وقتی دم خروس آقازادگان بیرون میزند
سیدجمال هادیان طبائی زواره طی یادداشتی در قرن نو نوشت: این صفت مذموم یکی از اشکالات اساسی در تاروپود فرهنگ ماست که بسیار رواج دارد. نه اینکه در میان دیگر ملتها نباشد، زیاد و کم وجود دارد اما در جامعه ما به استناد تحلیلهای موجود فراوانی بیشتری دارد. مسئول و مردم هم ندارد، ضعف در فرهنگ عمومی است. هر چه هم ادعای تهذیب نفس، استحکام در ایمان و پایبندی به ارزشها داشته باشیم باز هم این دم خروس گاهی از سوراخهای این خورجین پوسیده بیرون میزند و آبرویمان را به باد میدهد.
هر چه هم بخواهیم قیچی برداریم و این دُم هفترنگ را بچینیم باز از سوراخ دیگری بیرون میزند. ماله هم که برداریم تا صاف و صوفش کنیم باز طبله میکند. چرا؟ چون کار از بنیان خراب است. چون با خودمان صادق نیستیم. هم میخواهیم در ملاعام سادهزیست و خاکسار باشیم هم به خواهش این دل لامصّب که گاهی فیلش هوای هندوستان میکند تن در دهیم.
گیریم خودمان خوب و مطهر باشیم و با سادهزیستی و خاکساری خو گیریم. گیریم خودمان به شعارهایی که پشت تریبون میدهیم پایبند باشیم ولی وحی منزل نیست که زن و بچه و نوه هم عین ما باشند. اصلا ما که یک عمر خانه نبودهایم و از این صندلی به آن صندلی گشتهایم حالا توقع داریم آنها عین ما تظاهر کنند! والا توقع نابجایی است! ما هم مثل مردم دیگر ممکن است دچار لغزش شویم، زن و فرزند و نوهمان چشم و همچشمی کنند، حسادت کنند، تبرج و خودنمایی کنند. نمیشود آنها را در قفسی از طلا محبوس کرد! اما آنچه مسلم است همانقدر که تظاهر و ریا صفات نکوهیدهای است ریاپروری نکوهیدهتر، همانقدر که تبرج زشت است تبرجپروری زشتتر، همانقدر که چاپلوسی مذموم است چاپلوسپروری مذمومتر، همانقدر که دروغ مخرب است دروغپروری مخربتر.
نمیشود پشت تریبون مردم را از ریاکاری، تبرج، چاپلوسی و دروغ باز داشت و به تقوا و قناعت دعوت کرد اما در عین حال به پرورش ریاکاری، چاپلوسی، دروغ و تبرج در اطرافیان اشتغال داشت.
🔸ماجرایی که بر سر ورود سیسمونی نوهٔ دردانهٔ به دنیا نیامدهٔ یکی از مقامات ارشد کشور رخ داد به خودی خود اهمیتی ندارد و در زندگی روزانه بسیاری از افراد متمکن یا نوکیسهٔ تازه به دوران رسیده رایج است تا برسد به زندگی یکی از مقامات ارشد که قطعا انتخاب داماد و عروسشان هم بر اساس معیار تمکن مالی است. معمولاً انتخاب عروس یا داماد خانواده برخی صاحبمنصبان هم با ریاکاری همراه است. به مردم نصیحت میکنند که در ازدواج فقط به ایمان و نجابت توجه کنند نه به مکنت و ثروت! اما نوبت به خودشان که میرسد محال است که جوان تحصیلکرده، با ایمان و نجیب اما بیپول را بپذیرند. به قول ما زوارهایها همیشه «پی میره رو دُنبه و بر هم میغُرنبه» یعنی ثروتمند میره سراغ ثروتمند. پس عروس و دامادشان یکشبه میشود آقازاده و شبکهای بزرگ و در هم تنیده ایلی، فامیلی و قبیلهای به وجود میآید و بانی مافیای سیاسی و اقتصادی میشود و هر از گاهی دم خروس یکیشان بیرون میزند و بقیه در خفا میماند؛ نمونههایی از این دست فراوان است. وقتی با انتصاب مدیرعامل جوان یک بانک مشخص شد این فرد همزمان با سه شخصیت بلندپایه فامیل است! وقتی نماینده مجلسی که از رانت نمایندگی برای فرزندان و دامادش زندگی لاکچری فراهم کرده بود و اخراج شد! حضرت آیتاللهی که نوههایش در حادثه سقوط هواپیما در سفر به پاتایا جان باختند! حضرت علامهای که در قم با بیامدبلیو مجلل رفت و آمد میکرد! پسران و داماد فلان مقام امنیتی که صاحب خانه و اتومبیلهای لاکچری در شمال تهران و کشتی روی دریا هستند اما پدرشان مدعی است که فرزندانم در کار دور زدن تحریمند! فرزند سفیر اسبق ایران در ونزوئلا که هر روز و شب در فضای مجازی جولان تبرج میدهد! فرزند فلان مقام ارشد و فرزند فلان سفیر اسبق که دلال و مافیای واردات داروست! داماد وزیر سابقی که متهم به فساد اقتصادی و محکوم شد و شاید در زندان باشد! دختر وزیر سابقی که مافیای دارو بود و زندان رفت و ویلای غیرمجازش را تخریب کردند! پسر معاون وزیری که بر خلاف نظر پدر با یکی از بازیگران ازدواج کرد و در کار واردات دارو بود! فرزند مقام ارشدی که سالها در هتل مجالی در خارج از کشور زندگی کرد! رئیس بانکی که تظاهر به دینداری و انقلابیگری کرد و متواری شد و در کانادا زندگی لاکچری دارد! فلان آقازاده که برای عروسش در فلان هتل تهران عروسی گرفت!
و بدتر از همه آقازادههایی که خودشان را ژن برتر و مستحق زندگی لاکچری و نمایشی میدانند! و دهها شاهد مثال دیگر از بحران تناقض، تبرج، ریا و خودنمایی در خانوادههایی که عطش خدمتگزاری در پدر مانع از حضورش بالای سر خانواده شده تا جایی که شیرازه کار از دستش در رفته است.
پر واضح است مردمی که کمرشان زیر بار فشار تحریم و تورم خم شده، دختر و پسرشان به دلیل بیکاری و بیپولی سروسامان نگرفتهاند و ازدواج نکردهاند از دیدن تظاهر و ریا خونشان به جوش آید و مکدر شوند و از خود بپرسند: آخر این چه عدالتی است؟ این چه تقوا و تدینی است؟ شماها که لالایی بلدید چرا خوابتان نمیبرد!؟
🔸مرحوم هاشمی رفسنجانی شخصیت ویژهای داشت. محل کارش کاخ مجلل مرمر، محل زندگیش جماران و محل تفریحش جزیره کیش و ویلاهای سد لتیان بود و استخر اختصاصی میرفت. در رفسنجان و قم و تهران هم املاک و مستغلات فراوان داشت. با همه نقدهای وارد بر آن مرحوم با مردم روراست بود، ثروت و درآمدش مشخص بود و هرگز تظاهر به سادهزیستی نمیکرد. با این همه، او بنیانگذار توسعه در ایران بعد از جنگ بود. در مقابل احمدینژاد مدعی سادهزیستی بود، غذایش را هر روز در یقلاوی از خانه میآورد و مینشست و بند کفشش را میبست اما افکار ضدتوسعه داشت و بسیاری از نظامات دولت را تخریب کرد.
بسیاری از مقامات به اقتضای مسئولیتشان و ترس از زیر سوال رفتن شئوناتشان به تظاهر دائمی متمسک میشوند تا آنچه را که مورد پسند عرف رایج این جور مسئولیتهاست نمایان کنند و بر آنچه خلاف چنین عرفی است سرپوش گذارند غافل از آنکه روزی دم خروس بیرون میزند و قیچی و ماله هم اثری ندارد.
از خورشید روشنتر است که وقتی تمام هم و غم خود را برای مسئولیت خرج میکنید و از کله سحر تا نصف شب به بهانه خدمت سرکارید و برای خانواده زمانی نمیگذارید، وقتی تظاهر به سادهزیستی میکنید و به خواستهها و آرزوهای خانواده توجه ندارید، وقتی به چیزهایی که میگویید صددرصد اعتقاد ندارید، هر قدر هم زرنگ باشید یک روز پرده کنار میرود و دستکم بخشی از آنچه نباید دیده شود دیده میشود و خوار میشوید. همانگونه که امیرکلام فرمود:«حرص بر روزی نیفزاید بلکه قدر و منزلت انساز را نازل کند» پس بیخود به بهانه خدمت اما برای شهرت یا ثروت حرص نزنید. ممکن است شما واقعا دیندار، سادهزیست و مردمی باشید اما دلیل نمیشود خانواده، نزدیکان و دوستان شما هم مثل شما باشند. ماجرای سیسمونی از آن منظر مهم است که چرا باید خودتان نباشید، چرا باید فیلمبازی کنید تا رسانهها و مردم مچتان را بگیرند.
اینقدر ادعا نکنید، نصیحت نکنید، شعار ندهید، روراست باشید تا مردم باورتان کنند. دستکم به نصیحت مولایمان که در چنین شبهایی فرقش را به تیغ جهل شکافتند، گوش دهید که فرمود: «آنچه بر خود میپسندی برای مردم نیز بپسند و آنچه برای خود نمیپسندی بر آنها نیز نپسند»
انتهای پیام
مرحوم هاشمی رفسنجانی شخصیت ویژهای داشت. محل کارش کاخ مجلل مرمر، محل زندگیش جماران و محل تفریحش جزیره کیش و ویلاهای سد لتیان بود و استخر اختصاصی میرفت. در رفسنجان و قم و تهران هم املاک و مستغلات فراوان داشت. با همه نقدهای وارد بر آن مرحوم با مردم روراست بود، ثروت و درآمدش مشخص بود و هرگز تظاهر به سادهزیستی نمیکرد.
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت
بر پدر هرچه آدم دروغ گو لعنت