پادشاهی لایک و کلیک در تولید فانتزیهای فرهنگی اجتماعی!
نواب همتیان در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «پادشاهی لایک و کلیک در تولید فانتزیهای فرهنگی اجتماعی!» نوشت:
اگرچه فضای مجازی بر سبک زندگی ما تسلط دارد اما انتخاب نوع و چگونگی ارتباطات در این فضا در چنگال ماست. کسی را فالو و تعدادی را آنفالو میکنیم. ممکن است جماعتی را هم بلاک کرده باشیم. و همین امر باعث شده تا نوع جدیدی از جمعهای انسانی شکل بگیرد. زندگی این روزهای ما درگیر یک چرخش است. زندگی ما در هم تنیده با فضای مجازی است و اوست که بر ما سلطه پیدا کرده. اما زمانی که خودش را کامل در اختیار ما قرار میدهد؛ این آزادی زیست و حیات ما در آن نوعی احساس فتح و غرور کاذب به ما میدهد. غرور بر چه؟ بر اینکه ما تعیین میکنیم با چه کسی باشیم و با چه کسی نباشیم. و این موضوع سبب شد خشتی دیگر بر فردگرایی بیسرانجام بشر افزوده شود.
استفاده از شبکههای اجتماعی مستلزم خروج از محدودیتهای جمعهای جهان واقعی است. در اجتماعهای غیر مجازی (واقعی) این ما نیستیم که محدودیتها را میچینیم. فرهنگ، قانون و اخلاق برای ما مرزبندی میچیند. در شکلگیری، حذف یا اضافه کردن بسیاری از این قوانین، هنجارها و مرزبندیها ما نقش نداریم و صرفا انجام دهندهایم. پس نیاز پیدا میکنیم به برقراری ارتباط. و بدین ترتیب ما درگیر ارتباط حقیقی و معنادار میشویم. یعنی همان چیزی که لازمهی شکلگیری یک سیستم اجتماعی است.
اما در شبکههای اجتماعی ما ارتباط برقرار نمیکنیم، بلکه پیوند برقرار میکنیم. تفاوت اینجاست که در ارتباط، مانند جهان غیر مجازی بخشی از شرایط و لوازم خودانگیخته نیست. اما در شبکههای اجتماعی، ارتباطاتمان را بر اساس پیوندهای خودانگیخته و از پیش تعیین شده میچینیم. لذا این ما هستیم که بر شبکه مسلطیم نه شبکه بر ما! این تسلط باعث شکلگیری نمونههایی از روابط فانتزی فرهنگی اجتماعی میشود. در شبکههای اجتماعی ما آنچه را که میپسندیم دنبال میکنیم و آنکه ما را میپسندد به دنبال ماست. برعکسِ آنچه در فضای واقعی رقم میخورد. اگرچه در فضای واقعی ما رفقا و دوستانمان را گزینش میکنیم اما باز هم به اجتماع تعلق داریم و در این اجتماع ناگزیر به حضور در حلقههای ارتباطی هستیم که شاید مورد تایید و پسند ما نیست.
این خاصیت و سلطهی خودخواستهی ما بر فضای وب و شبکههای اجتماعی میزان شباهت آن را به اجتماع کاسته است. با این وجود احساس رهایی سرشاری که فضای مجازی به انسان میدهد از جذابیت آن در نظر کاربران نمیکاهد. داشتن احساس یک پرندهی به هر جا پرواز کن که البته محدودیتهای الگوریتمی، مرز جغرافیای پرواز او را به شکل نامحسوسی کاسته است. ما حلقهی ارتباطی خودمان را داریم. دقیقا آن چیزی که میپسندیم نه آن چیزی که باید باشد. این، خاصیت محتوم فضای مجازی است.
ما با یک کلیک انتخاب میشویم و با یک کلیک دور انداخته میشویم. اما در اجتماع و جهان غیرواقعی اینطور نیست. در فضای مجازی میتوان عمو، دایی، خاله، دوست، همسایه و… را از زندگی حذف کرد. اما در اجتماع ما به همدیگر تعلق داریم و حذف کردن به این راحتی نیست. حتی اگر از همدیگر متنفر باشیم باز هم قادر به حذف نیستیم. به عنوان مثال ممکن است زن و شوهری در روابط زناشویی خود دچار مشکل جدی باشند. آیا به راحتی میتوانند همدیگر را به راحتی که در فضای مجازی رخ میدهد از زندگی هم حذف کنند؟ قطعا اینطور نیست و زندگی واقعی پیرامون ما با آنچه بین صفر و یکهای فضای مجازی رقم میخورد متفاوت است.
تحلیلی که خواندید به معنای حذف فضای مجازی از زندگی نیست. چنین اقدامی با وجود فراگیری این فضا در همه ابعاد زندگی ما انسانها امری ابهانه به نظر میرسد. قصد نگارنده از نگارش این تحلیل این است که تا کاربران فضای مجازی بتوانند تا حد امکان فضای مجازی و حقیقی خود را به هم نزدیک کنند. یعنی آنچه هویت فرد را در فضای حقیقی میسازد همانی باشد که برای آواتار خود در فضای مجازی انتخاب کرده است. علت اصلی این پیشنهاد جلوگیری از امتداد نیافتن زندگی انسانهاست.
فضای مجازی امکان گریز از خود را به بشر داده است. بشر کنونی هر فانتزی که در ذهن خود دارد ولی آن را در هویت واقعی خود نمیبیند در فضای مجازی ایجاد میکند. و از این طریق اتصال بین هویت حقیقی و مجازی خود را به هم میزند. بدین ترتیب با انبوهی از کاربران باسواد، خوش تیپ، خوش اندام، با فرهنگ و… مواجه هستیم که در فضای حقیقی ذرهای به این صفات شباهت ندارند. تداوم داشتن چنین وضعیتی برای یک کاربر میتواند به مرور به اختلال عدم درک صحیح از واقعیت منجر گردد. کاربری که خود را طبق فانتزیهای ذهنی خودش در فضای مجازی بروز داده اما در فضای حقیقی ذرهای به آن شباهت ندارد ممکن است این درک فرافکنانه از خودش را به دیگر ابعاد زندگی تعمیم دهد. در نتیجه ابعاد دیگر جامعه و زندگی خودش را فانتزی تصور میکند.
به عنوان مثال رخ دادن یک امر اخلاقی مثل بخشیدن یک قاتل توسط خانواده مقتول را خیلی بعید میپندارد. چرا؟ چون چنین امور اخلاقی سخت و مشکل را زاییده فضای دروغین هویتهای فانتزی می داند نه آنجا که بخشیدن یک چوب کبریت به دیگری برایش امری پیچیده و غامض است. به طور ساده چون خودش توان تامین چنین امور اخلاقی در فضای واقعی را ندارد و این امور را از طریق یک هویت مجازی برای دیگران به نمایش گذاشته که می داند دروغ است. لذا این دروغ ذهنی را به کل تعمیم می دهد.
به طور ساده هم دستگاههای ذیربط در حوزه فضای مجازی باید تمهیدی بیاندیشند تا هویتهای کاربران یکپارچه شده و به هویت واقعی آنها گره بخورد و هم کاربران برای ایجاد آرامش ذهنی و روانی خود باید تا حد امکان هویت مجازی و حقیقی خود را به هم نزدیک و نزدیکتر کنند.
انتهای پیام