حذف سفرهی هفتسین: هویت زدایی
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار، در یادداشتی با عنوان «هویتزدایی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است به بهانهی نبود سفرهی هفتسین در پیام نوروزی رئیس دولت سیزدهم نوشت:
حذف سفره هفت سین از میزانسن سخنرانی رئیس جمهور در آغاز سال جدید که به رسم یک سنت دیرینه از ملزومات این مراسم بود، واکنشهای گستردهای ابتدا در فضای مجازی و متعاقب آن در فضای واقعی برخی شهرهای ایران را برانگیخت. واکنشها در فضای واقعی به برگزاری جشن های جمعی و خیابانی در شهرهای پاوه، سنندج، حافظیه شیراز، اشنویه، شیراز و پاساگارد و … و خبرهایی از برخی برخوردها با این جشنها همراه شد. شاید اولین بار باشد که شاهد برگزاری جشنهای نوروزی در این کمیت و کیفیت و به صورت جمعی هستیم. اتفاقی که به نظر میرسد در آستانه سال نو با تلاشهای خزنده در فضای مجازی از سوی برخی روحانیون در ستیز با این سنت ملی بی ارتباط نباشد. تا جایی که در برخی کلیپهای منتشر شده در فضای مجازی شاهد توهین و تشبیه مردم به حیوانات علفخوار هستیم. آنچه میباید در واکنش برای خنثی کردن این هجمه صورت میگرفت، متاسفانه با حذف سفره هفت سین از میزانسن سخنرانی سال نو رئیس جمهور این ذهنیت که حذف این سنت ملی به صورت مهندسی شده کلید خورده و گام به گام دنبال خواهد شد، تقویت کرد.
مضاف بر اینکه این اتفاقات همزمان با اولین نوروز به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و همزمان با تلاشهای طالبانی برای محدود و ممنوع و حذف این سنت ملی رخ میداد. اقداماتی که باعث درگیری و دستگیری شماری در جریان برگزاری جشنهای نوروزی افغانستان میشود. تلاشهای خزنده در فضای مجازی و واقعی در سنت ستیزی با جشن نوروز از آن روی تاملبرانگیز است که بخشهایی از حاکمیت تا پیش از این و علیرغم تلاشها برای حذف سنتهایی چون چهارشنبه سوری و سیزده بدر، اما در نهایت با برگزاری این مراسم کنار آمده و به طور تلویحی به رسمیت شناخت. تا جایی که در چند سال اخیر شهرداریها به نوعی میزبانی مراسم چهارشنبه سوری را بهعهده گرفتند. همسویی تلویحی با سنت چهارشنبه سوری را در حالی شاهد بودیم که بر خلاف سنت سیزده بدر که با نامگذاری روز طبیعت توجیه شده بود، در خصوص چهارشنبه سوری اما با هیچ منطق و معیاری از سوی نظام همسو و قابل دفاع نبود. در این میان اما سنت نوروز باستانی از همان نخستین سال های انقلاب به استناد روایات و احادیت و حتی برخی آیات قران کاملا توجیه و اسلامیزه شده بود. کم و بیش به همین دلیل، آنچه پس از چهل و اندی سال نشانههای آشکار و پنهان برای حذف سنت ملی نوروز را در تقویم ایرانی تامل برانگیز میکند، نادیده گرفتن یکباره همه توجیهات نقلی و قرانی در مشروعیت بخشیدن به عید نوروز باستانی ایرانی است. دلایلی که در مقایسه با پذیرفتن و رسمیت بخشیدن مراسمی چون چهارشنبه سوری و حتی سیزده بدر حداقل در صورت ظاهر به مراتب به معیارها و باورهای اسلامی نزدیکتر و از مشروعیت نقلی و عقلانی بیشتری برخوردار میباشد.
سوای این توجیهات نقلی و حتی قرآنی، شاید بار دیگر تاکید بر این معنی که حفظ هویت ملی در جامعهای با فرض این که تمامی آحاد آن دینی و مسلمان باشند، نه تنها هیچ مغایرتی ندارد که به استناد همان منابع دینی ارزشی کمتر از حفظ شعائر دینی ندارند. تجارب تاریخی نشان داده مبارزه و حذف سنتهای ملی با انگیزههای دینی و اغلب ایدئولوژیکی در نهایت باعث بحران هویت ملی و همزمان دافعه نسبت به دین و هویت دینی میشود. به نظر میرسد آنچه در ایران شاهد هستیم استحاله یکسره هویت ملی و حتی هویت عرفی دینی به هویت ایدئولوژیکی است. از این منظر میتوان آنچه بخشهایی از حاکمیت دنبال و در پی تعمیق آن است به لحاظ ساختاری و خاستگاهی بسیار به انقلاب فرهنگی مائو تشبیه کرد. با این تفاوت که آنچه مائو از نمادهای فرهنگی در جریان انقلاب فرهنگی حذف کرد، تمامی نشانهها و سنتهایی بود که در تعارض با تثبیت موقعیت بلامنازع مائو به حائل و سد تعبیر میشد. به یک معنی تلاش مائو معطوف به نابود کردن تمامی نشانههای ملی گردید، که قادر به مصادره به مطلوب آنها در جهت تثبیت حاکمیت ایدئولوژیکی و بطور مضاعف تثبیت و تعمیق اراده گرایانه خود نبود، اما همان تجارب تاریخی نشان میدهد، حذف هویت ملی با هر انگیزه و هدفی اگر هم در نهایت توفیق مقطعی در محو از تقویم و حافظه تاریخی ملتی حاصل کند، دستاورد دندانگیری حاصل نخواهد کرد. فراموش نکنیم آنچه باعث گردیده ملتها در طول تاریخ در برابر هر گونه تجاوز مقاومت کنند، همین هویت ملی است. همچنان که حتی مقاومت روسیه در برابر تجاوز آلمان نازی و همین روزها مقاومت مردم اکراین در برابر تجاوز روسیه کم و بیش با همین انگیزه صورت میگیرد. در نتیجه هر گونه تلاش برای تغییر هویت ملی به هر هویتی از جمله ایدئولوژیکی نتیجهای جز مقاومت و بدتر از آن منفعل کردن روح جمعی به همراه نخواهد داشت. مضاف بر اینکه سنتهای ملی در ایران نه تنها در تعارض با هویت دینی نبوده که ایضا در مقاطعی باعث حفظ و اشاعه هویت دینی و مذهبی جامعه ایرانی شده است.
آنچه امروز در افغانستان و در واکنش به محدود و ممنوع کردن نشانههای ملی از جمله پرچم و سنتهای قومی و ملی شاهد هستیم، بر این معنی تاکید دارد که هیچ ارادهای قادر به نابود کردن هویت ملی نیست. فراموش نکنیم بخش اعظم جامعهای که نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر را پاس میدارند، همان مردم مسلمانی هستند که در جریان جنگ تحمیلی با همین انگیزههای ملی و مذهبی مورد عتاب و خطاب برای دفاع از هویت و خاک ایران قرار گرفتند. شاهد مثال دیگر استفاده ابزاری از عرق و هویت ملی به وقت نیاز و تحریک کردن همه گونه غرور و هویت ملی در برگزاری انتخابات است. در واقعیت امر اما آنچه در طی چهاردهه گذشته برای شریعتیزه کردن جامعه ایرانی انجام دادهاند، به دافعه و گریز بخش وسیعی از مردم مسلمان از دین و همان اندازه جامعه متکثر قومی، زبانی، دینی را دچار پراکندگی و در یک کلام بحران هویت ملی کرده است. آنچه بخشهایی از حاکمیت بعد از چهار دهه هویت زدایی همچنان با ارادهگرایی کمر به آن بسته نتیجهای جز سوق دادن جامعه به تمایلات افراطی و در خوشبینانهترین حالت فرقههای مخرب در پی نخواهد داشت. استفاده از نام ایران با هر انگیزه و هدف و بهانه، بدون پاسداشت و حرمت نهادن به نشانهها و نمادهای هویت و سنتهای باستانی چیزی نیست که از چشم مردم پنهان بماند.
انتهای پیام