از تحلیلگران پوپولیست بورس چه خبر؟
کیارش خمسی، انصاف نیوز: امروز شاخص بورس هنوز به قله سه سال پیش خود نرسیده، بیت کوین ۱/۴ شده و تحلیلگران داخلی در مورد اول و تحلیلگران خارجی و (بعضا داخلی) در مورد دومی حرف هایی زدند که یا در صفحات اجتماعی آنها موجود است یا حتی آن را پاک کرده اند! اما مردمی که بدون آموزش خانه و اتوموبیل خود را فروختند همچنان در ضرر هستند.
گفتنی است یک تحلیلگر خوب و قابل اعتماد تحلیل های خود را پاک نمیکند.
یکی از اتفاقاتی که در بازارهای سرمایه میافتد، چه در بورس تهران، چه در بازار فارکس و تبادل ارزها و چه در بازار نوظهور ارزهای دیجیتال، پدید آمدن مسئله تحلیل پوپولیستی و مشهور شدن تحلیلگران (تحلیل گران غلط، تفسیرگران و امید دهندگان) یا به قول معروف سلبریتی های بازار سرمایه است! در بورس تهران و فرابورس ایران این مسئله درست در بحبوحه گرمای بورس که تقریبا تمامی سهم صف خرید بودند و روزانه حداقل 3 درصد رشد میکردند اتفاق افتاد. کانالها و پیج های فروش «پکیج» و «سیگنال» به وجود آمد و همگی تحلیلگر بازار سرمایه شدند و با ورود تعداد زیادی از مردم ناگهان بورس تهران سقوط کرد.
یکی از این تحلیلگران که حتی پایش به تلویزیون نیز باز شد با دادن هدفها و «تارگت» های عجیب و غریب مردم را به سرمایه گذاری بدون آموزش در بازار بورس دعوت میکرد. در بازار ارزهای دیجیتال نیز همین اتفاق افتاد تحلیلی بین فعالان این بازار پخش شد که بیتکوین تا قبل از سال 2022 به 100 هزار دلار خواهد رسید اما درست چند روز بعد از ارائه این تحلیل کل بازار رمزارز ها حداقل به نصف ارزش قبل خود سقوط کردند.
نمونه دیگری که بین تحلیلگران به صورت طنزی تلخ بیان میشد، شاخص «یکی از دولت مردان» بود! در یکی از برنامه های تلویزیونی همین دولتمرد وقت گفته بود که شاخص از عدد ۱۶۰۰ به گفته متخصصین پایین تر نمیآید که از قضا وقتی رسانه ای شد پایین آمد و از حمایت دولتمرد (محدوده ای که قیمت به آن میرسد سخت پایین میآید) به مقاومت دولتمرد (محدوده که قیمت از بالا رفتن از آن مقاومت میکند) تبدیل شد.
نکته بسیار مهم این است که در بازارهای مالی هیچگاه به صورت قطعی و همیشگی سود وجود ندارد و همیشه ضرر نیز در کنار سود ظاهر میشود، هر شخصی که قصد دارد جلوه دهد که میتواند همه چیز را درست پیشبینی کند و به شما سودهای خارق العاده و عجیب و غریب میرساند به قول معروف «یکجای کارش میلنگد!» علاوه بر آن مدیریت سرمایه از تحلیل درست مهم تر است. یک تحلیلگر یا معامله گر بازارهای مالی در صورتی که از هر صد تحلیل 99 تحلیل درست داشته باشد و تنها یک تحلیل غلط در بین این 100 تحلیل باشد در صورت عدم رعایت قوانین مدیریت سرمایه میتواند کل سرمایه اش را از دست بدهد.
شخصی دیگر با نام مستعار با تبلیغاتی هنگفت صفحات مجازی خود را بالا آورد و در تبلیغات خود نشان داد که میتوانید با سرعتی عجیب پول خود را چندبرابر کنید اما نکته قابل توجه این بود که حتی نمیتوانست اسم سهم های بازار بورس و همچنین اصطلاحات بازار مالی را درست تلفظ کند! یا فردی دیگر روش استفاده از یک اندیکاتور را به مبلغ یک میلیون تومان میفروشد اما حتی خود کارایی آن اندیکاتور را نمیدانست و برای آن استراتژی معاملاتی اسم انتخاب کرده بود. این ویدیو حدود ۴۵ دقیقه بود و اگر این استراتژی را در فارکس یا بازار ارزهای دیجیتال پیاده میکردید قطعا تمام سرمایه خود را از دست میدادید و به اصطلاح «کال مارجین» میشدید!
اندیکاتور یکی از ابزارهایی است که با فرمول هایی روی نمودار قیمت تغییراتی ایجاد میکند تا به کمک تحلیلگر بیاید.
در صورتی که میخواهید از یک استراتژی معاملاتی و روش های تحلیلی استفاده کنید ابتدا باید روی گذشته نمودار آن را بررسی کنید که به آن بک تست میگویند، سپس حال بازار را بدون وارد شدن به معاملات با آن روش معاملاتی بسنجید که به آن فوروارد تست میگویند بعد از آن متوجه میشوید که پول درآوردن در بازارهای مالی به این سادگی نیست و استراتژی های «من درآوردی» نه تنها به شما سود نمیدهند بلکه باعث از دست دادن سرمایه شما نیز میشوند.
آزمایش عجیب یک فعال بازار سرمایه در مورد مدیریت سرمایه
«در سال ۱۹۷۳ برتون مالکیل در کتاب پرفروش خود گشتوگذاری در والاستریت ادعا کرد. یک میمون با چشم بند که دارت را به سمت صفحات مالی روزنامه پرتاب میکند، میتواند پرتفویی را انتخاب کند به همان خوبی انتخاب یک کارشناس بازار سهام.
راب آرنوب مدیر عامل شرکت تحقیقاتی RA در یک کنفرانس گفت: میمونها از متخصصان بازار سهام عملکرد بهتری دارند
این شرکت در مقالهای اظهار داشت: به طور تصادفی ۱۰۰ پرتفوی حاوی ۳۰ سهم از ۱۰۰۰ سهم جهان انتخاب شد و این آزمایش از سال ۱۹۶۴ تا ۲۰۱۰ تکرار شد و همچنین این آزمایش را ۱۰۰ میمون با پرتاب دارت انجام دادند و نتایج شگفتانگیز بود،۹۸ پرتفوی از ۱۰۰ پرتفوی میمونها بیشترین میزان بازدهی بین ۱۰۰۰ سهم را کسب کرد.
در واقع میمونها علم انسان را به چالش کشیدند و به طور میانگین، سالانه ۱.۷ درصد عملکرد بهتری از شاخص داشتند.
به نظر میرسد که باید به قوی سیاه نسیم نیکلاس طالب رجوع کنیم. اینکه چگونه میشود در دنیای عدم قطعیتها و پیچیدگیها چگونه میتوان پیشبینی کرد؟»
نکته مهم بعدی این است که همیشه در بازارهای مالی عده ای باید ضرر کنند تا عده دیگر سود کنند و همچنین هنگامی که بازار به بیشترین حد حضور افراد غیر حرفه ای و ناآشنا با این بازارها میرسد و همه جا حرف از صعود یا سقوط عجیب و غریب یک بازار میشود درست زمانی است که همه چیز برعکس میشود. درصورتی که در ابزار گوگل ترندز با قراردادن زبان فارسی کلمه بورس را سرچ کنیم یا bitcoin را در قسمت انگلیسی سرچ کنیم متوجه میشویم سقوط بازار دقیقا با زمانی مرتبط است که در راس اخبار هستند و صعود آنها دقیقا برعکس.
داستان پسرک واکسی و استاد کارینا در وال استریت
داستان استاد کارینا و پسرک واکسی – سرگذشت سقوط وال استریت – برگرفته از یکی از جلسات کلاس استاد کارینا با شاگردانش است و رویدادهایی که درباره بزرگترین رکود اقتصادی آمریکا تعریف میکند. در ادامه استاد به شاگردانش داستانی تامل برانگیزی دربارهی پسرک واکسی تعریف میکند که درس بزرگی برای سرمایه گذاران خواهد داشت.
سقوط بازار بورس وال استریت
«سلام به همه دانشجویان عزیزم. امروز قصد دارم یکی از خاطرات مهم خود را برای شما تعریف کنم. خاطرهای که میتواند درس بزرگی به شما بیاموزد. اما پیش از آن اجازه دهید تعدادی عکس و نمودار از لپ تاپ خودم به شما نمایش دهم.
ابتدا به تاریخ 1929 رجوع میکنیم. با نگاهی به بازارهای سهام در آن زمان، میتوان به غیرمنطقی بودن پیش بینی ها از آینده با خبر شد. در نتیجه این بازار آشفته، در اکتبر 1929 حوادث زیادی باعث کاهش شدید قیمتها شد و سرمایه گذار ها اعتماد خود را به بازار از دست دادند. در نهایت حباب بازار بورس ترکید.
روز 29 اکتبر که به سه شنبه سیاه معروف است، سقوط بازار بورس وال استریت مورد تایید قرار گرفت و پس از 18 ماه افزایش سرسام آور قیمت سهام، بورس بازان امیدی به افزایش بیشتر ارزش سهام نداشتند. بنابراین برندهی واقعی کسی بود که پیش از ریزش ارزش سهام، آن را بفروشد. به همین جهت صاحبان سهام به فکر فروش سریع سهام افتادند. موجی از اعتراضات و خودکشی و درگیریها به پا شد و جهان غرب با بحران اقتصادی بزرگی روبرو گشت.
پس از آن رئیس جمهور وقت ایالات متحده، هربرت کلارک هوور، لجوجانه اعلام نمود «رفاه در گوشهی خیابان است». از سویی کارشناسان معتقد بودند ریزش ارزش سهام نمیتواند به اقتصاد واقعی آسیب برساند. شاید جالب باشد بدانید دو روز پیش از این تاریخ، ایروینگ فیشر اقتصاددان پر آوازه و استاد یکی از دانشگاههای معتبر در روزنامهی نیویورک تایمز اعلام کرده بود «سطح قیمت سهام هنوز پایین است».
مردم آمریکا با وجود خریداری سهام فراوان در روزهای رونق اقتصادی و متصور شدن سود زیاد، حداقل روی کاغذ، اکنون در تکاپوی فروش سهام خود بودند . آن هم فقط به این خاطر که خبر ریزش ارزش سهام آن ها را به وحشت انداخته بود. این امر سبب کاهش هرچه بیشتر قیمت ها شد. برای مثال تنها ظرف 19 روز قیمت سهامی که 400 دلار ارزش داشت، به 30 دلار تنزل پیدا کرد. با این کاهش شدید قیمت، به مرور قدرت خرید مردم نیز تقلیل یافت و در نتیجه تقاضا برای خرید کالا کم شد.
همچنین قحطی شدید، بی خانمان شدن میلیون ها تن و عدم فرو.ش محصولات کارخانه جات، سبب بیکاری کارمندان و کارگران شد و آمار بیکاران به طور چشمگیری افزایش یافت. به گونه ای که این افت بزرگترین سقوط تاریخ پولی جهان تا به امروز شناخته میشود. این وضعیت تا جایی ادامه داشت که بیش از 13 میلیون نفر بدون کار زندگی میکردند. دولت نیز برای مقابله با بحران، راهی جز افزایش مالیات ها پیدا نکرد. با افزایش مالیات توان خرید تا حد زیادی کاهش یافت و تورم و بیکاری به بالاترین حد ممکن رسید.
در این بین چونکه از سوی سرمایه گذاران آمریکایی، سرمایه گذاری های زیادی در منطقه اروپا انجام شده بود، بحران اقتصادی به اروپا نیز سرایت کرد. به سرعت بیکاری و تورم قاره سبز را فراگرفت. تا به آن روز هیچ یک از رکود های اقتصادی در آمریکا به این حد موجب نارضایتی مردم از مسئولان نشده بود.
دانشجویان عزیز این بحران یکی از عوامل اصلی بروز جنگ جهانی دوم بود که میلیون ها نفر در آن کشته شدند. پس به وضوح میتوان دید بازار سهام به راحتی میتواند سرنوشت همه چیز را تغییر دهد.
بحران مسکن و ریزش ارزش سهام
در ادامه پیش از پرداختن به داستان استاد کارینا و پسرک واکسی به صحبت های این استاد پیرامون بحران اقتصادی دیگر در غرب میپردازیم.
عزیزان من در سال 2008 نیز اتفاق دیگری مشابه اتفاق قبلی رخ داد. این بحران ابتدا از مسکن شروع شد. یک سری از موسسات مال و وام دهنده که برای خرید خانه وام پرداخت میکردند، با حبابی شدن قیمت خانه، آینده قیمت مسکن را صعودی پیش بینی کردند. لذا این موسسات طمع کرده و حتی به افرادی که توان پرداخت وام نداشتند نیز وام مسکن دادند. در نتیجه وام ها به افرادی پرداخت شد که درجهی اعتباری پایینی داشتند و تقریبا میتوان حدس زد که نتیجه کار چه شد.
در تاریخ 16 سپتامبر 2008 شکست بزرگ موسسات مالی سبب بحران جهانی شد. این بحران به ورشکستگی تعداد زیادی از بانک های غرب و اروپا و ریزش ارزش سهام منتهی شد.
خوب دانشجویان گرامی این مقدمهای بود تا بتواند درس امروز را تشریح کنم.
هرم برعکس در بازار های مالی
در ادامه استاد صحبت های خود را پیرامون هرم بازارهای مالی پی گرفت.
در تمام بازار های مالی با یک هرم برعکس مواجه هستیم که من در قالب یک نمودار آن را به شما توضیح خواهم داد.
در بالای این هرم عالیجناب های نامرئی master قرار دارند. این گروه هم دارای پول و هم قدرت سیاسی هستند. به یاد داشته باشید افراد این گروه تسلط ویژه ای روی رسانه و اذهان عمومی دارند. جایگاه بعدی به بزرگان بازار سرمایه تعلق میگیرد که ارتباط تنگاتنگی با افراد گروه قبلی دارند. دستهی سوم را نیز تحلیل گران تکنیکال و فاندامنتال و سایر افراد متخصص تشکیل میدهند. این در حالی است که مردم عادی در انتهای هرم قرار میگیرند.
قیمت سهام در بالاترین جایگاه که مردم عادی قرار دارند، بیشترین تغییر را تجربه میکند. دلیل آن این است که master ها برای تشویق مردم به سرمایه گذاری از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. جعل اخبار و تبلیغاتهای دروغین و از سویی خریدن سهام ها با قیمت بالاتر دسته ای از این تحرکات است.
این بخش از هرم دارای بیشترین تعداد معامله بوده و از لحاظ زمان بهره وری بیشترین زمان را نیاز دارد. از لحاظ زمان سود دهی این طبقه به دو دلیل بسیار طولانی و کند و زمان گیر عمل میکند. یکی از این دو دلیل، زمان کافی برای ورود کامل مردم عادی به بازار است و دلیل دیگر نقد کردن سهام عالیجنابان نامرئی است که باید به صورتی انجام شود تا حساسیتی ایجاد نکند.
اما ریزش ارزش سهام، قاطع و با بدترین شرایط ممکن صورت میگیرد و به دنبال آن بازار به مانند یک دومینو دچار فروپاشی میشود. پس هوشیار باشید که تنها پول هایی که در این طبقه است امکان دارد وارد بازار شده و سبب رشد آن شوند.
داستان استاد کارینا و پسرک واکسی (ریزش ارزش سهام)
اجازه بدهید برویم سراغ اصل مطلب. سال 2008 در یکی از خیابان های فقیرنشین نیویورک در حال قدم زدن بودم. این یکی از عادت های من بود. علاقه زیادی به کمک به افراد فقیر داشتم. در سمت دیگر خیابان پسرک واکسی را دیدم و نزد او رفتم تا کفش هایم را واکس بزند. روی صندلی لم دادم و در حالی که یک نخ سیگار میکشیدم، از پسرک سوال کردم: درآمدت چطور است، راضی هستی؟
پسرک جواب داد: بد نیست. خدا را شکر کمی پس انداز دارم و میخواهم همهی آن را که حدود 500 دلار است، سهام بخرم. این روز ها همه به دنبال خرید سهام هستند.
در این هنگام بود که لحظهای به فکر فرو رفتم و پس از گرفتن کفش هایم، یک اسکناس 100 دلاری به پسرک دادم. گفت آقا من پول خرد ندارم که باقی پول شما را بدهم. به او لبخندی زدم و گفتم باقی پول برای خودت، فقط قول بده فعلا سهام نخری. همانطور که مرا نگاه میکرد، از او دور شدم.
به این ترتیب فردا تمام سهام خود را فروختم و هفتهی بعد ریزش ارزش سهام شروع شد.
در حالی که من خوشحال بودم از اینکه توانستم علائم این ریزش را از یک پسرک واکسی بشنوم. (همیشه کائنات پیش از حادثه به شما هشدار میدهد)
در واقع قیمت ها تحت تاثیر پول پسرک بالا میروند و نفس های آخر خود را میکشند. در نتیجه یکی از نشانه های توقف روند صعودی همین شوق مردم عادی برای ورود به بازار است. مردمی که فکر میکنند، سود چشمگیری در آینده نصیبشان خواهد شد.»
نشانه های یک تحلیلگر واقعی و اصول ورود به بازارهای مالی
یک تحلیلگر کاربلد حرف خود را بدون هیچگونه اما و اگری میزند و ممکن است حرف او حتی شما را رنجیده خاطر کند، همیشه به ضررهای خودش نیز اعتراف میکند اما میداند که چگونه ضررهای خود را مدیریت کند. یک معامله گر حرفه ای و یک تحلیلگر همیشه برای معاملات خود حد ضرر مشخص میکند، با پولی که به آن نیاز ندارد وارد بازار شده و همیشه از عجله دوری میکند همچنین در هر معامله تنها بخش کوچکی از سرمایه خود را ریسک میکند. به طور مثال شخصی با یک میلیارد تومان سرمایه میخواهد اقدام به خرید سهام کند اما یک میلیارد تمام سرمایه اوست بهتر است که از این یک میلیارد تنها مقداری را وارد بازار کند که با از دست دادن کامل آن نیز خلل آنچنانی به زندگی او وارد نشود، مثلا اگر با صد میلیون تومان وارد بازار شود مشکلی پیش نمیآید.
در مرحله بعد با نصف سرمایه در نظر گرفته شده خود اقدام به خرید 5 سهم با نسبت های مساوی از صنایع متفاوت میکند و سپس منتظر میماند تا دوباره در قیمتی مناسب تر از همان سهام یا سهمی دیگر را خریداری نماید، سپس برای خود حد ضرر مشخص میکند و میگوید: در صورتی که از اصل پول حدود 10 تا 15 میلیون تومان ضرر کردم باید سهام خود را نقد کرده و منتظر موقعیت مناسب دیگری باشم.
دو داستان؛ صبر و پولی که به آن نیاز نداریم
یکی از اقوام دور حدود 50 سال پیش با «پولهای توجیبی» دوران نوجوانی خود اقدام به خرید سهام سیمان تهران میکند و هم زمان با فروش سهام خود خانه 5 طبقه پدری خود را در خیابان نادرشاه (میرزای شیرازی) را نیز میفروشد اما ارزش سهامی که با پول یک دانش آموز یا دانشجو خریداری شده از 5 طبقه ساختمان در مرکز شهر تهران ارزشمند تر بوده است.
پدر نویسنده نیز برای او حدود 500 هزار تومان سهام معدنی را خریداری میکند و در سال 98 ارزش این سهم به 180 میلیون تومان میرسد.
هردوی این داستان ها دو ویژگی مشترک دارد؛ اول اینکه با پولی که به آن نیازی نبوده است و دوم اینکه صبر نیز فاکتور مهمی در سود کردن داشته است.
حتی اگر تحلیل درست باشد با رسانه ای شدن آن غلط میشود
نهنگ ها، بزرگان، کوسه ها یا… نام بزرگان بازارهای مالی دنیا است که اکثر حرکات بازار را میسازند آنها هم وقتی یک تحلیل رسانه ای میشود آن را میشنوند و دقیقا برعکس آن عمل میکنند.
انتهای پیام
لطفا به سیاوش خان داهاتی اطلاع دهید نام کریپتو را با گردشگر ی وزیر دارایی وزیر صمت گویا شنیدید به شهر آمدید اما متوجه به جیب وعلم ودانش خود کردید گفتید چه کنم؟؟؟. از هتل داری و… ونخبگاو کمک گرفتید فقط دزدی را بلدید درغیراینصورت هیچ