فخرالدین عراقی، شاعری با مضامین گسترده و عمیق عاشقانه
ایرنا نوشت: فخرالدین عراقی، عارف و شاعر بلندآوازه ایرانی در سده هفتم هجری بود که غزلیاتی پرشور و زیبا با شیوهای متفاوت از شاعران دیگر سرود. بازتاب آموزههای عرفانی در آثارش، موجب پراکندن فکر وحدت وجود در کشتزار مستعد ادب فارسی شد و دیدگاهی تازه برای سخنورانان گشود.
یکی از دستاوردهای مهم ایران برای جهان، گسترش فرهنگ عشق و عشق ورزی است، با نگاهی به آثار شاعران بزرگی همچون مولانا، سعدی، حافظ و عطار می توان این موضوع را به خوبی اثبات کرد اما یکی از افرادی که در زمینه عشق معنای گسترده، عمیق و خلاقانه ارایه کرد، فخرالدین عراقی بود که کمتر مورد توجه و شناخت قرار گرفته است. عراقی عارف و شاعر سده هفتم هجری مولف اثری ماندگار به نام لمعات است. لمعات در ادبیات عرفانی ایران جایگاه ویژه ای دارد.
زندگینامه و تحصیلات
شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر متخلص به عراقی در ۶۱۰ قمری در کُمجان (کُمیجان از توابع اراک امروز) دیده به جهان گشود.
درباره نام و نسب عراقی، میان غالب تذکرهنویسان اختلاف است. به روایت حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده نام او ابراهیم، لقبش فخرالدین و نام پدر و جدش بوذرجمهر ابن عبدالغفار الجوالقی در همدان است. در پنج سالگی به مکتب رفت و در مدت ۹ ماه حافظ قرآن مجید شد. پس از آن به تحصیل علوم روی آورد. (۱)
صاحبان بعضی از روایات نیز عراقی را مرید مستقیم شهابالدین عمر سهروردی شمرده و آوردهاند که شهابالدین به سبب گستاخی شاگردش از او رنجید و او را به هندوستان نزد شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی فرستاد.( ۲) در آنجا به سلک مریدان بهاءالدین زکریا پیوست و از وی خرقه گرفت. سپس بهاءالدین دخترش را به نکاح او درآورد و عراقی از این پیوند صاحب پسری به نام کبیرالدین شد. پس از ۲۵ سال، بهاءالدین او را خلیفه خود خواند. چون مشایخ آن دیار با وی سازش نداشتند، از آنجا به قصد حج بیرون آمد و به عمّان، بحرین و سپس به روم رفت در آنجا به خدمت شیخ صدرالدین قونیوی رسید و در آنجا لمعات خود را به نگارش درآورد. (۳)
خدمات ادبی و فرهنگی
یکی از مهم ترین آثار این شاعر نامدار دیوان شعری شامل حدود پنج هزار بیت در انواع شعر است. او در زمره آخرین شاعرانی به شمار می رفت که دستی چیره در غزل داشته. در غزلیات او افزایش بسامد اصطلاحات تصوف دیده می شود اما این بدین معنی برابر دانستن کلام او با سخنان نظم گونه وابستگان مکتب تعلیمی و مدرسی تصوف نیست. عراقی در شعر خود از استادان به نامی مانند محییالدین عربی، احمد غزالی، سنایی غزنوی، عطار نیشابوری، فردوسی، ابوسعید ابوالخیر و باباطاهر همدانی تاثیر پذیرفته است. از دیگر آثار وی می توان به منظومه ده نامه یا عشاق نامه شامل ۱۰ غزل و ۱۰ مثنوی اشاره کرد. ده نامه، منظومهای است در تبیین عشق عرفانی که ضمن آن حکایاتی از شاهدبازی صوفیان پیشین نقل کرده است.
علاوه بر این موارد بالا عراقی با رسالة لمعات که از نفیسترین کتابهای متصوفه به شمار میرود، پرآوازه شد، اهمیت این اثر تا بدان اندازه بود که بسیاری بر آن شروح متعددی نوشتهاند.(۴)
در حقیقت مفاهیم عرفانی بن مایه اصلی سخن او را تشکیل می دهد، موضوعاتی همچون وحدت وجود، جمال پرستی، قلندریات، ملامتی، عشق درد آمیخته، زهدگریزی و معشوق محورهای اصلی مکتب او هستند. لمعات از جهت زبان، آمیختگی نظم با نثر، بیشتر شبیه به سوانح احمد غزالی و از جهت هایی نیز همسان با گلستان سعدی است اما از جهت فکری و تنظیم مطالب به پیروی از فصوص الحکم ابن عربی و در هر لمعه موضوعی خاص از معارف و اندیشههای عرفانی تبیین شده است. اما سخن خود عراقی در دیباچه لمعات صادقانهتر و واقع بینانهتر است که می گوید، لمعات «کلمهای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح به زبان وقت املاء کرده میشود تا آیینه معشوق هر عاشق آید. با آنکه رتبت عشق برتر از آنست که به قوّت فهم و بیان پیرامن سراپرده جلال او توان گشت یا به دیده کشف و عیان به جمال حقیقت او نظر توان کرد». بنابر اذعان خود عراقی الگوی کارش در نثر و شیوه بیان سوانح العشاق احمد غزالی است و لمعات خود را بر پایه سوانح گذاشته است.
نثر لمعات نیز نثری فصیح، جذاب، روان و دلنشین است اما به زیبایی شعر عراقی نیست در حقیقت عراقی در غزلیاتش روانتر، جذابتر و پرشورتر ظاهر شده است تا در لمعات. حجم اشعار وی در دیوانش به خصوص غزلیات، نسبت به حجم نثرش؛ یعنی لمعات بسیار بیشتر است و جوش، خروش و زیبایی در حالی که در غزلیات او به چشم میخورد، در لمعات نیست. هرچند در لمعات نیز پرشور و آتشگون، از عشق سخن به میان میآورد و گاهی به شعر بسیار نزدیک میشود. «در زبان فارسی پارههایی از آثار منثور صوفیه هست که آنها را میتوان شعر منثور خواند؛ مناجاتهای پیر انصاری و سوانح احمد غزالی و تمهیدات عینالقضات همدانی و لمعات عراقی، که شعرهایی عارفانه در قالب کلام منثور است، مجال بیان یافتهاند.»(۵)
این چهره شاخص ادبیات همچنین چهار قصیده و یک غزل در مدح پیامبر(ص) سروده است. در این اشعار او پیامبر را در دو وجه توصیف و ستایش کرده است. وجه اول، همان وجهۀ مذهبی پیامبر است؛ یعنی اوصافی که به حوزۀ شریعت مربوط میشود. مثل اشاره به فضایل قرآنی یا روایی حضرت، تلمیح به وقایع زندگی ایشان و مانند آن. اما در وجه عرفانی، وجهۀ صوفیانۀ وجود حضرت مدنظر است که با توجه به مشرب عرفانی عراقی، توصیفات این بخش بیشتر مربوط به مبحث حقیقت محمدیه در عرفان ابنعربی است.
ویژگی شعری
مهمترین ویژگی زبان عراقی، سادگی، روانی و طبیعی بودن آن است. او مانند مولوی و بسیاری از شاعران عارف مسلک بیش از لفظ به معنا توجه داشت. اشعار عراقی با مرور زمان به دورترین نقاط شبه قاره رخنه کرد و بسیاری از شاعران و عارفان مشهور شبه قاره در اشعار فارسی، اردو و پنجابی از او تاثیر پذیرفتند. در مورد سبک شعری وی باید گفت که عراقی عاشقی دل سوخته است که با سخنانش از سوز درون و شوق باطن و کمال نفس خویش حکایت می کند. کلامش ساده، استوار و استادانه است. در غزل و ترکیب ها و ترجیع های وی شور و شوقی بی مانند که نشان التهاب درونی اوست دیده می شود و این شوق گاه با بی مانندی که نشانه التهاب درونی اوست، دیده می شود. گاه با توصیفات بدیع و کم سابقه از حالات سالکان و اصلان آمیخته است.
در حقیقت عراقی شاعری سخنور و شارحی هنرمند است که علاوه بر توانایی در شعر های پرشور و حال عارفانه، در نثر شاعرانه و بیان هنرمندانه مفاهیم بلند عرفانی، نمونه ای عالی و قابل توجه ارایه داده است. در واقع طریقۀ عرفانی او بر سه پایه استوار است: وحدت وجود ابنعربی، عرفان عاشقانۀ احمد غزالی و جمالپرستی. لمعات عراقی در عین بیان و تبیین اندیشه های عمیق عرفانی ابن عربی، نثری شاعرانه و جذاب ارایه می دهد که محصول پختگی و کمال نثر فارسی در سده هفتم است. نثری که همچون شعر، مجال آن را یافته تا مضامین و اندیشه های بلند عرفانی را در خود جای دهد.
در ادامه گزیدهای از اشعار عراقی آورده میشود:
ای راحت روانم، دور از تو نا توانم
باری، بیا، که جانم در پای تو فشانم
گیرم که من نگویم، لطف تو خود نگوید:
کین خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟
ای بخت خفته، برخیز، تا حال من ببینی
وی عمر رفته، باز آی، تابشنوی فغانم
ای دوست، گاه گاهی می کن بمن نگاهی
آخر چو چشم مستت من نیز ناتوانم
بر من همای وصلت سایه از آن نیفگند
کز محنت فراقت پوسید استخوانم
این طرفه تر که:دایـم تو با منی و من باز
چون سایه در پی تو گرد جهان روانم
کس دید تشنه ای را غرقه در آب حیوان
جانش بلب رسیده از تشنگی؟ من آنم
خواهم که یک زمان من با تو دمی بر آرم
از بخت بد عراقی آن هم نمی توانم
خاموشی:
سرانجام این شاعر نامدار ایرانی در ۶۸۸ قمری در دمشق دیده از جهان فروبست و در صالحیه دمشق به خاک سپرده شد.
منابع:
۱- جامی، عبدالرحمان. نفحات الانس من حضرات القدس. به کوشش محمود عابدی، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۵، ص ۵۹۹.
۲- صفا، ذبیحالله. تاریخ ادبیات در ایران. تهران: انتشارات فردوس، چ ۱۱، ۱۳۷۳، ج ۳، ب ۱، ص ۵۷۲
۳- نفیسی، سعید. مقدمه بر کلیات شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی متخلص به عراقی. تهران: سنایی، ۱۳۳۵، ص ط (مقدمه).
۴- حکیمیان، ابوالفتح. فهرست مشاهیر ایران. تهران: دانشگاه ملی ایران، ۱۳۵۷، ج ۲، ص ۲۲۶ـ ۲۲۷.
۵- سبک سخن فخر الدین عراقی در لمعات، محمود براتی، پژوهش های ادب عرفانی، تابستان ۱۳۸۷ , دوره ۲ , شماره ۲، ص۳۴