چرا همه چیز سیاسی است، حتی قرعهی جامجهانی!
محمد توکلی، انصاف نیوز: یک جامعهشناس دربارهی چرایی واکنشهای سیاسی به قرعهی ایران در جامجهانی ۲۰۲۲ گفت: در پاسخ به اینکه «چرا همه چیز سیاسی شده است؟» میتوان گفت به این خاطر که مرزهای چهار ساحت اقتصاد، سیاست، جامعه و فرهنگ قبلتر توسط نهاد قدرت مخدوش شده است. ساحت سیاست به ساحتهای دیگر تعرض کرده، به قلمروی آنها وارد شده، به آنها امر و نهی کرده و «بشین پاشو» داده است. این مرزها در جوامعی که توسعه یافته نیستند یا در فرایند توسعه یافتگی قرار دارند اما توسعه یافتگی هنوز در آنها تکمیل نشده، کمرنگ است نتیجتا بسیاری از مقولات سیاسی میشود.
عباس نعیمی جورشری دربارهی راهحل عبور از وضعیتی که همه چیز در آن سیاسی شده است نیز میگوید: برای عبور از این فضا هیچ راهی نداریم مگر اینکه نهاد دولت از خصلتها و رویههایی که ما از آنها در جامعهشناسی با عنوان «رویههای توتالیتر» نام میبریم دست بردارد؛ خودش را کوچک کند و اجازه دهد که جامعه به شکل متنوع و متکثر بروز پیدا کند، به یک معنا جامعه بتواند خودش را به منصهی ظهور برساند و خودش را بیان کند. هنگامی که این بیان، انجام نمیشود آن بنبست رخ میدهد.
آقای نعیمی جورشری در گفتوگو با انصاف نیوز گفت: در یک نگاه ساختاری – کارکردی به تعبیر پارسونز میشود چهار ساحت اجتماعی را از یکدیگر تفکیک کرد یا به تعبیر کارکردگراها چهار نظام و خرده نظام های بعدی را تشخیص داد. این چهار ساحت عبارتند از اقتصاد، سیاست، جامعه و فرهنگ. بر این مبنا در جوامعی که از آنها با عنوان جوامع توسعه یافته یاد میشود، که مایلم از آنها با عنوان جوامعی با پتانسل مدنی بالا نام ببرم، این ساحتها حتیالامکان تفکیک شده هستند و قلمروهایی منفک از هم دارند. البته در جهان امروز قلمروهای مفاهیم و تئوری ها عمدتا به شکل سایه روشن قرار دارند بااینحال می توان آنها را نسبتا از هم تفکیک نمود.
این جامعهشناس در ادامه افزود: اما در کشورهایی که عرصه عمومی محدود و جامعه مدنی ضعیف است، ساختارها در آن ایدئولوژیک هستند وضعیت متفاوت است. ساختارهای ایدئولوژیک سبب میشوند که مرزهای این چهار ساحت هم مخدوش شوند. دلیلش هم این است که نظامهای ایدئولوژیک اهل امر و نهی و تعیین تکلیف هستند. آنها میل دارند انسانها را به بهشتی که وعده میدهند ببرند فلذا «باید و نباید» در کارشان زیاد است. وقتی اهل «باید و نباید» باشید به طور اتوماتیک دارید برای همه ساحتها تعیین تکلیف میکنید.
دکتر نعیمی جورشری ادامه میدهد: بر همین مبنا مرز سیاست که خاستگاه اصلی و جایگاه اصلی نهاد قدرت و ایدئولوژی است فراتر از حدود خودش و در ساحتهای دیگر حرکت میکند. هنگامی که مرزها و ساحتها مخدوش میشود مردمانی که در کف جامعه هستند به کنشگری مقاومتی روی می آورند، جامعه و امر اجتماعی در مقابل دولت و امر سیاسی قرار میگیرد. اگر کنشگری فعال بتواند و زورش برسد تلاش میکند قانونگذاری کند و اگر نتواند قانونگذاری و دولتمردی کند و در اجراییات دست ببرد بسیاری از اوقات در فرهنگ که سیالترین عرصه در بین آن چهار عرصه است فعال میشود. فرهنگ از همه آن چهار عرصه سیالتر است. جاری بودن و غیرمتعین بودن بیشتری را میطلبد. جامعه به این فضا وارد میشود.
وی با بیان اینکه «فرهنگها متاثر از زبان هستند»، گفت: زبان یکی از مهمترین و بلکه مهمترین عنصر در ساختاردهی فرهنگ است. بنابراین، کنش به شکل کنش زبانی در میآید و وقتی جامعه نمیتواند حرف و خواستهی خودش را به گوش امر سیاسی برساند، شوخی میکند. در پاسخ به اینکه «چرا همه چیز سیاسی است؟» میتوان گفت به این خاطر است که این مرزها قبلتر توسط نهاد قدرت و ساحت سیاست مخدوش شده. این ساحت سیاست است که به ساحتهای دیگر تعرض کرده به قلمروی آنها وارد شده و به آنها امر کرده و «بشین پاشو» داده است. این مرزها در جوامعی که توسعه یافته نیستند یا در فرایند توسعه یافتگی قرار دارند فلذا توسعه یافتگی هنوز در آنها تکمیل نشده، کمرنگ است نتیجتا بسیاری از مقولات سیاسی میشود.
این جامعهشناس در مورد راهحل عبور از این وضعیت میگوید: در فهمی که من از این مطلب دارم و البته برای فهم خودم ضریب خطا قائل هستم -کس دیگری با تئوریهای دیگری و دستگاه نظری دیگری میتواند طور دیگری تحلیل کند- خیلی به عرصه عمومی و جامعه مدنی اعتقاد دارم. اگر شما بتوانید یک جامعه مدنی قوی در یک واحد دولت – ملت ایجاد کنید به همان نسبت کارکردهای بخشهای مختلف هم کاراییشان بالا میرود. از جمله اینکه سیاسی کاری که البته لغتی متفاوت از امر سیاسی است کاهش پیدا میکند. کشورهایی که عرصه عمومی در آنها فعال است، این عرصه عمومی برای جامعه مدنی یک فضا و اتمسفری ایجاد میکند.
وی ادامه داد: جامعه مدنی عرصهی بروز کنش ارتباطی است، عرصهی بروز تعارض آرا و تکثر و دیالکتیک عقلانیت است. تنوع اجتماعی پدیداری است که در جامعه مدنی میبینیم و باید دقت کرد که جامعه مدنی ابزاری در مقابل دولتمردان تمامیت خواه و نهاد قدرت و ثروت فراهم میاوردد. یعنی در یک طرف نهاد حکومت را دارید با دولتمردان و سیاستمداران و کنشگران سیاسی که معطوف به امر قدرت تلاش میکنند که ابزارهای مالی، ایدئولوژیک و سیاسی را بسیج کنند برای مطامعی که مد نظر دارند و در یک طرف هم مردم را دارید که فارغ از اینها در یک فضای دیگری زیست میکنند اما متاثر از آن هستند.
این جامعهشناس بر این باور است که برای عبور از این فضا هیچ راهی نداریم مگر اینکه نهاد دولت از خصلتها و رویههایی که ما از آنها در جامعهشناسی با عنوان «رویههای توتالیتر» نام می بریم دست بردارد؛ خودش را کوچک کند و اجازه دهد که جامعه به شکل متنوع و متکثر بروز پیدا کند، به یک معنا جامعه بتواند خودش را به منصهی ظهور برساند و خودش را بیان کند. هنگامی که این بیان نمیشود آن بنبست رخ میدهد، جابجایی و فرافکنی رخ می دهد.
وی در ادامهی این بخش از صحبتهای خود میگوید: نکته دیگر اینکه جدا از بحث شوخیهای سیاسی با فوتبال اینکه «چرا همه چیز اینقدر سیاسی است؟» ناشی از این است که ابزار تغییر برای شمایی که جامعه مدنی ضعیف دارید فقط امر سیاسی است. آن امر سیاسی با آن توضیحی که دادم در همه حوزهها آقابالاسر است و نقش پدرِ بزرگتر را دارد. در ساختارهای اجتماعی دستکاری میکند و مثلا میگوید بچهدار شوید یا نشوید در فرهنگ دستکاری میکند و میگوید خودرو حریم خصوصی است یا نیست، در اقتصاد دستکاری میکند و میگوید این قرارداد بسته شود یا نشود. یعنی همه چیز بهخاطر زیاده خواهی که امر سیاسی و نهاد سیاست دارد از مجرای تخصصی خودش خارج میشود. بنابراین افرادی که در این جامعه به دنیا میآیند، رشد میکنند، بالغ میشوند و بعد میخواهند در زندگی شخصی یا گروهی یا صنفی اهدافی را دنبال کنند به طور اتوماتیک همه چیز را از دالان سیاسی میبینند فلذا برچسب سیاسی یا هویت سیاسی پر رنگترین هویت میشود. وقتی شما کاری انجام میدهید و انسانها میخواهند کار شما را تعقیب کنند اول به سراغ این میروند که شما چه هویتی دارید. آنها برای تحلیل سخن و عمل شما، ارزیابی کنشی که شما انجام داده اید، صحبتی که انجام داده اید اول میبینند که شما چه برچسب سیاسی دارید، چه تعلق سیاسی دارید و بر اساس آن تعلق است که شما را ارزیابی می کنند، میشنوند و درک میکنند.
این جامعهشناس در توضیح بیشتر این بخش از گفتههایش میگوید: برای نمونه بعد از قضیه ممنوعیت ورود خانمها به ورزشگاه در مشهد و آن توجیهات عجیبی که مطرح شد، یک روحانی که مجری برنامه تلویزیونی بود از ورود زنان به ورزشگاه دفاع میکند و میگوید چرا اجازه نمیدهید دختران به ورزشگاه بروند. یکی از رسانهها این بخش از صحبتهای این روحانی را منتشر کرده بود افرادی که دربارهی آن کامنت گذاشته بودند عموما فحش داده بودند و گفتهاند که «تو داری دروغ میگویی یا تزویر میکنی و این هم کلکشان است و بازی پلیس خوب و بد است و…» این بدبینی وجود دارد، با اینکه آن آدم دارد حرفی میزند که باب میل اینهاست و اینها به حق خواستار این هستند که خانمها بتوانند به وزشگاه بروند و اساسا در هر حوزهی دیگری با مردان برابر باشند که سخنی صحیح و مدرن است. اما وقتی گوینده به آن قشر و لباس تعلق دارد و هویت او را میبینند، بلافاصله برچسب و هویت سیاسی فعال میشود و میگوید «این هم آدم خودشان است». بنابراین حتی حرف او را که متعلق به فکر اینهاست نمیپذیرند و طور دیگری تعبیر میکنند.
نعیمی جورشری در پاسخ به دلیل چنین واکنشی میگوید: نهاد سیاست یا نظام سیاست بزرگ، پهناور و عریض و طویل شده و سه نظام دیگر (جامعه، اقتصاد و فرهنگ) را در خودش بلعیده است. این وضعیت همان آفتی را ایجاد میکند که در پرسش شما هم دربارهی سیاسی دیدن همه چیز وجود دارد. راه حل این است که نهاد سیاست به جای خودش بازگردد. کوچک شود، در حوزه ورزش، فرهنگ، اجتماع و… دائم نسخه نپیچد و مدام نخواهد دستور دهد. میل به مهندسی کردن همه چیز آفتی است که این مشکل را ایجاد میکند و راه حلش هم این است که دست از این مهندسی کردن مستمر و میل به تعیین تکلیف کردن برای همه امور بردارد.
عباس نعیمی جورشری، جامعهشناس در پاسخ به این سوال که «آیا برخی اقدامات طیفهایی از جریان «اپوزیسیون» برای تحریم ورزش ایران را هم میتوان مصداق سیاسی دیدن ورزش دانست؟» به خبرنگار انصاف نیوز گفت: حتما همینطور است اما از یک زاویهی دیگر؛ چه هنگامی سراغ این ابزارها میروید؟ هنگامی که از ابزارهای تغییر و اصلاح داخلی ناامید هستید. یعنی آنجایی که امیدی به اصلاح رویههای موجود از طریق ابزارهای قانونی درون مرزی ندارید آنگاه است که به قدرت و نهادی که بیرون از مرزها فعال است، متوسل میشوید. در واقع این بیانگر یک ناامیدی است و خطر بزرگتری را به ما گوشزد میکند که آن خطر بی اعتمادی در عین ناامیدی است. چنین مردمانی می گویند «به نهاد قدرت بی اعتمادیم و نهاد قدرت مایل نیست و نمیخواهد که مطالبات ما را بشنود و گوش دهد و آنها را اعمال کند»، این بی اعتمادی و در عین حال ناامیدی سبب میشود که فرد بخواهد به آن سوی مرزها دست کمک دراز کند و تمام آنچه مدیریت داخلی گفته را و قولهایی که داده را بازی بداند؛ بی اعتمادی از اینجا میآید. بنابراین بی اعتمادی به دلیل آن نتیجه نگرفتنها رخ میدهد. تعهداتی و امید هایی که بی نتیجه ماند.
وی ادامه میدهد: در اینجا ضدیت اجتماعی که در حوزهی ورزش است خودش را در ضدیت سیاسی نشان میدهد و میگوید «همهی مشکلات و ریشهی آن در آنجاست و اینطور نیست که فقط یک یا دو مدیر کل این کار را کرده باشند، نهاد قدرت دستور داده این اتفاق بیفتد و حالا که این شکلی هست و صحبت من را نمیشنوی بنابراین به سمت اهرمهای بینالمللی میرویم». این عمل قطعا یک عمل سیاسی است و یک عمل ورزشی نیست اگرچه که در اینجا ورزش و سیاست در هم تنیده شدند به این خاطر است که نمیتواند یک عمل صرفاً ورزشی باشد و اتوماتیکوار یک عمل سیاسی میشود به آن دلیلی که توضیح دادم یعنی نهاد سیاست در همهی حوزهها ورود کرده در نتیجه اعتراض به آن عمل هم از وجه سیاسی در کنار وجه فرهنگی برخوردار است.
نویسندهی کتابهایی نظیر اصلاحطلبی ناکام، جریانشناسی سیاسی جنبش جنگل و… با اشاره به ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه گفت: در مثال ممانعت از ورود خانمها به ورزشگاه که به طور مستمر انجام شده است، شاهد یک رفتار سیستمی هستیم. این یک رفتار موردی نیست. این رفتار سیستمی در زمان و مکانی دارد رخ میدهد که عقل بشر وارد مرحله جدیدی شده است. حرف من در اینجا کاملا معرفتشناسانه است؛ عقلانیت بشر در مرحلهی جدیدی قرار گرفته و به همان نسبت حقوق متفاوتی را نسبت به ادوار کهن تجویز و توصیه میکند و مواجههای که با کثرت انسان دارد در مقامی بالاتر از جنسیت او را به این جایگاه رهنمون میکند که به لحاظ حقوق اجتماعی زن و مرد را برابر ببیند. تفاوتهای زیستی و بحثهای بالینی و تمایزات روانشناسانه وجود دارد اما حقوق اجتماعی سخن دیگری است. هنگامی که شما با رویهی دیگری برخورد میکنید، دارید در مقابل این عقلانیت جهان جدید میایستید. اصلا این را نباید تقلیل داد به یک بحث صرفا حکومت – ملت، این ایستادن عقل کهن در مقابل عقل جدید است. این عقل جدید ساحتهایش بسیار قَدَر است و استدلالهای مهمی در حوزهی معرفتشناختی دارد که سبب شده جهان بشری وارد این دوره شود.
نعیمی جورشری با رد برخی دیدگاهها مبنی بر اینکه «نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به فوتبال باعث افزاش انگیزهی تیم ملی و پیروزی در برابر آمریکا در جامجهانی ۹۸ شد» گفت: دربارهی دلیل آن موفقیت بیشتر از اینکه ریشهاش را در ایدئولوژی و آمریکاییستیزی جستجو کنیم میتوانیم طور دیگری بحث کنیم و آن اینکه فوتبالیستهای ایران هنگامی که در برابر تیمهای بزرگ قرار میگیرند میل و انگیزههای بیشتری برای دیده شدن و درخشیدن دارند. آن نکته میتواند این انگیزهها را مضاعف کند اما نمیتواند تبدیل به یک رویه شود تا با استناد به آن کارکرد مثبتی برای ورود ایدئولوژی به حوزهی ورزش قائل شویم.
نعیمی جورشری در بخشی دیگر از این گفتوگو در توضیح بیشتر واژهی «ایدئولوژی» میگوید: ایدئولوژی که داریم در بارهاش صحبت میکنیم ابعاد متکثری دارد حتی من این را برابر با دین و مذهب هم نمیدانم به این دلیل که سوگیریهای مذهبی هم نسبت به آن متفاوت است. یعنی طیفبندیهای مذهبی در کشور ما خیلی متکثر و متنوع است؛ از آیات عظام با تفکرات مختلفی که در حوزه هستند و با هم تفاوت آرای جدی دارند تا نواندیشان دینی که اینها هم با هم طیفبندیهای مختلفی حاضرند و اتفاقا همه هم از مذهبیون تلقی میشوند. بنابراین از بنیادگرایان داخلش میبینید تا طیفهای سنتگرا تا طیفهای نواندیشی دینی و آنهایی که به روشنفکری نزدیک میشوند ضمن اینکه به حوزه دین هم رجوع دارند. بنابراین این طیفبندیها سبب می شود که امر ایدئولوژیک را از امر دینی منفک و جدا کنم.
وی افزود: من فکر میکنم که بسیاری از دینداران ما ابداً قائل به این نیستند که خانمها به ورزشگاه نروند و یا از حق و تفریح دیگری محروم باشند. جامعه ایرانی بر خلاف برخی جوامع که خاصیت قبیلهای دارند و پیشامدرن هستند، میاندیشد و فکر میکند و نسل جدیدش این عقلانیت جدید را بهتر هم حمل میکند. بنابراین مذهبیهای ما هم به درستی در بسیاری از اوقات اهل تسامح و مدارا هستند. آنها غیر را میپذیرند و به دیگری بها میدهند و این تفکیک و تنوع را بها میدهند. انسان را بنا به آموزه های دینیاشان محترم میدانند. آنطرف یک اقلیتی هستند که در رفتارشان، رفتارهای پیشا مدرن و قبیلهگرایانه نظیر آنچه که ما در مکتب طالبانیسم بهعنوان یک شیوه رفتار و تفکر میبینیم وجود دارد. واقعا فکر میکنم اقلیت هستند و هم جامعهی مذهبی و هم غیرمذهبی ایران از این حوزه رفتاری – فکری عبور کرده است.
عباس (حنیف) نعیمی جورشری، جامعهشناس بهعنوان سخن پایانی گفت: من آرزومندم که فرآیند حقوق برابر و مدنیت در کشور ما تقویت شود اگر چه آنچنان که به نظر میرسد و مشاهده میشود طبقهی متوسط ضعیف شده و در سالهای اخیر فقر در کشور بسیار گسترش پیدا کرده است. مشخصا سال جاری مردمان این سرزمین رنجهای بسیاری را به لحاظ معیشت متحمل شده و می شوند. این رنجها و مشکل معیشت و فقر و تضاد طبقاتی قطعا به آسیبهای اجتماعی و جرمخیزی در نواحی حاشیهای بیشتر دامن میزند که برای جامعه ما مهلک است. بنابراین هر امری که میتواند تضاد را افزایش دهد نظیر ممانعت از ورود خانمها به ورزشگاه یک امر مضر خواهد بود برای آن میراث بزرگی که ایران نامیده میشود.
انتهای پیام
شما خودتان را با کره شمالی مقایسه کنید
بر مبنای تخمینها بین هفت تا ۱۵ هزار نظامی روسیه ظرف یک ماه در جنگ اوکراین کشته شدهاند که از کل تلفات ارتش آمریکا در جنگ ۲۰ ساله با افغانستان و سه ساله با عراق بیشتر است.
https://www.radiofarda.com/…
وقتی واقعیت جای توهم می نشیند
شما خودتان را با کره شمالی مقایسه کنید
ترکیه عضو جهان آزاد است ، رهبران هرلحظه تغییر سیاست میدهد بر اساس اقتضای جهانی و الزامات روابط بین الملل ، هیچ دشمن ابدی ندارد جز تجزیه طلبان ترویست داخلی ، هنوز کشتی گیرهای شما با اسرائیل اجازه ندارند کشتی بگیرند، او با اسرائیل هم متحد می شود وهمدست ،شما یک قطعنامه اف ای تی اف را نمی توانید امضا کنید ، با امریکا نمی توانید مذاکره کنید .