در رثای جامعهشناس نخبهکشی
انصاف نیوز، سعیده شفیعی: هشتمین روز از سال نو، ایران یکی دیگر از عاشقان خود را از دست داد. آزادهمردی که بارها گفته بود نام ایران ریتمِ قلب اوست و این ریتم، چند روز قبل در 75 سالگی از حرکت بازایستاد. بسیاری از ما در روزهای اول تحصیل در دانشکدههای علوم سیاسی و جامعهشناسی و اقتصاد، نام او را با کتاب «جامعهشناسی نخبهکشی» شنیدیم. این کتاب در کنار اثر بعدی او به نام «جامعهشناسی خودکامگی»، در زمان انتشار و پس از آن با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران مواجه شدند. این دو کتاب در بین پرشمارگارترین کتابها در حوزهی مطالعات علوم انسانی قرار گرفتند که با نگاهی تازه به مسائل ایران، منجر به ایجاد یک جریان فکری شدند. نگاهی که معتقد است در بستر یک جامعهی استبدادزده، بطن جامعه، اصلاحات را تاب نمیآورد و با ایستادن مقابل هر گونه تغییری، دست به کشتن نخبگان خود میزند.
رضاقلی از پیشگامان نگاه تاریخی عمیق به وقایع اجتماعی و اقتصادی و نگاه بینرشتهای متفاوتی بود. بر این باور بود که با کمی اغماض، میتوان گفت تمامی مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران و آنچه در مجموع عقب ماندگی نام میگیرد، ریشههای تاریخی دارند و رفع یا تخفیف آنها هم بدون مراجعه به ریشههای تاریخی و شناخت دقیق آنها به احتمال زیاد غیرممکن است.
او علاوه بر مطالعات دقیق، دارای خصوصیات انسانی و اخلاقی منحصربهفردی بود. افتاده بود و متواضع. بزرگ بود اما هرگز از برج عاج به جامعه ننگریست. ایران را دوست داشت و هر آنچه در توانش بود را برای اعتلای وطن گذاشت. در پژوهشهایش وسواس به خرج میداد و گواه آن 18 هزار فیش او از شاهنامه است. از دیگر ویژگیهای برجستهی او حضور در فضاهای مختلف شغلی بود. در مشاغل زیادی تجربه داشت. کارگری کرده بود و معنای سختی و رنج را میفهمید. در دوران دانشآموزیاش کار میکرد و شغلهای متفاوتی از گچکاری، توزیع روزنامه، نجاری تا رانندگی تاکسی و رانندگی کامیون را تجربه کرده بود. ازاینرو نگاهش با بسیاری از محققان توسعهی ایران که تنها فضای آکادمیک را تجربه کردهاند، متفاوت بود. ترک تحصیل کرده بود اما دوباره به میل خود تا دانشگاه سوربن هم رفت.
رئیسجعفریمطلق، پژوهشگر توسعه دربارهی او میگوید: «او برای ادامهی تحصیل و رسیدن به پاسخ پرسشهایی که دربارهی توسعهی ایران در ذهن داشت به فرانسه میرود و آنجا جامعهشناسی میخواند. زمان حضور او در فرانسه مصادف میشود با روزهای پایانی انقلاب اسلامی. این همزمانی، باعث میشود به گروه انجمن اسلامی و طیف انقلابیون حاضر در نوفللوشاتوی فرانسه نزدیک شود و همزمان با وقوع انقلاب، درس را رها کرده و به ایران برگردد. مدتی بعد از پیروزی انقلاب، به عنوان فرماندار پاوه انتخاب میشود و سپس عضو هیات مدیره و معاون اداری- مالی شرکت ملی نفت میشود. پس از آن، مدتی کار دولتی را رها کرده و به رانندگی کامیون میپردازد اما دوباره به مناصب دولتی برگشته و در وزارت پست و تلگراف و تلفن، مرکز تحقیقات پست را ایجاد میکند.»
دکتر فرشاد مومنی نیز در تعبیری کوتاه پنج ویژگی شخصیتی او را برمیشمارد: «اولین ویژگی که من در او دیدم این بود که با خودش و با خدای خودش صادق بود. دومین ویژگی او این بود که بینهایت پرتلاش و پراستقامت بود. وقتی ذهن او درگیر مسالهای میشد، از آن کوتاه نمیآمد تا آن را به سرانجام میرساند. سومین ویژگیاش عاطفهی انسانی کمنظیرش بود. به تلنگری یا با دین ظلم و خطری، اشک جلودارش نبود. چهارمین ویژگی او جامعهالاطرافیاش بود؛ به این معنی که تاریخ را عمیق خوانده بود، فلسفه و ادبیات را عمیق خوانده بود، جامعهشناسی را هم عمیق خوانده بود و از همه مهمتر، توسعه را هم از همه عمیقتر خوانده بود و در دل اندیشهی توسعه، تعریفی از تمامی این مطالعات ایجاد کرده بود. پنجمین ویژگی او میهندوستیاش تا سر حد قابل تصور بود. به معنای دقیق کلمه، دلش برای ایران میتپید. تحت تاثیر فردوسی بود و شخصیت ایدهآل ایرانی را در شاهنامه، رستم میدانست که در اوج قدرت در قلهی دادگری و فتوت و جوانمردی هم است و تمام هم و غم او حراست از ایران و حراست از عدالت در ایران است.»
این فقدان بزرگ را به خانوادهاش، یارانش و تمامی دغدغهمندان توسعهی ایران تسلیت میگویم. ما پیر میشویم و باید تاب بیاوریم غمهای بزرگ را، رنجهای مداوم را و روزهای سیاهپوشی را. به امید روزهای سپید برای کشوری که عاشقانش یکبهیک از دست میروند. عاشقانی که میروند اما در آثار و اندیشهشان بازتولید میشوند. به بیان سعدی:
غرض نقشی است کز ما باز ماند / که هستی را نمیبینم بقایی
انتهای پیام
الوین تافلر سه دوره مهم در تمدن بشری را مطرح
می کند
۱- عصر کشاورزی
۲- عصر صنعت
۳- عصر الکترونیک و ارتباطات
و رویکرد هایی برای مواجهه موفق با آینده ارائه
می کند.
ایرانیان از نظر فکری و رفتاری در فاز اول قرار
دارند. و تبعات فازهای دوم و سوم شوک هایی
بر جامعه ما وارد می نماید.
آنچه جامعه شناس فقید آقای رضا قلی از
جامعه ما تحلیل می کند ، به نوعی مرتبط
با شوک آینده است. یعنی ما بجای اینکه
به طور صحیح به استقبال آینده برویم،
عکس العمل های وحشت زده نشان می دهیم.
و آدمهایی را که می توانند سر منشا تغییرات
باشند را از بین می بریم.
جامعه ما در گذشته موهوم بالصطلاح باشکوه خود گیر کرده شکست از جوانی با ۳۰ هزار سرباز( اسکندر) چه شکوهی برای ما می گذارد نداشتن سهمی از اندیشه قدیم و معاصر چه شکوهی دارد تا نفهمیم کجای دنیا ایستاده ایم نمی توانیم خود را ارتقا دهیم وقتی فکر کنیم بر قله دنیا ایستادیم و بقول دولتمردان بهترین مردم روی زمین هستیم چرا پیشرفت کنیم ما خود پیشرفتیم