وقتی رأس هرم حاشیهساز باشد
مهدی میرآبی، نویسنده و روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «وقتی رأس هرم حاشیهساز باشد» نوشت:
فرهاد مجیدی در کنفرانس مطبوعاتی پیش از بازی با نساجی به درستی اعلام میکند که «تیم پرسپولیس سختترین رقیب در راه قهرمانی است»، اما پرسپولیس بیش از آنکه تمرکز خود را بر امورات فنی و تاکتیکهای تیمی بنا کند. توأمان انرژی خود را صرف حواشی کرد و درگیر افسانه موهوم توطئه شد. همین موضوع دستیدستی باشگاه را از شرایط رقابتِ تنگاتنگ با حریفان عقب انداخت.
پیش از شروع فصل، پرسپولیس از امتیاز قابل قبولی برخوردار بود. حفظ کادر فنی همراه با بازیکنانِ سابق و اضافه شدن چند مهره اثر گذار و کلیدی در طول فصل که از خود باشگاه بودند آنها را مهیای دفاع از قهرمانی نمود. اما دامن زدن به حواشی از سوی خودشان که رفتاری کاملاً غیر حرفهای بود گویی آنها را در تله انداخت، از همان بدو شروع و بعد از هر نتیجه غیرِ دلخواه، پرسپولیس دستهای پشتپرده را عامل ناکامی خود معرفی کرد و پریدن به حریف سنتی با صدور بیانیههای زننده و درشتگویی که تا این اندازه سابقه نداشت، روی قابلیت فنی آنها در زمین بازی اثر گذاشت.
هیچ چیز به اندازه جنجالها و اعتراضهای ادامه دارِ کادر فنی که در رأس آنها سرمربی پرسپولیس قرار داشت، به تیم ضربه وارد نکرد. اوج این تشویش و ناآرامیِ به پا شده در بازیِ دربی رقم خورد که آقای گلمحمدی علاوه بر اعتراضهای دامنهدار و بدتر بیمورد، در اقدامی بسیار نادر و عجیب اقدام به برخورد فیزیکی با داور نمود. حاصل آن دعوا از دست دادن دو امتیاز در لیگ و باخت در جام حذفی در شرایط میزبانی بود.
این را هم باید افزود که عصبانیت و ناراحتیِ یحیی مربوط به چند بازیِ اخیر نیست. او پس از شکست در برابر استقلال در نیمهنهایی جام حذفی در شهریور ۹۹ اظهارات ضد و نقیض و کاملاً غیر واقع بیان نمود که در نهایت خلاف همهی آنچه گفته بود ثابت شد. چرا که استقلال در فینال از تراکتور شکست خورد. و به قدری مدعای او بیاساس بود که ناچار شد نه تنها آن یادداشت بلکه همهی پست خود را از صفحه شخصی اینستاگرام حذف کند.
روانشناسیِ رفتارهای گلمحمدی مشخص میکند که عدم نتیجه دلخواه در برابر رقیب سنتی آستانهی تحمل او را از بین میبرد و منجر به بروز واکنشهای احساسی توأم با لفاضی و درگیری میشود. طی چهار الی پنج بازی اخیر، پرسپولیس برد را با باخت یا مساوی در دقایق پایانی عوض کرده و همین موضوع باعث شده یحیی فشار سنگین و مضاعفی را متحمل شود. او به جای کنترل بر اوضاع برهم زنندهی اوضاع شده و مسبب اصلیِ متشنج کردن جو در بازیِ دربی بود.
دیگر یحیی آن کاریزمای گذشته را ندارد که به عنوان یک شخصیت آرام، کم حرف، متواضع و محترم شناخته میشد. او از آن ویژگیهای منحصر به فرد خود عدول کرد. به عبارت دیگر از کالبد خود بیرون آمده و همانند بسیاری از مربیان حرفهای که در شرایط سخت و دشوار، با سیاست پیش میروند و بر اعصاب خود مسلط شده و کنترل خود را حفظ میکنند عمل نمیکند. همین موضوع (صرف نظر از قابلیتهای فنیاش) میتواند بر موفقیت و آینده کاریِ او اثر بگذارد. موضوعی که باعث شد خیلی زود به عمر مربیگریِ اشخاصی چون عزیزی و دایی پایان دهد و اینک از آنها به عنوان دو نمونه مخرب، پر حاشیه و دردسر ساز در پلتفرم مربیگری یاد شود.
به نظر میرسد با تعویض دولت و به تبع آن وزیر ورزش، این باشگاه یک پشتوانه محکم و چتر حمایتیِ ویژهای را از دست داد. تا آنجا که با شروع فصل، علت هر باخت و مساوی را به موضوعی از پیش طراحی شده علیه خود نسبت میدهند، موضوعی که در عالم واقع کاملاً بیاساس و با پنداشت آنها در تعارض است.
انتهای پیام