مصايب شيرين اصلاحطلب بودن
علی شکوهی، روزنامه نگار در روزنامه ی اعتماد نوشت:
اصلاحطلبي و اصولگرايي، اصلاحطلبان و محافظهكاران، خط يك و خط دو، چپ و راست، طرفداران فقه سنتي و حاميان فقه پويا، جناح دولت و جناح بازار و تعابيري از اين دست در طول سالهاي بعد از انقلاب در ايران براي ترسيم صفبندي سياسي مورد توجه بوده و كاربرد داشتند. هنوز هم براي شناخت جريانهاي سياسي و نزديك شدن به هويت آنها مجبوريم به همين تعابير پناه ببريم و كمتر نامي از احزاب و گروهها براي معرفي طيفهاي گوناگون سياسي بهره گرفته ميشود. اين تعابير معمولا «اسم» هستند نه «رسم» و بيشتر براي نشان دادن «هويت شناسنامهاي» به كار ميروند تا «هويت مرامنامهاي» و به همين دليل نميتوان با پي بردن به اصلاحطلب بودن يك نفر، مطمئن شد كه او مانند ديگر اصلاحطلبان ميانديشد و حتما هم به اعتقاداتش پايبند است.
ابهام در تعريف هويت جريانهاي سياسي را بايد واقعيت گريزناپذير عرصه سياسي امروز كشورمان بدانيم. اين ابهام در حدي است كه كثرت فكري و تشكيلاتي در درون هر كدام را موجب شده است يعني اين گروهها از انسجام دروني كافي برخوردار نيستند. البته در تشكلهاي موسوم به راست يا محافظهكار يا اصولگرا، چون گونهاي از تقليد و تبعيت اعتقادي مورد قبول است، ما شاهد انسجام هويتبخش بيشتري هستيم اما اين امر در درون گروههاي اصلاحطلب شكل و شمايل ديگري پيدا ميكند و هر فرد و گروه و جرياني هم در جبهه كلي اصلاحطلبان و هم در درون تشكيلات خودش، كثرت و چندپارگي را تجربه ميكند. جبهه اصلاحطلبان از نظر تفكري و سياسي خيلي بيشتر از رقيبش داراي كثرت دروني است. شاخصههاي اصلاحطلبي در نزد آنان يكسان نيست و قضاوت مشابه و يكدستي نسبت به هم ندارند. دامنه اصلاحاتي كه بايد صورت بگيرد از منظر هر كدام فرق دارد و روش دستيابي به اهداف هم از نظر آنان متفاوت است. برخي از مدعيان اصلاحطلبي در باورهاي ديني خود تجديدنظرهاي اساسي كردهاند و اكنون به بسياري از مفاهيم مقبول در اين جريان اعتقاد ندارند. در مقابل كساني كه با عنوان اصلاحطلبان خط امامي شناخته ميشوند، همچنان به محكمات انديشه امام خميني در اين موارد معتقد و پايبندند و ميان اصلاحطلبي و تجديدنظرطلبي تمايز قايلند. آنان كه گرانيگاه سياسي جريان اصلاحطلبي در كشور را تشكيل ميدهند، در همين ساختار حكومتي درصدد ايجاد فضاي بازتر سياسي هستند و بر اجراي اصول تعطيل شده قانون اساسي اصرار دارند.
وضعيت طيف اخير اصلاحطلبان در داخل و خارج كشور خيلي سخت، دشوار و تلخ است زيرا از سويي با انقلاب و تاريخ و پيشينه آن پيوندي وثيق دارند و از آن دفاع ميكنند و از سوي ديگر بايد تحت فشار بخشي از حاكميت و جريانهاي رقيب كه درصدد حذف كامل آنان از سطح حكومتند، ادامه حيات بدهند. آنان بايد با ياس حاكم شده بر مردم و هواداران اصلاحطلب خود مقابله كنند و به آنان بباورانند كه راي آنان تعيينكننده و موثر است و انفعال ثمري ندارد. در عين حال شاهديم كه دست آنان در تحقق خواستهها و وعدههاي انتخاباتي بسته است و همين امر منجر به نارضايتي مردم از اصلاحطلبان و از كليت نظام ميشود و اميدشان را به اصلاح روند جاري كشور كم ميكند. آنان بايد جلوي تندروي برخي از دوستانشان بايستند كه با صندوق راي قهرند و در مقابل بايد فرياد اعتراض بخش بزرگي از جامعه باشند كه در حسرت اجراي بدون تنازل قانون اساسي به سر ميبرد و مسائلي مثل رفع حصر و آزادي عمل برخي از چهرههاي مورد قبولش را ميخواهد. آنان بايد از دين و دينداري و ارزشهاي انقلابي و مبارزه با استكبار دفاع نظري و عملي كنند و در عين حال در مقابل تندروي و افراطكاري جرياني خاص بايستند تا دستاوردهاي انقلاب را با بيتدبيري خود بر باد ندهند. اين جريان بايد خواستار مشاركت حداكثري مردم باشد ولي از همكاري برخي از نهادها برخوردار نيست تا بتواند چهرههاي مقبول مردم را در معرض انتخاب شدن قرار دهد و مجبور است به سراغ كساني برود و از نيروهايي دفاع كند كه رسما اصلاحطلب نيستند و از سر اضطرار مورد حمايت آنان قرار ميگيرند. آنان بايد در عمل نشان دهند كه خادم مردمند ولي غالبا فرصت خدمت از آنان گرفته ميشود و البته دستگاه بزرگ و عريض و طويلي براي تخريب آنان وجود دارد كه سعي در مشوه كردن افكار عمومي دارد و جنگ رواني سنگيني را عليه آنان سامان داده است.
خلاصه اينكه اين جريان در خارج كشور از سوي محافل وابسته به اسراييل و جناح جنگطلب امريكا و نيز گروههاي ضدانقلاب مورد هجوم است زيرا از نظر آنان، بر عقلانيت و اعتدال رفتاري مسوولان نظام ميافزايد و موجب تداوم حيات انقلاب ميشود و از سوي ديگر، در داخل هم متهم است كه از آرمانهاي انقلاب اسلامي فاصله گرفته و دوباره بايد اثبات برادري بكند. شايد برخي دوستان از اين وضعيت ناراضي باشند و برايشان قابل تحمل نباشد كه هم از دوست جفا ببينند و هم از دشمن، ولي شخصا فكر ميكنم كه اين مصايب، شيرين است و نشاندهنده اصيل بودن هر فرد و حزب و جرياني است كه در چنين وضعيتي قرار ميگيرد. اصلاحطلبان سهم بسيار كمتري از قدرت را در اختيار دارند ولي باز هم دلسوز نظامند و اين يعني خالصانهتر از رقيب از نظام و انقلاب دفاع ميكنند.
اصلاحطلبان ميدانند كه راهي جز اصلاحطلبي براي كشور وجود ندارد و اين يك اصل است. اصلاحطلبان با پايبندي به اين اصل، اصولگرايانهترين موضع را دارند و از آن تخطي نميكنند. آيا اين شيرين نيست كه به هر شكلي ميخواهند شما را از باورها و داشتههايتان دور كنند اما شما صبورانه بر مواضع اصولي خودتان پافشاري ميكنيد؟
انتهای پیام