خرید تور تابستان

چرا بهرام بیضایی «مجلس ضربت زدن» را روی صحنه نبرد؟

شکل نمایش صورت معصومین همواره در هنرهای نمایشی ایران محل بحث بوده است.سابقه این عدم نمایش شاید به فیلم «پیام» یا همان «محمد رسول الله(ص)» به کارگردانی مصطفی عقاد برگردد.به تازگی تئاتر «مجلس ضربت زدن» نوشته بهرام بیضایی و کارگردانی محمد رحمانیان روی صحنه رفت و این مسئله را نقد کرد.این موضوع بهانه جدی کافه خبر «مجلس ضربت زدن» بود.

سمانه فراهانی در خبرآنلاین نوشت: در فیلم «محمد رسول الله(ص)» به کارگردانی مصطفی عقاد دوربین در جایگاه پیامبر قرار می‌گرفت و همه شخصیت‌ها رو به دوربین با ایشان دیالوگ می کردند.در ایران اما این ماجرا به زمانی برمی‌گردد که تلویزیون ایران قصد کرد فیلم‌ها و سریال‌هایی درباره معصومین بسازد.«امام علی(ع)»«تنهاترین سردار» و «ولایت عشق» سه سریالی هستند که تلویزیون ایران از زندگی امام اول،دوم و هشتم شیعیان ساخته است و البته در صحنه‌هایی از سریال «مختارنامه» هم در واقعه ظهرعاشورا تصاویری از حسین ابن علی نمایش داده می شود.این ماجرا زمانی شکل ممیزی گونه به خود گرفت که در سریال «مختارنامه» صحنه شهادت عباس ابن علی از سزیال حذف شد و حتی با تاباندن نور هم مشکل کار حل نشد.فیلم «رستاخیز» ساخته احمدرضا درویش مورد سینمایی این مشکل بود که تصاویری از عباس ابن علی به شکل واضح نمایش داده شد و جنجال‌هایی را باعث شد.

«کسی که تصویری ندارد نمایشنامه ای هم ندارد!» این یکی از مهم ترین نقدهای نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» است که از سوی شخصیت نویسنده نمایش مطرح می شود. نقدی مربوط به جامعه امروز که هنرمندان گاه و بی گاه با آن درگیر هستند. نگاهی که وارد سینما و تئاتر شده و به قول نویسنده در تمامی آثار مذهبی با حذف کاراکترهای خوب تنها شخصیت های منفی را باقی گذاشته است. بهرام بیضایی این نمایشنامه را حدود 15 سال قبل نوشته و بارها برای دریافت مجوز اجرای آن تلاش کرده بود اما هربار مخالفت ها مانع از اجرا شد. سال ها گذشت و سرانجام طلسم مخالفت با این نمایشنامه با دعوت از محمد رحمانیان برای کارگردانی آن شکسته شد. نمایش «مجلس ضربت زدن» از 29 خرداد در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه رفته است. به بهانه اجرای این نمایش از محمد رحمانیان و اشکان خطیبی دعوت کردیم تا با حضور در کافه خبر به پرسش هایی پیرامون نمایش «مجلس ضربت زدن» و شیوه اجرای آن پاسخ دهند.
شما در نشست خبری نمایش «مجلس ضربت زدن» از مخالفت اولیه بهرام بیضایی برای اجرای این نمایش گفتید. مخالفت‌ ایشان به چه دلیل بود؟

رحمانیان:مخالفت‌ ایشان ناشی از تجربه سال‌ها کار در ایران و به صحنه بردن آثارشان بود. درباره 18 سال ممنوع الفعالیت بودن بیضایی بین سالهای 58 تا 76حرفی نمی‌زنم. از سالهایی هم که حتی بردن نامشان ممنوع بود حرف نمی‌زنم. من از زمستان 76 تا زمستان 86 که «افرا» را کارکردند و سپس کوچ اجباری ایشان به سرزمین دیگر صحبت می‌کنم. در این دوران بیضایی نمایشنامه‌های بسیاری ازجمله همین نمایشنامه را برای کار ارائه می‌دهد، اما از همان لحظه اول تمرین ها مخالفت‌ها آغاز می‌شود و به همین دلیل اجرای این نمایش – مجلس ضربت زدن – پس از حدود دو ماه تمرین ناکام می‌ماند. همچنین فضای کلی تئاتر ایران به گونه ای بود که بیضایی را مجاب کرد بازیگرانی درخور این نقش‌ها، یا وجود ندارند و یا درجاهای دیگر درگیر هستند . اما بیش از همه انواع و اقسام ممیزی‌هایی بود که دستگاه‌های نظارتی درصدد بودند که بر این اثر اعمال کنند. و این درحالی‌ است که این کار در دوره اصلاحات قرار بود روی صحنه برود. هیچ حمایت مادی و معنوی از اجرای نمایش مجلس ضربت زدن صورت نگرفت و درنهایت بیضایی نتوانست این نمایش را کار کند. بدیهی است در چنین شرایطی نویسنده نسبت به اجرای کامل و بدون حذف اثری که پیش از این یک بار شلاق ممیزی بر تنش نشسته چندان خوش بین نباشد.

این نمایشنامه نگاه تازه‌ای به داستان مذهبی هزار بار شنیده و خوانده‌شده ای دارد و همین نگاه متفاوت باعث برخاستن موج مخالفت‌ها می‌شود، همان‌طور که درباره اجرای ما هم این اتفاق افتاد و هر کس در هر مقامی که بود نصیحت‌هایی برای حذف و تعدیل اثر داشت که بدیهی بود که نپذیرم،چون شرط آقای بیضایی با من این بود که کوچکترین تغییری در متن به وجود نیاید. تعدادی از مخالفان این اثر ظاهراً اعتراضی مدنی دارند اما گروهی هم هستند که به طرفه العینی مشخص می شود که از چه جنسی هستند. پیش‌ازاین نیز برخی در حد ناصحان دوراندیش و برخی در کسوت مدیران دولتی نقدهایی به کار داشتند ، اما – دوباره تکرار می کنم – از ابتدا هم آقای بیضایی به این شرط به من اجازه اجرا دادند که یک «و» هم از متن حذف نشود . بنابراین موضع من به‌عنوان کارگردان کاملاً مشخص بود و من از همان ابتدا اعلام کردم کاملاً به متن وفادار بوده و هستم…درست شبیه به دو سال پیش که این متن را در همین تالار اصلی تئاتر شهر نمایشنامه خوانی کردیم. نمی‌گویم متن را درست اجرا کردم یا بچه‌ها آن را کاملاً درست می‌خوانند ، به‌هرحال حتماً مشکلاتی داریم. اما چیزی از متن حذف نشده و اساساً دلیلی هم برای حذف وجود ندارد. این نمایشنامه بارها از سوی انتشارات روشنگران تجدید چاپ شده و کسی هم علم مخالفت برنداشته.چرا باید در اجرای صحنه ای آن چیزی حذف شود یا تغییر کند؟ دلیل بدبینی آقای بیضایی هم این بود که می‌دانست حتی اگرنهادهای مجاز مجوز برای ما صادر کنند بازهم عده‌ای مخالفت‌هایی خواهند داشت. همان‌طور که در یک سایت خبری خواندید مسئله تلفیق داستان با قتل‌های زنجیره‌ای پاییز 77احتمالاً احساسات یکی از عاملان یا آمران قتل‌های زنجیره‌ای را چنان جریحه دار کرده که مطلبی سراسر توهین و اتهام درباره ما نوشته. اتهاماتی که ااحتمالاً می تواند درِ تئاتر ایران را تا مدتی تخته کند و آقایان را به یکی از آرزوهای دیرینه شان که همانا خاموشی چراغ تماشاخانه های این مملکت است برساند.

تغییر نویسنده از مرد به زن موجب تغییری در نمایشنامه می‌شود. در متن نمایشنامه به نظر می‌رسد نویسنده به‌مرور خود را در جایگاه حضرت علی (ع) می‌بیند ؛روشنفکری که جامعه او را درک نمی‌کند. اما با تغییر جنسیت نویسنده این شباهت از بین می‌رود.

رحمانیان:نویسنده خود را در جایگاه حضرت علی(ع) نمی‌بیند، چراکه در گفت‌وگویی می‌گوید مگر ما از جانمان سیر شده ایم که خود را جای مقدسین جا بزنیم؟ بنابراین به چنین جایگزینی فکر نمی‌کند اما به این نتیجه می‌رسد که جنس رنج‌ها و دغدغه‌های همه روشنفکران جهان در تمام دوره‌های تاریخی تقریباً شبیه به هم است و این باور ورای جنسیت است.

ازنظر بیضایی روشنفکران از طرف جامعه‌ای که دگراندیشان را تاب نمی‌آورد همواره مورد طرد و نفرین قرار می‌گیرند، پس باید بپذیریم چنین موقعیتی، یعنی تلاش برای حذف آنان – چه در دوران صدر اسلام و چه در دوران معاصر – قابل تصور هستند .او معتقد است دردهای روشنفکران در همه ی تاریخ مشابه هم است. درواقع بلایی که جامعه و قدرت‌حاکمه بر سر روشنفکران می‌آورد در طی قرون مختلف ذره ای تغییر نکرده است.

درست است که من از تغییر بازیگر مرد به زن چیزهایی را از دست دادم ،اما در عوض چیزهای تازه‌ای به دست آوردم.مهم تر از همه اینکه به باورهای بیضایی درباره زن و زنانگی و مادرانگی و باروری وهمه آنچه محصول حضور زنان در زمین است نزدیک‌تر شدم. از این نظر خوشحالم اما ناراحتم از این‌که اتفاقی که بیضایی نوشته به همان شکل رخ نداده است. اما همچنان معتقدم درمجموع اجرا خیلی ضرر نکرده است.

فرمی که برای اجرای نمایش انتخاب کردید در بسیاری از صحنه‌ها به درک بهتر دیالوگ‌ها کمک کرده و موجب آشنایی بهتر مخاطبان با فضای مدنظر نویسنده تئاتر در نمایشنامه می‌شود، اما در برخی صحنه‌ها حضور گروه حرکات بدنی حواس ما را به‌عنوان مخاطب از دیالوگ‌ها پرت می‌کند. حضور حدود سی نفر در تمامی صحنه‌ها و انجام حرکات بدنی توسط این گروه خواست شما بود یا پیشنهاد یاسر خاسب؟

رحمانیان:نه اصرار من بود نه خواسته یاسر خاسب یا مهدی ساکی. درواقع این نکته‌ای بود که من از متن گرفتم. بیضایی مدام یادآوری می‌کند که این صحنه یاران که در نمایشنامه 12 نفر هستند و در اجرای ما کمی بیشتر، وظیفه نمایشی کردن صحنه را بر عهده‌دارند . البته حرف شما را می‌پذیرم ؛ ممکن است این حرکات کمی زیاد باشد .امیدوارم کارگردان بعدی که این متن را برای اجرا انتخاب می‌کند به این گفته شما توجه کنند و در میان گفت‌وگوهای متن و حرکات بدنی توازنی برقرار کنند.من سعی‌ام برقراری این توازن بوده واگر موفق نشدم حتماً اشکال از من است.

در نمایشنامه توضیحی درباره نوع لباس‌ها داده نشده است اما در اجرای شما دو مقطع زمانی به‌هم‌پیوسته هستند و حتی گاه ابن ملجم را در لباسی مدرن می‌بینیم. دلیل انتخاب لباس‌ها به این شکل چیست؟

رحمانیان:بهرام بیضایی با عدم توضیح لباس شخصیت‌های اصلی در متن، گویی تصمیم داشتند کمی دست گروه طراحی را باز بگذارند که ببینند ما لباس‌های فرم استفاده می‌کنیم یا لباس‌های مربوط به سال 40 هجری قمری و یا اواخر دهه 1370هجری شمسی. به نظرم می‌رسید رفت‌وآمدهای میان زمان‌ها کمی سیال و قابل انطباق بر یکدیگر هستند. به همین دلیل سعی کردم در قسمت‌هایی از اجرا این سیال بودن را تسری دهم. یکی از صحنه‌ها همان صحنه بارانی پوش شدن ابن ملجم پیش از اقدام به قتل است و یکی هم انتهای پرده دهم که قطامه را با لباس های امروزی روی صحنه می بینیم. فکر می‌کردم با این تغییر در پوشش، این شخصیت‌ها می‌توانند ما به ازای بیرونی خود را بیابند.

همچنین از پوشش قاتلان در نمایش «مجلس شبیه؛ در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین» تصویری داشتم با بارانی بلند و کلاه که این آدم کشان با چنین پوششی در جریان قتل‌های زنجیره‌ای نوید را می‌کشند. این نمایش در سال 84 اجرا شده و با توجه به این‌که این نمایش هم به قتل‌های زنجیره‌ای می‌پردازد سعی کردم با پوشاندن این لباس‌ها بر تن ابن ملجم این تصویر را بر او تسری دهم. ضمن این‌که درهر دو کار محسن شاه ابراهیمی حضور داشته و دارد و از او خواستم پوششی که برای قاتلان زنجیره‌ای نمایش مجلس شبیه تدارک دیده بود همان را برای ابن ملجم هم ببیند.

طراحی صحنه و لباس در نمایش شما بسیار خوب است و با امکان جابه‌جایی صحنه شاهد حرکت و تکاپوی صحنه هستیم. این نوع طراحی ایده شما بود؟

رحمانیان:پیشنهادهای من در حد ایده بود . به ماشین‌های مکانیکی رونده‌ای فکر می‌کردم که شبیه آن را در نمایش «پل» داشتیم، اما ترکیب صحنه، اندازه و پلکان‌ها کاملاً نظر محسن شاه ابراهیمی بود. من ابتدا در مورد ترکیب پلکان ها کمی مقاومت کردم اما وقتی کاربردهای مختلف آن را دیدم مجاب شدم. بنابراین هر آنچه در صحنه می‌بینید پیشنهاد ایشان است.

اشکان خطیبی: مصطبه گردان صحنه وزن یک و نیم تن را تحمل می‌کند. برخی حرکت‌ها در سرعت است و باید بازیگر ثبات قدم داشته باشد .ازآنجایی‌که این صحنه یک سکوی تک‌پایه است لازم است لرزش‌های آن کنترل شود.

رحمانیان: امکان ندارد اتفاق بدی برای این صحنه رخ دهد اما ازآنجایی‌که برخی از اعضای گروه به‌ویژه دختران از تکان خوردن مصطبه می‌ترسیدند از شب سوم به یاری صحنه یاران این صحنه را ثابت نگاه‌ میداریم.

درصحنه‌هایی مانند خوابیدن حضرت علی(ع) به‌جای پیامبر، حضور صحنه یاران به درک نقد موجود درباره نشان ندادن تصویر ائمه بسیار کمک کرده است. درحالی‌که با خواندن نمایشنامه گذرا از آن می‌گذشتیم اما نشان دادن همین صحنه‌ها مخاطب را می‌خنداند.

رحمانیان: مردم اگر میخندند به‌ تصمیمات خنده‌دار مدیران و اعاظم قوم میخندند که تراژیک ترین لحظات را به کمدی تبدیل میکنند. خود من من در زمان نمایش مجموعه «ولایت عشق»- باوجوداینکه اثر فاخر و پرزحمتی بود نمی توانستم خنده ام را پنهان کنم؛ زمانی که فرخ نعمتی با صدا و بدن خودش بر صفحه¬ی تلویزیون ظاهر میشد و تنها صورتش با استفاده از نور پنهان می‌ماند . همه می دانستند او فرخ نعمتی است و با چهره ی او آشنایی کامل داشتند ، پس چه لزومی داشت آن را پنهان کنند ؟ جالب تر اینکه بعدتر با این بازیگر درباره بازی در نقش امام رضا (ع) مصاحبه می‌شود و ایشان درباره چگونگی رسیدن به این نقش توضیحات مبسوطی هم میدهند… واقعاً خودمان را مسخره کرده ایم یا مردم را؟اگر قرار است بازیگر نقش اولیا چهره نداشته باشد پس در مصاحبه‌ها هم باید بی چهره باشد! آخر این چه تصمیمی است؟ حذف بازیگر یک تصمیم نادرست هالیوودی است که از زمان فیلم مصطفی عقاد آغاز شده و ما هم داریم مدام از آن تقلید میکنیم. و این در حالی ست که بیش از هزار سال است که ما در نمایش شبیه خوانی یا تعزیه – بی توجه به نسخه پیچی های هالیوودی – حضور کاسب ها و بافنده ها و کشاورزان را در نقش اولیا باور کرده ایم و مردم ما هرگز تصور نمی کنند آن کاسب و بافنده همان اولیا هستند . و آنکه نقش شمر را بازی میکند پس از پایان نمایش همانقدر لطف می بیند که بازیگر نقش عباس(ع) و علی اکبر(ع). خوشحالم که آقای مجید مجیدی در فیلمش بخشی از این خطوط قرمز بی مورد را پشت سر گذاشت . همین مجموعه ی دیدنی مختارنامه بر اثر این تصمیمات یکی از مهم ترین سکانس هایش را از دست داد و گویا این تصمیمات قرار است درباره فیلم «رستاخیز» هم اعمال شود و تابه‌حال آقای درویش به آن تن نداده است.

اشکان خطیبی: برعکس این ماجرا هم وجود دارد. در «مانیفست چو» می‌گفتند چون بازیگر نقش چو مسلمان است پس نباید و نمی‌تواند نقش یک فرد بی‌دین را بازی کند!

نشان دادن تصاویری از مهتاب نصیرپور – نویسنده – که در حال خرید میوه است درست هنگام پخش صدای منوچهر اسماعیلی که جملات نوشته‌شده از سوی نویسنده را می‌خواند برای نشان دادن نزدیکی این آدم به جامعه است؟

رحمانیان:بخش عمده استفاده از تصاویر به همین مفهوم بازمیگردد؛ اینکه به قول نویسنده حضرت علی(ع) مشمول قانون طبیعت بود و با همین مردم زندگی می‌کرد در دیالوگ‌ها هم به این موضوعات اشاره می‌کنیم. اینکه محافظ نداشت که اگر داشت این بلا سرش نمی‌آمد. ایشان زندگی طبیعی داشته و شب‌ها در کوچه‌ها پرسه می‌زده است و به حدی رفتارش انسانی و قابل‌فهم بوده که پس از حدود 1400 سال همچنان مورد ستایش همگان قرار می‌گیرد، چراکه نشان می‌دهد میتوان انسان بود و به این حد ازکمال رسید.

چرا از صدای منوچهر اسماعیلی استفاده کردید؟

رحمانیان: ایرادی که به نمایش در مورد تغییر جنسیت نویسنده گرفتید در صحنه هشتم خودش را نشان می‌داد ، به این معنا که نویسنده باید مرد میبود و با صدایی مردانه این متن را می‌خواند. من در تمرین‌ها همین کار را کردم اما به این نتیجه رسیدم که باید بخش عمده‌ای از متن به‌واسطه صدای یک مرد شنیده شود. تنها چیزی که به ذهنم رسید تلفیق صدای نویسنده زن با یک صداپیشه بود. مردم ما از صدای آقای منوچهر اسماعیلی در نقش حمزه در فیلم پیامبر مصطفی عقاد با بازی آنتونی کویین و صدای ابوطالب در فیلم محمد رسول‌الله(ص) مجید مجیدی تصویر روشنی دارند و به همین دلیل از ایشان دعوت کردیم و ایشان هم پذیرفتند.

آقای خطیبی شما در این نمایش به لحاظ بازیگری نقش کمتری دارید و در بخش‌های پشت‌صحنه چون کنترل صحنه یاران و حتی تبلیغات نمایش فعالیت بیشتری داشته‌اید. و پرسش دوم : مشکل تبلیغات درنهایت حل نشد؟

اشکان خطیبی:اول پاسخ پرسش دومتان را میدهم : خیر، فکر می‌کنم دیگر باید بپذیریم شهرداری نهادی مستقل و خودمختار است و به پیشنهاد نهادهایی چون مرکز هنرهای نمایشی توجهی ندارد. بارها نامه‌نگاری شد و هر بار به دلیلی ممانعت کردند. فضا برای صحبت از فرزندان نامشروع آمریکایی در بیلبوردهای شهری البته به وفور وجود دارد، اما گویا برای تبلیغ نمایشی که در ستایش حضرت علی (ع) است فضایی وجود ندارد. در این نمایش خاص ، خود تماشاگران بازوی اصلی تبلیغاتی ما بودند.
و اما پرسش دوم و پاسخش :حدود 60 درصد از صحنه یاران قبلاً تجربه کار صحنه‌ای داشته‌اند و من و مهدی ساکی در جریان حساسیت‌های آقای رحمانیان بودیم و سعی کردیم آن‌ها را فارغ از این‌که چطور باید بازی کنند و چه توقعاتی دارند دوباره آموزش داده و با رفتار صحنه‌ای آشنا کنیم. سه ماه تمرین داشتند و سعی شد از تمام توان آن‌ها استفاده شود. روزانه 6 ساعت تمرین داشتند و مسافت‌های زیادی را برای آمدن سر تمرین طی می‌کردند. فکر می‌کنم جواب زحماتشان را هم گرفتند و بیشترین کامنت ها پس از صحبت از نمایشنامه بهرام بیضایی و کارگردانی محمد رحمانیان درباره کار هماهنگ این گروه بود. حضور در این نمایش و تمرین‌های پیش از آن مثل ورک شاپی برای صحنه یاران بود و کنترلشان هم‌روی صحنه خیلی سخت نیست چون من و یاسر خاسب روی صحنه حضور داریم و بچه‌ها از اجرای دوم به بعد به‌صورت کامل با فضا و کاری که باید انجام دهند، آشنا شدند.

اما در شبهایی که دو اجرا دارید مدت زمان استراحت میان اجرای اول و دوم بسیار کم است و حرکات این گروه روی صحنه بیشتر از باقی بازیگران است.

اشکان خطیبی: به همین دلیل ما گروه صحنه یاران را از میان افراد 18تا 23 سال انتخاب کردیم که توان جسمی بالاتری دارند.

بازخوردها چطور بوده است؟ آیا ممکن است این نمایش ناگهان در همین اجراهای پایانی متوقف شود؟

اشکان خطیبی: امیدواریم که این اتفاق رخ ندهد اما انسان عاقل کسی است که همیشه برای بدترین‌ها نقشه بکشد و به امید بهترین‌ها باشد. در تمام طول سال‌هایی که کار می‌کنیم همیشه همین‌طور نگاه کردیم و منتظر بدترین‌ها هستیم. در فضایی که در حال حاضر در تئاتر وجود دارد و همه به هر قیمت ازجمله زیر پا گذاشتن تجربه و سابقه تلاش در بالا بردن خوددارند نمی‌توان آمار مشخصی درباره بازخورد کار ارائه داد اما بازخوردها از سوی تماشاگران بسیار خوب بوده است. از تشویق و نظراتشان می‌شود میزان این رضایت را متوجه شد. در این یکی دو سال به ما انگ زدند که شما از ابزار موسیقی استفاده می‌کنید… حالا چی؟ آیا سخت‌تر از این چیزی وجود نداشت که نمایشی دشوار را آن‌هم ساعت 11:30 شب روی صحنه ببرید و مخاطب راضی از سالن بیرون برود؟ صحنه ی بلندی داریم که هیچ اتفاق خاصی رخ نمی دهد و تماشاگر تنها دیالوگ بازیگران را در میزانسنی ایستا می شنود اما تماشاگران به‌خوبی و با تمرکزداستان را دنبال می‌کنند.
 رحمانیان: ما تنها 22 شب تالار اصلی تئاتر شهر را در اختیارداریم درحالی‌که برخی گروه‌ها دو یا سه ماه این تالار را در اختیار داشته‌اند. درباره ایرانشهر هم که بعدازاین نمایش اجرای نمایش دیگری را در آن سالن دارم تنها ده شب سالن در اختیار من است بنابراین دوستانی که نقد دارند و می‌گویند من تمامی تالارهای‌های شهر را در اختیار گرفته‌ام می‌توانند بعدازاین مدت از سالن ها استفاده کنند. من پس‌ازاین همه کار حق 32 شب اجرا در تهران را ندارم؟ تعداد اجراها در طول یک روز به خود من و گروه بازمی‌گردد و من از توان بازیگرانم استفاده می‌کنم. پیش‌ازاین هم همین بود. من برای«هامون بازها» 15 شب تالار وحدت را در اختیار داشتم و برای «ترانه‌های محلی» 29 شب . بله در این مدت 40 اجرا رفتم اما از شب‌های خودم استفاده کردم. بعد از من گروهی بیش ازدو ماه سالن را در اختیار داشت و کسی به آنها اعتراض نکرد.
اشکان خطیبی: اصلاً به این شکل نیست که ما برویم و سبد بگذاریم که به ما سالنی برای اجرای نمایش بدهند. در بسیاری از این موارد دعوت از سوی مدیر تالار یا حتی در این مورد مرکز هنرهای نمایشی بوده است. زمانی هم که اجرا می‌رویم جزء معدود زمان‌هایی است که آن مجموعه با استقبال مخاطب روبه‌رو می‌شود. نمی‌دانم چرا مخالف این شلوغی هستند.

فروش راضی‌کننده بوده و متضرر نشدید؟
اشکان خطیبی:
تابه‌حال متضرر نشدیم. اگر تمامی 30 اجرا را داشته باشیم نیازی به کمک مالی نخواهیم داشت و کار هزینه‌های خود را تأمین خواهد کرد. چون مرکز قصد داشت کمک مالی به ما داشته باشد اما ما پس از فروش خوب در گیشه نیازی به دریافت این کمک ندیدیم. امیدوارم بودجه‌های دولتی صرف کمک به گروه‌های جوان‌تر و به‌ویژه تئاتر شهرستان‌ها بشود.

 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا