خرید تور تابستان

گفتگو؛ انتخابی اجباری! | عباس عبدی

عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در هفته نامه ی «صدا» نوشت:

بياييم كمي ارتفاع بگيريم و صحنه سياسي ايران را از فراز آسمان و نه از روي زمين نظاره كنيم. وقتي كه روي زمين و داخل بازي هستيم، خيلي چيزها را نمي‌بينيم، زاويه و نيز افق ديدمان محدود خواهد بود، بويژه آنكه جزو بازي هم باشيم، در این صورت نوع نگاهمان معطوف به مبارزه و بازي خواهد بود، در نتيجه متوجه بسياري از وجوه دیگر اين ماجرا نمي‌شويم. وضعيت صحنه سياسي ايران چيزي شبيه ميدان نبرد گلادياتورهايي است كه نتيجه مبارزه آنها، سودي به حال هيچ‌كدام ندارد، بلكه جز ضرر حاصلي ندارد. بازی با حاصل‌جمع منفی است. اگر از فراز آسمان به اين ميدان سياست نگاه كنيم، دچار تعجب مي‌شويم كه اين جامعه و كنشگران سياسي در آن در پي چيستند؟ براي چه رفتار غيرعقلايي پيشه مي‌كنند؟ چرا قادر به تعامل و گفتگوي موثر نيستند؟ چرا گمان مي‌كنند که در حال فرار از چيزي هستند، ولی متوجه نیستند با سرعت بيشتري در حال نزديك شدن به آن هستند؟ در حالي كه در دنيای سیاست، دشمنان نيز با يكديگر گفتگو مي‌كنند و جنگ، آخرين راه‌حل آنان براي تأمين منافع هركدام است، چرا در ايران، كساني كه بايد رقيب و نه دشمن يكديگر باشند، نمي‌توانند حداقلي از گفتگو را ميان خود سامان دهند؟ آنان در حالي در موضوعات مشتركي با يكديگر مواجهه و تلاقي دارند، که فاقد هرگونه ارتباط گفتاري و فكري مستقيم با يكديگرند، آن هم در جهان امروز كه جهان ارتباطي است.

برداشتي كه نگاه ناظر بي‌طرف به ميدان سياست در ايران دارد مثل اين است كه دو نفر را ببينيد كه درباره تصرف يك خودرو مبارزه مي‌كنند و چون نمي‌توانند مالك كل خودرو شوند، هركدام به قطعه‌اي بسنده مي‌كنند. قطعه‌اي كه بدون قطعات ديگر فايده‌اي ندارد، و يك شي اضافي و بيهوده است. آنان قادر نيستند كه به صورت شراكتي يا نوبتي از خودرو استفاده كنند چرا که اصولاً وجود يكديگر را در اساس و نه حتی در اين شراكت به رسميت نمي‌شناسند.

اين وضعيت ريشه تاريخي دارد و هميشه چنين بوده است. به همين دليل هم منتقدان حكومت‌ها هم هرگاه خواستند به حكومت اعتراض كنند، بيش از اينكه نسبت به رفتار انحصارطلبانه آن حکومت اعتراض داشته باشند، نسبت به اصل وجود آن معترض بودند، بنابراين وقتي هم كه در مبارزه عليه حكومت پيروز مي‌شدند، از حيث انحصارطلبي، تغييري حاصل نمي‌شد، فقط يك حكومت مي‌رفت و حكومت ديگري مي‌آمد كه هر دو از حيث به رسميت نشناختن ديگران و مخالفان وجه اشتراك داشتند، همچنان كه نيروهاي مخالف نيز از حيث به رسميت نشناختن حكومت و نيز خودشان، مشابه بودند.

با این توضیح مي‌توان گفت كه تقريباً تمام راهبردهاي سياسي موجود در ایران به طور صريح يا ضمني متضمن ويژگي نفي ديگري بوده است. در راهبردهاي براندازي اين ويژگي صريح گفته مي‌شود، ولي در راهبردهاي ديگر نيز نوعي تبعيت مطلق از ديگري درخواست مي‌شود و به طور ضمني اين نيز نفي موجوديت آن است.

در چنين شرايطي آنچه كه آموزش نمي‌بينيم، گفتگو و فنون آن است زیرا که هیچ وقت احساس نیاز به آن نداشته‌ایم. بنابراين هنگامي هم كه به این نتیجه می‌رسیم که قادر به حذف يكديگر نيستيم، و بايد با يكديگر گفتگو كنيم، تازه متوجه مي‌شويم كه با فرهنگ و فنون گفتگو آشنا نيستيم و چون آشنا نيستيم، دنبال راه‌حل گفتگو نيز نمي‌رويم. ضمن اينكه از گذشته و در چارچوب راهبرد حذف، گفتگو را ضد ارزش و نیز نوعی سازش معرفي مي‌كرديم، و اكنون نمي‌دانيم چگونه می‌توانیم خود و دیگران را مجاب کنیم که اين راه را انتخاب كنيم. بنابر این از يك سو آن را پيشتر ضد ارزش معرفي كرده‌ايم، و نیز آشنايي كافي با فنون آن نداريم، و از سوي ديگر در عين حال متوجه شده‌ايم كه راهبردهاي مبتني بر حذف پاسخ نمي‌دهد، در نتيجه در يك سرگرداني نظري و عملي غرق مي‌شويم.

واقعيت اين است كه همه نيروهاي سياسي در ايران چه آنها كه در قدرت‌اند يا در بيرون و در حاشیه آن قرار دارند دچار يك بحران جدي هستند. بحران از اين جهت كه وضعيت و صفحه شطرنج سياست نشان مي‌دهد كه اين بازي پات است و هيچ‌كدام از طرفين نمي‌توانند يكديگر را حذف و مات كنند، ولي مشكل اينجاست كه هيچ‌كدام هم آمادگي دادن پيشنهاد پات را ندارند و آن را نشانه ضعف مي‌دانند، و حتي نمي‌دانند كه طرف مقابل با اين پيشنهاد احتمالی آنان چگونه برخورد مي‌كند. اگر با بازي شطرنج آشنا باشيد، بجز شاه برای هركدام از طرفين بازي يك فيل يا اسب باقی مانده و مي‌خواهند يكديگر را مات كنند، و اين شدني نيست، و ادامه بازي جز استهلاك دو طرف نتيجه ديگري ندارد. جالب اينكه واسطه سياسي نيز در این میان وجود ندارد. كسي كه مي‌توانست واسطه اين فرآيند شود، خودش فرصت را مناسب ديد و طرف دعوا و مبارزه شد و سود طرف دعوا شدن را بيشتر از ایفای نقش واسطه‌گري و كاتاليزوري سیاسی دانست.

رويدادهاي سال 1388 آخرين تير تركش دو طرف ماجرا بود. نتيجه چه شد؛ جز استهلاك طرفين، و از آن بدتر شكل‌گيري نيروهاي حاشيه‌اي؟ نيروهايي كه قرار بود ابزار دست براي حذف موثر طرف مقابل شوند، ولي در عمل خودشان مدعي شدند و چيزي نمانده بود كه مدعاي پيامبري هم بنمايند. رويدادهاي سال 1392 و شايد از آن روشن‌تر اسفند 1394 نشان داد كه نيروهاي سياسي بايد دور حذف یکدیگر را خط بكشند. پيش از آن سياست تقابل‌جويانه خارجي به بن‌بست رسيده بود و برجام برون‌داد عقلاني اين بن‌بست بود. اكنون بن‌بست داخلي به مراتب مي‌تواند خطرناك‌تر باشد، و بايد براي آن مفرّي پیشنهاد كرد. این وضع مثل زمین‌گیری نیروها در جبهه جنگ است که نه راهی بی پیش دارند و نه توان و اراده‌ای به ادامه جنگ. حكومت كلّ يكپارچه است، حداقل در مقام اجرا و تمشيت امور بايد يكپارچه عمل كند. چه ديكتاتوري باشد و چه دموكراسي. حكومت را به منزله همان خودرو در نظر بايد گرفت كه مي‌توان آن را اجاره داد يا نوبتي رانندگي آن را به عهده گرفت، ولي در لحظه مشخص نمي‌توان اختیار فرمان و گاز را به دست يك نفر داد، و مدیریت دنده و ترمز در دست ديگري باشد. سقوط سرنوشت محتوم آن است. اين رفتار ناهماهنگی و شکاف در سياست خارجي كشور، در سياست اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و در همه حوزه‌ها به وضوح قابل ديدن است. مسأله ايران نه فقدان سرمايه خارجي است و نه فقدان مديريت و نه… مسأله اصلي دوپارگي سياست و به رسميت نشناختن يكديگر و در عين حال ناتواني از حذف يكديگر. شناسايي دوفاكتو میان طرفین صورت گرفته است، ولي كسي براي شناسايي دورژه پيش‌قدم نمي‌شود. اين شناسايي مستلزم گفتگوهاي وسيع و آزاد ميان همه نيروهاي سياسي است. دولت و رييس جمهور اگر اين كمبود را جدي مي‌دانند، مي‌توانند به عنوان يك عنصر واسطه پيشگام شوند، شايد بتوان تا پايان سال حداقلي از گفتگوها را شكل داد. بدبيني‌ها و سوءظن‌هايي كه ميان طرفين است نه تنها مانعی جدی در پا پيش گذاشتن است، بلكه برداشت‌هاي آنان از يكديگر تحت تأثير اين بي‌اعتمادي شكل مي‌گيرد. گفتگو با هدف سازش و تفاهم و به رسميت شناختن يكديگر، بايد در دستور كار همه نيروهاي سياسي قرار گيرد. آنان مجبور به انتخاب اين راه هستند، هرچه ديرتر انتخاب كنند، بيشتر متضرر مي‌شوند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. جناب عبدی انگشت بر نکته مهمی نهاده اند که ضعف بزرگ ما ایرانیان است اهل دیالوگ وگفتگو نیستیم بیشتر مونولوگی هستیم هنر سخن گفتن بلد هستیم اماهنر سکوت را نیاموخته ایم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا