دایی جان ناپلئونیسم
احسان محمدرحیمنیا در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «دایی جان ناپلئونیسم» نوشت:
یکی از بیماریهای شایع و ریشهدار اجتماعی نزد ما، بسیاری از ایرانیان، تفکرات دایی جان ناپلئونیسم (تئوریهای توطئه) است. در بحثها و تحلیلهای سیاسی-اجتماعی دو راه بسیار متفاوت و متضاد وجود دارد:
یک. مباحث از منظر دادههای متقن تاریخی و علوم اجتماعی شرح داده شود.
دوم. مباحث از طریق تفکرات تئوری توطئه و دایی جان ناپلئونیسم مد نظر قرار گیرد.
راه دوم در دیدهی عرف بسیار جذاب و تشریح آن بسیار ساده و صرفا نیازمند ذهنی خلاق در ایجاد یکسری داستانهای غیرواقعی است. اما راه اول نیازمند مطالعات دقیق و وسیع، و نتیجه آن، دادههای بعضا تلخ و در دیده عوام، نگاهی ملالتآور به مسائل است، ولی در عین حال نگاهی واقعی و کاشف از حقیقت میباشد.
تئوری توطئه به معنای ارتباط دادن پدیده (معلول)های اجتماعی و تاریخی به علتهای خارج از اراده و معمولا مبهم و کلی و ارتباط آن با کشورهای بیگانه است که عمدتا فاقد مبنای علمی و تاریخی است.
اما چرا تا این حد، چنین تفکراتی در بین ما ریشه دوانده؟ به نظر سه علت وجود دارد:
یک. فقر و عقب ماندگی در علوم انسانی به ویژه در علم تاریخ و علوم اجتماعی و نیر سرانه مطالعه بسیار پایین اکثر مردم.
دو. ناکامیها و شکستهای پی در پی. با این توضیح که تاریخ ایران در دویست سال اخیر پر از شکستها و ناکامیها و اتفاقات تلخ مانند جنگها و شورشها و قحطی و بیماریهای فراگیر و کودتا و… میباشد که از یک سو هضم و درک علل این وقایع را مشکل کرده است و از سوی دیگر باعث ایجاد نگرش به شدت منفی و تلخ به هر پدیدهای که حادث میشود، شده است.
سه. مسئولیتگریزی و مسئولیت ناپذیری. متاسفانه بسیاری از ما، مسئولیت کارها و اعمال خود یا اجدادمان را نمیپذیریم و برای فرار از مسئولیت یا آسودگی وجدان، تقصیرها را به عوامل خارج از اختیار و اراده نسبت می دهیم.
نتایج و آثار زیان بار تفکرات تئوری توطئه:
یک. مهمترین اثر مضر چنین تفکراتی این است که چون ریشه و علتهای واقعی وقایع و حوادث تلخ گذشته را متوجه نشدیم و به بیراهه رفتیم، وقایع تلخ گذشته با شکل و رنگ و لعاب جدیدی، مجدد اتفاق میافتد و این تسلسل و دور باطل ادامه خواهد داشت.
دو. ناامیدی از تغییر اوضاع آینده؛ چون در تئوری توطئه، علت مسائل معمولا کلی و مبهم و غیر قابل پیشگیری و پیش بینی و خارج از اراده مردم هستند باعث ظهور ناامیدی و یاس مفرط برای تلاش در تغییر سرنوشت آینده میشود چون صاحبان چنین تفکری اعتقاد دارند همه چیز از قبل تصمیم گیری شده و آنها نقشی در تغییر و تحولات آینده ندارند.
سه.فرار نخبگان و نخبه کشی؛ عمده نخبگان(در زمینه علوم انسانی) علل حوادث را به درستی و عمیق و دقیق متوجه شدهاند اما به علت شکافی که بین تفکرات عمده مردم با نخبگان رخ داده، ارتباط افراد نخبه با جامعه قطع و صداهای آنان در میان انبوه صدای مردم شنیده نمیشود و در چنین وضعیتی نخبگان یا مهاجرت میکنند یا مجبورند گوشهنشین و خنثی شوند.
انتهای پیام
مشکل فقط در القای این ضد اندیشه هست که تمام کشورها بجز سوریه و یمن و لبنان و عراق دارند فقط به ما فکر میکنند و بقیه کارهاشون و گذاشتند کنار و نقشه میکشند ترتیب مارو بدهند !! و این همه پیشرفت و رفاه اقتصادی هم از آسمون بدون دخالت دست و فکر براشون سرازیر میشه !!؟؟
خداوکیلی خیلی خودمونو تحویل میگیریم !!گور بابای کارتن خواب، اتوبوس خواب، کلیه فروش ،تن فروش زیر پانزده سال ومزدبگیر گرسنه،،،یادم رفت اختلاسگران آبرومند را فراموش کرده بودم آخه میخواهند که این یک فقره های ناقابل فراموش بشود.