مسئله بر سر تفاوت در امارت و امامت است
حجتالاسلام ادیب، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، گفت: دعوا بر سر دست بسته نماز خواندن و در اذان برخی عبارات را گفتن و نگفتن و در وضو دست را از پایین به بالا شستن و برعکس نیست، بلکه مسئله بر سر تفاوت در امارت و امامت و تغییر مسیر نبوت و امامت به خلافت و امارت است.
بهگزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین مسعود ادیب در نشست «امیرمؤمنان(ع)؛ استمرار امامت پیامبر خاتم(ص)» که از سوی مؤسسه فیهم برگزار شد، گفت: در نهجالبلاغه این مضمون با تعابیر مختلف چندین بار تکرار شده است که امام(ع) فرمودند: انا من رسول الله کالضوء من الضوء و الذراع من العضد». امام(ع) تاکید دارد که من راه پیامبر(ص) را میپیمایم، این تاکیدات را در کنار ماجرای ترور خلیفه و تشکیل شورا بگذارید، در این شورا، زبیر به نفع امام علی(ع) و سعد ابی وقاص به نفع عبدالرحمان بن عوف کنار رفت. عبدالرحمان با هر کسی بیعت میکرد میتوانست حائز اکثریت شود ولی او دوبار تبعیت از طریقه شیخین را شرط گذاشت و علی(ع) زیر بار نرفت ولی عثمان پذیرفت لذا با او بیعت کرد.
ادیب با طرح این پرسش که چرا امیرالمؤمنین(ع) اینقدر بر تبعیت از سنت پیامبر(ص) تاکید دارد، افزود: این نشان میدهد که امام(ع) از سویی در موضع اتهام بوده که چرا از سنت خلفا تبعیت ندارد. همچنین این پرسش به ذهن متبادر میشود که آیا میان سنت خلفا و پیامبر(ص) اینقدر اختلاف بوده که امام(ع) حاضر به پذیرش آن نیست؟ شرفالدین نقل کرده وقتی به عمر اعتراض شد که پیامبر(ص) این طور عمل میکرد و تو طور دیگری؛ او جواب داد که محمد(ص) یک آقا و فرد بوده و من هم خودم هستم، او تصمیمی داشت و من هم تصمیم خودم را دارم؛ اگر بحث بر سر رفتار و تصمیم مدیریتی باشد تفاوت رفتاری اقتضاء دارد ولی داستان فقط اختلافات موردی و مدیریتی و جزئی نیست؛ امام علی(ع) در اولین سخنرانی بعد از پذیرش خلافت فرمودند: شما به وضعیت آغاز بعثت برگشتهاید، گویی همه مسیرهایی را که پیامبر(ص) پیموده و طراحی کرده نابود شده و مردم به نقطه اول برگشتهاند.
ادیب بیان کرد: مگر چه اتفاق بنیادی افتاده که علی(ع) این سخن را میگوید؟ اگر تغییرات، محدود به اضافه و کم شدن اذکاری در اذان بود و یا به رسم اینکه انسانها در برابر سلاطین و ارباب دست بسته بودند و باید در برابر خدا هم دست بسته حاضر شوند، یا نماز تراویح خوانده شود و …آیا به معنای بازگشت جامعه به آغاز رسالت است؟ به نظر میرسد تعبیر امیرالمؤمنین(ع) نشان میدهد قصه و قضیه عمیقتر از این چند تغییر است. شاید بتوان گفت جز اجتهادهای خلفا در برابر نص و نظرات مدیریتی، تغییر نگرش کلی و بنیادین رخ داده بود و آن تبدیل نظام امامت به نظام امارت بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه مفید تصریح کرد: پیامبر(ص) بعد از ورود به مدینه آیا مانند سلاطین و پادشاهان رفتار کرد و بزرگان و شیوخ را از مناصب خود بر کنار کرد؟ پیامبر(ص) به عنوان رهبر معنوی، الگو و اسوه عملی و شخصیت هدایتگر و امام رفتار کرد، یعنی شخصیتی که مسیر سعادت انسان را برای رسیدن به قرب و رضوان الهی با رفتار و سیره نظری و عملی خود تبیین کرده و نشان میدهد. انسان نمیتواند در خلا این مسیر را طی کند و باید در نشست و برخاست و دوستی و دشمنی و زندگی شخصی و اجتماعی و .. طی این طریق بکند. ایشان جز دعوت کاری نکرد. وقتی جنگ پیش آمد مردم را دعوت کرد و خودش پیشگام در این مسیر بود و قرآن تاکید فرمود که پیامبر(ص) را اسوه خود قرار دهید.
ادیب اضافه کرد: بعد از فتح مکه که اوج اقتدار پیامبر(ص) است و ایشان قصد دارد مانور قدرتی در برابر دولت روم انجام دهد(چون در سال قبل، آنها به سرزمین اسلامی حمله کرده و مسلمین را شکست داده بودند) باز هیچ کسی را مجبور به شرکت در جنگ تبوک و تامین هزینهها نمیکند و تا جایی مدارا میکند که خداوند او را مورد مؤاخذه لطیف خود قرار داده و میفرماید: لم اذنت لهم؛ چرا به آنها اجازه عدم حضور در نبرد را دادی و خدا به جای پیامبر(ص)، مردم را تهدید میکند.
ماهیت امامت، دعوت است
عضو هیئت علمی دانشگاه مفید تصریح کرد: ماهیت کار پیامبر(ص) و امامت، دعوت است برخلاف امارت؛ رسول الله(ص) سر بر بالین خاک نهاد و هنوز ایشان دفن نشده بود ولی سقیفه تشکیل شد و گفتند چه کسی امیر باشد؟ و سوگمندانه اول هم انصار این مسئله را مطرح کردند و گفتند ما ساکن این شهر هستیم و باید اختیار خودمان را داشته باشیم؟ یعنی همان اول، بحث از امارت بوئد و نه امامت. بعد هم بحث بین قریش و مهاجرین و انصار بالا گرفت و در نهایت خلیفه اول به قدرت رسید و بعد هم گفت که این مسیر برای انتخاب خلیفه مسیری است که یکبار رخ داد و دیگر نباید تکرار شود. حال میپرسیم اگر مسیر خوبی است چرا نباید تکرار شود؟ آیا قرار بود بعد از پیامبر(ص)، چنین امیری انتخاب شود؟ آیا پیامبر(ص) علی(ع) را به عنوان امام و وصی بعد از خود انتخاب نکرده بود و هدایت مردم را به او نسپرده بود؟
ادیب بیان کرد: ما عمدتا بحث را به این مسئله تقلیل میدهیم که چرا بعد از پیامبر(ص) خلفای سه گانه آمدند و امام(ع) خانه نشین شد، ولی بحث عمیقتر است و آن اینکه آیا اصولا پیامبر(ص) دنبال چنین حکومتی بودند که ابتدا مخالفان را سرکوب و تطمیع کند و بعد هم به کشورگشایی بپردازند آن هم به نام دعوت به اسلام؟ از کجای سنت پیامبر(ص) چنین چیزی قابل استفاده است؟
وی با اشاره به تفاوت بنیادین بین نظام امامت و امارت، افزود: در نظام امامت، بنیاد کار بر اقناع مخاطب و اتمام حجت برای پذیرش خواست خداوند است، در تبوک، پیامبر(ص) کسانی که با عذر نابجا نخواستند در جنگ شرکت کنند، اذن ماندن در مدینه را داد و نمونههای زیادی در سیره علی(ع) هم وجود دارد؛ بعد از اینکه با امام علی(ع) بیعت شد، عایشه در مسیر مکه به مدینه بود و وقتی شنید مردم با ایشان بیعت کردند ابراز تاسف کرد و به مکه برگشت و چند وقت بعد طلحه و زبیر هم به او پیوستند و امام(ع) با اینکه میدانست اینها دنبال توطئه رفتند ولی قصاص قبل از جنایت نکردند. علی(ع) قبل از آن که امیر باشد، امام است و رفتار او الگو. او معیارآفرین برای تشخیص درستی و نادرستی است؛ هر جا بین امامت و امارت تعارض باشد علی(ع) جانب امامت را برمیگزیند. در ماجرای حمله دشمنانش به عراق و فتح بصره، نامه به کوفیان مینویسند و میفرمایند من از مدینه خارج میشوم، یا ظالم هستم و یا مظلوم و یا بر حق و یا ناحق، هر کسی میداند حقی ضایع شده و من مظلوم هستم از من حمایت کند. آیا قابل باور است امیری در قدرت و در شرایط جنگی در هزار و ۴۰۰ سال قبل اینگونه از مردم درخواست همراهی داشته باشد؟
تفاوت حاکمیت غربی با نظام امامت
ادیب اضافه کرد: در جنگ جهانی اول، وقتی برتراند راسل حاضر نشد در جنگ شرکت کند او را به زندان انداختند ولی علی(ع) فرمود اگر حق با من است از من حمایت کنید؛ این فرق در امامت و امارت است؛ در هزینه کردن بیت المال، پاسخگویی به مردم، عزل و نصب مدیران علی(ع) بر مدار امامت رفتار میکند؛ درباره کسی که همه مجاهدات دوره پیامبر(ص) روی دوش او بود میگفتند فرد خوبی است ولی سیاست بلد نیست، او فرمود معاویه از من سیاستمدارتر نیست، او خیانت میکند و فریب میدهد و ظلم میکند ولی من اهل این کارها نیستم. علی از اصول به خاطر زمین و قدرت و مال و ثروت دست بر نمیدارد.
استاد دانشگاه مفید تصریح کرد: در دوره خلفا گاهی مسلمان نمازخوان به جرم ارتداد قلع و قمع شدند تا خودشان در قدرت باقی بمانند، ولی اهل این کارها نبود؛ اگر امامت علی(ع) بعد از وفات پیامبر(ص) مستقر شده بود آیا این مسیر طی میشد؟ نظام امامت دنبال سعادت انسان است، در نظام امارت بین عرب و غیرعرب، زودمسلمان و دیرمسلمان شده و کسی که در جنگ بوده و نبوده تفاوت است ولی در نظام امامت همه از آدم و حوا هستند و برابر؛ در نظام امارت، توفیق دنیا و فتح و غنیمت، محور است ولی در نظام امامت، آخرت و معنویت، محور است. سخنان امیرالمؤمنین(ع) را وقتی در نهج البلاغه بخوانیم تعجب میکنیم که آیا این سخنان یک امیر و حاکم است؟ یا به سخن یک زاهد گوشهنشین شبیه است.
وی تاکید کرد: در نظام امارت، اصل قدرت و حکومت است از هر طریقی که به دست آید، ولی در نظام امامت، بعد از چند روز کشمکش و درخواست از ایشان، با اکراه، حکومت را میپذیرد و بعد میفرماید باید به مسجد برویم و ببینیم آیا بیشتر مردم راضی هستند و اگر چند نفر هم بیعت نمیکنند خودشان به جای آنها ضمانت میدهند و به زور متوسل نمیشوند، ولی در نظام خلافت اگر کسی بیعت نکرد باید در خانه او را آتش زد و به زور بیعت گرفت.
ادیب تاکید کرد: پس دعوا بر سر دست بسته نماز خواندن و در اذان برخی عبارات را گفتن و نگفتن و در وضو دست را از پایین به بالا شستن و برعکس نیست، بلکه مسئله بر سر تفاوت در امارت و امامت و تغییر مسیر نبوت و امامت به خلافت و امارت است.
انتهای پیام