خرید تور نوروزی

تاثیر فرهنگ و شهروندان بر شکل‌گیری برند ایران

بخش‌هایی از گفت‌و‌گوی دکتر هادی خانیکی، استاد ارتباطات با ماهنامه ی یادآفرین:

۱. فکر می‌کنم نمی‌شود ذات‌انگارانه به جامعه ایرانی پرداخت و ایرانیان را یک ذات غیرقابل تغییر در طول تاریخ برشمرد. به خاطر اینکه جامعه ایرانی متاثر از زیست‌های تاریخی‌اش است، و عوامل محیطی که در آن قرار داشته به شدت بر آن تاثیر گذاشته است. جامعه ایرانی پیش از هر چیز یاد گرفته است چگونه خودش را دور از چشم‌هایی که به آن نگاه می‌کند، نگاه دارد. این موضوع نیز به حاکمیت دیرپای استبداد و هجوم‌های مختلفی که از جوانب جغرافیایی به آن بوده و شده بر می‌گردد، که در نهایت همه به سوی ویژگی‌های ایرانیان سوق پیدا کرده‌اند که من تعبیر دوگانه با جنبه‌های مثبتش را در نظر می‌گیرم و آن را به خاطر رندی جامعه ایرانی می‌دانم.

۲. جامعه ما زبان شاعرانگی است. اگر کسی که شعر را با تمام خصوصیاتش، نسبتی که کلمات با احساسات و عواطف و در عین حال با اندیشه دارد، نداند یا نشناسد، نمی‌تواند جامعه ایران را بشناسد.

۳. در جهان چگونه شناخته می‌شویم؟ می‌شود گفت عمدتاً با تبار تاریخی‌مان و این‌که ملتی بودیم و هستیم که فی نفسه در ساختن جهان گذشته نقش داشته است و به همین دلیل استعداد این را دارد که در جامعه جدید هم حضور داشته باشد. ولی همین تصویر کلی، وقتی می‌خواهد خرد شود در آن عالم فرهنگی و اندیشه‌ای؛ یک زمانی خیام نمادش می‌شود، یک زمانی مولانا؛ یک زمانی ایران را با محصولاتش می‌شناسند، مانند قالی، پسته، و یک زمانی به منابع سرشارش مثل نفت. حتی در حوزه سیاست یک زمانی ایران را با قدرت منطقه‌ای‌اش می‌شناسند و یک زمانی با پتانسیل و توان انقلابی‌اش.

۴. بالاخره یکی از مولفه‌های مهمی که ایران را در این دهه‌های اخیر به‌طور خاص برجسته کرد، وقوع انقلاب اسلامی ایران و نام امام و اندیشه امام بود. بعد مقاومت ایران در جنگ بود، بعد ویژگی‌های جامعه ایران و این خصلت خوداصلاح‌کنندگی و اصالتی که خود جامعه برای تغییر خودش داشت، نقشی که اصلاحات داشت، ایده گفتگوی تمدن‌ها، که کمتر به آن توجه کردیم.

۵. اگر بخواهیم بررسی کنیم چه چیزی با تعبیر رایج تبلیغاتی و ارتباطی به عنوان «برند ایرانی» در جهان شناخته می‌شود باید بگویم به نظر من برند ایران حالتی منشوری دارد و نمی توان بر یک چیز تکیه کرد و انگشت گذاشت. برای اینکه باید ببینیم چه کسانی ایران را در جهان برجسته می‌کنند. مثلاً فرض کنید مجموعه مهاجران ایرانی در هر کشوری که هستند، بالاخره یک تصویری را از ایران ارائه داده اند. خیلی تفاوت وجود دارد بین ایرانیانی که به چین رفتند و ایرانیانی که به هند رفتند [به تعبیر تاریخی‌اش درخت دانایی را به هند بردند یا زبان و ادب فارسی یا دین اسلام را بردند] با ایرانیانی که در دوران معاصر تجارتشان را در آن جامعه با جنس خوب در ابتدا و جنس بُنجُل پس از فاصله کوتاه معرفی کردند، این تصویر ایران را در آنجا خراب می‌کند.

یا اینکه فرض کنید مهاجرین ما به غرب کسانی هستند که عمدتاً با درخشش آنها در حوزه‌های آکادمیک، استادان و دانشجویانی که برای تحصیل می‌روند یا برای اقامت، به عنوان دانشمندان جوان و برتر، درخشش‌هایی که در فاصله کوتاهی وجود دارد به چشم می‌خورد و یا کارآفرینی و خلق ثروت آنها در غرب است و یا ایرانیانی که به جوامع شرقی می‌روند با پیچیدگی‌هایی که در انتقال قاچاق و مواد مخدر و اعمال مجرمانه داشتند، سر از زندان درآوردند.

۶. چون عصر، عصر ارتباطات است، (ارتباطات به مفهوم عامش را می‌گویم به جابجایی و رویارویی بین انسان‌ها و کالا در حوزه بازار و تجارت و همه این‌ها)، باید دید ما به کدام جنس از ارتباط و جابه‌جایی روی آورده‌ایم که براساس همان جنس شناخته شویم؟ از ایرانی باید حرف بزنیم که بگوییم این ایران رسانه‌ای شده را چه کسانی رسانه‌ای کرده‌اند؟ خود ما از ایرانی که در این ارتباطات میان‌فرهنگی بروز و ظهور پیدا کرده است چه نوع ایرانی را ارائه می‌دهیم؟ به این معنا این تصویر یا انگاره کلی یک تصویر منشوری است با ابعاد حتی متضاد با هم که امکان یگانگی و یک‌رنگی هم ندارد.

۷. این‌جاست که من جای گمشده «سرمایه نمادین» را می‌بینم. از اشکال مختلف سرمایه که به مرور در دنیای مدرن جا باز کرد بعد از سرمایه‌های فیزیکی و طبیعی و اجتماعی و انسانی، باید به سرمایه‌های نمادین اشاره کرد.

سرمایه‌های نمادین به معنای نمادین شدن هر نوع سرمایه دیگری است که ارزش اولیه آن را ارتقا می‌دهد. یعنی عینک یک شخصیت برجسته تاریخی یا ماشینی که سوار می‌شده است. شاید آن عینک و ماشین دیگر به هیچ کاری نیاید و استفاده نشود، ولی وقتی آنها نمادین می‌شوند و منتسب می‌شوند به مثلا امام یا شریعتی، یا شهید مطهری، آنها یک ارزش افزوده پیدا می‌کنند. این سرمایه‌های نمادین هستند که به یک معنا می‌شود گفت برند را می‌سازند و آن را نمادین می‌کند. این نمادین کردن وقتی است که توافقی وجود داشته باشد. در واقع این نماد، مظهری است از همبستگی ما و از افتخار و حیات اجتماعی ما. یعنی پذیرش عمومی نسبت به آن وجود دارد.

مرحوم دکتر «روح‌الامینی» که مردم‌شناس برجسته‌ای بود، یک تعبیر زیبایی داشت. می‌گفت هر زمانی در مدرسه‌های ما مدیر قدیم آن مدرسه و مدیر جدید آن مدرسه در کنار هم عکس گرفتند، آن‌جا می‌شود گفت مدیریت این مدرسه راه درستی را پیش خواهد گرفت. وقتی در یک قاب حاضر نیستند در کنار هم قرار بگیرند، مشارکت و پذیرش و توافق هم هرگز شکل نمی‌گیرد.
از همین‌جاست که من این نتیجه را می‌گیرم که وقتی که سطح مشارکت درون‌زا و خودجوش اجتماعی در اعتبار بخشیدن و در نمادین کردن هر بخشی از جامعه ایرانی شکل بگیرد (یک مکان طبیعی، یک بخش تاریخی، یا هر چیزی که جزیی از هویت خودش باشد) آن زمان است که می‌شود گفت ما می‌توانیم دنبال برند برویم.

۸. مجموعاً می‌توانم بگویم ایران تاریخ پرفراز و فرودی دارد و در عین حال پایدار مانده است. یعنی جامعه ایران، جامعه تاریخ‌مندی است. جامعه ای‌ست که در دادوستدی که با فرهنگ‌های دیگر داشته است دارای هاضمه قوی‌ای است. بخصوص در ارتباط با فرهنگ اسلامی، توانسته عناصر حیات‌بخش خودش را تقویت کند. به این اعتبار می‌توانم بگویم که ویژگی فرهنگی ایرانیان یا جامعه ایران این است که در درون خودش دارای گوهر و داشته‌هایی است که این جامعه را در طول تاریخ و در مواجهه با تهدیدهای بسیار جدی نگه داشته است.

منبع: کانال تلگرامی دکتر خانیکی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا