خرید تور تابستان

کنار گذاشتن ستیزه جویی برنامه موفق قرن 15 خورشیدی

عباس عبدی تحلیلگر اصلاح طلب طی یادداشتی در اعتماد نوشت: این یادداشت طولانی‌تر از حد معمول است، ایرادی هم ندارد چرا که آخرین یادداشت سال است و قصد طرح پرسش و ایده‌ای را در باره موقعیت ما در آستانه قرن جدید دارد.🔲

🔘امسال پایان قرن ۱۴ هجری خورشیدی است. کافی است که نگاهی به سال ۱۳۰۰ و ۱۲۰۰ و ۱۱۰۰ یعنی ابتدای سه قرن گذشته بیاندازیم. سال ۱۱۰۰، زمانی است که صفویه ضعیف شده و سال بعد از آن محمود افغان خاک ایران را به توبره کشید. ابتدای قرن ۱۳ خورشیدی ایران درگیر جنگ با روسیه در قفقاز بود. حول و حوش ابتدای قرن ۱۴، درگیر آثار جنگ جهانی اول، قحطی، بی‌ثباتی و اختلافات داخلی و خطر تجزیه‌طلبی بود. اکنون کشور در ابتدای قرن ۱۵ نیز درگیر تنش‌های کوچک و بزرگی است که فعلاً مهم‌ترین آن بحث برجام و ترکش‌های جنگ اوکراین و تنش‌های منطقه‌ای است.

🔘هر چند جزییات وضعیت ایران در این چهار مقطع یکسان نیست، ولی بی‌ثباتی و جنگ و فقر عمومی و گسیختگی اجتماعی وجه مشترک هر چهار مقطع زمانی است. البته در این فاصله‌ها حرکت‌های رو به رشد نیز بوده، ولی آنچه توصیف شد، وجه مشترک طلیعه ۴ قرن‌ اخیر ایران است. امیدواریم که این بار برخلاف گذشته گام‌های رو به پیش سریع‌تر برداشته شود.

🔘تا پیش از قرن اخیر، ساختار سیاسی حاکم در کشور مثل سایر کشورهای منطقه مبتنی بر زور و غلبه یک خانواده، ایل و قبیله بود و کشور نیز بسیار بزرگ بود و هر گاه فرصتی پیش می‌آمد، حکومت‌های محلی سر به شورش برمی‌داشتند و پرچم جدایی را برمی‌افراشتند. جنگ‌های روس یا هجوم محمود افغان، و هرج و مرج بعد از سقوط صفویه مصداق این وضع است.

🔘تا اینکه پس از یک دوره طولانی هرج و مرج، حکومت قاجار بر سر کار آمد و سپس دوره جدیدی از ثبات نسبی آغاز شد هر چند به دلیل تداوم حضور قدرتمند ایلات و خوانین همچنان کشور را ناپایداری و ظلم تهدید می‌کرد لذا در پایان آن شاهد شکل‌گیری مطالبات گسترده برای تغییر مناسبات جامعه و قدرت هستیم و در پی آن مردم خواهان مشروط و مقید و پاسخگو شدن قدرت شدند که انقلاب مشروطیت شکل گرفت که افتخار جامعه ایرانی است. شعار محوری آن «قانون» و عدلیه بود.

🔘علی‌رغم اینکه بلوغ سیاسی جامعه ایران در این فرآیند مشهود است، ولی با آن انقلاب نتوانست مشکلات خود را حل کند، زیرا بی‌ثباتی و استبداد در پوشش دیگری خود را بازتولید کرد و جامعه نیز نتوانست یا نخواست مانع آن شود، حتی عده‌ای راه نجات ایران را همین روش دانستند.

🔘آنچه که در این چند قرن در عرصه سیاسی شاهد آن بودیم و به عنوان یک قاعده کلی همواره جاری و ساری بوده است، کنش سیاسی “دوگانه سركوبگري – سرنگوني طلبي” مبتنی بر حذف است. خصوصیتی که به هنجار سیاسی و به تعبیر دقیق‌تر فرهنگ سیاسی غالب بر ذهن و عمل انسان ایرانی تبدیل شد.

🔘انقلاب مشروطیت که برای حل این مسأله ایران رخ داده بود نیز نتوانست این مشکل را حل کند، هر چند چهره آن را تغییر داد. از قتل آشکار در میدان نظامی بدون قانون آن را به عرصه ترور و کمیته مجازات و سپس کودتا و خونریزی و پس از آن سرکوب حکومتی و نیز قدرت‌مندی پزشک احمدی و… و از همه بدتر سرکوب در ذیل قانون بود که نمونه‌های آن را در قوانین رضاخانی می‌بینیم.

🔘تحولات دوره رضاشاه بسیار چشمگیر و گسترده بود ولی چون با استبداد رأی همراه شد، مثل گاو نه من شیرده عمل کرد. روزی که در ۴ شهریور ۱۳۲۰ دو فروند طیاره، بالای تهران به پرواز درآمدند و اعلامیه‌های دولت‌های متفقین را بر فراز تهران منتشر کردند، پادگان‌های ارتش رضاشاه که در سرکوب و اختناق کارآمد بودند، فوری خالی شد و پرسنل آن لباس‌های خود را در آوردند و اسلحه را زمین گذاشتند و آن ارتش بیش از صد هزار نفری و نسبتاً مجهز در چشم به هم زدنی تسلیم شد، به طوری که رضاشاه برای رفتن از کاخ مرمر به کاخ سعدآباد نیز فاقد نیروی محافظ بود و شد آنچه که همه می‌دانیم و در میان شادی مردم، با خفت از ایران تبعید شد.

🔘چرا؟ به این علت که علی‌رغم تغییراتی که ایجاد کرده بود، مردم و نخبگان را طی ده سال تحقیر و از صحنه بیرون کرد و با اقدامات مستبدانه خود بذر کینه و نفرت را کاشت.

🔘پس از شهریور ۱۳۲۰ نیز شکل‌گیری مبارزه در مفهوم لنینیستی، سکه رایج بود و هیچ‌گاه گامی در جهت حل این ماجرا برداشته نشد، حتی مصدق نیز به نوعی به سیاست ستیزه‌جویانه روی آورد که در جریان انحلال مجلس و توقف انتخابات و حتی انتصاب سیدحسین فاطمی به وزارت‌خارجه، این فرهنگ سیاسی ستیزه‌جویانه مشهود است و نتیجه آن نیز آرامش نبود که کودتا و بازداشت‌ها و اعدام و سرکوب محصول آن شد.

🔘پس از او نیز شاه بر طبل حذف و انحصار کوبید، اتفاقات ۳۹ تا ۴۲ نیز او را از این راه پشیمان نکرد و تا انقلاب ادامه یافت. این شیوه عمل حکومت شاه زمینه را برای رشد و گسترش فرهنگ سیاسی “دوگانه سركوبگري – سرنگوني طلبي” در بین مخالفان شاه مساعد ساخت که در جنبش چریکی آشکار‌ترین شکل تجلی آن را می‌بینیم.

🔘با تاسف بسیار باید گفت این فرهنگ سیاسی هم‌چنان دوام داشته و بر ذهنیت نیروهای سیاسی و مردم عادی چیره شده است. مبارزه‌جویی و ستیز به عنوان یک ارزش همچنان محور اصلی سیاست در ایران است. منظور من از فرهنگ سیاسی ستیزه‌جویانه این است که یک نیروی سیاسی بقا و رشد خود را در گرو حذف و نابودی نیروهای سیاسی مخالف می‌داند و همه همت خود را برای حذف و نابودی دیگری صرف می‌کند. در این فرهنگ سیاسی، شعار اصلی «مرگ بر…» است. این سه نقطه را هر نیروی سیاسی بسته به موقعیت خود پر می‌کند. تفاوت فقط در کلمه‌ای است که به جای این سه نقطه می‌نشیند و نه در اصل شعار.

🔘بر این اساس، مبارزه‌جویی به سیاستِ هویت و مرزبندی میان ما و دیگران منجر می‌شود. مبارزه فارغ از محتوای آن یک ارزش ذاتی تلقی می‌شود. همه مبارزان کمابیش خود را در یک مقوله جاسازی می‌کنند. در این فرهنگ سیاسی، زندان رفتن، هزینه دادن، شعار دادن، چریک بودن و… به ارزش‌های متعالی سیاسی و حتی معیاری برای تشخیص حق از باطل تبدیل می‌شود و از آن طرف حذف و پرونده‌سازی و زندان کردن، تحقیر کردن، راه‌های زندگی متعارف را بر مخالفان و منتقدان محدود کردن به عنوان روش مقابله به کار گرفته می‌شود.

🔘هر دو طرف در به کارگیری ادبیات تحقیر و توهین و دروغ و جدل اشتراک دارند. دو طرف یکدیگر را به نحو ناخواسته و خطرناکی توجیه و بازتولید می‌کنند. در نهایت هم دو طرف مثل هم می‌شوند و از نظر رفتاری و گفتاری به یکدیگر می‌رسند، و در پایان نیز یکی از این دو قدرت را در دست می‌گیرد و این چرخه باطل هم‌چنان ادامه دارد.

🔘اگر ایران در سه قرن گذشته توانست از این مراحل عبور کند، به دلیل آن بود که جهان تا این حد کوچک و به هم پیوسته نبود. فراموش نکنیم که حتی این عبور نیز کم‌هزینه نبود. جدا شدن قفقاز، هرات و اشغال ایران و… هزینه‌های سنگین و زخم‌های ماندگار این وضعیت بود، که در کنار هزینه‌های فراوان انسانی و مادی دیگر، کم هزینه‌هایی محسوب نمی‌شود.

🔘اکنون در یک پیچ تاریخی جدی و پرخطر قرار داریم. اگر در این پیچ تاریخی مرتکب اشتباه شویم، هزینه‌های این نابخردی از هر دو طرف (حکومت یا مردم و نخبگان) بسیار بیش‌تر از گذشته خواهد بود، چرا که اکنون بر خلاف گذشته چیزهای بیش‌تری برای از دست دادن داریم. جهان کوچک و کوچک‌تر شده و متغیرهای خارج از اراده ما به شدت اثرگذار هستند. طلیعه این اشتباه آشکار شده است. آنچه که در خرداد ماه آخرین سال قرن ۱۴، یعنی همین سال ۱۴۰۰ رخ داد، نشانه‌ای از یک تحول کیفی خطرناک بود و همچنان نیز هست.

🔘انتخابات خرداد ماه نقطه عطفی در مفهوم و کارکرد انتخابات در حفظ ثبات و قدرتمندی جامعه بود. بدون احیای این قدرت در کنار سایر مولفه‌های قدرت نمی‌توان انتظار داشت که ایران بتواند به سلامت از این پیچ تاریخی عبور کند. پیچ تاریخی ایران، مبتنی بر جبهه‌بندی حق و باطل نیست. نه اینکه هیچ نیرویی واجد عناصری از حق یا باطل نیست.

🔘در درجه اول حق و باطل چنان در هم تنیده شده است که تمییز دادن آنها و تطبیق مصداق به دولت‌ها ممتنع است. نکته مهم‌تر این است که مسأله ما در سطح بین‌المللی بیش از آنکه مرتبط با مسأله حق یا باطل باشد، متأثر از قدرت است. وظیفه حکومت‌ها حداقل در عرصه بین‌المللی تأمین و تقویت مولفه‌های قدرت ملی است. همان طور که آقای رییس جمهور به درستی گفته‌اند: ”دستیابی به فن‌آوری پیشرفته حضور در فضا از جمله جلوه‌های اقتدار ملی است.“ ولی این جمله فقط بخش کوچکی از حقیقت وجوه گوناگون قدرت ملی است.

🔘آنان که با تاریخ آشنا هستند می‌دانند که ۶۰ سال پیش هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی یوری گاگارین را به عنوان اولین فضانورد به دور کره زمین فرستاد چه وضعیتی در روابط دو بلوک ایجاد شد و چه غروری برای کمونیست‌ها و طرفداران آنها و چه سرشکستگی برای آمریکا و غرب ایجاد شد؟

🔘ولی کیست که نداند این مسابقه تازه در ابتدای راه بود. قدرت فقط فن‌آوری یک بعدی و نظامی نیست، گر چه این هم هست. اکنون و در درجه اول قدرت نرم‌افزاری و بویژه در عرصه حکمرانی خردمندانه مهم‌تر از هر چیز دیگری است. مولفه دیگر قدرت که اهمیت بسیار دارد، اعتماد اجتماعی و فقدان شکاف میان دولت و ملت است که از خلال نهاد دموکراسی تحقق می‌یابد. این قدرت در آزادی رسانه‌ها و قدرت رسانه بازتاب پیدا می‌کند. جامعه‌ای که نمی‌تواند با اتکا به رسانه خود، مردم را در باره یک‌خبر ساده قانع کند و منتظر است که رسانه‌های فرامرزی آن را اطلاع‌رسانی نمایند، این جامعه، قدرتمند نیست.

🔘مولفه بعدی، قدرت مردم و متشکل بودن در نهادهای مستقل از دولت و حکومت است. وقتی این نهادها ضعیف باشند، دولت ناچار است همه این وظایف را ایفا کند و این فشار مضاعفی بر دولت وارد می‌کند و آن را ناتوان‌تر از پیش می‌سازد. مولفه بعدی، دستگاه قضایی مستقل و حاکمیت قانون به تمام معنا است. مولفه بعدی، قدرتمندی نظام آموزشی و استقلال دانشگاه‌های کشور است. جامعه‌ای که نتواند به دانشگاهش استقلال دهد، قطعاً نمی‌تواند از دانش و علم و فن‌آوری به صورت پایدار و ماندگار بهره‌مند شود. قدرت در وجود عدالت و نبود تبعیض و فساد و فقر است. جامعه‌ای که چهره کریه فقر در آن آشکار است نمی‌تواند قدرتمند تلقی شود.

🔘در عرصه سخت‌افزاری، قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، قدرت فن‌آوری، در همه ابعاد و نه فقط یک بعدی، مولفه‌های اصلی قدرت ملی هر کشور هستند. از آن جشن‌های اتحاد جماهیر شوروی برای سفر گاگارین به فضا چیز چندانی نمانده است، آنچه که مانده جدایی جمهوری‌های آن امپراطوری و جنگ‌های داخلی و میان_کشوری و آخرین آنها جنگ اوکراین است.

🔘یادداشت طولانی شد. ایرادی ندارد. آخرین یادداشت سال است. در یک کلام در پیچ تاریخی مهمی قرار داریم. در قرون پیش، حکومت و نیروهای سیاسی درک درست و دقیقی از جهان جدید و تحولاتی که در پی آن می‌آید، نداشتند. فاقد چشم‌انداز بودند و در میانه میدان سرگردان اسیر تندباد حوادث شدند.

🔘امروز نیز کم و بیش همین است، چنین درکی در حکومت و نیروهای سیاسی غایب است. امید همه این بود که برجام به نتیجه برسد، هنوز هم ناامید نیستیم، گر چه امیدمان کمتر شده است. سیاست خارجی ایران در ۴۳ سال گذشته هیچ‌گاه تا این حد تحت تأثیر متغیرهای بیرونی و خارج از کنترل نبوده است. طولانی شدن تحریم‌ها رمق اقتصاد را کشیده است. توقف رشد اقتصادی، فقر و نابرابری را بیش‌تر کرده است. گر چه در سال ۱۴۰۰ از شدت افول اقتصادی کاسته شد، زیرا با آمدن بایدن در آمریکا از فشار تحریم‌ها نیز کاسته گردید.

🔘ولی باید به یک حقیقت اشاره کرد که در چنین شرایطی جامعه ایران ظرفیت تحمل این حد از تنش‌های منطقه‌ای و اقتصادی را ندارد و ممکن است به دلیل تنش‌های مکرر به نقطه خستگی برسد. از یمن تا فلسطین، تا سوریه و عراق، جنوب خلیج فارس و افغانستان و اکنون در سطح بین‌المللی و تحت تأثیر جنگ اوکراین قرار گرفتن و تحریم طولانی مدت، تناسبی با توانایی‌های ما ندارد.

🔘ولی راه‌حل عبور از این وضعیت در نهایت نیز ستیز و مبارزه‌جویی و خشونت‌های کلامی و گفتاری و تحلیلی میان نیروهای سیاسی نیست. اگر بنا بود این فرهنگ سیاسی موثر باشد، امروز در این موقعیت نبودیم. در آغاز قرن ۱۵ باید طرحی نو در انداخت و کوشید که ایران را از این پیچ تاریخی آن به سلامت عبور داد.

🔘همه ما به مردم و میهن خود بدهکاریم. شاید فراموش کردن ستیز و‌ مبارزه‌جویی تنها راه ما برای عبور از این پیچ تاریخی باشد. هر کس در این راه پیشگام شود شجاع‌تر و اخلاقی‌تر رفتار کرده است.

🔘پیشاپیش سال جدید را به همه هم‌وطنان ایرانی در داخل و خارج از کشور تبریک می‌گویم و امیدوارم بیش از این چشم انتظار عبور از این پیچ نمانند. در بن‌بست‌ها همیشه فرصت‌هایی برای گشایش هست، البته اگر قدری همدلی و گذشت داشته باشیم. ایمان پیدا کنیم که راه گذشته ما در طی این دو قرن اشتباه بوده که به اینجا رسیده‌ایم، باید خیلی از مفروضات ذهنی خود را کنار بگذاریم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا