خرید تور تابستان

«معمای چامسکی» | مهدی تدینی

مهدی تدینی، تاریخ پژوه، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «معمای چامسکی» نوشت:

چامسکی همه عمر از مقاومت فلسطینی‌ها حمایت کرده، اما وقتی نظر او را دربارۀ جنگ اکراین می‌پرسند به اکراینی‌ها توصیه می‌کند بی‌طرفی پیشه کنند، به دونباس خودمختاری دهند و دربارۀ کریمه هم صحبتی نکنند. و «ما» (یعنی آمریکا) را هم ملامت می‌کند که چرا می‌خواهیم تا آخرین اکراینی علیه روسیه بجنگیم! انگار نه انگار در اینجا ملتی وجود دارد که خود تصمیم گرفته مقاومت کند و با ارادۀ خودش در ماریوپول تا آخرین نفر در حال مقاومت است! حتی کورترین نظاره‌گر سیاسی هم همین دو ماه پیش آشکارا دید که اتفاقاً اگر به آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بود، ترجیح می‌دادند اکراین تسلیم شود و زلنسکی از پایتخت فرار کند.

اما دغدغۀ چامسکی حقیقت نیست، بلکه او یک کنشگر سیاسی است و مانند همۀ کنشگران سیاسی مشغول مبارزۀ سیاسی است، نه حقیقت‌جویی! در این نوشتار می‌خواهم معمای اندیشۀ سیاسی چامسکی را حل کنم تا ضمن آسیب‌شناسیِ اندیشه‌ورزی او، درسی برای خودمان بگیریم.

چامسکی، اندیشمند یهودی‌تبار آمریکایی، کنش و اندیشۀ سیاسی‌اش را با دلبستگی به آنارشیسم شروع کرد و تا همین امروز هم آنارشیست مانده است (البته خود را «سوسیالیست لیبرتارین» می‌نامد). اگر تمام مواضع سیاسی چامسکی را از نوجوانی تا همین امروز که ۹۲ سال دارد دنبال کنید، یک مخرج مشترک دائمی می‌یابید. چامسکی از وقتی مخالف جنگ ویتنام و مداخلات آمریکا در آمریکای لاتین بود تا مسئلۀ اسرائیل و جنگ بالکان تا همین جنگ اکراین، فقط یک دغدغه دارد: «نفی قدرت جهانی آمریکا» یا «نفی نظم آمریکایی».

همۀ مواضع چامسکی حول همین انگیزۀ او شکل گرفته و از این لحاظ باید گفت او «آنارشیستی تمام‌عیار» است. آنارشیست «سالارستیز» (ضدحاکم) است، زیرا سالار در مقام قدرت بالادست نوعی «سلسله‌مراتب» می‌سازد و یک آنارشیست با همین «سلسله‌مراتبِ سالارمدار» سر ستیز دارد. انتخاب چامسکی هم درست است: او باید با بالاترین قدرتِ مدعی سروری بجنگد: «آمریکا». بنابراین، مخرج مشترک تمام کنش‌ها و اندیشه‌های سیاسی او «آمریکاستیزی» است؛ آمریکا به عنوان قدرتی که می‌تواند نظمی جهانی پدید ‌آورد؛ نظمی که متکی به قدرت درونی‌اش است.

فلسطینی‌ها باید تا آخرین قطرۀ خون بجنگند، چون مقاومت آن‌ها علیه نظم آمریکایی است، اما اکراینی‌ها باید صلح کنند، چون در اینجا پیروزی روسیه و امتیاز دادن به روسیه بر ضد نظم آمریکایی است. از دیگر سو، مداخلۀ ناتو در یوگسلاوی برای جلوگیری از توحش صرب‌ها کار خوبی نیست، چون به نفع نظم آمریکایی تمام می‌شود، و اذعان به نسل‌کشی صرب‌ها هم درست نیست، چون تأیید ادعای رسانه‌های آمریکا و به نفع آمریکاست.

به همین دلیل، دیکتاتوری‌ها و جنایات این‌سو و آن‌سوی دنیا در برابر دغدغۀ اصلی او رنگ می‌بازد! بنابراین اگر کسی از او بپرسد آیا مشکلِ پوتین «دموکراسی‌ستیزی» نیست؟ پاسخ می‌دهد: «آمریکا هم دموکراسی‌ستیز است! پینوشه و مصدق را به یاد آورید!» (نقل به مضمون) اگر از او بپرسید آیا رفتار پوتین در قبال اکراین منزجرکننده نیست؟ می‌گوید: «بهتر است به چیزهای منزجرکننده‌تر فکر کنیم! مثلاً الان میلیون‌ها نفر در افغانستان در آستانۀ مرگ از گرسنگی‌اند! دلیل آن هم آمریکاست که پول‌های افغانستان را بلوکه کرده!» (نقل به مضمون) نمی‌دانم مرگ میلیون‌ها نفر در افغانستان را چامسکی از کجا آورده، اما باز هم نامی از طالبان نیست! آمریکا مقصر است!

شاید فلسطین‌دوستان در ایران به دلیل حمایت‌های همیشگی چامسکی از فلسطینیان او را حق‌طلب و مدافع مظلوم بدانند، اما بعید می‌دانم دفاع چامسکی از فلسطینیان نیز اصیل باشد؛ در واقع از «حب مظلوم» نیست، بلکه از «بغض آمریکا»ست. می‌دانستید چامسکی هیچ‌گاه حاضر نشد بپذیرد صرب‌ها در بوسنی مرتکب نسل‌کشی شده‌اند؟ «نسل‌کشی» ۸.۰۰۰ بوسنیایی در سرِبِرِنیتسا از نظر چامسکی «نسل‌کشی» نبود، بلکه کشتاری عادی بود و می‌گفت مانند کشتارهایی است که بوسنیایی‌ها انجام داده‌اند!

به گمانم بهترین جواب به چامسکی را مترجم اکراینی او در همان روزهای اول جنگ داد: آرتم چاپای، نویسندۀ اکراینی که کتاب‌های چامسکی را به زبان اکراینی ترجمه کرده، در نامه‌ای سرگشاده و در حال فرار از موشک‌ها و بمب‌های روسی، جواب روشن‌کننده‌ای به چامسکی داد. او نوشت: «وقتی بمباران می‌شوید، وقتی به راه‌هایی برای تخلیه بچه‌هایتان فکر می‌کنید، دیدگاه متفاوتی دارید تا وقتی در دفترتان در آریزونا نشسته‌اید،. بله، نوام چامسکی، در میان دیگران به تو نگاه می کنم.» و بعد به جهانیان گفت: «من از شما خواهش می کنم به صداهای محلی اینجا روی زمین گوش دهید، نه به برخی از حکیمان که در مرکز قدرت جهانی نشسته‌اند!»

البته این جملات راهی به گوش چامسکی نمی‌یابد، زیرا او کنشگر سیاسی است، نه نظاره‌گر بی‌طرفی که بخواهد همۀ شرها و همۀ شروران را ببیند. نگاه او خیره به یک شر است…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. چه نوشته خوب، صریح و قریب به حقیقتی. خبرگی در رشته خاصی دلالت بر وقوف بر حقیقت ندارد، چامسکی زبان شناس است و فیلسوف نیست (برایان مگی هم تردید کرد)، گرچه فلسفیدن هم به تنهائی قوت وقوام تسلط بر حق ندارد. امثال چامسکی همانطور که به درستی نوشته شده یک سیستم ستیز شیاد هستند و دروغ فروشهای توهم پردازی که نمک میخورند و نمکدان می شکنند. همان ماشین-ملت آمریکا که معایب ومحاسنش واضح است و کتمان ناپذیر، به امثال چامسکی مجال بودن و نبودن با جامعه خود را فراهم کرده است. غرب ستیزی کورکورانه و نا-آمریکاپرستی عقده وار، یکی از عوامل درماندگی خاورمیانه درکنار سایر علل محلی وجهانی است.

    3
    2
  2. به نظر این جانب چامسکی فیلسوفی ژرف نگر است
    و همه جوانب امر را در نظر می‌گیرد. او معتقد است
    که غرب می بایست به دغدغه ها و در خواست های
    امنیتی آقای پوتین توجه می کرد. وتلویحا غرب
    را مسئول وضعیت فعلی می داند. وی اعتقاد دارد
    در زمان حاضر برای پایان یافتن مناقشه، اکراین
    باید امتیازاتی به روسیه بدهد.

    2
    3
    1. نظر شخصی ملاک حقیقت نیست، نظر باید مبتنی بر منطق و قواعد استدلال باشد. فلسفه عرصه تمایلات نیست ووارد مصادیق نمیشود لذا چامسکی نقض فهم از فلسفه است، گرچه زبان شناسی قابل است و نظریه زبانهایش را آموخته و قدردانش هستم.
      پوتین، همان “دیکتاتور خوب” و محبوب تود ه ای ها وغرب ستیزهای ی ایران، طلبکار امنیت از غرب نیست، چکهای پسا-یلتسین خود را با بهره سنگین وصول کرده و به اقتصاد روسیه خون تازه دمیده بود و به جیب اولیگارشهای لندن نشین، اما حالا این خرس طماح را بوی استقلال واقعی اوکراین از خواب پرانده لذا توحش پیشه کرده است.

      شما کدام سمت تاریخ می ایستید؟؟

      2
      3
  3. آنچه پوتین به ما یاد داد و زلنسکی اجرا کرد اینکه برای حفظ مردمسالاری در دنیا باید خون داد .آنچه صلح طلبان چسبیده دمکراسی دنبال می کنند خواب خرگوشی بیش نیست بزرگترین نمونه های دمکرات در دنیا جنگنده ترینشان بوده است : لینکلن،روزولت،نیکسون،جرج بوش،حتی اوباما در لیبی.هرکس از صلح و همزیستی با دیکتاتورها صحبت کنه ادم همان دیکتاتورهاست صلح یعنی تسلیم در برابر نیروهای شر دنیا فقط یک راه دارد و آن جنگ نهایی بین کشورهای دیکتاتور با کشورهای مردمسالار به هر کجا ختم شود از ذلت ترس از دیکتاتورها بهتر است.

    4
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا