دروغ و جعلی شمردن حدیث «حلالیت طلبی پیامبر» از جانب حاج آقای قرائتی!
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
مطابق روایتی که شیخ صدوق در امالی(635-634) و ابن شهر آشوب در مناقب(1/235) و فتال نیشابوری در روضة الواعظین(1/73) آورده و بحار الانوار(22/ 509-508) و مستدرک الوسائل(18/287) و جامع احادیث شیعه(31/294) و الدر النظیم فی مناقب الائمة الهامیم(193) و تسلیة المُجالس(1/ 232) و منهاج البراعه(12/ 233)نیز از امالی نقل کردهاند، پیامبر در آخر عمر اعلام فرمود: «خداوند حکم کرده و قسم خورد هیچ ظالمی را بدون گرفتن حق مظلوم از او اجازه عبور ندهد» لذا از مردم خواست اگر کسی بر او حقی دارد، بیاید بستاند و قصاص کند که او را توان قصاص و بازپرداخت در قیامت نیست. مردی به نام سوادة بن قیس برخاست و گفت در روز بازگشت از طائف خواستید با ترکه بر بدن مرکب بزنید و خواسته یا ناخواسته بر بدن برهنه او اصابت کرد. رسول خدا دستور داد آن ترکه را به دست او دادند و لباس خود را کنار زد تا قصاص کند و … .
به نظر میرسد این حدیث نشان از اوج باور، خدا ترسی و خشیت پیامبر از روز جزا دارد و ایشان را حجت و اسوه حاکمان و قدرتمندان میسازد که مبادا در دوران حکومت، خواسته یا ناخواسته بر فردی ستم کرده و بدون حلالیت طلبی از دنیا بروند که خداوند در روز جزا از حق هیچ مظلومی چشمپوشی نمیکند. در کلیپی که از حاج آقای قرائتی منتشر شده، ایشان با ضرس قاطع این حدیث را جعلی، دروغ و مخالف با عصمت قلب، چشم، دست، جوانح و جوارح پیامبر شمرده که در قرآن مورد تأیید قاطع واقع شده است. ضمن این که با اصل فقهی جاری نبودن قصاص در خطا هم ناسازگار است. در باره ادعای ایشان چند نکته قابل تأمل است:
- این حدیث در منابع فوق با سند نقل شده بدون این که هیچکدام در سند یا دلالتش خدشه کنند.
2.. بسیار از فقیهان بزرگ به این حدیث استناد کردهاند از جمله آیت الله نائینی در تنبیه الامه(61) برای اثبات مساوات در مجازات، آیت الله منتظری در دراسات فی ولایة الفقیه(2/192) برای یکسان بودن همگان در برابر قانون؛ آیت الله مکارم شیرازی در انوار الفقاهة(80) به عنوان شاهدی بر نیمه برهنه بودن مردان عرب از حیث لباس؛ آیت الله حسینی طهرانی در کتاب ولایة الفقیه فی حکومة الاسلام (4/213-212) برای اثبات یکسانی همگان در برابر قانون و نبودن محکمه اختصاصی برای بعض افراد؛ استاد مسعود امامی در مقاله «القصاص فی الضرب»[يكى از پژوهشهاى مركز تحقيقات فقهى قوه قضائيه پيرامون آسيبشناسى قانون مجازات اسلامى](مجله فقه اهل بیت 44/123) برای جواز قصاص در زدن؛ به روایت فوق استناد کردهاند بدون این که در آن خدشه سندی یا دلالی نمایند. آقایان مهدی حسينيان قمى و محمدحسین صبورى هم که در نقد احادیث ید طولایی دارند، در ترجمه جامع احادیث شیعه(به نام منابع فقه شیعه(31/297) بر این حدیث هیچ نقدی وارد نکردهاند. آیت الله خویی هم در معجم رجال الحدیث(9/335-334) در معرفی سواده بن قیس این حدیث را از امالی نقل میکند بدون این که در آن خدشه سندی یا دلالی کند.
- تنها دلیل حاج آقای قرائتی بر دروغ و جعلی بودن این حدیث، مخالفت صریحش با عصمت پیامبر است در حالی که عصمت پیامبر از دو جهت است:
اول دور بودن از ارتکاب گناه، گناه یعنی «خلاف خواست و امر خدا را به عمد و آگاهانه انجام دادن» که در این روایت پیامبر در جواب سواده که میگوید: نمیدانم به عمد یا خطا زدی!؛ به صراحت میفرماید: «به خدا پناه میبرم که عمدی مرتکب شده باشم» و این جمله انکار شدید عمدی بودن است. اما زدن خطایی به هیچ وجه گناه نبوده و حتی قصاص هم ندارد و این شدت ورع و خداترسی پیامبر است که از او میخواهد در فعلی که جرم و جنایت نبوده، قصاص کند. صدور خطای در تشخیص هم از انسان به ما هو انسان ممکن است و ربطی به عصمت ندارد. آیا اگر معصوم تیری به سوی شکاری بیندازد و ناگاه سواری از آن حوالی بگذرد و تیر به او بخورد، خلاف عصمت عمل کرده است؟ یا اگر فردی را با توجه به قرائن صالح دانست ولی صالح نبود، خلاف عصمت است؟ چنین خطاهایی از دایره علم و اختیار انسان خارج است و با عصمت منافاتی ندارد.
دوم عصمت از خطا در تشخیص معارف و احکام دین یا دیگر مسائلی که به شأن نبوت مربوط میشود؛ که از معصوم محال است زیرا علم او در این باب اکتسابی نیست تا خطا در آن راه داشته باشد. مورد این روایت هم اصلا به تشخیص معارف و احکام دین مربوط نیست تا بگوییم خطا در آن با عصمت منافات دارد. امید است که در اظهار نظر در مسائل دینی محتاطتر باشیم.
انتهای پیام
فکر نمیکردم ایات را بشه این همه ازشون تفسیر متفاوت داشت ای کاش از این ایات سو استفاده نشه
سلامآقایقرائتیچرابهاینحدیثگیر
دادند.مناینحدیثرابارهاخواندمو
تریبونها.شنیدماینحدیثعظمتو
بزرگیپیامبراسلامرامیر ساند.انابشر
مثلکم.ایشاندارندبهزبانصریحعامه
فهمیده.مردمآموزشمیدهندبه.حاکمان
یادمیدهندمشالهاینحدیثزیاداست
حتیاگراینحدیثهمنبودمیدانیم
کهپیامبرما.حضرتمحمد.ص.اینگونه
بودندمگرالکیه.ایشانکاملترینانسان
است.اشرفمخلوقاتیعنیمحمد.ص.
تعجبمیکنمبرخیسالهادراحادیثو
قرآنومسجدوعظعمرشانراسپری
کردند.دنبالاستدلالهایعجیب.هستند
جناب ثقة الاسلام قرائتی با همون تفسیر خفیف نمونه به قدر کافی اسلام ناشناسی خودشون رو نشون دادند.
حاج آقا قرائتی خیلی بزرگتر از فهم شما و امثال شماست
پیامبر و معصومین برای درس دادن به ما و اهمیت موضوع چنین کارهایی میکردندحتی اگر مرتکب ان خطا بصورت سهوی هم نشده باشند … مگه پیامبران گناه میکردند که هزاران بار بیشتر از ما توبه و استغفار میکردند ؟؟؟؟!!! پس استغفار معضومین هم از نظر قراِیتی نادرست است !!!
اسغفار معصومین از روی گناه نبوده
در سوره ی بقره به صراحت ذکر شده که استغفار کردن برای افرادی که گناهی ندارن حسنه هست
برابر اعتقادات شیعه، معصومین علیهم السلام محفوظ از گناه و خطا هستند و همینطور صاحب حکمت اند که از این حیث ، هر فعل و ترک فعلی از ایشان از هر جهت قابل دفاع و عاقلانه است و همچنین حلیم اند و تحت تاثیر هیجانات، رفتار ناخواسته ای از آنها سر نمی زند. چه برسد به آنکه حتی متوجه ی خطای خود نشود!!!
چگونه می شود که از پیامبری که افضل همه ی معصومین است فعلی سر بزند که نه با عصمت بخواند و نه با حکمت و حلم ایشان؟!!!
و باز چگونه می شود پیامبری که اسطوره ی مهربانی است و با آن همه سفارش در باب رعایت حقوق حیوانات، خود چنان دست را بچرخاند و تازیانه بر مرکب زند که بی اختیار تازیانه اش به دیگری برخورد نماید؟!!!
در جواب به این شخص گفته می شود:
اولا: این روایت به شدت ضعيف است و برخی رواتش مجهول الحال هستند و یک روایش محمد بن هارون است که در کتاب خلاصة الاقوال مرحوم علامه حلی درباره او فرموده ضعيف پس اين روايت از لحاظ سندی دارای اعتبار نمی باشد
در روایات اهل سنت هم به صورت مضطرب نقل کرده اند همچنین نام این فرد سوادة بن قیس آمده در روایات دیگر بطور مضطرب نقل شده البته نام این شخص هم در معتبرین کتابهای معاجم معرفی اصحاب اصلا ذکر نشده همین امور موجب وهن و سستی این روایت می شود و احتمالا این روایت از مکتب خلفا به کتب شیعه راه یافته و روایت شیعی محسوب نمی گردد
ایشان می گویند بسیاری از فقهای بزرگ به این روایت استناد کرده اند در جواب می گوییم استناد کردن برخی به این روایت موجب اعتبار سند اين روایت نمی شود به علاوه استناد به روایتی اعم از این است روایت از دیدگاه آنان سندا معتبر باشد یا نباشد! ممکن است از نظر آنان در دلالت روایت مشکلی وجود نداشته باشد ولی این دلیل نخواهد بود که واقعا این روایت از نظر دلالی هیچ مشکلی نداشته
بنابراین هیچ شکی در ضعف سند و بی اعتباری آن وجود ندارد
بعد ایشان می گوید” تنها دلیل حاج آقای قرائتی بر دروغ و جعلی بودن این حدیث، مخالفت صریحش با عصمت پیامبر است در حالی که عصمت پیامبر از دو جهت است:
اول دور بودن از ارتکاب گناه، گناه یعنی «خلاف خواست و امر خدا را به عمد و آگاهانه انجام دادن» که در این روایت پیامبر در جواب سواده که میگوید: نمیدانم به عمد یا خطا زدی!؛ به صراحت میفرماید: «به خدا پناه میبرم که عمدی مرتکب شده باشم» و این جمله انکار شدید عمدی بودن است. اما زدن خطایی به هیچ وجه گناه نبوده و حتی قصاص هم ندارد و این شدت ورع و خداترسی پیامبر است که از او میخواهد در فعلی که جرم و جنایت نبوده، قصاص کند. صدور خطای در تشخیص هم از انسان به ما هو انسان ممکن است و ربطی به عصمت ندارد. آیا اگر معصوم تیری به سوی شکاری بیندازد و ناگاه سواری از آن حوالی بگذرد و تیر به او بخورد، خلاف عصمت عمل کرده است؟ یا اگر فردی را با توجه به قرائن صالح دانست ولی صالح نبود، خلاف عصمت است؟ چنین خطاهایی از دایره علم و اختیار انسان خارج است و با عصمت منافاتی ندارد.”
اینکه ایشان ادعا می کند گناه یعنی خلاف خواست خدا را به عمد انجام دادن از ایشان می پرسیم آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به غیر عمد گناه یا خطایی انجام دهد اشکالی ندارد؟! با اینکه هر کسی ذره ای با عقائد شیعه آشنا باشد می داند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام از انجام گناهان چه به عمد و غير عمد معصوم هستند به دلیل اطلاق دلیل عصمت در آیات و روایات و همچنین ادله عقلی پس اين حرف ایشان از اساس باطل است
بعد ایشان خود اعتراف می کند زدن به غیر عمد اصلا قصاص ندارد ولی پیامبر بخاطر شدت خداترسی و ورع و تقوا به او فرمود من را قصاص کن!!! وقتی در امر خطا که از لحاط شرعی هیچ قصاصی وجود ندارد چرا پیامبر باید چنین دستوری دهد؟ یکی از اموری که موجب وهن این روایت همین مطلب است چون از طرفی در روايت پیامبر خود را از اینکه عمدا چنین کاری انجام دهد مبرا می کند و از طرف ديگر با اینکه خود می داند چنین مسئله ای را عمدا انجام نداده بدون هیچ دلیلی می گوید من را قصاص کن
بعد ایشان می گوید:
“دوم عصمت از خطا در تشخیص معارف و احکام دین یا دیگر مسائلی که به شأن نبوت مربوط میشود؛ که از معصوم محال است زیرا علم او در این باب اکتسابی نیست تا خطا در آن راه داشته باشد. مورد این روایت هم اصلا به تشخیص معارف و احکام دین مربوط نیست تا بگوییم خطا در آن با عصمت منافات دارد. امید است که در اظهار نظر در مسائل دینی محتاطتر باشیم.”
ایشان عصمت را در تشخیص معارف دین یا اموری که مرتبط با نبوت می شود می داند با اینکه از نظر شیعه عصمت مطلقا برای پیامبر و اهل بیت علیهم السلام ثابت است چه در تشخیص معارف دین باشد و چه غیر آن حتی در سهو و نسیان معصوم می باشند و این داستان با این قضیه مطابقت ندارد چون اگر این داستان واقعیت داشته باشد که رسول خدا به طور ناخواسته و از روی سهو و غفلت تازیانهاش به آن شخص خورده باشد بعد آن را فراموش کرده و بعد در آن مجلس خود آن شخص جریان را به یاد حضرت آورده باشد، معنایش این است که العیاذ رسول خدا از روی سهو مرتکب گناه وحقالناس است، که این چنین احتمالی با عصمت مطلقه آن حضرت سازگار نیست ،در حالی که مقام ختمی مرتبت به طور یقین دارای مقام عصمت مطلقه و از این امور معصوم بوده است.
به نظر می رسید این داستان توسط برخی قصاصون ساخته و پرداخته شده که در صدد پائین آوردن مقام شامخ نبوی صلی الله علیه و آله بوده اند…
داستانی که درباره پیامبر (ص) نقل شده همانطور که آقای قرائتی گفته اند، جعلی است ولی چون زیبا و جذاب هست توی منبرها بیان میشود. واقعا حق با قرائتی هست که آن روایت را نقد کرده است. نقدهای دیگری نیز بر آن روایت وارد هست. سندش هم ضعیف است.