصل جوایز سازگار است؟ یعنی اگر بازیگری در فیلمی که با قواعد ایدئولوژیک یاد شده نخواند، ایفای نقش کرده باشد، ولو با بهترین و قویترین نمایش، به هیچوجه مورد توجه هیئتهای داوری قرار نخواهد گرفت.
چنین عملکردی مربوط به کشورها و جوامعی است که ادعای آزادیخواهیشان، گوش فلک را کر کرده و تبلیغات رسانههای زنجیرهایشان، با کلمات و عبارات دهانپرکنی مثل دموکراسی و حقوق بشر فضای جهان را اشغال نموده است.
اما متأسفانه در جشنواره فیلم فجر سالهاست تحت عنوان اینکه این جشنواره ملی است، همه تفکرات و سلایق و آیینها و رفتارهای مختلف ولو مغایر با ماهیت فجر انقلاب اسلامی در آن گنجانده شده، آثارشان به نمایش درآمده و جایزه هم گرفتهاند! تا جایی که بسیاری از این آثار مبلغ و مروج سبک زندگی غربی و مخالف با جنبههای گوناگون سبک زندگی ایرانی/اسلامی بودند؛ از بیبندوباری در روابط گرفته تا عشقهای ضربدری و مربعی تا انواع و اقسام خیانت و سیاهی و تیرگی در جامعه و… . تا جایی که خبرنگار بیبیسی در سال 1393 به فغان آمد و نوشت جامعه ایران آنچنان هم که سینمایش نشان میدهد، درب به داغان و از هم پاشیده نیست!
اما پرسش اینجاست که ملی بودن در سرزمین ما چه معنایی دارد؟ مگر ملی و ملت ایران به جز با هویت ایرانی/ اسلامی معنا میشود؟ مگر از چیزی به جز هویت ایرانی و اعتقادات و باورهای اسلامی نشأت میگیرد؟ و یا از چیزی به غیر از تاریخ و افتخارات و بزنگاههای این مردم ناشی میشود؟
چرا به اسم ملی و جشنواره ملی، هر آنچه هم که با اساس ملیت و هویت ایرانی در تضاد و مغایرت است را با هزینه و از کیسه همین ملت، در جشنوارهای که متعلق به دهه فجر انقلاب است و به نام مبارک آن مزین شده، نمایش داده و جوایز و تقدیرهای گوناگون هم برایشان در نظر میگیرید؟
بسیاری از آثار دورههای مختلف این جشنواره بعضاً عرفانهای جعلی را ترویج میکردند، بعضاً تاریخ و قهرمانهای این مرز و بوم را تحریف کردند، بعضاً اعتقادات و باورها و ارزشهای جامعه ایرانی را زیر علامت سؤال بردند یا به سخره گرفتند، بعضاً حتی مروج همجنسبازی بودند، شخصیتهایشان همه خط و مرزها و حریمهای خانواده و محرم و نامحرم را به هم ریختند.
این آش آنقدر شور بود که به قول معروف حتی خان هم فهمید و دو گزارش مفصل مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در سالهای 1396 و 1397، نمایش جامعه ایران در این سینما را تصویری «مغشوش و درهم و در حال اضمحلال» دانسته بود.
به هر حال میتوان عذرهای این نخستین جشنواره فیلم فجر دولت سیزدهم را پذیرفت، مسامحهها را از نتایج مدیریتهای غیرانقلابی و لیبرالی دولتهای پیشین دانست و امیدوارانه در انتظار دوره بعدی و سال آینده ماند که وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در مراسم پایانی جشنواره وعده داده:
«همه همت خودمان را میگذاریم برای یک جشنواره بزرگ در تراز شعارهای انقلاب اسلامی؛ در جشنواره چهلویکم.»».
انتهای پیام
به قول رفیقت نابغه ات آبو بریز همونجا