حکایت این روزهای آقازادهها
رضا صادقیان، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان «حکایت این روزهای آقازادهها» دربارهی مباحث مطرحشدهی روزهای اخیر پیرامون فعالیتهای فرزندان محمدعلی رامین، فعال سیاسی اصولگرا و معاون مطبوعاتی دولت احمدینژاد نوشت:
در بازههای زمانی مختلف و پس از نشر عکس، فیلم و خبری درباره فرزندان مدیران ارشد با واکنشهای بسیاری روبرو میَشویم. آیا میتوان با برخی موضعگیریها منفی و فراگیر مخالف بود؟
ماجرای فرزندان مدیران ارشد همیشه از نقطهای نسبتا پرحاشیه آغاز میشود. روزگاری بحث مواضع متفاوت فرزند یکی از مدیران بود، مدت زمانی بعد و خصوصا پس از گسترش شبکههای اجتماعی فرزندان دیگر و دیگری و تا به امروز بحث داغ فرزندان آقای رامین آنقدر پردامنه شده که هر کس از دریچهای خاص به آن نگاه و مسئله آفازادهها را فهم میکند. شخصیت سیاسی که نقش برجستهای در طرح و تکرار برخی مباحث پرحاشیه در دولت نهم و دهم داشت. شاید این همه باعث شده باشد که مخاطبان نسبت به سبک زندگی متفاوت سه فرزند او چنین واکنشهایی نشان بدهند، بیشک این مسئله بیتاثیر نبوده و نیست، اما تا کجا میتوان نسبت به کلیت مواضع پدران و فرزندان و شیوه زندگی متفاوت آنان موضعگیری کرد و انگشت اتهام را به سوی فرزندان گرفت؟
چه بسیار پدران بینام و نشانی که در کشور خودمان و سایر نقاط جهان با تفکر و سبک زندگی مخصوص به خودشان زندگی میکنند ولی راه فرزندان آنان در کلیات و جزییات متفاوت از پدران و مادرانشان است. بنابراین انگشت گذاشتن روی شیوه خاص فکری و رفتاری پدران و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان ارتباطی با رفتار فرزندان آنان نداشته و نخواهد داشت؛ به عنوان مثال میتوان از زندگی و روش فکر ادواردو آنیلی نام برد، شخصیتی که پدرش مالک کارخانه فیات و صدها شرکت تجاری در ایتالیا بود ولی خودش به این همه پشت کرد و راهی دیگر را طی نمود. نمونههای بسیاری دیگر نیز وجود دارد که در حوصله این نوشتار نیست.
بنابراین همان اندازه که در یک خانواده پدر و مادری را میتوان یافت که مواضع سیاسی و فرهنگی اصولگرایانه داشته باشند ولی فرزندانشان راهی دیگر را طی کنند، طبیعی است که در میان مدیران ارشد و شیوه زندگی روزمره فرزندان آنان شاهد تفاوتهای بسیار باشیم. به نظر میرسد برخی از چهرههای سیاسی و حتی کاربران شبکههای اجتماعی حمله و نقد شیوه زندگی فرزندان مدیران را به عنوان کنش یک سیاسی تعریف کردهاند. در واقع سادهترین راه ممکن که همان نقد فرزندان چهرههای سیاسی و مدیران باشد را انتخاب میکنند؛ به عبارتی این نوع موضعگیری بیش از آنکه نگاهش به کلیت مباحث اجتماعی و سیاسی باشد و حوصله کند و رابطه فرزندان و پدران را از دریچهی واقعیتر به تحلیل بنشیند خیلی سریع واکنش منفی نشان میدهد، در واقع مسئله را به شخصیترین حالت ممکن خلاصه و ضدیت خود را با همین واکنش انجام میدهد.
اما آن سوی داستان را میتوان با دقت به مواضع فرزندان مدیران ارشد بررسی کرد. هنگامهای که بحث رانت، استفاده از انحصار، داشتن رابطه خاص و رانتجویی در فضای عمومی مطرح و تاکید میشود اکثر فرزندان از عبارتهایی استفاده میکنند که مخاطب را به سوی ابراز واکنشهای منفیتر سوق میدهند. مثلا؛ «بنده خودم توانایی داشتم»، «با توجه به تخصص و تحصیلاتم توانستم یک شرکت با 500 نیرو را در سن 23 سالگی مدیریت کنم»، «اصلا از روابط پدر استفاده نکردم» و عبارتهای مشابه. چنانچه مخاطب ما در کشور و دیاری دیگر زندگی کرده باشد و با روابط و رابطههای تعریف شده و غیررسمی در ایران آشنا نباشد، شاید شنیدن این حرفها او را به سوی اقناع شدن بکشاند، در غیر اینصورت مخاطب را عصبی و واکنش بعدی را شدیدتر خواهد کرد. وقتی شهروندان ایرانی براساس تجربه و زیست روزمره متوجه میشود برای گرفتن یک وام پنج میلیون تومانی، خرید خودرو، ثبت سفارش کالا، کرایه ویلا و حتی دیدن و گفتگو با یک شخصیت سیاسی نیازمند داشتن رابطه و روابط مستحکم است و به غیر از این راهی برای حل مشکل ندارد، این حرفها را نه تنها باور نخواهد کرد، بلکه عصبانیتر از همیشه واکنش نشان میدهد.
میتوان از آقازادهها پذیرفت که سبک زندگی متفاوتی را در پیش گرفته باشند. همچنین میتوان قبول کرد که برخی افکار متفاوت را در مقایسه با پدران و مادران خود ابراز کنند، اما جدا شدگی آنان از روز نخست از رانت و استفاده از روابط خاص که در اختیار اکثریت شهروندان ایران نبوده و نیست، بیش از آنکه سخن جدی و قابل اعتنایی باشد، شوخی زشت و توهین آمیز با مخاطبان است. شوخی که بنیان آن به ارایه حرف نادرست و دروغین تکیه داده است.
انتهای پیام