خرید تور نوروزی

«دست تقدیر آمریکاییم کرده | متنفران از احمدی نژاد بیمارند»

داریوش سجادی، بلاگر ایرانی آمریکایی همسو با جریان احمدی نژاد و جلیلی، ضمن ناراحتی از این که «ایرانی آمریکایی» خوانده شود، اما با این توضیح که سیتیزن آمریکا نشده، می گوید «دست تقدیر اینجایی مان کرده» است.

به گزارش انصاف نیوز، وی که از سالها پیش در ایالت آریزونا در ایالات متحده آمریکا اقامت دارد، در یادداشتی نوشت:

یکی از دوستان فیس بوکی پرسشی را به صورت خصوصی با اینجانب مطرح کرده که با اجازه ایشان پرسش مزبور و پاسخ خود را به صورت عمومی منتشر می کنم تا چنانچه دیگرانی نیز با ایشان مشترک السوال (!) هستند، به سهم خود انجام وظیفه کرده باشم.

پرسش:
آقای سجادی
با سلام جسارتاً پرسشی از جنابعالی داشتم.
سایت انصاف نیوز مقاله اخیر شما را (باز هم بحث عقیل و مرتضی است) را منتشر کرده و در صدر آن جنابعالی را بلاگر ایرانی ـ آمریکائی مقیم آریزونا و هم سو با احمدی نژاد معرفی کرده. [لینک]

البته شخصاً سالها است که مقالات جنابعالی را می خوانم و با مواضع سیاسی شما غریبه نیستم اما به هر حال ابهامی در مورد چرائی بودن جنابعالی در آمریکا و جهتگیری سیاسی شما برای خیلی ها مطرح است.
ممنون می شوم در صورتی که صلاح می دانید توضیح لازم را بدهید.

پاسخ:
ممنون از توجه تان و حسب الامر می کوشم به قدر بضاعت انجام وظیفه کنم.
اولاً در مورد اقامت اینجانب در آمریکا و بقول «انصاف نیوز» تابعیت آمریکائی ام (!) بقول لسان الغیب:
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم.

قبل از هر چیز باید به این واقعیت تاسف آور اذعان کنم که متاسفانه دروغ و ترویج دروغ نزد بخش غالبی از ایرانیان مبدل به «خوی» شده! یعنی این معصیت کبیره بنا به دلایل تاریخی و جامعه شناختی که اکنون جای بحث اش اینجا نیست نزد ایرانیان ضمن این که اقبال پیدا کرده متاسفانه نزد کثیری از ایرانیان از فاز دروغگویی مبدل به فاز دروغ خویی شده لذا غیر قابل فهم نیست که یک سایت با لوگوی «انصاف» به تاسی از همین دروغ خویی تاریخی بتواند در کمال راحتی و بدون کمترین دلنگرانی یا وجدان دردی و بدون آنکه لازم باشد برای خود قایل به مسوولیت صداقت نزد مخاطب باشد بمنظور لجن مال کردن هر آنکس که نمی پسندند دروغ بسازند و در تیراژ اینترنتی آن دروغ را «لذت پخشی» کنند.

خیر جناب …
نگران نباشید بنده کماکان تابعیت ایرانی داشته و علی رغم آنکه سالهاست شرایط اخذ تابعیت آمریکا را احراز کرده ام لیکن برخلاف اکثریت هم وطنان وطن پرست (!) مقیم در آمریکا که سرخوشآنه تابعیت آمریکایی اخذ کرده اند اینجانب تاکنون تن به ذلت مزبور نداده ام.

البته با دروغ سازهایی از این دست نیز نه غریبه ام و نه دلچرکین. اهل از آن دست قرتی بازی ها هم نیستم که بگویم گریبان دروغ سازان و اتهام زنندگان را سر پل صراط می گیرم. نه آقا ـ بگذارید حالشان را ببرند و دروغ شان را ببافند.

بالاخره حضور در سیاست هزینه هایی دارد و آنچه سهم بنده است پوست کلفتی و پرهیز از نازک طبعی است و بقول لسان الغیب «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم – که در طریقت ما کافریست رنجیدن» و متاسفانه دوستان نیز ظاهراْ ترجیح داده اند تا سهم خود از سیاست را از بطن «لذت معصیت» و «دروغ آسایی» تحصیل نمایند!

ملالی نیست. بالاخره هر کس در این دنیا به اندازه بضاعت و سهم خود از ایمان و ناایمانی ملزم به ایفای نقش مکتسبه خود است.

اما در مورد چرائی بودنم در آمریکا باید به این واقعیت اذعان کنم که بنده و موارد معدود امثال بنده در خارج از کشور بخصوص در آمریکا یک استثنائیم! یعنی برخلاف عموم سیاسیون خارج نشین که اولاً خونی جمهوری اسلامی و رهبری آنند و ثانیاً شیفته و واله و سرگشته ی آمریکا و فرنگستانند؛ بنده در نقطه ی مقابل این تراکم و عقبه ی این تراکم در داخل کشور محسوب می شوم.

خاطرم هست چند سال پیش هم به همین مناسبت مقاله «من اشتباهی هستم» را در تبیین این واقعیت نوشتم که می توانید آن را در وبلاگم ملاحظه فرمائید.

اکنون نیز صادقانه و صریحانه و بدون ارزنی لکنت می گویم که نه مشکلی ساختاری با جمهوری اسلامی داشته و دارم که بابت آن مهاجرت به آمریکا کرده باشم و نه دلبسته و سرگشته ی آمریکا و اذناب و اجامر آمریکایم و دست تقدیر اینجایی مان کرده و بقول مولانا «من به خود نآمدم اینجا که به خود باز روم ـ آنکه آورد مرا خود بنماید وطنم» لذا بخش غالبی از محاکات و شلتاق داخلی ها با بنده مبنی بر آنکه «تو که این جوری چرا اونجائی!؟» هم قافیه با شلتاق دنباله ایشان در خارج از کشور است مبنی بر آنکه «تو که این جوری چرا اینجائی!؟»

یعنی این بخش از داخل کشوری ها نیز مانند آن بخش از خارج کشوری ها از صدر تا ذیل نظام را متنفرند و هم چون دنباله شان در فرنگ مجنون و مفتون آمدن و بودن در آمریکا و دلبسته و دلخسته ی مخلفات و متعلقات و مختصات و جاذبه های آنند. اما به دلیل آنکه برخلاف عقبه ی خود در خارج از کشور، در ابراز آن شیدایی و این نفرت در داخل ماخوذ به حیاء اند(!) لذا در لفافه اما ناشیانه غیظ خود را از طریق طعنه درمانی به بنده و امثال بنده تخلیه و تشفی می دهند.

در مورد اتصاف دوم یعنی جهتگیری سیاسی بنده یا به قول انصاف نیوز «بلاگر هم سو با احمدی نژاد» باید خدمت تان معروض دارم که این اتـصاف را نیز جدی نگیرید و هم انصاف نیوزیان و هم دیگر متنفران از اینجانب به خوبی با تباین بنده با احمدی نژاد و احمدی نژادی ها آگاه اند و تمامی مواضع سیاسی بنده تحت قالب مقاله و مصاحبه در اینترنت قابل دسترس است و در هیچ کدام از آنها یک مطلب دال بر هم سویی جهتگیری سیاسی بنده با آقای احمدی نژاد قابل رفرنس نیست. علی رغم این چنین انتساباتی به اینجانب از جانب ایشان را باید تحت عنوان اسم رمز مخالفت ایشان با «دیگری» برانداز و استفهام کنید! یعنی به همان میزان که ایشان از ناهمسویی بنده با احمدی نژاد مطلعند به همان میزان با هم سویی و عدم تباین نظرات بنده با رهبری نظام آگاهی داشته و به همان میزان نیز به کراهت خود از رهبری واقفند.

کراهتی که برون ریخت اش از 88 آغاز شد و بازگشت به این واقعیت تلخ نزد ایشان داشت که برخلاف توقع شان آقای خامنه ای اسیر صحنه آرایی ها و امواج فتنه ی ایشان نشد و به ایشان باج نداد. به همین دلیل هم از آن تاریخ همه ی داب و آداب و نقد و تحلیل و یارگیری و اغیار ستیزی ایشان تحت الشعاع نفرت و کراهت شان از رهبری نظام قرار گرفت. اما چون نمی خواهند با به رسمیت شناختن این واقعیت هزینه های سیاسی آن را متقبل شوند مردرندانه با اتصاف هم سویی بنده و امثال بنده با احمدی نژاد و با توجه به تنفر و کراهتی که از احمدی نژاد دارند و وقوف شان از همین میزان تنفر و کراهت از احمدی نژاد نزد اقشاری مبتلا به بیماری و روان پریشی «شیطان زدگی» می کوشند تا به زعم خود بابت «ناهمسویی خود با رهبری» و «هم سویی بنده و امثال بنده با رهبری» از طریق هدایت تنفر موجود از احمدی نژاد به سمت «سجادی» و امثال سجادی بدین وسیله و به زعم خود از اینجانبان انتقام کشی ذهنی بگیرند.

در واقع ایشان در ناخود آگاه خود از احمدی نژاد عروسک «وودوو دآلی» ساخته اند که از آن طریق می کوشند با هر بار سوزن زدن به آن و متصفان به آن مع الواسطه آن «دیگری» را بگزند!
توضیحات بیشتر در این مورد را می توانید در مقاله «سوزنبانان» که به تفصیل به این رویکرد اصلاح طلبان پرداخته ام ملاحظه فرمائید. هم چنین پیش تر طی مصاحبه ای با خبرگزاری تسنیم در مورد جهتگیری اصلاح طلبانه ی خود به تفصیل حرف زده ام که می توانید در لینک زیر مشروح آن مصاحبه را ملاحظه فرمایید.

البته این نکته را نیز موظفم گوشزد کنم که بنده علی رغم ناهم سویی با احمدی نژاد لیکن به اعتبار دو بار توفیق ایشان در کسب رای اعتماد ماکزیممی از مردم علی رغم تحفظ همه ی اختلاف نظرات و انتقاداتم برای ایشان در قامت منتخب مردم ایران طی دو دوره ی ریاست جمهوری شان، احترام قائلم.

اما هم زمان شما را توجه به این نکته هم می دهم که بین نفرت از احمدی نژاد و انتقاد از احمدی نژاد تفاوتی عمیق وجود دارد و به باور بنده متنفران از احمدی نژاد بیمارانند و مخالفان و منتقدانش، کارشناسانند! شرح چیستی این بیماری را پیش تر و به تفصیل در مقالاتم آورده ام.

علی ایحال امیدوارم توضیحات مکفی باشد و در انتها یک نکته را نیز اضافه می کنم و آن اینکه مشکل محوری که ورای همه ی اینها حائز اهمیت است آلرژی نالازم این جماعت نسبت به بنده و بیش از اندازه جدی فرض کردن بنده است.
مثل بنده با ایشان قرینه ی سعایت امام مظفر حمدان با بوسعید است که يك‌ روز می‌گفت:
كار ما با شيخ‌ بوسعيد همچنان‌ است‌ كه‌ پيمانه‌ای‌ ارزن. يك‌ دانه‌ شيخ‌ بوسعيد است‌ و باقی‌ من! مريدی‌ از آن‌ شيخ‌ بوسعيد، آنجا حاضر بود و نزد بوسعید آمد و آنچه‌ شنوده‌ بود، با شيخ‌ حكايت‌ كرد. شيخ‌ گفت:
خواجه‌ امام‌ مظفر را بگوی‌ كه: آن‌ يك‌ هم‌ تویی؛ ما هيچ‌ نيستيم!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. سجادی در رد مطلب قبلی شما در مورد تابعیت آمریکایی اش جوابیه ای برای شفافیت در این زمینه نگاشته است و بعد شما در صدر همان جوابیه مجدد نوشته اید “داریوش سجادی، بلاگر ایرانی آمریکایی” ؟!

    شما حق دارید و می توانید مخالف نظرات ایشان باشید یا حتی منتقد اقامت وی در آمریکا باشید، اما نشر مطلبی خلاف و سپس تکرار و تایید دقیقا همان خلاف با همان عبارت در مقدمه تکذبیه وی بی انصافی و خلاف اخلاق روزنامه نگاری است.

  2. یک سوال منبع گذران زندگی ایشان در امریکا چیست وسندی در ویکی لیکس در مورد این اقا دیدم مقداری هم در این مورد توضیح دهند ورابطه این اقا با اصلاحات واصلاح طلبان چیست که خود را اصلاح طلب میداند

  3. جاى تعجب نيست كه او در سرزمين كفر نشسته و از انان نفرت هم دارد ، ايا در وطن خويش جايى كه خود و يارانت
    انرا ساختى و امدى در كافر سرا ، جرات ميكردى اينگونه سخن بگى ، دروغى از اين بزرگتر نشنيده ام كه احمدى نژاد
    در هر دو دوره رأى ماكزيممى اورد ، شايد منظور داخل صندوق هاى ارا بود ،مردم، در انتخاب بين ناطق و خاتمى ميگفتند، بنويس خاتمى ، بخوان ناطق .

    1. مردم فهیم ایران با انتخاب احمدی نزاد در 88 و 84 نشان دادند که او را بعنوان یک انسان پاک و صادق دوستدارند. پس مردم ایران بیمار نیستند بلکه خیلی نجیب و پاک هستند، بلکه دقیقا مصداق حرف سجادی خود شما هستی که بیمار تشریف داری حتما در اولین فرصت به روانشناس مراحعه کن!!.

  4. جناب سجادى ايرانى الاصل !
    من به شما عرض ميكنم كه نه با شما دشمنى دارم نه با محبوبتان محموت، اما الحق و الانصاف و همانطور كه تا كنون در مقالات خود نشان داده ايد يك احمدى نژادى دو آتشه هستيد؛ حال از چه وحشت داريد كه شما را منتسب به او كنند والله العالم ! اما دلائل اين انتساب كه شما سعى ميكنيد آن را هميشه انكار كنيد متعدد است. اگر يادتان باشد – كه هست- سايت انصاف همواره شما را يك بلاگر حزب اللهى يا اصلح طلب حزب اللهى ميناميد و هميشه از طرف خيليها و منجمله من مورد اعتراض قرار ميگرفت، حتى يكبار هم خودتان جواب مرا داديد؛ آنجا كه انصاف در مورد همكارى شما با دكتر مهدى خزعلى در شبكه هما مطلبى نگاشته بود و منهم طى كامنتى اعتراض كردم / به دو مطلب يكى آنكه چرا پشت پرده اين موضوع را كاملاً افشا نميكنيد و دوم در مورد تركيب پارادوكسيكال اصلاح طلب حزب اللهى ، يادتان كه هست ؟ اما در مورد نوشته امروزتان ؛ خواننده اى از شما سؤالى پرسيده مبنى بر اينكه چرا در امريكا به سر ميبريد ؟ جنابعالى بجاى آنكه با صداقت و صراحت -كه دو صفت اصلاح طلبهاى اصيل است – به اصل پرسش او بپردازيد كلى دروغ به هم بافته و نهايتاً عقده گشائى كرده ايد ! شما مدعى شده ايد دست تقدير باعث سكونتتان در امريكا شده و عليرغم داشتن شرائط شهروندى تا كنون اقدام به اخذ كارت اقامت نكرده ايد ! واقعاً كه لطف بزرگى به مردم و نظام جمهورى اسلامى كرده ايد ! نكند انتظار جايزه هم داريد ؟ شما اگر صادق بوده و اهل سياسى كارى نبوديد اولاً علت اقامت در سرزمين يانكى ها را صاف و پوست كنده بيان ميكرديد تا مخاطبين ميفهميدند كه آيا انتخاب ديگرى نداشته ايد و اين اقامت از سر اجبار بوده يا نه مثل معلم اخلاق محموت حقيقت را كتمان ميكنيد ؟ اقامت در بلاد غرب معمولاً دو علت بيشتر ندارد تحصيل و يا تجارت، بايد با صراحت دليل آن را مينوشتيد تا مخاطبين به ميزان صداقتتان پى ببرند ، از اينها گذشته اگر جنابعالى ميخواستيد واقعيت را بيان كنيد بجاى اعلام اين نكته كه منبع درآمدتان چيست اينهمه پرده درى و هتاكى نميكرديد ! بگذريم امّا دلائل انتساب شما به احمدى نژاد ١- در مكتب محموت، هدف وسيله را توجيه ميكند شما نيز براى رسيدن به مقصود خود هيچ ابائى از لجن مال كردن رقبا نداريد؛ نگاهى دوباره به نوشته خود بياندازيد ببينيد چقدر هتاكى فرموده ايد ؟! ٢- بزرگ نمائى و اعلام اين كه : من آنم كه رستم بود پهلوان ! آخر برادر من كدام ابلهى به شما بيش از حدّ ميپردازد ؟ چرا سر خودتان را شيره ميماليد ؟ دروغ معمولاً براى فريفتن طرف مقابل گفته ميشود اما جنابعالى اين دروغ عنيف را براى اقناع خود سر هم فرموده ايد، بخدا سوگند كه اصلاح طلبانى كه من ميشناسم اغلبشان دوست ندارند اسم شما را بشنوند چه برسد به اينكه وقت شريف خود را صرف پرداختن بيش از حدّ به شما كنند، كجاى كاريد برادر من ؟ اگر آنها شما را دوست ندارند بخاطر اصرار و سماجت شما بر اصلاح طلب بودنتان است، آرى ممكنست روزى اصلاح طلب بوده باشيد اما در حال حاضر به هزار و يك دليل اصلاح طلب نيستيد، عنصر شهامت و صداقت در وجود جنابعالى رنگ باخته، آخر كسيكه صراحتاً به ستايش محموت و دشمنان آزادى ميپردازد كجايش اصلاح طلب است ؟ كسيكه در روزگار سختى اصلاح طلبان و زمان غربتشان با انتشار مقالات صد من يك غاز نمك بر زخم اصلاحات ميپاشيد كجايش اصلاح طلب است ؟ به ما دروغ ميگوئيد به خودتان نگوئيد. اما همسوئى جنابعالى با رهبرى ! من واقعاً هربار كه اين قسمت از حرفهايتان را ميخوانم ناخودآگاه خنده ام ميگيرد، بزرگوار ! امكان دارد بفرمائيد اين همسوئى چه تاثيرى در سپهر سياسى ايران دارد ؟ مگر رهبرى ايران كم فدائى دارد ؟ نكند خيال كرده ايد اين فداكارى و ايثارگرى شما تاثير ويژه اى دارد و بايد بخاطر آن شمارا مورد عنايت ويژه قرار داد ؟ البته مطمئن باشيد اجرتان محفوظ است ! اما هستند اصلاح طلبان فراوانى كه عليرغم اعتقاد قلبى و عملى به اصلاحات رهبرى نظام را هم قبول دارند اما هيچگاه مثل شما متهم به بى صداقتى و شامورتى بازى نميشوند ! هيچ با خود انديشيده ايد چرا ؟!

    1. آقای سپهر،
      بنده آقای سجادی را نه از نزدیک دیده‌ام و نه ارتباط خاصی با ایشان داشته‌ام. به برخی از نظرات ایشان هم انتقاداتی دارم. اما از سر کنجکاوی و علاقه چند سالی می‌شود مطالب وبلاگ ایشان را دنبال می‌کنم. با این شناخت مختصر بایستیخدمت شما و سایر کسانی که در مورد دلیل اقامت آقای سجادی و همچنین منبع درآمدشان سوال دارید عرض کنم جواب هر دو سوال را ایشان قبلا داده‌اند.
      حال اگر حوصله جستجو ندارید و یا نمی‌خواهید بدانید بحث دیگری است، اما برای اگر اهل کمی حوصله و تحقیق باشید جواب سوال‌هایتان در فضای اینترنت موجود است.
      ادب مرد به ز دولت اوست.
      موفق باشید.

  5. پاسخ به جناب آقاى سروش . جناب آقاى سروش – سلام، بنده نه تنها هيچ سؤال يا ابهامى در مورد جناب سجادى ندارم بلكه اصلاً و ابداً علاقه اى هم ندارم علت سكونت ايشان در امريكا را بدانم، انتخاب محل سكونت و نحوه امرار معاش مربوط به حوزه خصوصى اشخاص است ايراد اصلى بنده به ايشان ” اصرار بيجاى ” وى در مورد اصلاح طلب بودن است ، ظاهراً شما مقالات وى را نخوانده يا احتمالاً نميخواهيد به روى خودتان بياوريد ؛ كدام مقاله اى را از وى خوانده ايد كه در آن از محاسن جناح مقابل و متلك به اصلاح طلبان خبرى نباشد ؟ من مشكلى با انتقاد / نسبت به هر چيز و هر كس / ندارم اصلاح طلبان هم مثل جناح مقابل اشكالات فراوان دارند مشكل من آنجاست كه ايشان نقد علمى را / آنچه را كه خود مدعيست / به عقده گشائى و متلك پرانى مى آلايد. مثلاً در همين نوشته اخير ، خير سرشان خواسته اند پاسخ سؤال يك مخاطب را بدهند ! ببينيد چقدر بددهنى كرده و عقده از دل گشوده اند ؟ ايراد دوم من به نحوه پاسخ گوئى ايشانست ، ايشان بجاى آنكه با صراحت و صداقت پاسخ سؤال كننده را بدهد كلى خودشان را ستوده و سپس به اصلاح طلبان بد گفته اند، آخر سر هم بقول عوام طرف را پيچوندن ! لذا اگر هم در مورد منبع درآمد يا علت اقامت وى انتقادى كرده ام نه بخاطر آنكه دوست دارم پاسخ آنها را بدانم ، بلكه ميخواستم شيوه پاسخگوئى صادقانه را به وى يادآورى كنم . اما در مورد سفارش آخرتان به رعايت ادب ؛ اولا ً : سمعنا و اطعنا . ثانياً: عالم سياست را با عوالم ديگر اشتباه نگيريد / آنچه كه بايد مورد احترام و اهتمام ما باشد جامعه عالمان، هنرمندان، ادبا و نويسندگان است نه سياسى كاران و سياست بازان / بهرحال من سعى كردم همانند خود ايشان پاسخشان را بدهم و اگر چنانچه نوشته من باعث رنجش و كدورت هر كاربر ولو خود ايشان شده باشد پيشاپيش معذرت خواهى ميكنم.

    1. آقای سپهر
      چون شما در بالا پرسیده بودند خدمتتان عرض کردم آقای سجادی پیشتر در حدی که دخالت در حریم خصوصی زندگی‌اش نشود صاف و پوست‌کنده در مورد دلایل اقامتش در آمریکا و همچنین دلایل نگرفتن تابعیت آمریکایی و همچنین منبع در آمدش در آنجا صحبت کرده است و مطلب نوشته.

      و همچنین در مورد سبقه اصلاح طلب بودن‌شان هم مجدد شما را ارجاع می‌دهم به آرشیو وبلاگ ایشان (سخن). در مورد آشنایی ایشان با بزرگان اصلاحات (خاتمی و کروبی) و همچنین ارتباطات ایشان با آنها مطالب مفیدی در آنجا هست. همچنین در مورد اینکه ایشان چرا الان به شدت منتقد جریان اصلاحات است هم مطالب در این زمینه موجود است. بنده تا آنجا که فهمیدم روی‌گردانی ایشان از اصلاح طلبان بیشتر از هر عاملی نشات گرفته از فتنه ۸۸ بوده است و خیانتی که بزرگان اصلاحات و بدنه مدیریت مرکزی این جریان به کشور و انقلاب کرد (و هنوز می‌کند). البته خود ایشان در ابتدای ماجراهای ۸۸ که هنوز مسئله کاملا روشن نشده بود نامه سرگشاده تند و تیزی به رهبری نوشته‌اند.

      خلاصه بنده مجدد تکرار می‌کنم نه وکیل ایشان هستم و نه فایده‌ای در دفاع از ایشان می‌بینم. اما این کمال بی انصافی است ندانسته و تحقیق نکرده افراد را متهم کنیم. مخصوصا وقتی جواب خیلی از مطالب و سوالات در مورد ایشان روی اینترنت و در آرشیو وبلاگ خودشان موجود است.
      والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا