آیا اگر پیامبران نبودند، بشر قادر بود غیب را بفهمد؟ | پاسخ مصطفی ملکیان
بخشی از گفتوگو با مصطفی ملکیان که در نشریهی کرگدن منتشرشده را به نقل از کانال تلگرامی این اندیشمند معاصر و فیلسوف اخلاق میخوانید:
- آیا اگر پیامبران ظهور نمیکردند، بشر با اتکا به عقل و تجربهاش قادر بود غیب را بفهمد و با آن ارتباط برقرار کند؟
️پاسخ مصطفی ملکیان:
«به گمانِ من اگر پیامبران چه پیامبران راستین و چه پیامبران دروغین، چه انبیاء و چه متنبیان، اگر در تاریخ ظهور نمیکردند، باز نوع بشر در تجربه تاریخی خود و بعضی از افراد در تجربه عمرانه خودشان در طول گذر عمر، آهسته آهسته استشمامِ چیز دیگری را میکردند. من فعلا میگویم «چیز دیگر» و نامی روی آن نمیگذارم.
بله، در غیاب پیامبران هم انسانها به ساحت دیگری بو میبردند و احیانا به این گرایش در ایشان پیدا میشد که از آن ساحت باخبر شوند. برای آن «ساحت» در دینِ اسلام معمولا هفت تعبیر به کار میرود که کم و بیش این تعابیر در ادیان و مذاهب دیگر هم دیده میشود؛ علیالخصوص در ادیان و مذاهب ابراهیمی یا باصطلاح ادیان غربی.
البته در ادیان و مذاهب شرقی هم این تعابیر وجود دارد. گاهی در فرهنگِ ما در بحث از آن ساحت، تعابیر خلق و امر بکار میرود. به «اینجا» گفته میشود «خلق» و به «آنجا» که بعدا خواهم گفت به چه معناست گفته میشود «امر»؛ عالم خلق و عالم امر. گاهی گفته میشود عالم شهادت و عالم غیب، اینجا، «شهادت» است و آنجا، «غیب». گاهی گفته میشود ظاهر و باطن، گاهی گفته میشود صورت و معنا، گاهی گفته میشود مُلک و ملکوت، گاهی هم گفته میشود عالم دنیا و عالم آخرت یا گفته میشود طبیعت و ماوراء طبیعت؛ که این تعبیر آخر بیشتر اصطلاحی خنثی است: بار دینی و مذهبی آن کمتر و بار فلسفیاش بیشتر است.
منظور اینکه معمولا در این بحث عموما این اصطلاحات را به کار میبرند. اما همه سخن بر سر این است که عالم وجود منحصر در ماده و مادیات نیست. عالم وجود مساوی با ماده و مادیات، یا جسم و جسمانیات است به علاوه چیز دیگری، که موضوع و محل بحث ما هم همین چیز دیگر است. من گمان میکنم اگر پیامبران نبودند ما به آن «چیزِ دیگر» بو میبردیم، گرایش هم پیدا میکردیم و به آن راه مییافتیم».
انتهای پیام
شکل کامل این سوال و پاسخ در آیات اول سوره بقره بیان میشود…..
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿۲﴾
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۳﴾
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۴﴾
ایمان یعنی باور به غیب برای انسانهای متقی امکان دارد…انسانهای متقی یعنی بدون قصد و غرض و مرض….و این الکتاب همان کتاب طبیعت است….
بعد از نگاه با تقوی به کتاب طبیعت و باور به غیب ، باور به قرآن و پیام های الهی از عالم غیب حاصل میشود و در اوج این باورها ، یقین به دنیای دیگری که انسانها در آن متناسب با اعمال خود حیات جدید می یابند…
این یادداشت موجب شد یک بار دیگر موضوع “کتاب” را در اندیشه و برداشت خود از قرآن بازبینی کنم…
ایده و نظر دو کتاب (طبیعت شریعت) را باید کنار بگذاریم چرا که با اتصال آیات سوره بقره سازگار نیست بعلاوه طبیعت از عملکرد انسان تاثیر می پذیرد و در مواردی شکل اولیه خود را حداقل تا مدتی از دست میدهد و نیاز به توبه انسان وغفران الهی دارد….
مرور اتصال آیات وظیفه ای است که باید دائم انجام شود….بحث ها برای این منظور مفید و لازم است….
“الکتاب” در ابتدای قرآن و ابتدای سوره بقره به کل قرآن که پیش روی ماست اشاره دارد….البته بهره مند شدن متقین از قرآن ابتدا بشرط ایمان آنها به غیب است…
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۹۱﴾ آل عمران
بدیهی مینماید توصیف آنچه در حیات مجدد بر انسان خواهد رفت از مقامی که علم به خلقت انسان و هدف از آن و…دارد ساخته باشد…
هيچکس نمى داند پس از مرگ انسان خدا در باره سرنوشت او چه تصميمى خواهد گرفت اينکه ادعا شود چنين و چنان خواهد شد و يا اينکه از عالم غيب به فردى الهام شد و يا پيام داده شد تمام از تخيلات انسان سرچشمه مى گيرد. هزاران حرف و حديث هاى متفاوت در کتب نوشته شده و اغلب خوانندگان تاثير قرار مى گيرند بدون اينکه بخواهند به عقل روى بياورند که حکم عقل چه مى گويد و متاسفانه حکم عقل که سرچشمه آن از خدا است نديده گرفته مى شود و در کتب دينى کمتر به آن رجوع شده است.