زاویرا جهانی و انتظار مهدوی
غلامرضا بنی اسدی، روزنامهنگار، در یادداشتی با عنوان «”زاویرا”ی جهانی و انتظار مهدوی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به مناسبت سالروز میلاد حضرت مهدی نوشت:
منتظرانِ مُصلح خود باید صالح باشند. این گزاره معرفتی از بس تکرار شده، حکم ضرب المثل یافته است. نمی شود دستِ آلوده و نگاه ناپاک داشت اما به انتظار کسی لحظه شمرد که آن دست و آن نگاه را دشمن دارد. نمی شود در انبوهی از غبار کبر و ریا و تملق و خود مطلق پندای گرفتار بود و توقع داشت که با همه این مولفه های شخصیتی در شمار یاران امام ایستاد. باید به خودمان تکانی بدهیم. بر اساس بینات حرکت کنیم تا به شانی بایسته برای ظهور برسیم.
خدا بیامرزد فرج الله سلحشور را. اگر “یوسف پیامبر هیچ نداشته باشد جز همین ماجرای زندان زاویرا، کافی است تا همیشه دعاگوی تعالی مقامش باشیم. به واقع، قصه زندان زاویرا حکایت بسیار پرتأملی است که دقت در آن نگاه انسان را تحولی شگرف میبخشد. همان زندانی که حضرت یوسف در آن به حبس رفته بود. جلوههایی از آن را در سریال یوسف پیامبر دیدیم. مصیبتخانهای بود در زیر زمین که زباله و کثافت از در و دیوار و از سر و روی زندانیان میبارید. خودشان هم نهتنها پذیرفته بودند وضع موجود را که کمککار شدائد هم بودند برای خویش با دعواهایی که میکردند. با ستمی که قلدرها بر ضعیفان روا میداشتند و دیگران به سکوت نادیده میگرفتند این عصیانها را و این بیداد افزون میشد. تا اینکه یوسف نبی (ع) آمد و آنان را تکان داد. اول، غبار از ذهنشان گرفت و بعد به دست خودشان غبار از در و دیوار زندان. او با رهبری خود، کار را به جایی رساند تا همانهایی که از هم یقه و مچ میگرفتند، دست بگیرند و یاریگر هم باشند. از همان زندانیان هم یارانی برای خود و مردانی کارآمد و صالح برای حکومت ساخت و…
این ماجرا را میتوان خوانشی چنین داشت که؛ آن زندان، دنیای ما، و زندانیان، خود ما هستیم و یوسف، مهدی آل محمد است. حضرت، ما را تکان خواهد داد تا جامعه را و جهان را تکان بدهیم. زندانیان زاویرا تا یوسف بیدار و هوشیارشان نکرد، به ضرورت حیاتیِ غبارتکانی از خویش و طهارت دادن محیط، اصلا توجه نداشتند، تا چه رسد که بخواهند کاری بکنند، اما نبی خدا آنان را توجه داد و راه نمود و خود نیز در تطهیر مکان و نظاممند کردن رفتارها پیشقدم شد و راه را به سوی آیندهای شکوهمند باز کرد.
البته مکتب انتظار، ایستا نمیماند تا زمان ظهور بخواهد تکانی بخورد، بلکه پیش هنگام ما را به غبارروبی از خویش میخواند، به ضرورت تطهیر جامعه توجه میدهد و تأکید دارد که پیش از ظهور حضرت مصلح باید به تراز اصلاح تن درداد. اینکه به هزار زبان میشنویم و به هزار قلم میخوانیم «منتظران مصلح خود نیز باید صالح باشند» همین است که زاویراهای درون را باید غبار روفت و بسامان کرد تا وقتی یوسف به میدان میآید، خط جمال او را گرفت و به حضرت ذوالجمال و ذوالجلال معرفتی افزونتر یافت.
آن زندان و آن ماجرا شمایی کوتاه بود از شمایلی که باید نقشه راه ما باشد برای رسیدن به فصل ظهور و چشمانمان را به این حقیقت بینا کرد که همانگونه که یوسف از ظرفیت خود زندانیان برای ساختن محیط و تغییر شرایط استفاده کرد در دولت مهدوی هم همین مردماند که باید بسازند و بسازند و بسازند که مأموریت ساختن زمین بر عهده زمینیان است و قرار نیست ملائک به کار سازندگیِ مُلک، آستین بالا بزنند، چنانکه در عهد رسولا… الاعظم (ص) هم چنین نکردند. قاعده آفرینش هم قرار نیست تغییر کند. تغییر را ما باید درون خویش ایجاد کنیم مطابق نقشه راهی که معصومین (ع) برای فصل انتظار و دولت ظهور تبیین کردهاند.
اگر چنین شد، فصل فرخنده فالی ما فرا خواهد رسید. فصلی که زمین و زمان به تجربه زیبایی، برکت خواهد یافت. چنین باد انشاءالله.
انتهای پیام
سلام
هزاران حدیث مانند هم و ضد هم جمع آوری شده و وعلوم نیست صحیح .دام و غلط کدام است.
اینجا مینویسند برای انتظار مصلح بودن پاک بودن ضرورت است.کسی دیگر میگوید دنیا باید پر از ظلم و ظالم باشد.به کی گوش بدهیم.به ایشان پس باید ظلم ستیزی کرد و به آن دیگر گوش اگر دهیم باید ظلم افزایی کرد!!
ما در کجای تاریخ ایستاده ایم؟
جمشید
در پاسخ به فرد عزيزى كه بين دو قول اظهار سرگردانى كرده لازم دانستم بطور مختصر عرض نمايم كه وظيفه هر فرد در مرحله اول اصلاح خويش است بعد از آن نوبت اصلاح جامعه ميرسد كه اين نيازمند اصلاح و همراهى اكثريت جلمعه است. اولى با عنايت و هدايت حق تعالى قابل دست يافتن است اما دومى تا ظهور انسان كامل بهيچ وجه قابل تحقق نيست چون اصلاح اكثريت جامعه كه عوام جامعه را شامل ميشوند مستلزم رهبرى و مديريت انسان مصلح است كه وعده آن در آخر زمان داده شده است اين را هم اضافه كنم آخرزمان به معناى پايان دنيا و بهم ريختن طبيعت نيست بلكه پايان يك عصر و تمدن و آغاز عصر و تمدنى ديگر است.