مواجهه غلط «انقلابیون مدّعی» با فایل صوتی افشا شده
حجتالاسلام احمد حیدری، پاسدار بازنشسته در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی بعضی واکنشها به فایل صوتی منتشر شده دربارهی پروندهی هلدینگ یاس نوشت:
- فضای مجازی یک بار دیگر بهوضوح برکت خود را به مردم ایران نشان داد. بعد از انتشار گسترده این فایل، مسئولان این نهاد نظامی به جوابگویی گسترده وادار شدند با این که به اعتراف خودشان چند سال پیش افشا شده بود ولی چون این گستردگی و اقبال عمومی را نداشت، مجبور به جوابگویی، توضیح و توجیه نشدند و این به خوبی گویای غلط بودن طرح «صیانت از فضای مجازی» و محدود سازی آن است که در صدد تصویبش هستند.
- سخنگوی سپاه اعلام کرده: «دستگاههای نظارتی سپاه به سوء مدیریت و تخلف در یکی از شرکتهای وابسته مظنون شده و پس از بررسی دقیق، متخلفان به محاکم قضایی معرفی و محکوم شدهاند». وقتی سپاه علاوه بر وظیفه ذاتی نظامی خود که غالبا فراجناحی و در بسیاری مواقع محرمانه و امنیتی است، در فعالیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی که وظیفه ذاتی نهادهای دیگر است، وارد میشود، باید اصل شفافیت و نظارت عمومی را هم بپذیرد و دیگر نمیتواند تخلفات سپاهیان در این میادین را در دادگاه نظامی و محرمانه رسیدگی کرده و بدون اطلاعرسانی کافی، انتظار داشته باشد مردم قانع شوند و تقدس سپاه خدشهدار نشود.
- این که «انتشار دوباره این فایل صوتی را در راستای راهبرد ترمیم زخمهای عمیق بر جای مانده در پیکره استکبار از مجاهدتهای سپاه و فرمانده شهید سردار سلیمانی» بدانیم، هم مشکل را حل نمیکند زیرا به هر دلیل این فایل در اذهان عموم و حتی بسیاری سپاهیان سابق و فعلی سؤالهای پررنگی ایجاد کرده و همگان وظیفه دارند در راستای دفاع و حفاظت از تقدس سپاه که با جانبازی هزاران سپاهی و بسیجی شهید و جانباز و …، حاصل شده، اذهان مسألهدار شده را دوباره مطمئن و اعتماد خدشهدار شده را بازگردانند و این با موضع گرفتن پشت تقدس شهدا میسر نمیشود. ادعا هم نشده این اموال را خود سرداران و برای شخص خودشان برداشتهاند بلکه ادعا این است که این اموال توسط زیر مجموعه تحت مدیریت آنان، در مسیر ناصحیح مصرف و ضایع شده است.
- بنا بر محتوای فایل، درصد بالایی از این پول قرار بوده در اختیار سپاه قدس قرار گیرد. از آنجا که سیاست سپاه قدس در حضور گسترده در سوریه، لبنان، یمن و … مورد سؤال است، با این استدلال ناموجه که «اگر در آنجاها با داعش مقابله نمیکردیم، باید در خیابانهای تهران مقابله میکردیم و ناموسمان را در اختیار داعشیان میدیدیم!»، نمیتوان از جوابگویی گریخت. مگر مردم ایران در جنگ تحمیلی خونشان به جوش نیامد و به سرعت به مقابله برنخاستند و اتفاقا دفاع مقدّس تا زمانی که فراتر از مرز نرفته بود، جانانه صورت گرفت و وقتی فراتر از مرز و داخل عراق بود، با فشل مواجه شد و به شکست در فاو و … منجر گردید؛ حالا چرا باید دوباره از همان سوراخ گزیده میشدیم؟ حضور نظامی پرهزینه در سوریه، لبنان، یمن و … مورد سؤال بوده و هست و با توسل به قداست شهدا نمیتوان از جوابگویی طفره رفت.
- بودجه مملکت مال مردم و حق الناس است و شهدا با همه قداستشان در قبال حق الناس و دیون، فردای قیامت مؤاخذه میشوند و در این دنیا هم مردم حق دارند در باره چگونگی مصرف اموال عمومی، مسؤولان را حتی اگر در بالاترین مراتب قداست باشند، مورد مؤاخذه قرار دهند.
- این که به جای جوابگویی منطقی و اعتمادساز در باره این اموال و نحوه مصرف آنها، به تقدس سپاه و شهدای سپاه متوسل شویم و بگوییم: «قطعه قطعه شدن پاسداران در میدانها و عرصههای ماموریتی، خود بر فداکاری، جانبازی، امانتداری و طهارت روحی و عملی سپاه گواهی میدهد» هم دردی را دوا نمیکند زیرا پاسداران بالاتر از مجاهدان شرکت کننده در بیعت رضوان همراه با رسول خدا نبودند و نیستند ولی بسیاری از همین اصحاب بیعت رضوان، بعد از رسول خدا عملا مرتد شدند و به چرب و شیرین دنیا مبتلا گشتند و مصیبتهای جهان اسلام تا امروز محصول عملکرد بد آنان است.
- یک سیره ناپسند، عمومی و حاکم در کشور هم این است که هر گروهی به جای مقابله جانانه با فساد و قلع و قمع آن بخصوص اگر از جانب همگروهیها و همفکرانش باشد، در این مواقع به یادآوری فسادجناح مقابل پرداخته و پیگیری آن جناح نسبت به فساد فعلی را با استناد به فساد واقع شده که پیگیری این چنینی[بنا بر ادعا] نداشتهاند، را محکوم کرده و به سکوت در برابر این فساد فرامیخوانند حال آن که در هر مقطع باید فارغ از فسادهای گذشته که پیگیری شده یا نشده و جناحی، در پیگیری همراهی یا کوتاهی کرده یا نکرده، فساد واقع شده فعلی را فارغ از حزب و جناح، مورد بررسی فرار داده و قلع و قمع نماییم تا موجبات رضای خدا و خلق فراهم شود. بدان امید.
انتهای پیام
در مقدمه ابتدا باید بگویم که وقتی مقالات مهدی جهان تیغی در سایت اصولگرای جهان نیوز را می بینم، از قبل برایم مسجل است که یک سری کلمات را در قالبی پرطمطراق ردیف کرده تا موضوعاتی کاملا پیش پاافتاده را بیان کند که همه از آن خبر دارند، در عین حال، ظاهر مقاله، استراتژیک نما باشد. وقتی که نقطه نظرات عبداله گنجی در روزنامه ی اصولگرای جوان را می خواندم، تقریبا همیشه اطمینان داشتم که با مقاله ای با هدف پنهان کردن یا کم رنگ کردن چیزی مواجهم.
وقتی هم که مقالات آشیخ احمد حیدری در سایت اصلاح طلب انصاف را می خوانم، همیشه به نکته ای بر می خورم که یادآور آیه ی “فی قلوبهم مرض، فزادهم الله مرضا” در قرآن است، که یک نمونه ی فاحش آن، تحریف و تقطیع تعمدی سخنان رهبر فقید انقلاب در مورد رهبر آینده ی نظام بود تا برای آقای خامنه ای در رهبری رقیب تراشی کند .
من موضعی نسبت به بسیاری از موارد مقاله ی فعلی ندارم. چه بسا برخی از آن ها هم صحیح باشد. فقط می خواهم در مورد 4 و 7 مطلبی را بیان کنم.
مورد 4، مخاطب را نسبت به سلامت عقلی یا سلامت نیت نگارنده کاملا دچار تردید می کند. مغلطه و سفسطه ترکیب شده تا مورد 4 نوشته شود. اولا بخش قابل توجهی از کسانی که به نبرد سوریه رفتند، ایرانی و از مردم ایران بودند. اگر در سوریه نمی جنگیدند، چند برابر آن ها می بایست بعدا در داخل خاک ایران با داعش می جنگیدند. شیخ گونه ای نوشته که گویی این را نمی داند! اگر نمی رفتند و داعش، النصره و جیش الحر بر منطقه مسلط می شدند، ایران باید چندین برابر هزینه ی جانی و مالی می داد تا در درون خاک خودش با آنان بجنگد. هم چنین، تنها به عنوان یک مثال، در صورت تسلط جیش الحر و النصره بر زینبیه ی دمشق، در اولین اقدام، به حرم زینب جسارت می شد (که خواست بشود، چنان چه مدعی شدند در مورد مقبره ی صحابی شیعه عمروبن حمق خزاعی چنین کرده اند، و بعدها در مورد آن حرف و حدیث ایجاد شد، و همین نیروهای تحت رهبری ایران و حزب الله بودند که مانع حمله ی دشمنان اهل بیت به زینبیه شدند) و آن گاه تمام منطقه دچار چنان انفجار مذهبی می شد که هزینه های مادی، معنوی، و جانی آن، اصلا قابل تصور نبوده و نخواهد بود.
درک این نکات، حتی برای کودکانی که در خیابان لواشک می مکند هم ساده است، برای من تعجب آور است که چگونه این شیخ معمم، با بازی با کلمات ، چنین مورد ساده ای را با نادانی یا حقه بازی از ذهن مخاطب خود خارج می کند.
بنا براین، فساد اقتصادی که در کنار جنگ منطقه ای در سپاه ایجاد شده است، اصل حضور ایران در سوریه را زیر سوال نمی برد، هر چند برخورد ریشه کن کننده با عوامل فساد را طلب می کند. برخوردی قاطع، برخوردی بی سابقه، که متفاوت از چیزی است که اکنون اعلام شده است.
شیخ حیدری با همین استدلال باید کل حکومت علی بن ابی طالب (ع) را نیز به خاطر فسادهای برخی متولیان ایشان زیر سوال ببرد، که در عمل، غیر منطقی است.
و نیز، در مورد 7، ایشان از برخورد جناحی با فساد انتقاد کرده اند. در همین سایت انصاف، تنها یک مقاله به قلم شیخ حیدری را نشان دهید که در آن فساد خاندان فریدون (روحانی) در ابعاد مختلف اقتصادی، تحصیلی و مانند آن، به وضوح گزارش و سپس محکوم شده باشد. یک مقاله به قلم شیخ حیدری را نشان دهید که به فساد اقتصادی مهدی جهانگیری، فساد تحصیلی-استخدامی صادق زیباکلام، و نظایر آن که به وفور فوران کرده، اشاره شده باشد. متاسفانه، سایت انصاف، و خود شیخ احمد حیدری، از مصادیق برخورد باندی با فساد هستند.
به سایت اصلاح طلب انصاف دوستانه پیشنهاد می دهم که با انتشار مقالات شیخ احمد حیدری، عیار خود را بیش از این تنزل ندهد.
جناب جلیل، این چه استدلال مسخره و سخیفی است که شماها دارید!!؟ اگر با داعش در سوریه نمی جنگیدیم ، باید در ایران با آنها می جنگیدیم!!! یعنی شما حاضر شدید کشوری (سوریه و مردم آن) را بخاک سیاه بنشانید و جنگی نابودگر را به آن کشور و مردمش تحمیل کنید با این هدف که در مملکت خودمان با دشمن تان نجنگید!!!؟ یعنی برای اینکه دشمن تان با مردم ایران نجنگد و آنان را کشتار نکند، پای کشوری دیگر را وسط کشیدید و مردمش را بدست آن دشمن تان کشتار کردید!!!؟ اگر حقیقتا هدفتان این بوده، در انسانیت خود تردید کنید بلکه به آدمی نبودن خود یقین کنید! آقای جلیل، اگر مابین دو دشمن جنگی باشد و یکی از آن دو دشمن برای جلوگیری از ورود درگیری به کشورش، جنگ را به درون کشورمان ایران بکشاند و مردم ما کشتار شوند، شماها چه حالی خواهید داشت!!؟ اصلا برایتان اهمیتی خواهد داشت؟ وای بر شما و تفکرات نابودکنندتان!
مشخص است که مخاطبی که خود را با نام “جزایری” معرفی کرده است از همان دسته یا تحت تاثیر تفکرات همان دسته ای است که در هنگام شکل گیری گروه داعش در عراق و سوریه، با عوام فریبی جامعه ی ایرانی پشت ادعاهایی چون “داعش، همان مردم سوریه است” و “با داعش انسانی برخورد کنید، ولی اسد خونخوار را سرکوب کنید” تلاش داشتند با فریب افکار عمومی مردم ایران، عراق، سوریه، لبنان و حتی برخی ملت های دیگر، آنان را از مبارزه با داعش در محل انعقاد نطفه اش یعنی سوریه بازدارند، و متاسفانه تا حدی هم موفق شدند و توانستند به عنوان بازوی نامریی داعش و به نوعی داعش پنهان، موجبات پیشرفت آنان را در برخی مناطق در عراق و سوریه هموار سازند.
شخصا امثال “جزایری” را که با تحریک دروغین و هدفمند عواطف انسانی، در صدد عوام فریبی به سود قدرت گرفتن تروریزم و داعش بودند، “داعش پنهان” می دانم.
آنان کار را به جایی رساندند که داعش از طریق استان دیاله به 40 کیلومتری مرز ایران رسید و در حال ورود به ایران بود که با هشدار سخت نیروی قدس سپاه، به درون خاک عراق بازگشت والبته سپس توسط محور مقاومت تار و مار شد (که شب عزای این جریان در ایران بود ، رسما در صفحه ی نخست روزنامه هایشان عزا گرفتند، ادامه را بخوانید!)
برخی ویژگی های این جریان انحرافی، که جدید هم نیست و از همان سال های قدرت گیری تروریزم در سوریه، در ایران هم فعالیت خود را نشان داد، و حتی در صفحه ی نخست برخی روزنامه های داخلی ایران، برای داعش با نقاشی سر بریده ای عزاداری و داعش را “قربانی” معرفی کرد (باورتان می شود؟ در روزنامه ی ایرانی؟ ولی واقعا چنین شد!) چنین است:
1- آنان می دانند که اگر ایران نبود، همان دمشق هم سقوط کرده بود و به بیان رسمی رییس جمهور حسن فریدون (روحانی) در عوض یک گروه تروریستی (داعش)، یک دولت تروریستی در سوریه و عراق تشکیل شده بود.
این ایران بود که اگر نبود مداخله اش در جنگ آمریکایی- اسراییلی سوریه، حلب در دست النصره باقی مانده، پایتخت موازی تشکیل شده و ثبات بقیه ی نواحی سوریه، لبنان، عراق و خود ایران به بی ثباتی تبدیل شده بود. این ایران بود که از افتادن باقی سوریه به دست داعش و النصره و جیش الحر جلوگیری کرد. این ایران بود که اگر وارد نشده بود، نیروهای تکفیری به پشتوانه ی عربستان، ترکیه، قطر،اسراییل و آمریکا، نزدیک به بیست میلیون نفر را در عراق و شام کشته و سی میلیون نفر را در منطقه آواره کرده بودند تا نقشه ی خلافت خود را کامل کنند. این ایران بود که اگر پس از دعوت رسمی دولت قانونی سوریه به سوریه وارد نشده بود، اکنون سوریه به لیبی و بدتر از لیبی تبدیل شده بود. این ایران بود که با ورود به موقع و شاید حتی دیرهنگام به سوریه، از تبدیل بحران سوریه به جنگ جهانی سوم پیشگیری کرد.
اگر وقاحت و دریدگی جریان داعش پنهان اجازه می داد، حتی جنگ جهانی اول و دوم و کشتار مردم هیروشیما و ناگازاکی را نیز به گردن جمهوری اسلامی ایران می انداختند. جریان داعش پنهان، در وقاحت و دریدگی خود بدون حد و مرز عمل می کند.
2- به دلیل ساختار مذهبی (مذهب سلفی افراطی)، عشیره ای، فکری موجود در غرب عراق و جنوب و شرق سوریه، این ناحیه همواره مستعد تشکیل جریان های افراطی بوده، هست و خواهد بود. برای مثال، حملات تکفیری به کربلا توسط همین افکار صورت گرفت، اما زمان آن، مربوط به صئ و چهل سال قبل از تشکیل جمهوری اسلامی ایران است.
داعش و بدتر از داعش باز هم از حدود همین نواحی برخواهد خواست، مگر آن که تغییر فکری-مذهبی در این ناحیه پدید آید.
داعش پنهان به وضوح این را می داند، اما آن را هنرمندانه پنهان می کند.
3- زمانی داعش، جیش الحر، النصره، جیش الاسلام، و گروه های مسلح سوریه، دست به این کارها می زدند:
کشتار کودکان، بریدن سر نوجوانان عرب با سر قوطی حلبی (مثلا توسط گردان نورالدین زنگی زیر مجموعه ی جیش الحر) ، تجاوز گروهی به زنان سوری و سپس کشتن آن ها، دزیدن زنان کرد ایزدی برای فروش در موصل و دیرالزور، تجاوز گروهی به زنان کرد زبان منطقه ی سنجار، محاصره ی ترکمن های آمرلی، ربودن زنان عرب برای دست به دست شدن بین تروریست های مسلح تحت عنوان جهاد نکاح، کشتن مخالفان تکفیری ها با پرتاب آن ها از بالای ساختمان ها بر روی پله ها برای زجر کش کردن آنان، حمله به روستاهای الخالدیه، باباعمرو، … و قتل عام مردان روستا و تجاوز به زنان آن ها، و …
در این زمان ها، این داعش پنهانی رسانه ای در درون ایران سعی داشت که بر این مسایل تمرکز نکند و توجه افکار عمومی را از جنایات این گروه ها دور کند تا آن ها بتوانند بیشتر تلفات بگیرند. آن کشتارها را صحنه سازی دولت سوریه نشان دهد. رفتار جیش الحر (ارتش آزاد) را دموکراتیک و متفاوت از جبهه النصره و … جلوه دهد. این وقایع را واکنش مردمی به دولت سوریه نشان دهد و … و به هر صورت ممکن، فضای تنفسی رسانه ای برای تروریزم و داعش فراهم کند که بتواند بیشتر کشتار کند و بیشتر از ملت های منطقه تلفات بگیرد و در نتیجه دولت ها را به آستانه ی تسلیم در برابر جریان تروریزم نزدیک تر کند.
4- در هنگام ضربات دولت های سوریه و عراق به تروریزم، سعی می کردند با تحریک عواطف مردمی، جلوی هم بستگی ملت ها با دولت های عراق و سوریه و ایران را بگیرد، که باز هم تروریزم و داعش بتواند مجال تنفسی بیابد و جان سالم به در ببرد.
5- در هنگام انتخابات 2013 ریاست جمهوری سوریه که با حضور سه کاندید از جمله اسد در انتخابات همراه بود و دو نامزد دیگر هر دو سنی و یکی کمونیست بود، و رای بالاتر از 87 درصد اسد در آن انتخابات، این انتخابات را بایکوت کنند و آن را غیر واقعی، غیر مردمی و بی اعتبار جلوه دهند. اما زمانی که تصاویر شادی عجیب مردم سوریه از پیروزی اسد در اوج بحران سوریه نشان داده شد، خفقان گرفتند. هنگامی که گزارشگران بین المللی گفتند حتی از اردوگاه های آوارگان سوری در انتخابات شرکت شده و به نفع اسد رای داده شده بود، دیگر راهی برای عوام فریبی نداشتند.
6- هنگامی که داعش به مناطقی مانند کوبانی(عین العرب) حمله می کرد، به ناگهان صد و هشتاد درجه تغییر موضع داده، خواهان مداخله ی تمام جهان در برابر داعش می شدند، چون به درستی می دانستند که این مناطق، پرچم تجزیه طلبی از دولت های غراق و سوریه و انتقال این تجزیه طلبی به درون خاک ایران را بر می دارند. اما هنگامی که تروریزم و داعش به دمشق، بغداد و حلب نزدیک به ایران حمله می کرد، دوباره تغییر جهت داده، داعش را دسته ای از مردم منطقه خوانده، خواستار عدم مداخله ی ایران و عراق و سوریه در مقابل تروریزم می شد و باز هم تکیه اش هم برعوام فریبی متصل به تحریک عواطف انسانی بود.
7- هنگامی که حملات شیمیایی در سوریه انجام شد، زمانی که پیکان اتهام به سمت دولت سوریه بود، طرفدار عواطف انسانی می شدند. اما هنگامی که خود کمیته های بین المللی اعلام می کردند این حملات از سمت معارضان دولت بوده است، به ناگاه طرفدار عدم پیگیری موضوع، بی طرفی ایران، صلح و آتش بس در سوریه می شدند، با وجود آن که شواهد بین المللی وجود داشت که این جملات از سوی مخالفان دولت بازهم ادامه خواهد داشت! (این رفتار ریاکارانه حتی در فصل 4 سریال پرطرفدار آمریکایی House of Cards ساخته ی Netflix هم منعکس شده است و رازی است که مدت هاست از پرده برون افتاده است)
8- …
می توان فهرست رفتارهای داعش پنهان را همین گونه ادامه داد. جریانی شناخته شده، که با عوام فریبی، جای شهید و جلاد را عوض می کنند. هنگامی که ایران به دعوت رسمی دولت سوریه در آن جا حضور یافت، ایران را جلاد و داعش را شهید نشان دادند، هنگامی که صدام به ایران حمله کرد، در صدد تطهیر صدام بر آمدند، زمانی که آمریکا به صدام حمله کرد، صدام را خالد بن ولید خواندند و خواستار حضور ایران در کنار صدام شدند.
حضور این جریان در ایران برای من شگفت انگیز است، چون مشکلش با اسد و جمهوری اسلامی و روسیه و این ها نیست، بلکه در عمق خویش، با وجود “خود ایران” مشکل دارد، اما آن را با هنرمندی و در زیر چندین لایه روکش، پنهان می کند. البته ممکن است که نتواند ماهیت خود را در آینده ی میان مدت پنهان کند.
همه مطالب جنابعالی درست . اما با چه قیمتی ؟ خوب است نگاهی به زندگی مردم کشور عزیزمان هم بیندازیم تا ببینیم در ام القرای جهان اسلام مردم در زیر خط فقر هستند همان فقری که ایمان را زایل می کند . این توجیهات که اگر در سوریه نمی جنگیدیم به ایران حمله می کردند توهمی بیش نیست .
سران و مسئولان جمهوری اسلام نه مظلومیت پیامبر و اهل بیتش را ندارند و اسلام دستشان را نبسته است و با ارائه اسلام خود میلیون ها طرفدار دارند و حفظ نظام خود را از هر چیزی بالاتر می دانند در حالی که پیامبر و اهل بیتش هیچ گاه برای حفظ نظام خودش ذره ای از اخلاقیات خارج نمی شدند. پیامبر بعد از فتح مکه اعلام صلح و بخشش عمومی کرد و از تسویه حساب جلوگیری کرد و قاتل عمویش حضرت حمزه را بخشید. ابوسفیان را بزرگی بخشید در حالیکه می دانست که اینها و نسلشان در آینده قاتل نوه اش هستند. اسلام واقعی دست حاکم مسلمان را می بندد و علی بن ابیطالب به خاطر پایداری به اخلاق در مقابل معاویه صلح کرد. نهایتا امام حسن با یک صلح حکومت را واگذار کرد. تمام امامان بعد از امام حسین، پدرانشان به دست حاکم زمانه شهید شده بود ولی هیچ کدام اقدامی در جهت ترور آن حاکم نکردند.
من “محمد” را به مطالعه ی غیر سطحی تاریخ دعوت می کنم. حفط نظام اسلامی در زمان حکومت خلفا ان قدر اهمیت داشت که امام علی حتی از حق خود هم کنار کشید. آیا خلفا معصوم بودند؟ یا نظام آن ها نظام معصومین بود؟
“محمد” باز هم نشان داده که از تاریخ صدر اسلام چندان آگاه نیست. امام نه تنها حکومت را به معاویه وا نگذاشت، بلکه در حال آماده سازی سپاه خود برای یورش مجدد به لشگر سفیانی معاویه در سوریه بود ( رقم زدن جنگ دوم صفین) که توسط ابن ملجم ملعون به شهادت رسید.
به ان دلیل که “محمد” چندان از تاریخ مطلع نیست از او انتظار نیست که بداند پیامبر در فتح مکه، با وجود عفو بسیاری، دستور داد چهار نفر خاص به قتل برسند حتی اگر از پرده ی کعبه آویزان باشند. همین پیامبر که ابوسفیان را به دلیل ایمانش عفو کرد، دستور داد که اگر معاویه را بر منبر من دیدید شکمش را پاره کنید، که نکردند و شد آن چه که شد.
“محمد” مطلع نیست که عدم قیام امامان پس از حسین به دلایل اخلاقی نبود، بلکه به دلیل اتمام حجت عدم یاری مردمان بود. امام جعفر صریحا گفت که اگر من ده شیعه ی تنوری داشتم قیام می کردم. “محمد” چندان عمیق نیست، و مطلع هم نیست.
به هرحال، محمد نیز مانند شیخ احمد، و جزایری (اگر این ها واقعا چند نفر باشند) ، عوامانه یا عوام فریبانه مسایل را تحلیل می کند.
من هم یارای پاسخ به عوام بودن یا عوام فریبی بیش از این را ندارم، که حتی افراد کم توان ذهنی هم فهمیده اند که اگر سپاه نبود، ناموس ایران و سوریه و عراق و لبنان اکنون در موصل و دیر الزور به دو تا بیست درهم معامله شده بود. حالا اگر کسی دلش می خواهد، معارضان اسد هنوز در ادلب حکومت دارند، خود و ناموسش را به ان جا ببرد و سلاح به دست بگیرد تا ببیند ان چه را سپاه نگذاشت ببیند.
حقیقتا دیگر از استدلال برای نویسنده و مخاطب عوام یا عوام فریب/ پوپولیست سایت انصاف خسته شده ام.
برای تکمdg کلام، اشاره می کنم که پیامبر از قضا “وحشی” قاتل عمویش حمزه را مهدور الدم و یکی از چهارفردی اعلام کرد که حتی اگر از پرده ی کعبه آویزان شده بود، خونش “باید” ریخته شود. “وحشی” با وساطت شخصی به نزد نبی آمد و خود را بر زمین انداخت و مدت ها طلب عفو کرد، اما پیامبر در حضور اصحاب خود، مدت ها ساکت بود تا این که پس از مدتی، او را بخشید. پس از رفتن وحشی، پیامبر به اصحاب خود فرمود چرا او را نکشتید؟ اصحاب گفتند چون شما در آن هنگام صحبتی نکردید. پیامبر گفتن مگر در آن هنگام من مهدورالدم بودن او را لغو کرده بودم؟
وحشی پس از اسلام آوردن، از مدینه مهاجرت کرد و پس از ارتداد، در اثر شدت شرب خمر، از پای درآمد، یعنی حتی برای آینده او بهتر بود که در همان فتح مکه کشته شود، تا بر اثر ارتداد، بمیرد. محمد(ص) بر خلاف ما، از حال و آینده و امراض درونی ما و درمان نرم و سخت آن ها مطلع است.
پس اگر کسی به محمد (ص) و علی (ع) و جانشینانشان اعتقاد دارد، هم باید رحمت و هم قهر آنان را پذیرا باشد، که شاید برای بسیاری از امثال این جانب، به دلیل ضعف نور درونی ایمان، ممکن و قابل تحمل نباشد.
در ضمن، در یک از نوشته ها، عمروبن حمق می بایست با حجر ابن عدی جایگزین شود.
این برای تکمیل کلام بود، نه پاسخگویی خارج از حوصله ی این جانب.
سلام.برخیخلفاعباسیووهابیوندر
طولتاریخبارهابهحرمهایمعصومین
.ع.وبرخیبزرگاندینجسارتکرده
بودنددستشیعیانوسپاهقدس
ومدافعینحرمدردنکندکهدر سوریه
وعراقفداکاریکردندوجلوداعش
ودیگروهابیهاراگرفتند.امابایدبدانیم
بزرگانمسلطدینیتشیعوتاریخاسلام
جهترفعسوءتفاهمهاواختلافات
مرتبابابزرگانجهانتسننبهگفتگو
بنشینندواینگفتگوهامانندشبهای
پیشاور.پخششودتاعموممسلمانان
علاقمندوحساسبهمباحثبیشتر
توجیهشوندوامثالداعش
نتوانندبهراحتیسربازگیری
کنندبالاخرهمردمسوریهازعملکرد
رژیمکودتاییوباندیاسدناراضی
بودندکهداعشو….اینگونهگسترده
کارشانگرفتهبودبهنظرمناگردرجنگ
شیعیانباارامنهدرمسئلهقرهباغمثلا
سپاهقدسواردمیشدواحساسات
غیرمعقولدخیلنبودامروزجبهه
تشیعدرقفقازخیلیقدرتمندبود.
امادرهرکشوریاگرترازوباشدوتمجید
همهدرآمدهامشخصباشدوبانظارتوباعدالتبرحسبنیازهاینهادهاو سازمانها
وبرحسبآمارجمعیتیمناطقتقسیم
گرددوبرخرجنیزنظارتگرددمشخص
استکهفسادمالیوسوءظنوبیعدالت
کممیشودوبهحداقلمیرسد.وحرام
خوریعادینمیشودوحرامخوربیحیا
هممیشودوهمینمیشودکهیکزن
کهبایدمظهرحیاباشدبروددربین
جمعیتوازازدواجغیرعرفصحبت
کردهآنرامباحفرضکند….همهمسائل
بههمربطدارد